فرق می‌کرد. فرق می‌کند. فرق خواهد کرد

الان دیگر خیلی دور به نظر می‌رسد. روزی که میرحسین موسوی در حالی که دست همسرش را در دست داشت وارد صحنه‌ی عمومی سیاست ایران  شد. همه تعجب کرده بودیم. مگر می‌شود در عرصه‌های رسمی سیاست ایران مردی دست همسرش را بگیرد؟ مگر قرار نیست نگاه به زن در سیاست ایران در بهترین حالت چیزی در حد شعار و یک پست درجه‌ی دوم در کابینه باشد؟ این آدم نمی‌ترسد؟ نمی‌ترسد بخش‌های سنتی جامعه یا اصلا همان سیاسی‌ها نسبت به او واکنش منفی نشان دهند؟ پس حتما باید خیلی عوض شده باشد. شاید زده تو کانال غرب. نکند مثل این سیاست‌مدارهای فله‌ای باشد که یا اهل به میخ و نعل زدن هستند‏‏ یا خیلی سنتی و یا منتظر-فرار-به-غرب. اما صدایی داشت خوب و دلنشین که هیچ کدام نبود. به نعل و به میخ نمی‌زد، مرتجع نبود، غرب‌زده و بی‌ریشه نبود، برای مصاحبه با بی‌بی‌سی و وی‌او‌ای له‌له نمی‌زد، حرف‌هایش بوی نگاه از بالا به پایین نمی‌داد، چاپلوس نبود، مرید و مرادپرور نبود، اخمو نبود، بدلباس نبود، جلف و قرتی نبود، عقده‌ای نبود، حریص نبود، حیز نبود، بی‌شرم و گستاخ و دریده و بی‌ادب نبود، خجالتی نبود، هلو برو تو گلو نبود، بی‌بصیرت نبود، از زور بصیرت بی‌رحم نبود، منقلی و بنگی نبود، فسیل و ماوفنگی نبود، با هنر بیگانه نبود، با تحصیل‌کرده‌ها دشمن نبود، اهل کنایه و توهین نبود، با بسیجی‌ها دشمن نبود، به توده‌های مردم به چشم یک مشت رعیت نگاه نمی‌کرد، لباس هیچ مقامی برایش بزرگ نبود، حصر و زندان و مرگ برایش تهدیدی نبود، رئیس نبود، رئیس نمی‌خواست، محکم بود… محکم بود… محکم بود و در عین حال ادعایی نداشت، از ما بود و بی‌ما نبود. او کنار ما ایستاده بود.

به خودم گفتم این فرق می‌کند. این فرق خواهد کرد. این نمی‌تواند مثل قبل باشد. و همینطور هم بود. فرق می‌کرد. فرق می‌کند. فرق خواهد کرد.

درود بر همه‌ی میرحسین‌ها.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

توزیع آگاهی

نوشته‌ی زیر به قلم آقای «علی مزروعی» است که در وبلاگ خود منتشر کرده است. این مطلب عینا بازنشر می‌شود و تاکیدها از من است .{لینک مطلب اصلی در وبلاگ آقای مزروعی}

در جریان دادگاه مصدق پس از کودتای آمریکایی انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که از جمله اتهاماتش تلاش برای برقراری «جمهوری دموکراتیک» بود، وی چنین پاسخ می‌دهد : «من نه فقط با جمهوری دموکراتیک بلکه با هر رقم دیگر آن هم موافق نبودم. چون تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی‌شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند، کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت. چه بسیار ممالکی که رژیم‌شان جمهوری است ولی آزادی ندارند و چه بسیار ممالکی که سلطنت مشروطه دارند و از آزادی و استقلال کامل بهره‌مندند. برای من و کسانی مثل من، بیگانه بیگانه است، در هر مرام و مسلکی که باشد. ولی چه می توان کرد که هر دسته از عمال بیگانه می‌خواهند ارباب خود را به این مملکت مسلط کنند و کسانی مثل من را از بین ببرند.»( خاطرات و تالمات، دکتر مصدق، ص 273)

بیش از نیم قرن از این گفته‌ی مصدق در دادگاه رژیم کودتایی پهلوی می‌گذرد و مردم ایران با انجام انقلاب اسلامی این رژیم را ساقط و «جمهوری اسلامی» را به جای آن نشاندند اما هنوز این سخن مصدق روایی کامل دارد که «تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی‌شود و تا ملتی دانا و رجالی توانا نباشند، کار مملکت به همین منوال خواهد گذشت.» به عبارتی روشن تا زمانی که در جامعه‌ی ما «توزیع آگاهی» به صورتی انجام نگیرد که «ملتی دانا و رجالی توانا» بسازد تغییر و تحولات حتی از نوع تغییر رژیم نیز چاره‌ساز نخواهد بود، همان‌گونه که تاکنون نبوده است!

