نگاه استراتژیک: خشم اردوغان و آینده‌ی دولت ترکیه — قسمت دوم

در قسمت اول نگاهی داشتیم به موقعیت پیچیده‌ی جغرافیایی-سیاسی ترکیه در منطقه و همین‌طور بافت سکولار دولت این کشور. همین‌طور دیدیم که ترکیه به دلیل شرایط جغرافیایی-سیاسی‌ منحصر به فردی که دارد با چالش‌هایی رو به رو است و برای رویارویی با این چالش‌ها دو گزینه‌ی اساسی پیش رو دارد. (منبع: استراتفور)

خشم اردوغان و آینده‌ی دولت ترکیه — قسمت دوم

ترکیه و انزوای سکولار

از دید ارتش، امپراطوری عثمانی یک بلای آسمانی بود که ترکیه را به فاجعه‌ی جنگ جهانی اول کشانید. یکی از راه‌حل‌هایی که آتاتورک به آن رسیده بود این بود که نه تنها ترکیه را بعد از جنگ منقبض کند (contracting)، بلکه آن‌را چنان از داخل مهار کند که دیگر نتواند به ماجراجویی‌های امپراطورمآبانه (imperial adventure) که شدیدا خطرناک هستند، متمایل شود.

در جنگ جهانی دوم، هم متفقین (Allies) و هم متحدین (Axis) ترکیه را به قصد اتحاد با خود تهدید و تطمیع کردند. اما ترکیه با دشواری‌ توانست بی‌طرفی خود را حفظ کند و در نتیجه از یک فاجعه‌ی ملی دامن‌گیر دیگر بگریزد.

در دوران جنگ سرد، وضعیت ترکیه آسان‌تر نبود. با توجه به فشار شوروی از سمت شمال، ترک‌ها مجبور بودند با ایالات متحده و ناتو متحد شوند. ترکیه گنجی داشت که شوروی‌ها برای تصاحبش بی‌طاقت بودند: تنگه‌ی بسفر که دروازه‌ی دسترسی روسیه به آب‌های مدیترانه بود. ترک‌ها نه می‌توانستند شکل جغرافیایی کشورشان را عوض کنند و نه می‌توانستند بدون قربانی کردن استقلال ملی‌شان بسفر را تقدیم شوروی کنند. مشکل این بود  که به تنهایی امکان قدرت دفاع از تنگه‌ی بسفر را هم نداشتند. بنابراین تنها گزینه عضویت در ناتو بود و به این ترتیب ترک‌ها وارد اتحاد با غرب شدند.

شوروی‌، برای مقابله با خطر روابط  نزدیک آمریکا و ترکیه (و همین‌طور ایران که از سمت جنوب مانع گسترش شوروی شده بود) سیاست متحدیابی (و مرعوب کردن) کشورهای عربی را پیشه ساخت. اول مصر، بعد سوریه، بعد عراق و به دنبال آن سایر کشورهای عربی به تدریج از سال‌های 1950 تا اواخر دهه 1970 زیر نفوذ شوروی آمدند. ترکیه خود را لای منگنه‌ می‌دید: از پایین عراق و سوریه و از بالا شوروی. مصر هم با دریافت اسلحه و مشاوره‌ی نظامی از شوروی، عملا به یکی از اقمار این کشور تبدیل شده بود. مرزهای جنوبی ترکیه به شدت تهدید می‌شدند.

ترکیه برای پاسخ‌گویی به این تهدید دو پاسخ‌ داشت. اول این که ارتش و اقتصاد خود را به قصد بهره‌جویی از جغرافیای کوهستانی خود تقویت کند و به این وسیله مانع از حملات شود. برای این منظور ترکیه به آمریکا احتیاج داشت. دوم این که روابط نزدیکی با کشورهایی در منطقه که روابط خصمانه‌ای با شوروی‌ و همین‌طور رژیم‌های چپ‌گرای عرب داشتند، برقرار کند. دو کشور با این شرایط سازگار بودند: ایران [قبل از 1979 زیر فرمان شاه] و اسرائیل. ایران عراق را مهار کرد. اسرائیل مصر و سوریه را مهار کرد. این دو کشور عملا، فشارهایی که شوروی از سمت جنوب به ترکیه اعمال می‌کرد را بی‌اثر کردند.

به این ترتیب رابطه‌ی ترکیه و اسرائیل متولد شد. هر دو کشور متعلق به اتحاد آمریکایی بر ضد-شوروی  بودند، بنابراین منافع مشترکی در منطقه‌ی شرق خاورمیانه داشتند. هر دو کشور منافع مشترکی در مهار و کنترل سوریه داشتند. از دیدگاه ارتش و بنابراین دولت ترکیه، همکاری نزدیک با اسرائیل یک تصمیم کاملا عاقلانه بود.

در قسمت بعدی نگاه استراتژیک گزینه‌ی اساسی دیگر ترکیه را بررسی خواهیم کرد.

map-of-soviet-uniongifدر دوران جنگ سرد،‌ ترکیه از بیم شوروی ناگزیر به اتحاد با آمریکا و اسرائیل [و ایران] بود. اما این تنها راه‌حل پیش روی ترکیه نیست.


با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


7 دیدگاه برای «نگاه استراتژیک: خشم اردوغان و آینده‌ی دولت ترکیه — قسمت دوم»

  1. مثل قسمت اول عالی و مستند. جنگ سرد رو خارج از بلوکهای اصلی دیدن هم جذابه ها!

