به آنتروپوسین خوش‌آمدید

فیلم کوتاه «به آنتروپوسین خوش‌آمدید»:

آشنایی با آنتروپوسین (Anthropocene) {+ ، + ، +}


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

چاپ‌گرهایی که چاپ نمی‌کنند

شاید سرنوشت این ایده هم مثل خیلی از ایده‌های جالب دیگر که در آزمایشگاه امکان‌پذیر هستند اما به دلایل مختلف عملیاتی نمی‌شوند، ناکامی باشد. با وجود این برایم خیلی جالب بود که عده‌ای در تلاش برای محقق کردن ایده «ضد چاپ‌گر» (در تقابل با چاپ‌گر) یا (un-printer) هستند. ایده‌اش ساده است: بخش قابل توجهی از کاغذهایی که روی آن‌ها چاپ (با پرینتر) می‌کنیم هنوز از لحاظ کیفی در وضعیت مطلوبی هستند و تنها دلیلی که مجددا از آن‌ها استفاده نمی‌کنیم این است که رویشان چیزی چاپ شده است. حالا دانشمندان متوجه شده‌اند که می‌توان با تاباندن نوع خاصی از لیزر بر روی کاغذهای چاپ شده، جوهر را از روی آن‌ها تبخیر کرد بدون این‌که کمترین آسیبی به کاغذ زیرین برسد و یا حتی تغییر رنگ بدهد.

برداشتن جوهر از روی کاغذهای چاپ شده و استفاده مجدد از آن‌ها به مراتب کم هزینه‌تر از بازیافت صنعتی آن‌هاست. آیا پرینترهای آینده دکمه «ضد چاپ» خواهند داشت؟


 با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

کاریکاتور روز: جای پا یا پنجره

چند دقیقه پیش، این کاریکاتور عالی نظرم را به خود جلب کرد.

تم اصلی این طرح، مفهوم «جای پای بوم‌شناسیک» (Ecological Footprint) است که طراح کل فضای تصویر را به آن اختصاص داده است. او این کار را با تبدیل استعارهٔ کلامی (جای پا) به استعارهٔ بصری (تصویری از جای پا) از طریق ترجمهٔ مستقیم واژه-به-نمایه انجام می‌دهد. ردپای بوم شناسیک خود یک استعاره است: «کفش‌های ما برای زیست کره چقدر بزرگ هستند؟ (چه کسری از سطح زمین لازم است تا نیازهای بشر را به شیوهٔ امروزی تامین کند و عوارض ناشی از آن را هم جذب کند؟)»

طراح با کشیدن جای پا و پر کردن آن توسط مصداق‌های مختلفی از تمدن بشر (مانند تولید انرژی، تولید غذا، نیروهای نظامی، جمعیت و شهرها) روش ساده و موثری را برای انتقال پیام خود انتخاب کرده است و برای این‌که مطمئن شود مخاطب عام نیز نکته را دریافت خواهد کرد، دو واژهٔ Ecological و Footprint را هم در میان جای پاها نوشته است.

اما نکتهٔ ظریف‌تری که در این طرح قابل توجه است تبدیل «جای پا» به نوعی «پنجره» است. در این طرح، انگار ما از طریق «جای پای» خود به دنیای اطراف نگاه می‌کنیم. طرح از نظر فلسفی می‌گوید که فقط به کمک دانش و ابزارهای خود که محصول تمدن ما هستند می‌توانیم زیست کرهٔ زمین را مطالعه کنیم و این دانش و ابزارها توسط تمدنی به وجود آمده‌اند که خود در حال تغییر دادن زیست‌کره است (از خود رد پا به جای می‌گذارد). به عبارت دیگر «ما به صورت روزافزونی زیست کره‌مان را از طریق مطالعهٔ جای پایمان روی آن می‌شناسیم». به این معنا، ما در این طرح با یک پارادوکس مواجه هستیم. اگر «جای پای» ما پنجرهٔ ما برای شناخت زیست کره است، پس برای مطالعهٔ بهتر آن نیازمند ردپای بزرگ‌تری هستیم… اما ردپای بزرگ‌تر به معنای تغییر (یا تخریب) سریع‌تر زیست‌کره‌ای است که با تمام وجود به آن نیازمندیم.

طراح کاریکاتور

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

عکس روز: انسان و زمین

این عکس را به مناسبت فرارسیدن روز زمین تقدیم می‌کنم.

«روز زمین» (و مناسبت‌های مشابه) بهانه‌ای است برای بالا رفتن میزان حساسیت و آگاهی ما نسبت به «طبیعت زمین». گفتمان غالب محیط زیست معمولاً انسان را به عنوان «فاعل» و «ناظر» در نظر می‌گیرد که باید مراقب زمین باشد و از «طبیعت» نگهداری کند (تصاویر گرافیکی که زمین آسیب‌پذیر و شکننده را در میان دست‌های نوازش‌گر انسان نشان می‌دهد دیده‌اید؟). اما رویکرد دیگری نیز وجود دارد که در آن انسان نقش «قیومیت» طبیعت را ندارد، چرا که خود بخش کوچکی از آن است و تفکیک «انسان» و «طبیعت» فقط در سطح «وهم و خیال» امکان پذیر است. این رویکرد مخالف مراقبت از محیط زیست نیست و کماکان بر نقشی که ما انسان‌ها در تغییر محیط زیست ایفا می‌کنیم تاکید می‌کند، اما جایگاه فرودست‌تری را برای ما در نظر می‌گیرد.

بنابراین هدف من در این عکس نشان دادن تفکیک بین انسان (قلب) و طبیعت (برگ‌ها) نبوده است. احاطه شدن قلب توسط برگ‌ها این مفهوم را به تصویر می‌کشد: «فراموش نکنیم که در طبیعت غوطه‌وریم و نمی‌توانیم آن‌را در دست‌های خود بگنجانیم».

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

سرطانِ زیست‌کره

جایی خوانده بودم که سرطان چیزی نیست جز بخشی از بدن که دیوانه شده است. سلول‌هایِ سرطانی رفتارِ عادی از خودشان نشان نمی‌دهند: آن‌ها بی مهابا تکثیر می‌شوند و/یا به بافت‌هایِ مجاور یا دوردستِ بدن حمله می‌کنند. سلول‌هایِ سرطانی  به صورت بالقوه از باکتری‌ها و ویروس‌ها خطرناک‌ترند چرا که از دیدگاهِ سیستمِ ایمنیِ بدن آشنا و دوست تلقی می‌شوند در نتیجه کسی کاری به کارشان ندارد تا هر خسارت مرگ‌باری که می‌خواهند به بدن بزنند. آن‌ها بدترین نوع آفت هستند.