در این‌جا ممکن است افرادی معترض این گزاره شده و مدعی شوند که ملت دانا و رجال توانا داریم و با استناد به شاخص‌هایی هم‌چون سواد، شهرنشینی، ارتباطات،… در صدد اثبات این مدعا برآیند اما به نظر من ما وقتی از سطح به عمق برویم دچار شک و تردید در این‌باره می‌شویم و قطعا اگر ملت ما به اندازه‌ی لازم دانایی و به میزان کافی رجال توانا داشت این‌گونه استبداد هر از گاهی و حتی پس از انقلابی مردمی چندباره قد نمی‌کشید و با رنگ و لعابی تازه هم‌چون بختک بر سر جامعه هوار نمی‌شد و دانایان و توانایان اندک جامعه را به بند و سرکوب نمی‌کشاند و «نخبه‌کشی» سنت رایج تاریخ ما نمی‌شد.

برای اینکه غیر مستند سخن نگفته باشم می‌توانم به میزان متوسط مطالعه‌ی افراد در هر شبانه‌روز اشاره کنم یا میزان متوسط کار مفید کارکنان دولت یا بخش خصوصی در روز و بهره‌وری آن‌ها که هر از گاهی اخبارش در رسانه‌ها آن‌هم از طرف مراجع رسمی منتشر می‌شود. برای دقت بیشتر یادآور می‌شوم که در سال‌های گذشته هر ساله گزارشی از نتیجه‌ی آزمون شرکت‌کنندگان در کنکور سراسری به لحاظ نمره‌ای که در این آزمون آورده‌اند، به صورت میانگین و در سطح کشوری توسط مراجع مربوطه منتشر می‌شد، با رجوع به این گزارش دریافت می‌شد که میانگین نمرات افراد شرکت‌کننده در غالب موضوعات از جمله زبان فارسی و معلومات عمومی کمتر از ده است (از نمره‌ی حداکثر ۲۰)، و معنای این گزارش این است که نظام آموزش و پرورش ما در «توزیع آگاهی» نقش خود را به خوبی انجام نداده است. این‌که چقدر نظام دانشگاهی ما می‌تواند به رفع این نقیصه و تربیت افراد دانا و توانایی برای ایفای نقش در اداره‌ی کشور بپردازند خود بحث دیگری است که فکر نمی‌کنم بشود پاسخی درخور برای آن یافت.

بر پایه‌ی مطالعات و تجربیات من افراد سیاسی در کشورمان یا همان دانایان و توانایانی که مصدق نامبرده و انتظارشان را داشته، غالبا خودساخته و برآمده از شرایط زمانه بوده‌اند. فقدان نظام حزبی و حتی تشکل‌های مدنی، که آن‌هم از زائده‌های نظام استبدادی است؛ موجب شده است که جریان «توزیع آگاهی» در جامعه‌ی ما به صورت مدون و تعریف شده و سازمان‌یافته برای کادرسازی و تربیت افراد دانا و توانا برای اداره کشور انجام نگیرد و تا زمانی که این خلا رفع و پر نشود هرگونه تغییری چاره‌ساز استبداد در سرزمین ما نخواهد بود. این‌که میرحسین موسوی در پیامی اعلام کرد : «آگاهی چشم اسفندیار خود کامگان است» را باید در چارچوب چنین نگاهی دید و عملیاتی کرد.

به نظرم افراد جنبش سبز اگر به راستی به اهداف و پیروزی آن باور دارند باید از فرصت جاری برای «توزیع آگاهی» در جامعه استفاده‌ی تام و تمام نمایند، و صد البته این‌کار ابتدا باید با خودآگاهی و خودسازی و آن‌گاه با دگرسازی صورت گیرد. هر یک از ما در هر سطحی از آگاهی باشیم نیاز به آگاهی و دانش بیشتر داریم و باید همان‌قدر از آگاهی و دانشی که داریم به دیگران منتقل نمائیم، و البته اگر بتوانیم این‌کار را در قالب کار جمعی و حتی جمع‌های کوچک سامان و سازمان دهیم، بهره‌وری بیشتری خواهد داشت. برای دستیابی به آزادی و دموکراسی دانایی و توانایی و تمرین لازم است و در این پروسه «توزیع آگاهی» را می‌توان بصورت نظری و عملی پی گرفت.

