این روزها سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر است. درود به شجاعت و شرف همه آن کسانی در آن روزها به قصد دفاع از من و شما دست به سلاح بردند و جانفشانی کردند. نوشته زیر به صورت مستقیم به آزادسازی خرمشهر مربوط نمیشود، اما آنرا در کنار وقایع مهم دیگر در چارچوب فراز و نشیبهای متعددی میبیند که نظام جمهوری اسلامی ایران در طول حیات بیش از سه دههای خود طی کرده است. من این فراز و نشیبهای تاریخ معاصر ایران (تاریخ بعد از انقلاب) را به پنج دسته تقسیم میکنم. در نظر داشته باشید، این دستهبندیها تقریبی است و اتصال آنها به یکدیگر نیز یک شبه رخ نداده و یک فرایند تدریجی بوده است. در ضمن فکر نمیکنم لازم به گفتنش باشد، اما به هر حال میگویم. متن زیر یک متن مستند تاریخی نیست و این دستهبندی صرفا جمعبندی فعلی من از تاریخ معاصر ایران است و بیشتر جنبه «تلنگر فکری» دارد تا یک جمعبندی اکادمیک.
فصلهای پنجگانه تاریخ پس از انقلاب اسلامی ایران
۱) دوران انقلابی
بازه تقریبی: از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۸
در این دوره که از لحظه پیروزی انقلاب تا کمی بعد از پایان جنگ تحمیلی به طول انجامید، انقلابیون با همه تکثری که داشتند در تلاش برای به دست گرفتن کنترل اوضاع و به حاشیه راندن رقبای دیگر انقلابی خود بودند. حوادث مهم و تاریخسازی مانند اشغال سفارت آمریکا و ماجرای گروگانگیری و ماجرای طبس، اولا خیال همسایه نیرومند شمالی ایران را راحت کرد که تا دههها رابطه ایران و آمریکا به حالت عادی (چه رسد به دوستانه) باز نخواهد گشت و ثانیا عرصه را برای گروههای میانهرو و لیبرال تنگ کرد. بعد هم انقلابیون تا آمدند به خودشان بجنبند و عمق بحرانی را که به خاطر ماجرای اشغال سفارت و گروگانگیری در آن فرو رفته بودند را هضم کنند، با حمله نظامی عراق بعثی به ایران مواجه شدند که شرایط کشور را از ویژه هم ویژهتر کرد و دیگر تقریبا هیچ جایی برای حضور حتی حداقلی نیروهای معتدلتر و سکولار در حکومت باقی نماند.
۲) دوران میانهروی و احتیاط
بازه تقریبی: ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶
از کمی بعد از پایان جنگ تا انتخابات سال ۱۳۷۶، فاصله زمانیای داریم در حدود ۸ سال که آنرا به عنوان دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی میشناسیم. این دوران را میتوانیم به تقریب دوران میانهروی و احتیاط بنامیم. دوران انقلابیگری و به دنبال آن جنگ، یعنی دوران وضعیت اضطراری سپری شده بود و عرصه مدیریت سیاسی کشور نیازمند رویکردی از لحاظ سیاسی میانهرو و از نظر اقتصادی فعال داشت. به این ترتیب دوران موسوم به سازندگی را میتوانیم تقریبا دورانی محتاط از نظر سیاسی که بدون درگیریهای شدید سیاسی سپری شد بدانیم که تمرکز اصلی آن روی ترمیم ساختارهای آسیبدیده اقتصاد در دوران جنگ بود.
