ما در شهرکی در تهران زندگی میکنیم که از بلوکهای مختلف تشکیل شده است. هر کدام از این بلوکها متشکل از 200 تا 400 خانه است و نگهداری و مدیریت آن هم توسط هیات مدیرهی انتخاب شده توسط ساکنین انجام میشود. طبیعتا برای انتخاب اعضای هیات مدیره و به خصوص رئیسهیات مدیره به صورت دورهای «مجمعهای عمومی» تشکیل میشود. روش کار هم به این صورت است که ساکنین برای انتخاب «هیات مدیره» یا تصمیمات مهم به «مجمع عمومی» دعوت میشوند. اگر مجمع عمومی اول به حدنصاب لازم نرسد مجمع دیگری تشکیل میشود تا اینکه در نهایت مجمع تشکیل، انتخابات انجام و اعضای هیات مدیره انتخاب شوند.
بعد هیات مدیره انتخابی شروع به اداره بلوک میکند و به شیوهی مورد نظرش و البته در چارچوب ضوابطی که از قبل مدون شده است فعالیت میکند. ممکن است هزینه شارژ ماهیانهی خانهها را افزایش دهد یا برای پارکینگ یا فضای سبز نگهبان یا باغبان استخدام کند و …
روزی شخصی که سالها به عنوان رئیس هیات مدیره بلوک ما انتخاب شده بود تعریف کرد یکی از ساکنین که خانمی هم بود به دفتر هیات مدیره آمده بود و شروع کرده بود به بد و بیراه گفتن به اعضای هیات مدیره و به خصوص رئیس هیات مدیره. وی که رئیس هیات مدیره بود جلو رفته بود و از ایشان پرسیده بود که رئیس هیات مدیره بلوک چه کسی است. خانم پاسخ داده بود که نمیداند و در جلسات عمومی شرکت نمیکند ولی در عین حال از عملکرد او شاکی است.
رئیس هیات مدیره هم به درستی به ایشان متذکر شده بود کسی که به خودش زحمت و همت شرکت در مجامع عمومی بلوک و مشارکت در انتخاب اعضای هیات مدیره را نمیدهد، چندان حقی برای انتقاد کردن از عملکرد هیات مدیرهای که سایر ساکنین انتخاب کردهاند ندارد. کسی که حق خود مبنی بر انتخاب کردن به رسمیت نمیشناسد، حق خود را برای انتقاد کردن نیز به نوعی زیر سئوال برده است. نه اینکه حق انتقاد از لحاظ قانونی از او گرفته شده باشد، بلکه این حق از نظر عرفی یا اخلاقی از او گرفته شده و در واقع خود فرد این حق را از خودش گرفته است.
بحث انتخابات در ایران هم بیشباهت به این موضوع نیست. چند سال پیش و در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری (قبل از آنهم شوراهای شهر) عدهای بودند که میگفتند «همه چیز مثل هم است»، «هر جناحی بیاید فرقی نمیکند»، «اینها همه بازی حاکمیت است»، «این انتخابات آزاد نیست چون عدهای رد صلاحیت شدهاند»، «انتخابات سالم برگزار نمیشود و هرکه را خودشان بخواهند سرکار میآورند» و جملههایی مشابه اینها. طبیعتا این افراد شرکت در انتخابات را بیهوده میدانستند و بسیاری از وابستگان فکری خود را نیز از شرکت در آن منصرف کردند.
اما ماهها و سالها بعد مدام شاهد شنیدن صدای اعتراض این افراد بودیم که چرا آقای رئیسجمهور چنین میکند و چنان میگوید. این چه لباسی است که میپوشد، فلان حرف را چرا زد. چرا اینقدر عوامفریبی میکند، چرا اینگونه است و چرا آنگونه. ناگهان نقل قول سخنان قصار رئیسجمهور با افزودن رگههایی از طنز به مدروز حضرات تبدیل گردید، انگار از این طریق منتقدین سیاسی بزرگی میشدند و با گفتن این هجویات و جوکهای بیمزه مسئولیت سیاسی-اجتماعیشان را در برابر خود و مردمشان انجام میدادند.