نکته‌ی آخر این‌که دستیابی به یک نظام سیاسی مردم‌سالار با «حکمرانی خوب» و «عادلانه » جز در سایه‌ی «توزیع آگاهی» ممکن نیست. زیرساخت «عدالت» با هر تفسیر و نگاهی «آگاهی» است، و این‌که جامعه‌ی ایران به رغم بیش از صد سال تلاش و مبارزه برای عدالت‌خانه و هزینه دادن فراوان و قربانی‌های بسیار هم‌چنان در حسرت «عدالت» می‌سوزد، جز به فقدان «توزیع آگاهی» در سطح مکفی باز نمی‌گردد. و اگر انتظار داریم و می‌رود که جنبش سبز پایان بخش این روند باشد باید آگاهی بخشی با همه توان و نیرو سرلوحه کار افراد جنبش بوده و به همه‌ی لوازم و مقتضیاتش پایبند باشیم.

شخصیت‌های سیاسی

معمولا نوشته‌ی کلیدی و تحلیل دست اول از همان چند جملهٔ آغازین خودش را نشان می‌دهد یا به زبان فرنگی‌ها خودش حرف می‌زند (speaks for itself). به قول یکی از کامنت‌گذاران «یک نگاه کاملا متفاوت به مسایل سیاسی و بدون هرگونه بار احساسی نسبت به شخصیت ها [که] فارغ از اینکه هر یک از شخصیت های گفته شده در کدام دسته بندی قرار می گیرند، نفس چنین تحلیل و دسته بندی، قابل توجه است. یک تحلیل شاید بتوان گفت علمی از مسایل سیاسی، بدون هرگونه “مرده باد” و “زنده باد”».

پیشنهاد می‌کنم این نوشته را با دقت و کامل بخوانید:

محمود احمدی‌نژاد، سید محمد خاتمی، آیت‌الله خامنه‌ای، مهدی کروبی، میرحسین موسوی و علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی. اگر شما بخواهید این افراد را به لحاظ الگوی شخصیتی‌شان طبقه‌بندی کنید، این شخصیت‌ها را در چند دسته و طبقه جای خواهید داد؟ در شش دسته‌ی جداگانه چون هر کدام‌شان برای خودشان folder جداگانه‌ای هستند یا نه، به نظرتان می‌شود بین‌شان سباهت‌هایی پیدا کرد که در دو یا سه یا چهار گروه قابل طبقه‌بندی باشند.    ادامه….