به خودم می‌گویم آیا این تعریفِ انسان نیست؟ بخشی از زیست‌کره که دیوانه شده؛ یعنی به صورت ناپایداری تکثیر می‌شود و به تخریب نقاط  دور و نزدیک زیست‌کره افتاده و هیچ‌کس هم جلویش را نمی‌گیرد چرا که از دید زیست‌کره دوست و آشنا تلقی می‌شود؟ آیا اگر بخواهیم صفت‌هایی مانند بیماری را در سطح زیست‌کره به کار بریم، انسان مصداقِ واقعی «سرطان زیست‌کره» نیست؟

گونه‌‌‌یِ انسان  با وجودِ همه‌یِ دست‌آوردهایش باید دست‌ِکم دو کار انجام دهد تا سرطانی نباشد: بی‌مهابا تکثیر نشود و دست از تهاجم به زیست‌کره بردارد.

به امید زاده شدن انسانِ غیرسرطانی.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

خلیجی که خون‌ریزی کرد – قسمت اول

حتما در جریان حادثه‌ی نشت نفت در خلیج مکزیک و در نزدیکی سواحل آمریکا هستید. حادثه‌ای که می‌تواند به بزرگ‌ترین فاجعه‌ی زیست‌محیطی تاریخ آمریکا تبدیل شود. در همین رابطه سعی می‌کنم خلاصه‌ی بعضی از وب‌گردی‌هایم را این‌جا بنویسم.

چه اتفاقی افتاد؟

عملیات حفاری در عمق دریا فرایند بالفوه خطرناکی است و در نتیجه معمولا با رعایت کردن استانداردهای ایمنی فوق‌العاده بالا اجرا می‌شود. برای همین از خودم می‌پرسیدم پس چرا از شیرهای ایمنی زیرسطحی استفاده نشده است. مطمئنا تا وقتی که تحقیقات کامل و بررسی دقیق روی همه‌ی ابعاد حادثه انجام نشود نمی‌توان علت‌های اصلی رخ‌دادن آن‌را شناسایی کرد. اما حدس زدن علت‌های آنی (immediate cause) ساده‌تر است. در واقع از عوامل انسانی و غیره که بگذریم، عوامل آنی‌ای که باعث رخ دادن فاجعه‌ی خلیج مکزیک شدند را می‌توان در از کار افتادن سه سیستم خلاصه کرد (روی عکس کلیک کنید تا واضح‌تر شود یا این‌که شرح کامل‌تر را این‌جا یا این‌جا ببینید):

اول: حفاری‌ چاه اکتشافی تمام شده (حدس من) و حالا قصد دارند برای مدتی (تا وقتی که برنامه‌ریزی برای تولید چاه  انجام شود) چاه را ترک کنند. برای این‌کار چاه را دست کم در دو نقطه با سیمان پلاک (plug) می‌کنند (شماره‌ی 1 در نمودار) تا چاه پس از ترککردم کاملا ایمن باشد. اما در این مورد طراحی یا نصب سیمانی‌ (cement) که باید به صورت حایل (cement plug) چاه را از پایین مسدود کند درست انجام نشده و در نتیجه ترک خورده و به گاز طبیعی اجازه داده تا به فضای بالای پلاک دسترسی داشته باشد. یا به عبارتی بعد از خروج لوله‌ی حفاری (چون عملیات حفاری تمام شده و چاه قرار است برای مدت معینی بسته شود) گاز می‌نواند فضای داخلی چاه (annulus) را پر کند. این وضعیت بسیار خطرناک است، چرا که کل سیستم طوری طراحی شده که نفت و گاز همواره باید در داخل لوله‌ی حفاری باشند و نه  خارج از آن.

.

متاسفانه پرسنل دکل متوجه این وضعیت نشدند. چرا که داخل لوله‌ی حفاری و همین‌طور بدنه‌ی خارجی چاه مملو از گل حفاری (drilling mud) است که وزن آن از فشار هیدرواستاتیک مخزن نفتی بیشتر است. در نتیجه تا وقتی که ستون گل حفاری در محل باشد گاز نمی‌تواند به سطح برسد.

دوم: از محل شکسته شدن لایه‌ی سیمانی (چه در دیواره‌ی چاه و چه در محل حایل یا پلاگ)،‌ به تدریج گاز به داخل ستون گل که مهم‌ترین وسیله‌ی کنترل فشار چاه است نشت کرد. مطمئن نیستم در این‌جا چه اتفاقی افتاده، شاید مسئولین دکل شروع به کاستن غلظت گل کرده‌اند (با این تصور که حایل سیمانی درست کار می‌کند و چاه در اعماق مسدود شده) و ارتفاع موثر ستون گل را کاهش داده‌اند (کم کردن فشار هیدرواستاتیک ستون گل) با عدم اطلاع از ترک خوردن لایه‌ی سیمان. با کاسته شدن فشار هیدرواستاتیک گاز به سرعت به طرف سطح حرکت کرده و پرسنل دکل را ظرف مدت چند ثانیه غافل‌گیر کرده است.

سوم: درست در کف دریا (شماره‌ی 3) آخرین و شاید مهم‌ترین وسیله‌ی ایمنی چاه قرار گرفته است. این وسیله که به BOP یا Blowout Preventer مشهور است می‌تواند در صورت بروز خطر یا شرایط خارج از کنترل چاه را ببندد. BOP طوری طراحی شده که حتی می‌تواند کل چاه (شامل لوله‌ی حفاری و لایه‌های مختلف و همین‌طور پوسته‌ی خارجی آن) را ببرد. با مشاهده‌ی گاز در سطح پرسنل دکل اقدام به بستن چاه از طریق فعال کردن BOP کرده‌اند اما به دلایل نامعلوم بازوهای نیرومند BOP که قادر به بریدن (shear) هر آن‌چه در چاه است، هستند عمل نکرده‌اند.


.

نتیجه: چاه از پایین (در محل BOP) به صورت نیمه بریده شده و در نتیجه نفت و گاز با فشار بسیار زیاد از کف دریا (عمق 1500 متری) به بیرون نشت می‌کند. در سطح دریا هم نشت کنترل نشده‌ی گاز باعث انفجار و آتش‌سوزی شده و …

.

.در ادامه دو ویدئو و چند عکس (به صورت گالری) را می‌بینیم.

.ویدئو: محل نشت در عمق دریا

اولین ویدئو محل نشت نفت در عمق دریا را نشان می‌دهد (جایی که BOP نتوانسته عمل کند). مهار کردن چنین سوراخ بزرگی در عمق حدودا 1500 متری دریا بسیار دشوار است.

ویدئو: گستردگی لکه‌ی نفتی

ویدئوی دوم اما گستردگی فاجعه را نشان می‌دهد. گوینده که یک فعال محیط زیست است با دیدن بزرگی لکه‌ی نفتی شرایط را با لفظ «ناامید کننده» توصیف می‌کند. لکه آن‌قدر بزرگ است که کشتی‌های بزرگ حاضر در محل مثل قایق‌های کوچکی دیده می‌شوند و به نظر می‌رسند هیچ کار موثری نمی‌توانند انجام دهند.