کسی نبود به این خانمها و آقایان منتقد بگوید اگر انتقادی دارید در فرصت انتخابی (هر چند محدودی) که داشتید منعکس میکردید. کسی که شیر و ببر و مورچه و مار و درخت و فیل برایش یکی است حق ندارد از مضرات شیر بگوید و در مدح گربه بسراید. کسی که فرقی میان آقای خاتمی و آقای احمدینژاد (به عنوان مثال) قایل نیست و در انتخابات هم شرکت نکرده که دست کم مخالفتاش را با آقای احمدینژاد اعلام کند، به چه حقی به خود اجازه میدهد از ایشان انتقاد کند؟
آیا وقت آن نرسیده است به جای جوک تعریف کردن و حرفهای خالهزنکی سیاسی زدن کمی به آینده کشورمان جدیتر فکر کنیم؟ آیا وقت آن نرسیده است به جای ژست منتقد روشنفکر ولی در واقع غرغرو و منفعل را گرفتن آستینمان را بالا بزنیم و واقعگرایانهتر و منطقیتر به اوضاع ایران و منطقهی خاورمیانه و بحرانی که گریبانگیر آن شده است نگاه کنیم؟
به «رسانه انتخابات» باور داشته باشیم. رای دادن از فحاشی کردن یا غرغر کردن سازندهتر است، هرچند هیجاناش کم است و آدم را زیاد خنک نمیکند، اما ماندگارتر است و پایدارتر. باور داشته باشیم که «رسانه همان پیام است». جامعهای که در آن تلویزیون و رادیو وجود دارد با جامعهای که در آن تلویزیون و رادیو وجود ندارد فرق میکند. به همین ترتیب جامعهای که در آن رسانه انتخابات (حتی محدود، حتی کنترل شده) وجود دارد و برگزار میشود با جامعهای که در آن «رسانه انتخابات» وجود ندارد فرق میکند. باور کنید. باور کنید…
به این خانم جسور و شجاع نگاه کنید. نه ژست قهرمانی به خودش گرفته و نه دنبال ثابت کردن چیزی است و نه در حال مضحکه و جوک تعریف کردن است. او دارد «حق خودش مبنی بر انتخاب کردن را به رسمیت میشناسد». مثل او باشیم.
عکسی با موضوع انتخابات که متاسفانه عکاسش را پیدا نکردم.
مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی
اونوقت اگر همه شیر بودن و گربهای واسه انتخاب پیدا نشد تکلیف چیه؟
نباید راجع به منتخب بقیه نظر داد؟
لایکلایک
1.دو جور میشه فکر کرد.اخلاقی و سیاسی
2.انتخاب نکردن هم نوعی انتخاب هست. انتخاب درست مهمتره نه صرفا انتخاب(کمیت و کیفیت) لطفا بحث دشمن خارجی و مشروعیت بوسیله ی تعداد آرای مردم رو مطرح نکن.قبول ندارم!
3.کلا قبول ندارم 🙂
مثال شهرک هم اصلا درست نبود.