۳) دوران چرخش به سوی ارزشهای لیبرالی و رشد پوپولیسم طبقههای میانی
بازه تقریبی: ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴
با آمدن آقای محمد خاتمی فصل جدیدی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران رقم خورد که آنرا به نام عصر اصلاحات میشناسیم (حدود ۸ سال). در این دوران عملکرد اقتصادیای که در دوران سازندگی آغاز شده بود ادامه یافت، اما جناح حاضر در عرصه نمایش سیاسی ایران (جریان اصلاحطلبی) گامهای بلندی در راستای باز کردن فضای سیاسی و اجتماعی کشور در راستای مطالبات لیبرالی برداشت. این دوران که با استقبال شدید آحاد مختلف مردم به خصوص اقشار شهری و تحصیلکرده که خسته از رکود دوران جنگ (دوره یک) و سکون سیاسی دوران سازندگی (دوره دوم) بودند رو به رو شد. به لطف فضای باز شده سیاسی و حمایت انبوه در میان اقشار تحصیل کرده جامعه، تریبونهای رسانهای اصلاحطلبان چنان قوی و موثر عمل کردند که هستههای اصلی نظام احساس کردند اگر اوضاع همینطور ادامه یابد، به زودی نظام لیبرالی جایگزین نظام جمهوری اسلامی خواهد شد. در این دوران به لطف فعالیت روشنفکران رسانهمند سطح انتظارات و توقعات بخش بزرگی از اقشار جامعه به حدی بالا رفت که از دولت اصلاحات انتظار داشتند شرایطی شبیه دموکراسیهای سکولار اروپای شمالی در ایران فراهم کند. رقبای جریان اصلاح به دو طریق بر علیه آن عمل کردند: (۱) از طریق تضعیف پایههای رسانهای و حذف تدریجی شخصیتهای کلیدی آن و (۲) از طریق دامن زدن به انتظارات و توهمات «ایران باید اروپای شمالی شود ظرف یک دهه». نتیجه این شد که با پیشرفت سیاست اول، عامل دوم منجر به گسترش ناامیدی و فترت سیاسی در جامعه شد تا حدی که در سالهای پایان دوران اصلاحات، در برخی محافل طرفداران سابق اصلاحات حتی اجازه صحبت کردن به رئیس جمهور خاتمی را نمیدادند و جو عمومی جماعت احساسی و متوهم این شد که «نتوانست ایران را نروژ کند. بیخاصیت بود».
۴) دوران فاصله گرفتن از ارزشهای لیبرالی و رشد پوپولیسم طبقههای فرودست
بازه تقریبی: ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲
دست کم چهارعامل اصلی شامل (۱) سیاستهای ضعیف و کوتهنظرانه و ضعف تئوریک و همینطور قدرتطلبی طیفهای کثیری از اصلاحطلبان، (۲) نیرومند شدن رقبای جریان اصلاحطلبی در داخل نظام، (۳) شرایط بحرانی منطقه و همینطور بیتوجهی غرب (آمریکا) نسبت به سرنوشت بخشهای عقلانی و معتدل اصلاحطلبی و (۴) انتظارات و توقعات شدت گرفته در جامعه که به سرعت به دلسردی و رکود سیاسی فراگیر تبدیل شد باعث شدند که عرصه سیاست در ایران چرخشی به سمت پوپولیسم از نوعی که مخاطبان اصلی آن طبقههای محروم و فرودستتر جامعه (و نه طبقههای متوسط شهری) بکند. در سایه سکوت و انفعال سیاسی طبقههای تحصیل کرده و نسبتا مرفه جامعه، نیروهای تازه نفس سیاسی به نمایندگی آقای محمود احمدینژاد چنان قدرتی گرفتند که تا مدتها همه ناظران سیاسی و حتی نیروهای مرکزی نظام را به حیرت فرو بردند. این نیروها تقریبا در تمامی عرصههای اقتصادی و سیاسی کشور ریشه دوانیدند و همزمان با سیاستها و شعارهای پوپولیستی تودهگرا، بیشترین هزینههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را بر اقشار متوسط و شهری تحمیل کردند به گونهای که در این دوران مشروعیت نظام اگر چه نزد طبقات فرودست افزایش نسبی یافت، اما نزد اقشار میانی جامعه به حداقلی تاریخی رسید. در این دوران شکافهای اجتماعی افزایش یافت، شکافهای داخلی نظام تقویت و آشکار شد، فشارهای بینالمللی بر ایران دو چندان شد و به تدریج وضعیت نظام سیاسی در ایران از «پر تنش» به «بحرانی» و از «بحرانی» به «خطرناک» و از «خطرناک» به «بسیار خطرناک» تبدیل گردید.