او ادامه می‌دهد:

به نظر می‌رسد خلیج درحال خون‌ریزی است… آیا خواهیم توانست وضعیت را مهار کنیم؟ … آیا خواهیم توانست این آلودگی را پاک کنیم؟ … آیا [اکوسیستم] خلیج هرگز ترمیم خواهد شد؟…

پیشنهاد می‌کنم ویدئو و کامنتری آن‌را حتما ببینید. برای دوستانی که سرعت اینترنت پایینی دارند چند تا از عکس‌هایش را استخراج کرده‌ام که پایین به صورت اسلایدشو می‌توانید نگاه کنید.

چند عکس‌

عکس زیر آتش زدن عمدی مقداری از نفت گردآوری شده در عملیات پاک‌سازی لکه‌ی نفتی را نشان می‌دهد.

عکس‌های بیشتر را به صورت اسلایدشو ببینید:

این نمایش پرده‌ای نیاز به جاوااسکریپت دارد.

.

پی‌نوشت: اگر فرصت کنم درباره‌ی تاثیرات زیست‌محیطی این حادثه، جداگانه خواهم نوشت.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

فاجعه‌ی نفتی در خلیج مکزیک و چند کلمه‌ درباره‌ی بریتیش پترولیوم و بی‌بی‌سی فارسی

نشت بیشتر از چند لیتر نفت خام به محیط اطراف (اعم از خشکی یا دریا) سانحه‌ای قابل ثبت تلقی می‌شود که در شرکت‌های نفتی مورد تحقیق قرار می‌گیرد. توجه کنید : چند لیتر.

حالا می‌توانید ابعاد فاجعه‌ی نشت 5000 بشکه نفت در روز (حدود هشتصد هزار لیتر در روز یا 9 لیتر در ثانیه) را تصور کنید؟ اگر چه ده روز از آن گذشته، اما برای درک و شناسایی ابعاد این فاجعه هنوز خیلی زود است. تصویرهای ماهواره‌ای ناسا از لکه‌ی عظیم نفتی نشان می‌دهد که طول آن دست کم به 50 کیلومتر می‌رسد. ظاهرا نشت نفت هنوز ادامه دارد.

به سختی می‌شود فاجعه‌ی زیست‌محیطی هولناک‌تر از این تصور کرد. (عکس از ناسا)

من روی دکل‌های نفتی دریایی زیاد کار کرده‌ام. با این وجود امکان ندارد بتوانم تصور کنم هنگام فوران خارج از کنترل نفت و گاز از چاه (blowout) و انفجار و آتش‌سوزی در دکل چه بر پرسنل حاضر در دکل گذشته است. تمرین‌های روتین‌ آتش‌سوزی و تخلیه‌ی دکل کجا و این‌که در واقعیت با چنین وضعیتی مواجه شوی کجا… حتی تصورش برایم هولناک است.

عکس از خبرگزاری فرانسه

و اما بی‌بی‌سی فارسی:

خواندن پوشش خبری اولیه‌ی بی‌بی‌سی فارسی هم خالی از لطف نیست. در این خبر تنها اشاره‌ای که به بی‌پی (BP) شده این بوده (تاکیدها از من است):

گارد ساحلی آمریکا و شرکت نفتی بریتیش پترولیوم، بی پی که بریتانیایی است روز چهارشنبه با استفاده از دوکشتی و با به کارگیری توری مخصوص لکه نفتی حاصل از نشت نفت را جمع آوری کردند و سپس آن را به صورت کنترل شده به آتش کشیدند.

گروه های طرفدار محیط زیست می گویند دود آتش سوزی به جانوران ساکن منطقه آسیب می زند ولی بهتر از پوشیده شدن آنها به وسیله نفت خام است.

در صورت موفقیت آمیز بودن این اقدام، شرکت نفتی بی پی به این کار ادامه خواهد داد.

گارد ساحلی آمریکا هشدار داده است که نشت نفت ممکن است چند ماه طول بکشد.

سکوی نفتی آسیب دیده در اجاره شرکت بی پی بود.

و گزارش بعدی از این هم جالب‌تر است. نام بی‌پی فقط دوبار در گزارش آمده است. یک‌بار :

شرکت نفت بریتیش پترولیوم با استفاده از خودروهای کنترل از راه دور در حال بررسی اندازه این لکه نفتی است.

و یک بار در انتهای گزارش که تکرار شده که «سکوی نفتی آسیب دیده در اجاره شرکت بی‌پی بود». در این گزارش با این‌که به گفته‌های آقای باراک اوباما در این رابطه اشاره شده، اثری از موضع رسمی دولت آمریکا که  «تمام هزینه‌‌های مربوط به  پاک‌سازی متوجه بی‌پی است» نیست.

جمله‌ی آخر هر دو گزارش البته درست است: سکو در اجاره‌ی بی‌پی بوده. اما فقط همین؟!

خوب اجازه دهید کمی بیشتر توضیح دهم. دکل حفاری همین‌طوری وسط آب نمی‌رود. معمولا یک شرکت نفتی اکتشاف، توسعه‌ یا بهره‌برداری یک میدان نفتی را به عهده می‌گیرد (حالا یا به صورت قرارداد ارائه‌ی خدمات به دولت یا شرکت دیگری و یا نوعی از مالکیت/شراکت) و در نتیجه معمولا مسئولیت کل فرایندهایی که در این عملیات رخ می‌دهد در درجه‌ی اول متوجه شرکت نفتی اپراتور (operator) است:

در این‌جا اپراتور بی‌پی است و فقط خدا می‌داند چه طوفان مالی و حقوقی عظیمی  در انتظار این شرکت است. اما با خواندن گزارش بی بی‌سی، خواننده‌ اگر زیاد کنجکاوی نکند ممکن است این‌طور برداشت کند که بی‌پی نه تنها مسئولیت اصلی ماجرا را نداشته بلکه به کمک گارد ساحلی آمریکا آمده است تا در یک حرکت داوطلبانه‌ مشارکت کند.

در این مورد خاص به خاطر بزرگی روز افزون فاجعه احتمالا همه می‌دانیم یا خواهیم دانست که پای بی‌پی بدجوری گیر است اما اگر موضوع کم‌ اهمیت‌تر بود چه؟ آن‌وقت همین شیوه گزارش بی‌بی‌سی فارسی کافی بود تا مسئولیت بی‌پی در ذهن خوانندگان کم اهمیت جلوه کند و موضوع به بایگانی سپرده شود. من حق دارم بدانم بی‌پی دقیقن در قلب این داستان قرار دارد. هر چه باشد شاید من یک سهام‌دار خرد باشم و بخواهم سهام بی‌پی‌ام را بفروشم!

آیا این مصداق راست گفتن و همزمان (به کمک حذف) واقعیت را تحریف کردن نیست؟ به قول جورج اورول: حذف کردن، قدرتمندترین نوع دروغ است.

در همین رابطه:

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

پاک کردن صورت مساله – مقدمه

وقتی به یک مشکل (problem) برخورد می‌کنید چکار می‌کنید؟ صورت مساله را پاک می‌کنید یا سعی می‌کنید آن‌را حل (solve) کنید؟ اگر بخواهید آن‌ را حل کنید چطور این کار را انجام می‌دهید؟ طبیعتا راه‌ِ حل (solution) ارائه می‌دهید. اما حتما در نظر دارید که:

یک راه حل خوب نباید مشکل اولیه را با مشکل بزرگ‌تری جایگزین کند.

