چرا آقای خاتمی این حرفها را در این روزها مطرح کرده است؟ به نظر من تلاش برای پاسخ دادن به این سوال مهمتر و مفیدتر از تلاش برای محکوم کردن یا تقدیس کردن آن است. چرا باید رفتار یک سیاستمدار را از منظر اخلاق (درست یا نادرست) تحلیل کنیم و آنرا تقدیس یا محکوم کنیم؟ اجازه دهید رفتار سیاستمدار را نه در آسمان اخلاق، که روی زمین سیاست تحلیل کنیم.
اصل صحبتهای آقای خاتمی جملهٔ معروف زیر است که اینجا موشکافانه به آن اشاره کرده:
اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشمپوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.
آقای خاتمی میداند که این حرفها برای بسیاری از طیفهای موسوم به سبز در داخل یا خارج از کشور ناخوشآیند است ولی کماکان آنرا مطرح میکند. چرا؟ به نظر من احتمالات زیر وجود دارد:
استفاده از فرصت مناسب: درگیری بین جریان اصولگرایی و تیم دولت
آقای خاتمی که شاخصترین نمایندهٔ جریان اصلاحطلبی سیاسی در ایران است خود را به طیف موسوم به اصولگرایی و همینطور حاکمیت سنتی در ایران نزدیکتر میبیند تا به تیم دولت. چرا که جریانهای اصلاحطلبی و اصولگرایی هر دو تابع پارادایم «دین سیاسی» یا «سیاست دینی» هستند، در حالی که تیم دولت از «سیاست روز» سخن میگوید. در نتیجه با آشکار شدن مرزهای بین «جریان اصولگرایی و طیفهای سنتی قدرت سیاسی» با «تیم دولت»، آقای خاتمی فرصت را مناسب دیده است که این نزدیکی فکری و سیاسی و دینی را اعلام کند و از آن طرف روی فاصلهٔ زیاد جریان اصلاحطلبی با تیم دولت تاکید کند.
اجتنابناپذیری: جنبش سبز منفعل و ضعیف، اصلاحطلبان در آستانهٔ حذف کامل از ساخت سیاسی
در شرایطی که جنبش سبز در بهترین حالت به انفعال خاموش و در بدترین حالت به پایان رسیده است و رهبران آن در حبس خانگی هستند و بخش بزرگی از بدنهٔ فکری و رسانهای آن هم در حبس یا انزوا یا سکوت هستند، جریان اصلاحطلبی برای ماندن در عرصهٔ سیاسی ایران چارهای ندارد جز آنکه با طیفهای قدرتمند سنتی حاکم در ایران از در آشتی وارد شود. به این ترتیب، با عدم اشاره به سران جنبش سبز آقای خاتمی به نوعی راه اصلاحطلبان سیاسی را از راه رهبران جنبش سبز جدا میکند چرا که اولا جنبش سبز را در حال حاضر بازیگر مهمی نمیداند که اندک سرمایهٔ باقیماندهٔ اصلاحطلبی را به پای آن خرج کند و ثانیا راه بازگشت سران جنبش سبز به ساخت سیاسی را بسته میبیند و فاصله گرفتن از آنها را گزینهٔ جذابتری برای آشتی با حاکمیت سنتی میبیند.
از سوی دیگر، اصولگرایان دچار بحران محبوبیت و مشروعیت هستند و با توجه به ضعف شدید پایگاه اجتماعی خود از یک طرف و داشتن رقیب نیرومند و تازهنفس (تیم دولت) از سوی دیگر، در حال تجربه کردن یک بحران تمام و عیار هستند. آقای خاتمی با آگاهی از این مساله دست دوستی به سوی حاکمیت سنتی و جریان اصولگرایی دراز میکند و میگوید «با مانورهای زیرکانهٔ تیم دولت طرفداران ما هم مثل طرفداران شما روز به روز در حال ریزش کردن هستند اما ما (اصلاحطلبان) هنوز از شما بیشتر طرفدار داریم. اگر با ما از در آشتی وارد شوید مشروعیت و محبوبیت خود را بالا خواهید برد».
احساس خطر: تغییر پارادایم در جمهوری اسلامی
همانطور که قبلا هم نوشتم، درگیری بین تیم دولت و حاکمیت سنتی در ایران استراتژیک است و تاکتیکی نیست. در نتیجه تحولات و درگیریهایی که بین این دو گروه وجود دارد روز به روز شدت میگیرد و به حذف یکی از طرفین و حتی شاید به تغییر ساختار (تغییر در پارادایم سیاسی) در جمهوری اسلامی ایران منجر شود. آقای خاتمی با حس کردن این شبه انقلاب قریبالوقوع ضمن هشدار دادن به حاکمیت سنتی، قصد دارد در محضر تاریخ روسفید باقی بماند که یعنی «من در آستانهٔ آن تحولات تاریخساز حرفم را زدم و گفتم که اگر آشتی نکنید همه رفتنی هستیم».
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
واقعاً چرا ؟ ….
لایکلایک