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: پس از کودتا

  • درباره ماجرای پیچیده مشایی » کلاشینکوف دیجیتال
    مدیران درجه دو و سوم امنیتی در هر جامعه ای، دقیق ترین و واقع بین ترین تحلیل و شناخت را از جامعه دارند، به خوبی شکاف ها، خطرها، نیروهای موثر، وزن واقعی جریانات و …را می شناسند و مطلع هستند، این طیف معمولا انسانهایی با درجه هوشی بالا هستند که جسارت بالایی هم دارند…. و باید بدانیم مشایی زمانی جزو همین مدیران میانی امنیتی کشور بوده است و  حتما باید بخشی از پیچیدگی های پدیده مشایی را از این پنجره نگاه کرد.
  • آزادگان آمدند، احمد نیامد » کلمه
    می دانی مفقود الاثر یعنی چه ؟‌  این واژه ای نیست که بتوانی در یک جمله معنی اش کنی و برود پی کارش. اصولا معنایش را همگان نمی دانند. جای آن همسری نبودی که دختر شیرخواره اش را تا هفت سالگی بزرگ کند و هر روز چشمهایش به در خانه باشد. جای آن مادر نبودی که با چشمان قرمزش، همیشه یک بشقاب اضافه برای سفره ی شام بیاورد. و آن پدر، که هر روز در مسجد محل، با عکس جگرگوشه اش در جیب، دنبال بچه های جبهه و همرزمان فرزند می گردد تا سراغی بگیرد. و جای آن فرزند، که حتی امروز، رویاهایش را چنین می سازد، که روزی پدر نادیده اش، خواهد آمد. اگر جای اینان بوده ای، که دیگر نخوان این نوشته را. که خود حدیث مفصل می دانی.
  • این یک دستور جدی به مطبوعات آلمان است » امیر مهدی حقیقت
    زبان به انسان‌های معمولی برای این داده شده است تا مافی‌الضمیر خود را بیان کنند، اما به انسان‌های زرنگ برای این داده شده است تا ما فی‌الضمیر خود را پنهان کنند.
  • چرا میرحسین موسوی رهبر مناسبی برای جنبش سبز نیست؟ » تلخ، مثل عسل
    می خواهید وقت‌تان تلف شود؟ می‌خواهید باز هم برایتان از لزوم توانایی رهبران در معانقه، مصافحه، مباهله، محاصره، مناظره و غیره بنویسم؟ یعنی لازم است باز هم میرحسین را با رهبرانی چون سوپرمن، بت‌من، گاندولف، آراگون یا حتی هری‌پاتر مقایسه کرده تا بدانید او رهبری ناتوان و ناکارامد است؟ حواس‌تان هست ما از مرد ضعیفی حرف می‌زنیم که ادعای گزافی چون تقلب در انتخابات را مطرح کرده بدون اینکه حتی یک‌بار شخصن خودش با دست خودش تک‌تک آرا را شمرده باشد؟
  • جنگ ایرانی ـ اسلامی زرگری است » میرحسین موسوی
    به جای طرح جنگ کاذب اسلامی ـ ایرانی با ملت صادق باشید
  • مسافر » برای خاطر کتاب‌ها
    من اما به مهاجرت نمی‌خوام تن بدم؛ مهاجر نیستم. همه‌ی عمرم رو هم اگر این‌ور و اون‌ور زندگی کنم مهاجر نخواهم بود چون توی ذهن‌م این‌طوری نیست. دلیلی که من الان شیراز زندگی نمی‌کنم اینه که می‌خوام جاهای دیگه هم زندگی کنم، دلیل‌ش این نیست که اون‌جا رو دوست نداشتم یا دیگه نتونستم یا توی ترازو وزن‌ش کم‌تر بوده… چی می‌گن به آدمی که مهاجر نیست اما توی شهر خودش زندگی نمی‌کنه؟ مسافر؟
  • پس از کودتا » شور و شر
    فرض بگیریم که در این مملکت کودتا شده است، این بساط خاطره‌گویی و نوستالژی‌بازی و شرح امید و آرزوهای بربادرفته که گویا قرار است خرداد هر سال به راه شود، کاری از پیش نمی‌برد، یعنی در بهترین حالتش می‌شود یکی از همان دوره‌های پربار هنری که چیز کمی هم نیست «اگر» بشود البته، اما به‌هرحال منشاء اثری در عرصه‌ی سیاسی نمی‌شود. در واقع این کنار کشیدن و به حال خود گذاشتن سیاست و پناه بردن به ادبیات و شعر و داستان و گزنده‌تر اگر بگویم، روضه‌های پر سوز و گداز، از سر ترس و محافظه‌کاری و بسته بودن فضا و بگیر و ببند فزاینده و هر چه باشد، یک پیامد بیشتر ندارد و آن رادیکالیزه شدن عرصه‌ی کنش سیاسی است. این را می‌گویم چون کمتر دیدم در سالگرد بیست و دوم خرداد، کسی از داخل ایران تحلیلی، پیشنهادی، راهکاری در باب کنش سیاسی ارائه دهد، وبلاگستان پر شده بود از اشک و آه و ناله و نفرین و الخ. روایت داستانی و خاطره‌گونه‌ی روزهای پیش و پس از انتخابات که اگر خیلی عمیق و اصیل باشد، شاید بتواند اثر هنری ارزشمندی خلق کند اما مطمئنا برای ما دموکراسی و کنش سیاسی دموکراتیک نمی‌سازد.
  • درباره نقش ناچیز آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد! » تورجان
    پنجاه و هفتمین سالگرد کودتای امریکایی – انگلیسی ۲۸ امرداد با مقاله ای که یک عضو شورای روابط خارجی امریکا به نام ری تکیه (ray takeyh) در روزنامه واشینگتن پست منتشر کرد و در برخی سایت های فارسی زبان انعکاس گسترده یافت، به حمله ای بی امان به روحانیت بدل شد و گفتگوی آقای بنی صدر نیز بر داغی مباحث افزود. آنگونه که در برگردان فارسی این مقاله آورده شده است، نویسنده از اینکه بیش از نیم قرن است که قدرت های غربی به عنوان عامل اصلی کودتا معرفی می شوند ناخشنود است. وی گفته است:« مسأله این است که در عالم واقعیت، نقش سازمان سیا در سقوط محمد مصدق ناچیز بود. واقعیت این است که بزرگترین نقش در سقوط مصدق را جامعه روحانیت ایران ایفا کرد و نبایستی به جمهوری اسلامی این اجازه داده شود تا گناه روحانیون را به راحتی پنهان کند.»
  • نیروگاه اتمی بوشهر؛ چرا آری – چرا نه؟ » راز سر به مهر
    آن چه «ایران» دچار آن است، نه نبود منابع انرژی، که نبود «مدیریت درست استفاده از منابع انرژی» است. نحوه تولید، یا مهار و سرانه بالای مصرف منابع انرژی حاصل از چاه های نفت، سدها و معادن نشان می دهد که قبل از خود «انرژی»، دغدغه انسان ایرانی باید «مدیریت تولید و مصرف انرژی» باشد. خطرناک بودن استفاده نادرست و کنترل نشده از انرژی وحشی و بی رحم «اتم»، این مشکل را به یک مصیبت کامل تبدیل می کند. این نگرانی در درجه نخست متوجه استفاده احتمالی نظامی از انرژی هسته ای نیست بلکه حفاظت از محیط زیست است که می تواند به طور جدی مورد نگرانی باشد.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