قبول دارید که اگر راه ‌حلی پیدا شود که مشکل اولیه را با یک مشکل بزرگ‌تر جایگزین کند، راه حل خوبی نیست؟ فرض کنید فردی دچار بیماری استرس است. چنین شخصی اگر برای حل مشکل استرس به مصرف مواد مخدر رو آورد احتمالا راه حل خوبی را انتخاب نکرده. چرا که اگر چه مصرف مواد مخدر احتمالا مشکل اولیه (داشتن استرس) را حل می‌کند، اما مشکل بزرگ‌تری به نام اعتیاد و عوارض ناشی از آن را ایجاد می‌کند.

به نظر بدیهی می‌رسد؟

مساله این‌جاست که موضوع همیشه به این سادگی نیست. وقتی با پدیده‌های ساده سر و کار داشته باشیم احتمالا می‌توانیم با دانش و تجربه‌ فرق بین یک راه حل خوب و یک راه حل ضعیف را تشخیص دهیم. اما وقتی با پدیده‌های پیچیده سر و کار داریم چطور؟ مثلا موضوعات زیست‌محیطی؟

در رویارویی با موضوعات پیچیده مانند سیستم‌های زیست‌محیطی این خطر وجود دارد که راه‌حل‌هایی ارائه دهیم که مشکل‌های محلی، محسوس، کوچک و ساده‌ی امروز را به مشکلات جهانی، نامحسوس، بزرگ و پیچیده تبدیل کند.

این نوع راه‌حل‌ها در واقع «حل مشکل» (problem solving) نیستند بلکه «تغییر مشکل» (problem shifting) هستند. در این مجموعه به ذکر مثال‌هایی از این نوع راه حل‌ها می‌پردازم و برای سادگی در فارسی آن‌ها را «پاک کردن صورت مساله» می‌نامم ولی کلید‌واژه‌ی مهم همان problem shifting است.

این دیاگرام که مفاهیمی بسیار مبنایی و کلیدی را خلاصه می‌کند را در نظر داشته باشید. به این نمودار در آینده زیاد ارجاع خواهم داد. اگر تصویر واضح نیست روی آن کلیک کنید یا این‌که نسخه‌ی پی‌دی‌اف آن‌را دریافت کنید.

دریافت نسخه‌ی پی‌دی‌اف دیاگرام «پاک کردن صورت مساله».

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

راه‌اندازی اولین نیروگاه تولید برق به کمک نیروی نمک در جهان

احتمالا این خبر برای شما هم جالب باشد: اولین نیروگاه تولید برق مبتنی بر فرایند اسمزی جهان آغاز به کار کرد.  این نیروگاه توسط شرکت برق دولتی نروژ استات‌کرافت (Statkraft) راه‌اندازی شده است. استات‌کرافت بزرگ‌ترین تولید کننده‌ی برق بر اساس انرژی‌های بازگشت‌پذیر در ارو‍پاست.

برق اسمزی (Osmosic Power) یکی از روش‌های تولید انرژی به شیوه‌ی بازگشت‌پذیر (renewable) است که گاز گل‌خانه‌ای هم تولید نمی کند یعنی فرایندی بالقوه پایدار (sustainable) است. خلاصه‌ی روش‌اش بر پایه‌ی این واقعیت است که اگر یک غشای نیمه‌تراوا (semi-permeable membrane) را بین دو منبع مختلف آب با درجه‌ی شوری مختلف مثلا آب شور (دریا) و آب شیرین (رودخانه) قرار دهیم آب شیرین مایل است از غشا عبور کند و با آب شور مخلوط شود تا درجه‌ی شوری آن‌را کاهش دهد. این فرایند باعث ایجاد جریانی از آب شیرین به سمت آب شور می‌شود (از طریق عبور تدریجی از درون غشا) و در نتیجه حجم قسمت شورتر افزایش می‌یابد. این افزایش حجم منجر به افزایش فشار می‌شود و هر نوع اختلاف فشاری می‌تواند کار (یا انرژی) تولید کند (اختلاف فشار می‌تواند منجر به جابه‌جایی شود مثلا  پیستونی را حرکت دهد و متناسب با آن کار انجام دهد).

در مناطقی که مقدار زیادی آب شیرین در کنار آب شور به صورت طبیعی وجود دارد (مثل نروژ) این روش می‌تواند به کار گرفته شود. البته دانش این رشته هنوز خیلی ابتدایی است اما نکته‌ی مهمی که دارد این است که برخلاف منابع انرژی خورشیدی یا باد ثبات تولید دارد، یعنی نوسانات آن در زمان‌های مختلف کمتر است و در نتیجه یکی از مهمترین نقاط ضعف انرژی‌های بازیافت‌پذیر عمده (خورشیدی و بادی) را ندارد.

.

انرژی اسمزی: آب شیرین محفظه‌ی سمت چپ تمایل دارد از غشا عبور کرده و درجه‌ی شوری آب محفظه‌ی سمت راست را کاهش دهد.  (منبع عکس)

فیلم آموزشی کوتاه در سایت استات‌کرافت


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

روز زمین و یک هدیه‌ی قدیمی

کمی با تاخیر، اما حیف‌ام آمد روز زمین را تبریک نگویم. ‌خواستم یک پوستر جدید به عنوان «هدیه به زمین» انتخاب کنم اما هر چه گشتم پوسترهای این روزها از ایده‌های تکراری‌ای مثل کره‌ی آبی نازنین و دست‌های مهربان نوازش‌گر استفاده کرده بودند، در نتیجه ترجیح دادم یک نمونه از پوسترهای قدیمی‌تر را انتخاب کنم.

این هم یک هدیه‌ی قدیمی ولی ماندگار به زمین.

زمین جان تولدت مبارک!

shigeo_fukuda_19821

طرح ساده و شگفت‌انگیز فوق را آقای Shigeo Fukuda در 1982 طراحی کرده است. ایشان چند ماه پیش درگذشت، یادش گرامی.

دزدان دریایی سومالی از کجا آمدند؟

خبر کشته شدن سه راهزن دریایی و آزاد شدن کاپیتان آمریکایی که مثل بمب خبری در تمام رسانه‌های مهم دنیا منتشر شد را می‌بینیم و می‌خوانیم و می‌شنویم. به من بگویید بدبین. اما وقتی می‌بینم آزاد شدن یک گروگان بخش قابل توجهی از زمان پخش خبر شبکه‌های مهم خبری را اشغال می‌کند (به عنوان مثال دیشب «بی‌بی‌سی جهان» تقریبا اخبارش را منحصر کرده بود به موضوع این بنده‌ی خدا که آزاد شده، مصاحبه با خانواده‌اش، تلگراف رئیس‌اش، گفتگوی فرمانده‌ی نیروی دریایی و …) به خودم می‌گویم: چه خبر است؟ باز چه حقیقت بزرگی را قرار است پشت حقیقتی کوچک پنهان کنند؟

علت توجه نسبتا ناگهانی دولت‌های بزرگ جهان به مساله‌ی دزدان دریایی در سومالی شاید به راحتی قابل تحلیل نباشد. مسلما یکی از این دغدغه‌ها امنیت ناوگان تجاری دریایی‌شان است. اما آیا فقط همین؟ پاسخ به این سادگی نیست.

ایندیپندنت در مطلبی در ستون عقایدش با عنوان «به شما درباره‌ی دزدان دریایی دروغ گفته‌اند» توضیح می‌دهد که آب‌های ساحلی سومالی سال‌هاست محل دفن زباله‌های سمی (حتی هسته‌ای) کشورهای غربی (و آسیایی) است. از طرف دیگر، این کشورها در آب‌‌های ساحلی این کشور دست به ماهی‌گیری‌های گسترده‌ی صنعتی می‌زنند و این‌کار ماهی‌گیران محلی سومالیایی‌ را دچار مشکل کرده چون‌که ماهی‌گیری غیرقانونی و بی‌رویه‌ی کشتی‌های مدرن روز به روز تعداد ماهی‌های منطقه را کمتر کرده است. این روند سال‌هاست که وجود داشته اما از سال 1991 که دولت سومالی سقوط کرد بحرانی‌تر شده. در نتیجه به همه‌ی این مواردسیستم فروپاشیده‌ی کشور سومالی که باعث شده عده‌ی بیشتری از مردم تا آستانه‌ی مرگ و زندگی فقیر و گرسنه شوند را باید افزود.

مردم سومالی که صدایی ندارند، اما صدای کارشناسان سازمان ملل هم به جایی نمی‌رسد. مثلا:

چون دولتی در سومالی وجود ندارد، به میزان گسترده‌ای ماهیگیری غیرقانونی توسط کشورهای اروپایی و آسیایی در آب‌های سومالی انجام می‌شود… من متقاعد شده‌ام که در آب‌های سومالی زباله‌های شیمیایی و احتمالا هسته‌ای دفع می‌شود… — الود عبدالله فرستاده‌ی ویژه‌ی سازمان ملل در سومالی (2008)

یا:

موج‌های تسونامی احتمالا منجر به انتشار زباله‌های هسته‌ای‌‌ و سایر زباله‌های سمی‌ای که در آب‌های سومالی دفع شده‌اند خواهد شد.  منظور من مواد شیمیایی رادیواکتیو، فلزات سنگین، زباله‌های بیمارستانی و موارد مشابه است. — نیک نوتال (Nick Nuttall) سخن‌گوی محیط‌زیستی سازمان ملل (2005)

دزد، ماهی‌گیر، نگهبان، …

در این بستر است که «دزدان دریایی» ظهور می‌کنند. بسیاری از ماهی‌گیرهای سومالیایی با قایق‌های تندروشان قصد متوقف کردن (یا دست‌کم گرفتن مالیات از نظر خودشان!) کشتی‌هایی را دارند که زباله‌های سمی در آب‌های کشورشان دفع می‌کنند یا به صورت غیرقانونی ماهی‌گیری می‌کنند. آن‌ها خودشان را «گارد ساحلی داوطلب سومالی» (Volunteer Coastguard of Somaliaes) می‌خوانند و جالب است بدانید که بنا به گفته‌ی یک سایت محلی مستقل خیلی از مردم عادی سومالی این نوع دزدی دریایی را نوعی دفاع ملی تلقی می‌کنند. شکی نیست که هیچ‌‌کدام این مواردی که گفته شد گروگان‌گیری یا راهزنی دریایی را توجیه نمی‌کند، اما ابعاد پیچیده‌تر و علل ظهور آن‌را نشان می‌دهد. یکی از همین راهزنان این‌طور گفته:

ما خودمان را دزد دریایی نمی‌دانیم. به نظر ما دزدان دریایی کسانی هستند که به طور غیرقانونی در دریاهای ما ماهیگیری می‌کنند و زباله‌هایشان را در آن می‌ریزند.

آیا واقعا کشورهای صنعتی انتظار دارند سواحل کشور بخت‌برگشته‌ای مثل سومالی را با سمی‌ترین مواد شیمیایی آلوده کنند و منابع غذایی‌شان را به یغما ببرند و با هیچ واکنشی رو به رو نشوند؟ آلوده کردن دریا و غارت منابع دریایی جرم نیست؟ وقتی عده‌ای راهزن (یا شاید هم ماهیگیر) کانال ترانزیت حدود 20 درصد از نفت جهان را دچار اختلال می‌کنند ناگهان نیروی دریایی بزرگ‌ترین کشورهای جهان به منطقه ارسال می‌شود و همه از «خطربزرگی» که از طرف این ناحیه متوجه جهان است سخن می‌گویند.

این مجموعه‌ی عکس گوشه‌ای از این خطر بزرگ و ناوگان‌هایی که برای مبارزه با آن اعزام شده‌اند را نشان می‌دهد.

ناوگانت را به من نشان بده تا بگویم چکاره هستی!

چند وقت پیش حکایت دزد دریایی و امپراطور را نوشته بودم:

روزی یک دزد دریایی‌ را که به تازگی دستگیر شده بود به حضور اسکندر کبیر امپراطور روم یونان آوردند.

اسکندر پرسید: چطور جرات می‌کنی خصمانه ادعای مالکیت دریاها را داشته باشی؟

دزدِ دریایی گفت: من یک قایق کوچک دارم بنابراین دزددریایی هستم. تو یک ناوگان عظیم از کشتی‌های بزرگ داری پس امپراطور خوانده می‌شوی!

پی‌نوشت: این را یادم رفت بنویسم که بعد از طوفان سونامی‌، برخی انواع بیماری‌ها در سواحل سومالی دیده شده که احتمالا از عوارض ناشی از انتقال مواد سمی به سواحل این کشور هستند.

اعترافات سبز: به چند طریق به زمین صدمه می زنم؟

همزمان با حرکت جهانی «ساعت زمین» که با هدف افزایش آگاهی «زمینیان» نسبت به محیط‌زیست انجام می‌شود، دوستی بازی وبلاگی جالبی را شروع کرده است. هر کدام از ما باید فکر کنیم و ببینیم در زندگی شخصی و اجتماعی خود چگونه به محیط زیست آسیب می‌رسانیم. همین‌طور بنویسیم که کدام جنبه‌ی روش زندگی ما با هدف کم کردن آسیب رسانی به محیط زیست انجام می‌شود؟

چند نمونه از کارهایی که متاسفانه در جهت تخریب محیط زیست انجام می‌دهم:

  1. سفرهای هوایی: من سفر هوایی زیاد انجام می‌دهم. هواپیما یکی از آلوده‌کننده‌ترین روش‌های حمل و نقل است، با این وجود تا الان نتوانسته‌ام از تعداد سفرهای هوایی‌ام کم کنم.
  2. مصرف کاغذ: در موارد مطالعه‌ی جدی، متاسفانه هنوز به خواندن روی کاغذ بیشتر عادت دارم. در نتیجه زیاد پیش می‌آید که ترجیح دهم مطلبی را به جای خواندن از روی مونیتور، روی کاغذ چاپ (print) کنم. کاغذ از چوب (درخت) تولید می‌شود و تولید آن هم آب زیادی لازم دارد (آلوده می‌کند). جوهر پرینتر هم البته از مواد شیمیایی‌ای تشکیل شده است که وارد چرخه‌ی محیط زیست می‌شوند.
  3. صنعت نفت: من در صنعت نفت کار می‌کنم. جایی که علی‌رغم شعارها و ادعاها، در بسیاری از موارد عمل‌کرد شرکت‌های بزرگ نفتی در فرایند اکتشاف، توسعه و بهره‌برداری نفت و گاز مستلزم آلوده کردن شدید محیط زیست است.
  4. انرژی‌های بازگشت‌ناپذیر یا مخرب محیط‌زیست: تقریبا هیچ درصدی از انرژی مورد استفاده‌ی من از منابع بازگشت‌پذیر و دوستار محیط‌زیست (مثل انرژی خورشیدی یا بادی) نمی‌آید. البته مقداری از برق شبکه‌ی سراسری ایران از طریق سدها تامین می‌شود، اما اولا این مقدار قابل توجه نیست (حدود 7 درصد برق ایران توسط نیروگاه‌های برق‌آبی تولید می‌شود) و ثانیا سدها پدیده‌های دوستار محیط زیستی نیستند. در واقع سدها عامل تغییر (یا تخریب) اکوسیستم‌ منطقه‌های وسیعی در اطراف خود هستند.
  5. مصرف‌گرایی: اگرچه واقعا سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم و از وسائلم تا آخرین نفس‌شان استفاده کنم، اما خیلی وقت‌ها اسیر بیماری مصرف‌گرایی می‌شوم و وسایلی خریداری می‌کنم که جنبه‌ی تفننی و غیرضروری دارند و به بهانه‌ی تکنولوژی جدید یا خوش زرق و برق بودنشان برایم جذابیت دارند. مثلا با این‌که یک گوشی موبایل ساده هم می‌تواند سال‌ها کارم راه بیاندازد و من واقعا از قرتی‌بازی‌های موبایل‌ها استفاده‌ی چندانی نمی‌کنم تا به حال چندین بار گوشی موبایلم را قبل از این‌که کاملا از کار بیفتد عوض کرده‌ام.

اما چند نمونه از کارهایی که با دغدغه‌ی مصرف مناسبت‌تر انرژی یا نگهداشت پایدارتر محیط‌زیست انجام می‌دهم:

  1. کیسه‌های نایلونی: تا حد امکان از مصرف کیسه‌های نایلونی که متاسفانه چند سالی است رسم شده که فروشنده‌ها به صورت داوطلبانه اجناس خریداری شده را در‌ آن‌ها قرار می‌دهند خودداری می‌کنم. اگر اقلام خریداری شده کم باشد، آن‌ها را بدون کیسه و با دست حمل می‌کنم و اگر زیاد باشند تا حد امکان از کیسه‌های پارچه‌ای استفاده می‌کنم. همین‌طور اگر حوصله‌اش را داشته باشم به فروشنده توضیح می‌دهم که دست‌کم داوطلبانه کیسه‌ی نایلونی را به خریدار ندهد و منتظر بماند تا خریدار خود درخواست کند.
  2. وسایل برقی: تا حد امکان وسائل برقی را در اوقاتی که از آن‌ها استفاده نمی‌کنم، خاموش می‌کنم. حتی وسایلی که به حالت آماده‌باش (stand by) می‌روند هم مقدار قابل توجهی برق مصرف می‌کنند. من معمولا وسایل را کاملا خاموش می‌کنم. همین‌طور درجه‌ی حرارت دستگاه‌های گرم یا سرد کننده را تا حد امکان روی حالت کم‌مصرف تنظیم می‌کنم. اگر تابستان است سعی می‌کنم لباس‌های خنک‌تر بپوشم و تا حد امکان از روشن‌ کردن کولر خودداری کنم. اگر زمستان است سعی می‌کنم لباس بیشتری بپوشم تا نیازی نباشد دمای اتاق را خیلی زیاد کنم.
  3. رانندگی:‌ من از کم‌مصرف‌ترین ماشین موجود در بازار ایران، که از نظر اقتصادی و همین‌طور ایمنی هم در حد قابل قبول جهانی است استفاده می‌کنم. همین‌طور با استفاده از روش‌های رانندگی‌-هوشمند (مثلا سرویس منظم موتور، راندن با سرعت یا دور موتور نه چندان بالا (یا دورموتور زیاد)، پرهیز از شتاب‌های مثبت (آغاز حرکت) یا منفی (ترمز)  بزرگ، انتخاب مسیر قبل از حرکت به منظور کوتاه کردن مسیر و …) سعی می‌کنم مصرف سوخت ماشین بهینه‌تر می‌شود (و البته ایمنی بیشتری نیز دارم).
  4. مواد شوینده: تا حد امکان در مصرف مواد شوینده و پاک‌کننده برای شستشوی ظرف‌ها و لباس‌ها صرفه‌جویی می‌کنم. در محل کار معمولا از یک لیوان در سراسر روز استفاده می‌کنم و ظروف یا لباس‌ها اگر زیاد کثیف نباشند را با آب خالی یا کمترین میزان مواد شوینده شستشو می‌دهم.
  5. ریختن زباله: نسبت به ریختن هر نوع زباله در محیط شهر یا طبیعت حساس هستم و به شدت از آن پرهیز می‌جویم.

شما دعوت هستید!

اگر دوست دارید در این بازی شرکت کنید،‌ خودتان را دعوت شده فرض کنید و بنویسید تاثیر مثبت یا منفی شما بر محیط زیست چگونه است؟


پی‌نوشت:


لطفا مشترک شوید
بامدادی
نجواها
کلیک‌های خاموش
یک عکاس

ساعت زمین: شصت دقیقه به یاد زمین باشیم

در یک حرکت عظیم جهانی، مردم سراسر جهان از جمله من و شما (بله شما!) دعوت شده‌اند تا هر سال در روز بیست و هشتم مارس (هشتم فروردین)  در یک ساعت معین به وقت محلی، به مدت یک ساعت چراغ‌های غیرضروری خانه‌ها و محل‌های کارشان را خاموش کنند. این یک ساعت اصطلاحا «ساعت زمین»  (Earth Hour) نامیده می‌شود. حدود 80 کشور و 2100 شهر جهان اعلام کرده‌اند که رسما «ساعت زمین» سال 2009 را جشن خواهند گرفت.

earth-hour-logo

از ساعت هشت و سی الی نه و سی دقیقه‌ی شام‌گاه روز شنبه هشتم فروردین چراغ‌ها را خاموش ‌کنیم تا شصت دقیقه به یاد زمین باشیم.