لایکلایک
بابات ریده تو ساختمون حالا جوبگو هم نیست. همین کاریه که با ملت دارن میکنن. تو دیگه چرا پسر خوب؟
لایکلایک
ببینم من گردن شکسته که خودم به این احمدی نژاد رای دادم حق اعتراض بهش دارم؟
لایکلایک
رای ندادنهم می تونه یه اعلام نظر باشه به شرطی که اکثریت و به طور هماهنگ انجامش بدن و گرنه نتیجش فقط انتخاب کوتوله های سیاسی با رای بسیاری از مردمیه که ناهماهنگ شرکت می کنن
لایکلایک
به نظر من رای دادن قبل از اینکه رای به فرد خاصی باشه، رای به جمهوری اسلامی هست که من یکی این کار رو نمیکنم. تازه به نظرت هر کس دیگهای بیاد، دیکتاتوری دینی و فاشیستی برداشته میشه از این مملکت؟ (با کاندیداهای موجود)
لایکلایک
«چون رای ندادی نمی توانی انتقاد – اعتراض یا هر چیز که شما اسمش را می گذاری- کنی» این حرف شما بود که نمی دانم از کدام منطق سرچشمه گرفته ولی به نظر من انسانی (شما بخوان دمکراتیک) نیست و البته منطقی هم به همچنین
انسانها دارای حق هستند(خودت گفتی) آیا شرکت کردن یا نکردن در انتخابات جزو حقوق آنها محسوب نمی شود . وقتی اینطور می نویسی مخاطب(منظورم خودم است) فکر می کند که حقوقش آن چیزی است که شما تشخیص می دهی و نه چیزی که واقعا هست
دوست عزیز حق اعتراض (اصلا منظورم توهین نیست) به رئیس جمهور با رای دادن پیدا نمی شود بلکه صرف ایرانی بودن برای داشتن این حق کافی است
پر حرفی کردم اما این یکی را هم بخوان ؛ به جوک ساختن مردم خرده نگیر بلکه ببین چه چیز باعث آن می شود قبول دارم که یک عقده گشایی است اما به وجود آورنده این عقده چیست ؟ آیا چیزی غیر از فضای بسته فرهنگی اجتماعی و سیاسی است آیا غیر از این است که وقتی مردم تریبونی برای اعتراض ندارند از این طریق اعتراض می کنند?
در کل هدفت را از این نوشته می پسندم اما من به عنوان یک ایرانی درصورتی در انتخابات شرکت می کنم که کسی از جریان فکری شبیه من (یا حداقل نزدیک به آن) در آن وجود داشته باشد وگرنه من باید با شرکتم به چه کسی رای بدهم . دوست عزیز انتخابات لاتاری نیست
لایکلایک
میخوای یه کار بکن؛ اصلا بگو اونایی که به رییس جمهور منتخب رای ندادن حق انتقاد ازش ندارن!
…
نظریه شما هم دقیقا به همین بیربطی بود…
لایکلایک
من معتقدم باید رای داد.مخصوصا شهر هایی مثل تهران که نماینده هاش می تونن خیلی تاثیر گذار باشن
لایکلایک
@ وحید:
بله اگر واقعا انتخابی در کار نباشه حرف شما درسته. ولی نظر من اینه که «انتخاب»وجود دارد. انتخاب میان «میانهروی» و «تندروی»، انتخاب میان «گروه تنشزدا» و گروه «تنشافزا». فکر میکنم موضوع اصلی مورد اختلاف هم همینجاست. بسیاری اعتقاد دارند اصولا انتخابی در کار نیست. ولی من فکر میکنم میان کابینه آقای خاتمی و کابینه شبهنظامی آقای احمدینژاد «اختلاف» وجود دارد و متاسافانه این ناخواسته «انتخاب» کسانی بود که رای ندادند.
لایکلایک
@ amin:
اتفاقا دقیقا با شما موافقم. «انتخاب نکردن» هم دقیقا نوعی «انتخاب کردن» است. در شرایط سیاسی-اجتماعی حاکم بر ایران «انتخاب نکردن» یعنی «رای دادن به نفع جناح اقتدارگرا».
سابقه انتخابات نشان میدهد هرگاه مردم «انتخاب نکردهاند» و در انتخابات کمتر مشارکت جستهاند گروههای تندروتر و اقتدارگراتر سود جستهاند.
لایکلایک
@ علی:
اولا که بهتر نیست مودب باشی؟ با «ادب« و «احترام» هم میتوانیم حرف بزنیم.
ثانیا: انتقاد از «هیات مدیره» آدابی دارد و اصولا مجمعهای عمومی به همین دلیل تشکیل میشوند که ساکنین از هیات مدیره انتقاد کنند و یا حتی آنها را عوض کنند. کسی که به خودش زحمت انتقاد قانونی و درست را نمیدهد و ترجیح میدهد هر وقت عشقش کشید توی حیاط شهرک مرافعه راه بیاندازد راه درست انتقاد کردن را بلد نیست.
لایکلایک
@ سیاوش:
همه حق اعتراض دارند. شما که درانتخابات شرکت کردی و به سهم خودت نظر منفیات را بیان کردی مسلما حق «عرفی» و «اخلاقی» بیشتری برای اعتراض کردن داری.
لایکلایک
@ مَتَتی:
بله کاملا درسته. رای ندادن هم نوعی اعلام نظر و نوعی رای دادن است.
البته رای دادنی به نفع حاکمیت اقتدارگرا.
اصولا هر رای که در صندوقها ریخته نشود انگار که یک رای به نفع جناح تندرو داده شده است.
لایکلایک
@ ahmad:
در این مورد بعدا خواهم نوشت. اما یک سوال؟
به نظر شما شناسنامهای که سازمان ثبت احوال جمهوری اسلامی برای شما یا فرزند شما صادر میکند رای دادن به جمهوری اسلامی نیست؟
به نظر شما پاسپورتی که نیروی انتظامی جمهوری اسلامی آنرا برای شما صادر میکند تایید جمهوری اسلامی از سوی شما نیست؟
همانطور که ما در ایران جمهوری اسلامی «میوه» و «آب» و «غذا» میخوریم که قبل از اینکه ربطی به جمهوری اسلامی داشته باشد از حقوق اولیه هر انسانی است به همین ترتیب حق مسلم هر انسانی مشارکت در تعیین سرنوشت خودش یا کشورش است. درست نیست به دلیل انتقادی که از سیستم جمهوری اسلامی داریم دست به اعتصاب غذا بزنیم یا شناسنامهمان را پاره کنیم یا «رای ندهیم»
لایکلایک
@ حامد:
من از لحاظ منطقی گفتم کسی که رای نمیدهد یا اعتقاد دارد اصولا رای دادن بیفایده است و همه جناحهای جمهوری اسلامی مثل هم هستند پس دلیل (منطقی) هم ندارد که بعدا انتقاد کند. انتقاد کند که چه بشود؟ مثلا چرا آقای احمدی نژاد اینطوری است؟ خوب اگر فکر میکند که آقای احمد نژاد خوب نیست و آن دیگری مثلا شاید بهتر بود رای میداد.
البته کسانی که اصولا خارج از چارچوب نظام فکر میکنند و کل سیستم را قبول ندارند و دنبال راهکارهای براندازانه هستند و به همین دلیل هم رای نمیدهند بحثشان فرق میکند. آنها البته حق انتقاد دارند ولی انتقاد براندازانه نه اینکه از به صورت خرد یا اصلاحاتی انتقاد کنند. اینها حق دارند از عوض شدن حاکمیت سخن بگویند.
کل حرف من در متناقض عمل نکردن است.
کسی که به رسانه انتخابات باور ندارد از نظر «عرفی» و «منطقی» حق انتقاد را از خودش میگیرد. وگرنه از لحاظ قانونی و دموکراتیک همه همیشه حق انتقاد دارند و من واقعا مدافع حق انتقاد همه آدمها هستم.
یک مورد دیگر را هم بگویم:
قبول دارم اگر فردی مثلا شما واقعا کاندیدای مورد علاقهای در انتخابات ندارد دلیلی ندارد شرکت کند و یا اینکه میتواند شرکت کند و رای ممتنع بدهد.
ولی اگر به عنوان یک فرد نخبه جامعه که گروه بسیاری از او تبعیت فکری میکنند تودههای مردم را نیز به رای ندادن و انفعال سیاسی دعوت کند از نظر من قابل انتقاد است.
حامد جان واقعیتاش را بخواهی توی انتخابات قبلی من خیلی «حرص» خوردم که مردم اینگونه با بیتفاوتی باعث شدند تندروها دوباره جان بگیرند. تمام حرف من این است که شرکت نکردن در انتخابات جناح تندرو را تقویت میکند.
کامنت من هم طولانی شد
لایکلایک
سلام دوست عزیز استدلالی که کردی خیلی هم درست نیست و اولا که اون اقای هیات مدیره خیلی حرف مفت و بیخودی زده ، اگه روش میشد به کسایی که بهش رای ندادن میگفت شما که به من رای ندادین برین به هر کس رای دادین اعتراض کنین
در حالی که اون اقا در حال وظیفه داره کارش را درست انجام بده و در قبال مسئولیتش پاسخگو باشه این یگ گام از دموکراسی
دوما در جایی که رای شما حتی اگه برگه را خالی و باطل بندازی حمایت و قدرت رژیم تعبیر میشه رای دادن خیلی کار عاقلانه ای به نظر نمیرسه البته به شرطی که با اصل مخالف باشی اگه موافق باشی که حرفی نیست
اصلا رای دادن به چیزی که با اصلش مشکل داری چه توجیهی میتونه داشته باشه
از اینا گذشته دوستانی که احساس تکلیف شرعی کردن و مثل شما استفاده از حقشون را فقط منوط به شرکت کردن یا دوستانی که گول پول نفت و 50 هزار تومان و بقیه حرفای پوپولیستی را خوردن که بدتر تیشه به ریشه این خاک زدن
بگذریم خیلی جاها سکوت کردن خودش یه دنیا حرف داره
لایکلایک
جانا سخن از زبان ما می گویی..
لایکلایک
من هم باین باورم که دادن رای حق ماست و امتناع از شرکت در انتخابات، پشت پا زدن به حق طبیعی خودمان است. البته شرکت در انتخابات دلیل بر این نیست که باید به نمایندگان منتخب شورای نگهبان رای داد. میشود برگهی سفید انداخت و به کسی رای نداد و با این عمل مخالفت خود را با شیوهی غیردموکراتیک حاکمان نشان داد.
لایکلایک
من می خواهم از اقای سیاوش با حساب صاحب وبلاگ سوال کنم، واقعا چجوری فکر کردی که موفق شدی، عقل سلیم رو قانع کنی، به این ادم رای بدی؟ اصلا چه برداشتی از یک ادم پوپولیست داری؟ واقعا به سوسیالیسم و گدا پروری و خزعولات مضافات اقای احمدی نژاد اعتقاد داشتی؟
واقعا چرا؟
لایکلایک
@ عمو اروند:
عمو جان حرف حسابی زدید. شرکت در انتخابات آنرا قوی و پررنگ میکند. واقعا هم انداختن برگه سپید از یکسو نشانه احترام و اعتقاد ما به حق انتخاب کردن است و از طرفی مخالفت با شیوههای اقتدارگرای حال حاضر حضرات.
لایکلایک
سلام مشکل اینه که الان واقعا آدم نمی دونه کی حرف راست میزنه . و راست و دروغ کاملا باهم ترکیب شده اند
لایکلایک
مثل او باشیم؟!
یعنی سر و وضع خودمان را مثل او دربیاوریم و بر سر صندوقها حاضر شویم. جنالخاق.
نمیشود بامدادی جان. با این سیبیلهای چخماقی که جا خشک کردهاند و پوست زبر و ابروهای پر پشت باید عمل زیبایی کنیم تا به این شکل او شویم که این هم غیرممکن است چون دیگر چیزی نمانده.
این تحلیلها و جوابهای اتوکشیدهات در کامنتها مرا کشته.
لایکلایک
@ persgolf:
شوخی کردم شاخم نزن !
لایکلایک
قبول دارم که باید شرکت کرد اما قبول ندارم که باید مجاب به شرکت کردن یا نکردن کرد دیگری را ، دلایلم را در این پست نوشتم ، اما مختصرا بگویم که اگر هر کس کار خودش را بکنید و به فکر حذف یا مجاب دیگری نیافتند مشکلات ما حل میشود و تحول حتما یک پروسه طولانی و تدریجی است و نه دفعتا و پروژه ای پس باید شرکت کنیم اما به دیگران هم احترام بگذاریم.
http://negaheno.wordpress.com/2008/03/05/entekhabat8/
لایکلایک
1.مساله اصلی مربوط می شود به آزادی انجام کار برای یک منتخب و نتیجه اعمال ایشان.
2.در انتخابات ایران حقی برای یک شهروند وجود ندارد تا از آن استفاده کند یا نکند چون در مواقع لزوم شمارش آراء به نفع حناح خاصی قابل تغییر است ،پس کجا می رود این انتخاب من ؟
لایکلایک
@ شولان:
حق نسبی است و توی ایران و همین شرایط محدود هم وجود دارد. مگر اینکه من و شما با سکوت و انفعال خودمان این یکذره حقی هم که برایمان باقی مانده دو دستی تقدیم گروه اقتدارگرا کنیم.
منصفانه نیست دست روی دست بگذاریم و شاهد شکست خوردن جمهوریت باشیم.
لایکلایک
الان بعد از انتخابات است . من فبلا می گفتم که رای ندادن نشان از اعتراض به کل نظام دینی دارد پس رای بی رای .
ولی اگر از دید سیاسی به این موضوع نگاه کنیم رای دادن یا ندادن یک موضوع ثابت نیست.رو شدن فرهنگ نظام برای عموم دنیا و ایرانیان دستاورد تحریم 84 است یا شرکت در 88؟ اگر 84 تحریم نمی شد، و احمدی نژاد نبود، سقوط ازاد فرهنگ دولتی ما اینگونه نمایان نمیشد . و اگر در 88 شرکت نمی کردیم ، این شور به پا نمی شد.
افرادی که برای سرنگونی این حکومت رای نمی دهند فکر می کنند که در ارمانشهر هستیم ؟؟ و توجه کنند که برای روی کار آوردن جمهوری اسلامی چه راهایی توسط ایت الله خمینی پی گیری شد و ریشه ی روی کار امدن دیکتاتوری دوم(ج.ا) بی توجهی مردم به اشتباهات ایت الله خمینی بود . چون به وی اعتماد کردند و بعد چشمشان را بستند و هر وقت او دستوری داد اجرا کردند .حال انکه وی به دنبال حقوق انسان ها نبود بلکه حقوق اسلام.اگر در بهمن 57 مردم به دادگاه های 2 دقیقه ای خلخالی(شاگرد و یار آیت الله خمینی) و اعدام های وی واکنش نشان می دادند، او انسان معتدل تری می شد یا حداقل بر کنار میشد .اما مردمی که شاهد اعدام های روی پشت بام ان مدرسه بودند،از رپیم شاه چنان خشمگین بودند که شاید هم می گفتند :«حقته.» اما این ، راه درست نبود. که دیدیم صدام را هم اینگونه اعدام نکردند.خدمت تحریم کنندگان عرض کنم که گر چه همین اقای موسوی هم باید در سابقه سیاسی شان پاسخگو باشند،اما این خشم راهنمایی مان نکند و تصمیمی که به هدف سیاسی مان منجر شود ، نیازمند تفکر سیاسی است نه اخلاقی. از این جهت عرض میکنم که رای دادن در نظامی که در 30 سال حضور خود زندگی بسیاری را در جهت قدرت خود تباه کرده احساس گناه الزامیست. اما اگر با رای دادن ، به هدف ان قربانیان برسیم؟!؟
لایکلایک