نه ایرانی که این‌ها به دنبال آن هستند مورد شناسایی و قبول ماست و نه اسلامی که معرفی می‌کنند

بخش‌هایی از صحبت‌های میرحسین موسوی در دیدار با چند نفر از آزادگان (تاکیدها از من است):

این روزها در کنار این همه‌ی مشکلاتی که گریبان‌گیر کشور است سر و صداهایی در مورد نسبت اسلام و ایران بلند شده است. البته کاملا مشهود است که سر و صدا برای اهداف خاص سیاسی است. عده‌ای همان‌طور که صدها میلیارد دلار درآمد نفتی کشور را در سال‌های گذشته به چاه ویل سرازیر کرده‌اند امروز دنبال آن هستند که سرمایه‌های هویتی ملت را برای به دست آوردن منافع جناحی کوتاه مدت چوب حراج بزنند و گرنه همه ما می‌دانیم که برای رزمندگان ما در دفاع مقدس که از سرزمینمان دفاع می کردند بحثی به عنوان تقابل ایران و اسلام وجود نداشت.

در این جنگ نابرابر طولانی یک سانتی‌متر از خاک میهن عزیزمان واگذار نشد، در عین حال جبهه‌ها بالاترین جایگاه تجربیات عرفانی بود. در این جنگ، لحظه‌های عشق به میهن در مقابل عقاید مذهبی قرار نگرفت بلکه آنچه ما شاهد آن بودیم آمیختگی اسلام و ایران در یک هویت واحد فراگیر بود. اصولا هویت ملی اول انقلاب به نوعی تعریف شده بود که در راهپیمائی‌های منجر به پیروزی انقلاب، زرتشتیان و مسیحیان و کلیمیان در میان صفوف مسلمانان اعم از شیعه و سنی بودند و در جبهه‌ها هم کنار هم در کنار رزمندگان تکبیرگو رزمنده‌های اقلیت‌های دیگر نیز حضور داشتند و همیشه هم دارند.

آن زمان هیچ کس دنبال دوختن قبایی برای خود یا استفاده از سرمایه‌های ملی نبود. به همین دلیل اصلا نگرش دوگانه و رفتار متناقضی به نام ملت ایران و اسلام تعریف نمی‌شد. در بحث‌های اخیر متاسفانه طرح یک جنگ زرگری تازه برای خط‌ کشی‌های تازه دیده می‌شود و جالب است که امروز کسانی مدعی مکتب ایران شده‌اند که در کوتاه‌ترین زمان سازمان میراث فرهنگی کشور را متلاشی کردند. سازمانی که حافظ و نگهدارنده مظاهر هویت ملی ما باید باشد امروز شاهد آن هستیم که همان بلاهایی که بر سر سازمان برنامه آمد بر سر این سازمان نیز در حال فرود آمدن است.

در این جنگ زرگری از نگاه معاصر به اسلام و ایران طفره می‌روند. گفته نمی‌شود که کدام ایران است که باید به جهان معرفی شود و یا کدام اسلام است که باید از آن دفاع شود. ایرانی با بالاترین آلودگی به اعتیاد، ایرانی با ۱۴٫۵درصد نرخ بیکاری و ۲۹درصد بیکاری در میان جوانان، ایرانی با زندان‌های پر از زندانیان سیاسی و دهان‌های دوخته و رسانه‌های خفه شده و حقوق بشر پایمال شده، ایرانی که به دلیل سیاست‌های خانمان‌برانداز فاصله‌اش با کشورهای همسایه رقیب بیشتر می‌شود. کسی در این جنگ زرگری نمی‌پرسد که کجا رفت سند چشم‌انداز بیست ساله برای ایران پیشرفته. وقتی در این دعوا اسلام هم مطرح می‌شود گفته نمی‌شود که با گسترش سلطه دروغ و ریا چه بر سر اسلام آمده است. آیا این اسلام، اسلام آن مرجع عالیقدری است که به دلیل حق‌گویی خانه‌اش ویران می‌شود یا اسلام امام جمعه‌ای است که بدون خم به ابرو آوردن تهمت یک میلیارد دلار پول از بیگانه گرفتن و منتظر ۵۰ میلیارد دلار دیگر ماندن را به رقبای سیاسی می‌زند. یا اسلامی که به بهانه آن توسط سران بالای امنیتی افسانه‌سرایی پر از تهمت و دروغ در جامعه پخش می‌شود و در آن به خاطر حفظ خانه تار عنکبوتی اقتدارگرایان سی سال گذشته انقلاب به زیر سوال می‌رود. وقتی ۷ چهره شاخص و با سابقه روشن ادعانامه‌ای بر علیه این افسانه‌سازی به قوه قضائیه تحویل می‌دهند خودشان به زندان اوین برگردانده می‌شوند. آیا در اسلامی که حضرت علی(ع) آن را معرفی می‌کنند امکان دارد به جای متهمان، شاکیان را زندانی کنند؟

نه ایرانی که اینها به دنبال آن هستند مورد شناسایی و قبول ماست و نه اسلامی که معرفی می کنند و آن را ابزاری برای رسیدن به مطامع و منافع خود قرار می‌دهند.

ملت ما پیرو اسلامی است که مقتدایش علی (ع) است که وقتی یک عنصر غیر مسلمان جامعه، او را متهم می‌کند با او در یک ردیف در مقابل قاضی می‌نشیند و مختصر تبعیضی را که قاضی در حق او روا نمی‌دارد، بر نمی‌تابد. با تکرار این جمله که جامعه ما و حکومت ما اسلامی است چیزی ثابت نمی‌شود.اصل جواب به این سوال است که چرا در حکومتی با ادعای مسلمانی رئیس شورای نگهبان قانون اساسی در کنار یک مدیر شناخته شده سابق کشور در مقابل قاضی نمی‌نشیند تا به شکایتی که علیه او شده رسیدگی شود و در عوض آن مدیر را به زندان می‌برند.

امروز که کشور با مسائل و بحران‌های مختلفی در سطح خارجی و داخلی روبروست. یکی از راه‌های برون رفت از این بحران‌ها برچیدن دروغ از جامعه و متوقف کردن این موج سازی‌های کاذب است. به جای این جریان‌سازی‌ها و افسانه‌سرایی‌های بیهوده امنیتی باید با ملت صادق بود. و به جای طرح جنگ اسلامی-ایرانی باید به مردم گفته شود آیا حکومت حق ملت را در قانون اساسی قبول دارد یا نه و اگر قبول دارد چرا نه تنها آن اصول رعایت نمی‌شود بلکه خلاف آن در جامعه عمل می‌شود. به گونه‌ای که قانون‌گریزی نقض حقوق بنیادین و اصول اولیه عدالت نهادینه می‌شود. گفتن اینکه ایران آزادترین در جهان است در حالی که زندان‌های ما پر از زندانیان سیاسی است مشکل را حل نمی‌کند .انکار مشکلات اقتصادی نیز در حالی که مردم آثارآن را هر روز با پوست و گوشت خود حس می‌کنند چیزی را حل نمی‌کند.

از انحصارگری سرکوب وتخریب دست بردارید به مردم و داوری ملت اعتماد کنید صلح اجتماعی ایجاد کنید مشکلات به پشتوانه همت این ملت سر فراز حل می‌شود و بحران‌ها پشت سر گذاشته می‌شود. مشکل موقعی حل می‌شود که زمینه انتخابات‌های آزاد غیرگزینشی را فراهم آوریم و قوه قضائیه نشان دهد که از بازجوهای امنیتی فرمان نمی‌گیرد و مستقل است. بنده یقین دارم تشکیل یک دادگاه منصف و مستقل و علنی برای رسیدگی به همین شکایتی که هفت نفر از چهره‌های شناخته شده کشور تسلیم قوه قضائیه کرده‌اند بیش از توپ و تفنگ و موشک‌هایمان در برگرداندن امنیت به کشور می‌تواند موثر باشد.

همه باید بدانیم رفع خطرهای امنیتی برون مرزی، جلب قلب‌های مردم از طریق احقاق حقوق آنهاست. شما به مردم بازگردید آنگاه خواهید دید به سرعت دانه‌های این بحران جمع خواهد شد و نیاز به معاملات و مراودات غیر شفاف که لاجرم تامین کننده‌ی منافع ملی نیست و یا تحمیل درد و رنج بیهوده قابل اجتناب به مردم نخواهید داشت. البته برگشت به مردم مشکلاتی هم دارد که شاید سخت ترین آنها تن دادن به آرای مردم به جای آرای دولتیان باشد.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: برای بابک