۵) دوران عبور از وضعیت خطرناک و تثبیت نظام
بازه تقریبی: از ۱۳۹۲ به بعد
این دوران مربوط به آینده است و در نتیجه نمیشود در مورد آن با قطعیت صحبت کرد. اما میتوان تصور کرد که مغزهای متفکر نظام سیاسی در ایران، نهایت تلاش خود را بکنند تا نظام را از وضعیت بسیار خطرناک فعلی به سلامت به درآورند بدون آنکه هزینههای کلانی مانند زیر سوال رفتن تمامیت ارضی کشور و یا به خطر افتادن صلح و امنیت عمومی به جامعه تحمیل شود. نمونه عزم نظام برای حرکت به سوی تحقق چنین سناریویی، صحبتهای آقای محمدباقر قالیباف شهردار تهران -از شخصیتهای کلیدی و به شدت حفاظت شده نظام- در تلویزیون ملی ایران در روزهای قبل از انتخابات اسفند ماه۱۳۹۰ دوره نهم مجلس شورای اسلامی بود (نقل به مضمون) که به احتمال زیاد به صورت فیالبداهه و بدون هماهنگی با مراکزعالی تصمیمگیری در نظام گفته نشده است:
«مردم من از شما عاجزانه خواهش میکنم اشتباهات قالیباف را به پای نظام نگذارید و در انتخابات شرکت کنید. ما هم قول میدهیم از این به بعد سعی و خطا نکنیم و اشتباهات گذشتهمان را تکرار نکنیم.»
و در این زمینه حرف و سخن بسیار است…
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
شرمنده….اگه حداد بشه ریسس مجلس تحلیلتان از 92 به بعد آب میرود.
لایکلایک
آقای خامنه ای مورد اعتماد ملت ایران است. ایشان باید رفروندامی مبنی بر ماندن در ان پی تی ترتیب دهد و با ملت متمدن ایران مشورت کند که آیا بعد از اینهمه فشار و بی احترامی و بازی دادن ملت ایران برای بزیر کشیدن آن با همکاری مشتی اوباشان و جنایتکاران و دزدان بین المللی ایران ایران باید همچنان در ان پی تی باقی بماند یانه؟ مسلما» ملت متمدن ایران با بیش از 7 هزار سال قدمت نمی تواند و نباید توهین مشتی تروریست و دزد و جنایتکار جنگی را بیش از این تحمل کند زیرا راه به جایی نخواهد برد.
اوباشان درپی جنگ اند. غرب همیشه برای دزدیدن ثروت کشورهای دیگر و بهبود اقتصاد با بهانه های مختلف جنگ راه انداخته است. ملت ایران نمی تواند و نباید زیر چوب توهین مشتی صهیونیست و دلقک های سیاه و سفید ذبون و پست بیش از این بماند.
لطفا» به ویدئوی مصاحبه یکی از رسانه های صهیونیستی با آقای موسویان و پادوی لابی اسراییل سوزان مولونی – زن پادوی دیگری بنام ری تکیه – توجه فرمایید.
http://www.pbs.org/newshour/bb/world/jan-june12/iran2_05-23.html
آمریکا قصد دارد ملت ایران را بزیر کشد و کشور را برای منافع صهیونیسم و غرب تجزیه کند حتی اگر مجبور شود میلیونها نفر از مردم ایران را مانند کشورهای دیگر قتل عام کند. این اوباشان با قتل عام مردم بومی توانسته اند بر آمریکا، کانادا و قاره تسلط پیدا کنند. اینها مشتی تروریست و دزد بیش نیستند. مردم جهان و حتی آمریکا از اوباشان نفرت دارند.
غرب به سردگی صهیونیسم جهانخوار در نظر دارد همه ی اورانیوم 20 درصد را که ایران با زجر بدست آورده است از ملت ایران بدون دادن یک تومن بدزدد و لوله های اورانیوم غنی شده هم برای پژوهش های پزشکی هم ندهد و فعلا» علیه غنی کردن 3 درصد چیزی نگوید تا جو را برای انتخاب دلقک صهیونیسم در آمریکا آماده کند. اما برای توهین به ملت ایران تمام تحریم های غیر قانونی را نگه دارد و طناب را بر گردن ملت ایران سفت تر کند تا خفه شود.
قبل از خفه شدن ملت ایران باید به رفراندومی مبنی بر خارج شدن از ان پی تی – محل دزدان و نوکران آنان – رای دهد.
مرگ بر اوباشان «جهانی» – مرگ بر صهیونیسم و برده هایش
لایکلایک
مرحله ۵ بسیار دشوار مینماید،با توجه به همهٔ شکافهای طبقاتی،فکری و قومی که در دوران پوپولیستی به عمد ایجاد شد.
در این کشاکش قدرت،نقش نظامیان یا بهتر بگم سپاهیان به نظر شما در کجای چیدمان جدید قدرت خواهد بود؟
لایکلایک
فکر میکنم در مرکز چیدمان جدید خواهند بود.