چگونه یخچال‌های خانگی می‌توانند جلوی گرم شدن زمین را بگیرند؟

بهینه‌ کردن مصرف الکتریسیته در کم کردن انتشار گازهای گل‌خانه‌ای بسیار موثر است، چون تولید برق معمولا با سوزاندن سوخت‌های فسیلی همراه است. روش‌های مرسوم بهینه‌سازی هم بیشتر حول حوش جایگزین کردن منابع انرژی (انرژی خورشید یا باد) یا تولید تجهیزات کم‌مصرف‌تر می‌چرخد.
.
اما یک روش جالب دیگر هم وجود دارد و آن مدیریت هوشمند دستگاه‌های مصرف کننده است. در این روش به کمک یک شبکه‌ی هوشمند کنترلی، دستگاه‌های برقی‌ای را که به روشن بودن مداوم احتیاجی ندارند (مثل دستگاه‌های تهویه، کولر، بخاری‌،  یخچال و …) در مواقعی که مصرف انرژی به پیک رسیده خاموش می‌کنیم. به این کار می‌گویند «مصرف پویا» (Dynamic Demand).
.
فرض کنید،‌ تعدادی دستگاه برقی داریم که در خانه‌های مردم به صورت همزمان کار می‌کنند. همین‌طور فرض کنید این دستگاه‌ها توسط یک شبکه‌ی هوشمند کنترلی+ یک سیستم کنترل مرکزی روشن یا خاموش شدن هستند. حالا مرکز هوشمند، می‌تواند به صورت سیستماتیک و طبق قاعده‌ی خاصی دستگاه‌ها را خاموش و روشن کند، به طوری که اولا کارکرد عادی دستگاه‌ها مختل نشود (یخچال کماکان غذاها را خنک نگاه دارد) و ثانیا مجموعه‌ی سیستم برق کمتری مصرف کند.
.
برای واضح شدن مطلب، با پاورپوینت (خدا پدر و مادر طراح‌اش را بیامرزد) این دیاگرام را کشیدم:
dynamic-demand-bamdadi_com
فرض کنید در شهری زندگی می‌کنیم که فقط پنج خانه دارد. در هر خانه «یک یخچال» وجود دارد که مجهز به سیستم کنترلی است که از یک مرکز کنترل می‌شود. در زمان‌های فرضی 1 و 2 که مصرف برق عادی است همه‌ی یخچال‌ها به صورت عادی کار می‌کنند و مصرف برق بالاست، اما از زمان فرضی 3 به بعد (فرض کنید پیک مصرف برق در کشور از این‌جا به بعد باشد)، سیستم مدیریت پویا روشن می‌شود و به نوبت یخچال‌ها را خاموش و روشن می‌کند. به این ترتیب مصرف برق کل سیستم کمتر شده، و پیک مصرف نیز متعاقبا کم می‌شود. البته واحد زمانی (مثلا فاصله‌ی زمانی بین 3 تا 4) باید حساب شده باشد. اگر زیادی طولانی باشد، کارکرد دستگاه‌ها مختل می‌شود و اگر زیاد کوتاه باشد عمر دستگاه‌ها را کم می‌کند.
.
میلیون‌ها دستگاه برقی مانند یخچال یا بخاری در هر کشور وجود دارند. با ایجاد شبکه‌ی «مصرف پویا» می‌توان  به مقدار قابل ملاحظه‌ای مصرف برق (و تولید گازهای گل‌خانه‌ای) را کاهش داد.
.
این ایده برای اولین بار در انگلستان به طور آزمایشی در حال پیاده‌سازی است، برای شروع با 300 یخچال هوشمند.

رابطه‌ی عجیب میان جوش آوردن آب و وب‌گردی

تا همین چندی پیش باور عمومی (و حتی تخصصی) این بود که فن‌آوری اطلاعات تاثیر چندانی بر تولید گازهای گل‌خانه‌ای (مثلا گازکربنیک) و فرایند گرمایش زمین ندارد. اما با انجام تحقیقات بیشتر، نادرست بودن این پیش‌فرض روز به روز بیشتر معلوم می‌شود. امروز خبری خواندم که برایم تازگی داشت:
باورتان می‌شود؟ به نظر خیلی زیاد می‌رسد. اما تحقیق انجام شده چنین می‌گوید:
جوش آوردن یک کتری آب (با کتری برقی) حدود 15 گرم گازکربنیک تولید می‌کند. هر بار جستجو درگوگل، به صورت غیرمستقیم حدود 7 گرم گازکربنیک تولید می‌کند، چون کامپیوتر شما، مسیریاب‌ها (router) و تجهیزات مخابرتی اینترنت و همین‌طور سرورها و کامپیوترهای گوگل با برق کار می‌کنند و تولید برق هم معمولا گاز گل‌خانه‌ای تولید می‌کند.
تحقیق دانشگاه هاروارد نشان می‌دهد که مشاهده‌ی یک وب‌سایت معمولی «به ازای هر یک ثانیه» حدود 0.02 گرم گازکربنیک تولید می‌کند. معنای این حرف برای معتادان اینترنت و وب‌گردی این است که
یک ‌ساعت گشت‌ و گذار در فرندفید معادل پنج بار جوش آوردن آب با یک کتری‌برقی گازکربنیک وارد جو زمین می‌کند!
یک بار جستجو در گوگل معادل شش دقیقه وب‌گردی معمولی زمین را گرم می‌کند!
تصورش را بکنید چند صد میلیون‌نفر در جهان روزانه ساعت‌ها وب‌گردی می‌کنند، در هر روز 200 میلیون‌ جستجو در اینترنت انجام می‌شود!
.
پی‌نوشت 1: مگر این حرف‌ها به گوش معتادها و خوره‌های اینترنت فرو می‌رود؟!
پی‌نوشت 2: حالا این‌همه چای درست می‌کنی اشکال نداره‌، نوش جان، دیگه این‌قدر وب‌گردی نکن، گوش نمی‌دی که!

جاده‌های سبز، درهای بدن‌ساز و چتری که راه را نشان می‌دهد

چند روش جالب تولید الکتریسیته را با هم مرور می‌کنیم. بعضی از آن‌ها می‌توانند جدی و کاربردی باشند و برخی هم جنبه‌ی خلاقانه‌شان قابل توجه است.

جاده‌ای که برق تولید می‌کند

با استفاده از کریستال‌های ویژه‌ا‌ی (piezoelectric crystals) می‌توان انرژی مکانیکی (فشرده شدن در اثر حرکت یک جسم سنگین از روی آن) را به الکتریسیته تبدیل کرد. با قرار دادن ورقه‌هایی متشکل از این نوع کریستال‌ها در زیر جاده‌ها، باند فرودگاه‌ها، ریل قطارها و معابر پرتردد می‌توان دست‌کم بخشی از انرژی تلف شده توسط وسائط نقلیه را بازتولید کرد. {+}

10568_151208211241

piezo_road

حالا از خودم می‌پرسم بازدهی اقتصادی این روش در مقایسه با این‌که مثلا زیر جاده‌ها را لوله‌کشی آب کنند و اجازه دهند آب توسط تابش خورشید گرم شود چقدر است؟ این موضوع به بهای تولید این کریستال‌ها و میزان برقی که تولید می‌کنند، مربوط می‌شود که فعلن معین نیست.