    همچنان با شما می مانیم.
    ————————————————-
    بامدادی: ممنون. خوشحالم که دنبال می‌کنید.

    لایک

  2. با بعضی نکته های کلیدی نوشته شما موافق نیستم:
    1- همکاری عثمانی با آلمان در جنگ اول، همه اش ماجراجویی نبود بلکه مقداری هم ریشه در اختلاف چند صد ساله عثمانی و روسیه ریشه داشت که بعدها به اختلاف با شوروی تبدیل شد.
    2- به طور کلی آسیاییها از انگلیسیها و فرانسویها بیاز بودند از ژاپن گرفته تا ویتنام و هند و ایران، پس تمایل عثمانی به دشمن آن دو یعنی آلمان بسیار منطقی بود.
    3- شما به پایان جنگ اول نگاه نکنید که آلمان ناگهان شکست خورد، تا چند ماه به پایان جنگ، آلمانیها پیروز بودند که حتی روسیه لنین تسلیم شدد. همکاری با طرف قویتر، چندان دور از عقل نبود.
    4- منگنه ای که گفتید فقط از سمت شمال ( خود شوروی) قوی بود و از سمت جنوب، یعنی عراق و سوریه چندان قوی نبود، سوریه ای ها هیچگاه پشه ای بیش نبودند، آنها فقط توان زورگویی به لبنان را دارند و بس. مصریها هم با دو کشور فاصله بعید است خطری برای ترکیه داشته باشند و اصلن مصر هیچ نیاز، توان و علتی برای درگیر شدن با ترکیه نداشت، مصر به اندازه کافی با همسایگان خود ( لیبی، سودان، یمن و اسراییل) اختلاف داشت و احتیاجی به ایجاد دشمن جدید نداشت.
    ————————————————————–
    بامدادی:
    1. بله درست است. همکاری عثمانی ماجراجویی محض نبود، مطمئنا چنین تصمیم‌هایی فقط از سر ماجراجویی نیست و همیشه زمینه‌ی تاریخی دارد
    2. تصمیمات استراتژیک مانند جنگ یا صلح یا اتحاد معمولا تابع احساسات متغیر اقشار مردم نیست. بیشتر معادلات ژئوپولیتیکی چنین حرکت‌هایی را شکل می‌دهد.
    3. بله، اتحاد عثمانی در آن دوران با منطق خودش انجام شده بود. یعنی از نظر منطق استراتژیک تصمیم عقلانی‌ای گرفته بودند، اما به هر حال این مسیر، مسیر خطرناکی بود که عثمانی رفت (یا وادار شد که برود).
    4. در جنوب به اندازه‌ی شمال قوی نبود، اما شوروی درکشورهای جنوب به شدت نفوذ کرده بود. خطر از ناحیه‌ی مرزهای جنوبی ترکیه را فقط به صورت حمله‌ی کلاسیک نظامی نبینید، بلکه به صورت نفوذ گروه‌های شبه‌نظامی چپ‌گرا یا گروه‌های اسلامی و یا اصولا هرنوع گروهکی که بتواند با یک سازمان‌دهی ایدئولوژیک از طریق شوروی یا واسطه‌هایش (مثلا سوریه) تغذیه شود و به داخل ترکیه نفوذ کند. این نفوذ می‌تواند از طریق جلب توجه جامعه‌ی اسلامی ترکیه و ایجاد ناآرامی درونی بر ضد دولت سکولار باشد، هم می‌تواند از طریق عملیات شبه‌نظامیان و تحریک به جنگ داخلی باشد.

    مصر هم همین طور است. مرز مستقیمی میان ترکیه و مصر وجود نداشت، اما تحریک فرامرزی گروه‌های اسلام‌گرا که از مصر تغذیه‌ی فکری-مادی می‌شوند امنیت دولت سکولار ترکیه را تهدید می‌کرد.
    برای مصر شاید دلیل واضحی وجود نداشت، ولی وقتی یک کشور به یک ابرقدرت مانند شوروی بسیار نزدیک شود، گاه مجبور است سیاست‌های ملی‌اش را فدای خواست و اراده‌ی قدرت برتر کند.

    لایک

  3. ظاهرا ترکیه (بعد از عثمانی) هیچگاه اعتماد به نفس لازم برای مستقل بودن را نداشته است.
    ————————————————————————
    بامدادی: شکست در جهانی اول و ظهور غولی به نام شوروی درست آن طرف مرزها، جایی برای اعتماد به نفس داشتن باقی نگذاشت. ترکیه مجبور بود با غرب متحد شود (و غرب هم نیاز داشت با ترکیه متحد شود) و گرنه بی‌شک شوروی تنگه‌ی بسفر را اشغال می‌کرد.

    لایک

من همه‌ی کامنت‌های وارده را می‌خوانم. اما ‌لطفا توجه داشته باشید که بنا به برخی ملاحظات شخصی از انتشار و پاسخ دادن به کامنت‌‌هایی که (۱) ادبیات تند، گستاخانه یا بی‌ادبانه داشته باشند، یا (۲) در ارتباط مستقیم با موضوع پستی که ذیل آن نوشته شده‌اند نباشند و یا (۳) به وضوح با نشانی ای‌میل جعلی نوشته شده باشند معذور هستم. در صورتی که مطلبی دارید که دوست دارید با من در میان بگذارید، از صفحه‌ی تماس استفاده کنید. با تشکر از توجه شما به بامدادی.

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: