چند وقتی است تبلیغات ضد ایرانی از سوی مقامات آمریکایی شدت نگران کنندهای گرفته و تم اصلی این حملهها هم حول محور «حمایت ایران از شبهنظامیان در عراق» و «کشتار نظامیان آمریکایی توسط سلاحهای ساخت ایران در عراق» میچرخد.
چرا این حرفها خطرناک است و باید جدی گرفته شود؟
چون چنین اتهاماتی زمینهساز روانی حمله نظامی به ایران است. با توجه به اینکه «تجاوز نظامی» به کشورهای دیگر «جنایت جنگی» تلقی میشود، آمریکا برای حمله به ایران به یک بهانه دندانگیر نیاز دارد. پرونده اتمی و قطعنامههایی که با تهدید و تشر آمریکا در شورای امنیت امضا شدند البته به زمینهسازی برای ایجاد چنین بهانهای کمک کرده است (میکند) ولی کافی نیست. اما بهانه اصلی و قاطع را باید در ادعاهای هرگز ثابت نشده آمریکا مبنی بر دخالت ایران در عراق و کشتار نظامیان آمریکایی توسط سلاحهای ایرانی جستجو کرد. به این ترتیب حمله به ایران «دفاع از خود» تلقی میشود و وانمود خواهد شد که جنگ را اول ایران آغاز کرده است و آمریکا معصومانه و صرفا به عنوان یک حرکت دفاعی به ایران حمله میکند. چنین ادعایی را البته هیچ آدم جدیای باور نخواهد کرد، اما تجربه تاریخ نشان داده است که برای آمادهسازی افکار عمومی بسیار موثر است.
آقای خوان کول استاد دانشگاه میشیگان، تاریخدان و کارشناس خاورمیانه مینویسد:
99 درصد حملههای شبهنظامیان به نیروهای آمریکایی در مناطق عربهای سنی و توسط گروههای تندرو سنی انجام میشود. بیشتر حمایتهایی که این گروهها از خارج عراق دریافت میکنند از جانب کشورهای سنی عرب منطقه (مانند عربستان سعودی) که از متحدین نزدیک آمریکا محسوب میشوند است. بنابراین در درجه اول واشنگتن باید به محکوم کردن عربستان سعودی بپردازد.
در همین حال، مهمترین شبکه تروریستی در عراق یا القاعده رسما و آشکارا اعلام کرده که سیاستاش این است که تا آنجا که امکاناش را دارد شیعه بکشد. باور کردن اینکه حاکمیت شیعه ایران برای این گروه سلاح ارسال کند مشکل است.
موضوع نگران کننده این است که چرا در کشوری که «مهد آزادی رسانهای» است هیچیک از روزنامهها یا شبکههای تلویزیونی پرمخاطب و بانفوذ؛ ادعاهای مقامات آمریکایی را به پرسش نمیگیرند و به تکرار آن اکتفا میکنند؟ چرا از مقامات سیاسی خود نمیخواهند منابع خبری مستقل و بیطرف خود را فاش کنند و مدارک ادعایی را مورد آزمون و بررسی دقیق قرار دهند؟ مگر همین چند سال پیش نبود که با همین سناریوهای واهی به عراق حمله کردند و یک ملت را به مرز نابودی و فروپاشی کشاندند؟
مگر آمریکای امروز؛ عراق دوران صدام حسین است که ادعاهای رهبران سیاست به بوته نقد جدی کشیده نمیشود؟ مگر آمریکای امروز تبدیل شده به یک سیستم مطلق انحصارگرا که در آن مهمترین و اساسیترین تصمیمگیریهای سران سیاسی به پرسش گرفته نمیشود؟ چطور است که ادعاهای مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا صدها و هزاران بار در رسانههای مختلف عینا تکرار میشوند اما نقد و بررسی بیطرفانه و دقیق آنها انعکاس چندانی نمییابد؟

من از رسانههای مستقل (alternative media) یا رسانههای اجتماعی (social media) و چند شبکه تلویزیونی کم مخاطب سخن نمیگویم. منظورم موتور رسانهای سنتی در آمریکاست که البته پردامنهترین و پرنفوذترین رسانهها نیز هستند. چنین هماهنگی دهشتباری میان رسانههای بزرگ و گروههای اقتدارگرای حاکم شاید در کل تاریخ آمریکا بینظیر باشد. این موضوع به همان اندازه که برای مردم آمریکا و دموکراسی بزرگ این کشور نگرانکننده است برای مردم جهان و به خصوص مردم ایران خطرناک است.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
دوست داشتن در حال بارگذاری...