سلول‌های خورشیدی همراه با آینه‌ی متمرکز کننده

ایده بسیار ساده است. به جای این‌که سلول‌های خورشیدی را به صورت مسطح در برابر آفتاب قرار دهیم، می‌توانیم اول اشعه‌ی خورشید را توسط آینه‌های مقعر یا عدسی‌های محدب متمرکز کنیم (concentrators) و بعد آن را به سلول‌‌های خورشیدی بتابانیم. با استفاده از این روش میزان سطح موثری که باید توسط سلول‌های خورشیدی و در واقع نیمه‌هادی‌های گران‌قیمت پوشانده شود تا هزار برابر کاهش می‌یابد و در نتیجه‌ هزینه‌ی تولید پانل‌های خورشیدی به مراتب کم می‌شود.{+}

closeandfar_550x368_540x361

از در عبور کنید تا سبز شوید

تا حالا دقت کرده‌اید که برای عبور از درهای گردان مجبورید کمی زور بزنید تا در بچرخد؟ خوب پس همین انرژی مکانیکی درب گردان را هم باید بتوان به برق تبدیل کرد.‌ بله، البته چیز دندان‌گیری نیست، اما به هر حال برق است دیگر!! با آن می‌توان برخی چراغ‌های کم مصرف یک فروشگاه یا محل عمومی پر تردد را روشن کرد. {+}

energy_door-1

حالا ایده‌ی من این است که در را کمی سفت‌تر درست کنند که عابران مجبور شوند زور بیشتری موقع عبور کردن بزنند. این‌طوری هم کمی ورزش می‌کنند و هم برق بیشتری تولید می‌شود، اسمش را هم می‌گذاریم «درهای بدن‌ساز دوستار محیط‌زیست!» (نکته: کلیه حقوق مادی و معنوی این ایده متعلق به خودم است!).

اگر باران ببارد، راه را به تو نشان خواهم داد

این یکی دیگر رسما «باحال» است. چترهایی که انرژی جنبشی «قطره‌های باران» را به برق تبدیل می‌کنند و بعد با همان برق لامپی را که در چتر تعبیه شده روشن می‌کنند. این شعبده بازی توسط الیاف مخصوصی که رسانای الکتریسیته هستند (polyvinylidene fluoride) اتفاق می‌افتد.

اگر باران ببارد چتر روشن می‌شود، اگر نبارد هم که خوب نیازی به چتر ندارید! چتر نیازی به هیچ باتری یا شارژ شدن ندارد، فقط باران می‌طلبد! {+}

lightdrops2

light_drops

والله دروغ چرا، این یکی با این‌که هیچ کجای جهان را سبز نمی‌کند، اما به نظرم واقعا ایده‌ی نبوغ‌آمیزی است!

یک خبر غم‌انگیز: یک جزیره‌ی عظیم به نقشه‌ی جهان اضافه شد

بعد از چند وقت داشتم هافینگتون‌پست را تورق دیجیتالی می‌کردم که چشمم به این لینک خورد. وقتی خواندمش، تا چند دقیقه‌ مسخ بودم. بحران محیط‌زیست جدی است، خیلی جدی…

برای اولین بار در تاریخ، قطب شمال به خاطر آب شدن یخ‌های قطبی تبدیل به یک جزیره‌ شده است. یک دانشمند هشدار داد آب شدن یخ‌های قطبی وارد «یک چرخه‌ی مرگبار» شده است.

نتیجه‌ی همان روندی است که سال‌های سال است دانشمندان و خردمندان جهان درباره‌اش می‌نویسند و می‌گویند و هشدار می‌دهند، اما مگر طمع کور سرمایه‌داری اجازه‌ی راه حل عاجل و درازمدت را داده است؟

داستان، داستان گرمایش زمین و نابودی محیط‌زیست است. داستان، داستان حماقت است. حماقتی که هر روز با چهره‌‌ی زشتش به شعور و هوش «انسان و همه‌ی دست‌آوردهایش» دهن‌‌کجی می‌کند: جنگ، فقر، گرسنگی، تبعیض، برده‌داری مدرن و شاید مهم‌تر از همه‌ی آن‌ها‌: «محیط زیست».

سودپرستی «انسان‌های حاکم بر انسان» با ظاهری از جنس «توسعه‌ی اقتصادی و صنعتی» به مرزی از جنون رسیده که دارد دامن حیات کل بشریت را می‌گیرد. سودپرستی‌ای که به مرزهای جنون نزدیک شده است و شاید هم مرزهای دیوانگی را رد کرده باشد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

مسئولیت یک انتخاب

توی فروشگاه می‌روم و دو عدد بستنی می‌خواهم. فروشنده بلافاصله بستنی‌ها را داخل یک کیسه نایلونی دسته‌دار قرار می‌دهد و با لبخند به من تحویل می‌دهد.

می‌گویم: ممنون، اما احتیاجی به کیسه نیست. بهتر است در مصرف کیسه‌های نایلونی تا جایی که امکانش هست صرفه‌جویی کنیم.

می‌گوید: این چه حرفیه قربان! قابل نداره. کیسه باشه راحت‌تر هستید.

می‌گویم: موضوع پولش نیست، کیسه‌های نایلونی در محیط زیست باقی می‌مانند و تا سال‌ها از بین نمی‌روند. به همین دلیل بهتر است از آن‌ها کمتر استفاده کنیم. شما هم بهتر است تا مشتری درخواست نکرده از مصرف آن‌ها خودداری کنید.

نگاه معنی‌داری به من می‌اندازد؛ «بابا دلت خوش است ها!». بعد کمی با خودش کلنجار می‌رود. انگار که بخواهد لحنش را کمی اصلاح کند و جمله مناسبی پیدا کند که به آدم بی‌درد و بی‌کاری مثل من بگوید. عاقبت می‌گوید: «این روزها مردم گرفتارند و کسی فرصت ندارد به این چیزها فکر کند.»

رو ترش می‌کند و به سراغ مشتری بعدی می‌رود و مرا با این کلنجار همیشگی تنها می‌گذارد که آیا اشتباه کردم این موضوع را با او مطرح کردم؟

خوش‌بین هستم و امیدوار و این برخوردهای کوچک ولی مستمر، روحیه اجتماعی‌ام را می‌فرساید. نمی‌توانم به خودم بقبولانم سکوت و بی‌تفاوتی پیشه کنم. باور دارم موضوعاتی مانند محیط‌زیست یا جنگ که امنیت و بقای بشر امروز را تهدید می‌کنند روی دوش فرد فرد ما مسئولیتی قرار داده است. «مسئولیت ِ یک انتخاب» که شاید در مقیاس «فرد» کم اهمیت و ناچیز به نظر برسد، اما چون به سطح ِ «گروه» و «جامعه» تسری یابد موثرترین اهرم فشار برای «اصلاحات پایدار» خواهد بود.