لایکلایک
غرب با در دست داشتن بیش از 19000 بمب هسته ای با وقاحت بی نظیر در نظر دارد ایران را بخاطر استفاده از حق قانونی اش با تحریم های غیر قانونی از بین ببرد و نوکران خود را بر مسند نشاند تا انتقال ثروت ملت ایران به غرب برای بهبود اقتصاد ورشکسته آن بکارگرفته شود تا باز هم بر سیستم گندیده و شکست خورده خود سرپوش نهد. آمریکا به رهبری صهیونیسم جهانی در نظر دارد ایران را مانند سودان ، عراق ، یوگسلاوی و کشورهای دیگر تجزیه کند و مهره های تروریست و کثیف خود را برای کنترل سوار کول مردم سازد. غرب چیزی جز مشت ملت ایران نوش جان نخواهد کرد.
http://www.aljazeera.com/indepth/interactive/2012/05/201252416836407993.html
غرب متجاوز و جنایتکار به رهبری صهیونیسم جهانی با دردست داشتن بیش از 19000 بمب هسته ای با بهانه غنی سازی قانونی ایران به دنبال جنگ راه انداختن است.
آمریکا کشوری است که برروی اسکلت مردم بومی با کشتار و قتل عامل مردم محلی و دزدیدن نیمی از کشور مکزیک بوجود آمده است. اسراییل هم مطابق همین الگو می خواهند قدرت منطقه شود. تاریخ کانادا – استرالیا – نیوزیلند و انگلیس هم که مشخص است.
خاک بر سر «رهبران» آمریکا که ستون پنجمی مانند وندی شرمن را برای نظرخواهی از تروریستها و نژادپرستان اسراییل به آن کشور می فرستند تا از آنها برای ادامه «مذاکره» با ایران *دستورکار* بگیرند که چکار کنند. برده سیاه آنان در کاخ سفید هم آن را آویزه گوش هایش می کند و از آن در «مذاکرات» علیه بهره می گیرد. روسیه با آمریکا و اسراییل در بزیر کشیدن ایران شریک است. روسیه قابل اعتماد نیست.
آقای خامنه ای
ملت ایران از شما که مورد اعتماد مردم ایران هستید می خواهد طی رفراندومی خروج ایران از جنده خانه غرب یعنی ان پی تی را سرعت داده و ملت ایران را ازاسارت مشتی جنایتکار جنگی آزاد کند.
اکنون در نظر دارند سیستم غیر بشری یعنی «حکومت جهانی» با سیستم اقتصادی نزول خواری را در سراسر دنیا با کمک مشتی مهره های خودفروش – ان جی او یا «فعال حقوق بشر» – گسترش دهند. مردم دنیا این سیستم غیر انسانی و حامیان آن را نابود خواهند کرد.
ملت ایران به خروج از ان پی تی رأی مثب خواهد داد. ملت ایران را از دست مشتی جنایتکارو تروریست به رهبری صهیونیسم جهانی رها کنید.
خروج از ان پی تی از شعارهای انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود.
لایکلایک
ترنس مالک یکی از بهترین کارگرادانان آمریکاست که ممکنست ایرانیان او را بخوبی نشناسند. این کارگردان فیلم » جهان نوین» را کارگردانی کرده است که فیلم فوق العاده ای است. این فیلم در مورد ورود غربیان در قرن پانزدهم به قاره آمریکا و کشتار میلیونها نفر از مردم بومی برای دزدیدن منابع و تسلط بر سرزمین بصورت فیلم در آورده است. این فیلم شعاری نیست بلکه این واقعه را بسیار زیبا و هنری به تصویر کشیده است. بنظر من فیلم آواتار تقلیدی از فیلم ترنس مالک است ولی هیچوقت در ردیف این فیلم قرار نمی گیرد.
http://www.latrobe.edu.au/screeningthepast/26/early-europe/the-new-world.html
ملت ایران باید با خروج از ان پی تی از قتل عام مردم ایران جلوگیری کند. کشتار مردم منطقه ، آفریقا ، آسیا و آمریکا توسط جنایتکاران غربی هنوز در خاطره ها باقی هست. مشت مردم منطقه بر دهان جنایتکاران غربی به رهبری صهیونیسم جهانی
لایکلایک