  • چند سوال ساده از شادی صدر » Calabros
    خانوم صدر، محل ما، محله مرفه نشین ها نبود.. محله ما به جایی نزدیک بود که در کل شهر، وقتی اسمش را می بردند، یاد خلاف و جنایت و فقر و فلاکت می افتادند. در همین منطقه، چه پسر بچه هایی که از خانه ها بیرون رفتند و دیگر برنگشتند… می دانید چرا؟ چون همه می گفتند: «این پسره… می تونه از خودش مراقبت کنه». و چه پسرهاییکه از خانه بیرون رفتند و اتفاقاً برگشتند.. اما دیگر آن پسر قبلی نبودند… از خانه بیرون رفته بودند، اما پسر بودنشان، آنقدر که لازم بود نتوانسته بود ازشان دفاع کند. به نظر شما این ها مورد تجاوز واقع شدن نبود؟ یا این مورد تجاوز واقع شدن ها رسمیت ندارند؟ منظورم این نیست که حبس شدن دختران در خانه ها، سعادتمندشان کرد، اما بیرون ماندن ما پسر بچه ها هم باعث رستگاری ما نشد هیچ، ضربه هایی به ما زد که گذر زمان، مانع کوچک و ناچیزی بود در برابرشان برای فراموش شدن. خانوم صدر، همان فرهنگی که دختر 11 ساله را شوهر می داد، پسر 12 ساله را هم مجبور به تحمل اداره یک خانواده کامل می کرد. به تاراج رفتن بهترین روزهای زندگی، فقط اگر در مورد دختران باشد اسمش مورد تجاوز قرار گرفتن خواهد بود؟
  • سی و پنج درجه » تسليت
    خيلي دوست داشتم رسم بود كه در مراسم سوگ‌واري، با طرف دست مي‌دادي، نگاهي حاكي از هم‌دردي مي‌كردي و بدون حرف اضافه، زماني را كه قلبن دوست داشتي براي طرف صرف مي‌كردي و مي‌رفتي. اگر عزيزتر يود يا دوست‌تر، در آغوشش مي‌گرفتي، محكم. هرچقدر كه فكر مي‌كنم، واقعن جايي براي نطق‌هاي حاكي از ابراز تاسف نيست. مي‌شود سر فرصت چند دقيقه نشت و دوستانه گپ زد، گريه كرد، درد دل شنيد، اما حكايت صف ايستادن و صف نشستن و چاي و حلوا خوردن‌‌ِ تكليفي و بعد رفتن براي من يكي هيچ وقت قابل درك نيست.
  • آقای نیک آهنگ، زخمه بر زخم قربانی می زنید نه گزمه! » مصلوب
    من در شرايطي كه كه هركس بر مخده گرم خود تكيه زده وتئوري پردازي مي كند، هيچ سخني در شماتت نيك آهنگ كوثر ندارم و تنها به طرح دو پرسش بسنده مي كنم: آقاي نيك آهنك كوثر به نظر شما احمد زيدآبادي و باستاني و منتجب نيا و يك دو جين روزنامه نگار ديگر كه اگر نبود استقامت، استقلال و عزت نفسشان، اكنون يا در محيط امن آمريكا يا كانادا مشغول تئوري پردازي و خنديدن به ريش همقطارانشان بودند يا سر در آخور فلان صاحب منصب ذي نفوذ داشتند؛ بولتن نويس سياسي بودند؟ اگر آنها ر ا كاري با مصالحه يا مواجب بگيري سياسي بود چرا اكنون آنهايي كه مدعي آزادي و دموكراسي بودند هر كدام در پشت تريبوني و در فضاي امن كشوري بيگانه روده دراز يمي كنند واينان درمحبس، شرنگ تلخ عذاب را مي كشند؟
  • وب سایت بالاترین و داستان زاییدن قاشق » قاضی‌نوشته‌ها
    چند روز پیش فردی در بالاترین لینکی فرستاد که به دلیل حضور کروبی در نمایشگاه، خبر از ازدحام در چهار راه پارک وی می داد و بیش از 70 نفر هم رأی مثبت خویش را به پای این لینک ریختند و فردایش رسانه های کودتا این لینک و امتیازهایش را سند دروغ پردازی جنبشی خواندند که حتی خبر از تغییر محل نمایشگاه ندارد. متعاقب آن، برخی از کاربران بالاترین، بر آشفتند که چرا رسانه های کودتا فرق ارسال یک لینک توسط یک کابر را با جهت گیری کل سایت نشخیص نمی دهند. واقعیت این است نه با ارسال این لینک فاجعه ای رخ داده و نه با 70 امتیازی که به پایش خیرات شده؛ چرا که این، اقتضای چنین وبسایتی است که کاربرانش محدود و آماتور هستند. نه لینک گذار یک خبرگزاری رسمی است و نه کسانی بدان امتیاز دادند، امکان تحقیق برای صحت و سقم آن را دارند. فاجعه آن روزی رخ داد که کاربران فهیم بالاترین، زاییدن قاشق را با طیب خاطر پذیرفتند. فاجعه آن روزی رخ داد که شریعتمداری و 20:30 خبر از هدایت جنبش سبز توسط وبسایت بالاترین می دادند و آن روزها قند در دل کاربران این وبسایت آب می شد.
  • بیانیه میرحسین موسوی در واکنش به اعدام های اخیر » کلمه
    وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟
  • دربارهٔ اعدام‌‌ها » مسیر یک ذره
    در چنین شرایطی نمی‌توانم فقط محکوم کنم و یک سوی ماجرا را ببینم. اگر این جرم‌ها واقعی باشند، اگر این آدم‌ها واقعاً اقدام به بمب‌گذاری کرده‌باشند، خوب مجازاتشان در سیستم قضائی ایران مشخص است. اعدام مجازات خیلی سنگینی است، اما اعدام شدن این چند نفر (هرچند بدون رعایت حداقل حقوق متهمان و خانواده‌های‌ آن‌ها)، اساساً خیلی هم بدتر از اعدام شدن چند قاچاقچی مواد مخدر در روز قبلش نیست. در مورد جرم‌های تروریستی، من مخالف قطعی اعدام نیستم. جامعه ما فاصله زیادی تا پذیرش آن دارد. مخالفت با اعدام در شرایط اجتماعی کنونی ایران به نظر من همان قدر معقول است که خواهان حکومتی کاملاً سکولار بودن. فاصله‌مان خیلی زیاد است. برای اعدام‌شدگان، و بیش از آن برای خانواده‌های آنها بسیار متأسفم. و از دیدن حساسیت عمومی نسبت به این مسأله خوشحالم. اما مجهول‌های داستان خیلی زیادند و نمی‌توانم نادیده‌شان بگیرم یا اهمیت‌شان را انکار کنم.
  • Public Relations » ٤دیواری
    توصیه می‌کنم حتما بخوانید.
  • برای بابک » تلخ،مثل عسل
    قوه قضاییه ظرف دوازده سال گذشته ابزار سرکوب اصلاح طلبی در ایران بوده است، روزنامه ها را توقیف، مردمان را زندانی و قاتلان را تشویق کرده است. هجده تیر 78 شبه نظامیان انصار و نیروی انتظامی به کوی دانشگاه تهران حمله بردند، رهبر حکومت مساله را محکوم کرد، قوه قضاییه می دانی چه کرد؟ بعد از کلی بردن و آوردن اینها، گروهبان عروجعلی ببرزاده را به اتهام سرقت یک فقره ریش تراش محکوم کرد و دیگر هیچ. تمام آن بگیر و ببند و بزن و بکش با محکوم کردن سرقت یک ریش تراش تمام شد و رفت. قتل های زنجیره ای هم همین، قتل های کرمان هم، ترور حجاریان ایضن…می توانم تا صبح از این نمونه ها برایت بشمارم که قوه قضاییه سنگ را بسته و سگ را گشوده است. حالا با چنین کارنامه درخشانی من چطور باید به حکم پشت درهای بسته ی این سیستم اعتماد و باور کنم فرزاد کمانگر معلم، تروریست بوده… که را کشته؟ کجا بمب گذاشته؟ دادگاه علنی اش کو؟ وکیل مدافعش چرا به پرونده اش دسترسی نداشته؟ هیات منصفه مان کجاست؟ کجا اقدام مسلحانه برای تجزیه طلبی کرده؟ تازه به همه ی اینها که شد جواب بدهیم باید برویم سراغ سوال اصلی: با قومیت های ایرانی چه کرده ایم که جوانان و نخبگانشان راه نجات را به غلط در تلاش برای تجزیه می جویند؟ دردمان کجاست و چطور باید درمان شود؟

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به ف.ی.ل.ت.ر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: کودتاچی ناکام و رهبر کارآزموده

  • پیامی برای تداوم زندگی در جنبش سبز » جمهور
    پیام میر حسین موسوی از نظر سادگی و همه فهمی نیاز به کمترین تفسیر و توضیح را دارد و دقیقن این نقطه قوت اوست. پیامی که احتمالن بر خلاف آنچه که در روزهای آینده از رهبران حاکمیت مستقر خواهیم شنید خالی از لفاظی ها و صحنه سازی هاست. درست ساده و روشن و صادقانه مانند سفره هفت سین پشت سرش و عکسی از آیت الله خمینی که در کناره سفره خود نمایی می کند. میرحسین هویت خود را هیچگاه مخی نکرده است و روشن و مستقیم سخن می گوید. به همین دلیل حتی آنان که با وی همسو نیستند «کلام حق» را تصدیق می کنند و صداقت و استقامت وی در راهی که انتخاب نموده را تحسین.
  • کودتاچی ناکام و رهبر کارآزموده » قاضی نوشته‌ها
    در کوتاه مدت، بلوای سال 88 هیچ فاتح مطلقی نداشت. تمامی ساختار سیاسی و مدنی جامعه، آسیب دید. علیرغم آنکه در جریان 9 ماه کشمکش، هالهء تقدسی که در طی سالیان، پیرامون ولایت فقیه تنیده گشته بود، در هم شکست، اما به سبب مدیریتی که شخص ولی فقیه در طول این 9 ماه اعمال کرد، بدون شک بازندهء اصلی این داستان نه رهبر که اصولگرایی افراطی بود که از پوسته خویش به درآمد اما به مراد نرسید.‌ از آن سو جریان وابسته به هاشمی بیش از گذشته تضعیف گشت اما توانست بقای خویش را بیمه کند. ساختار سیاسی احزاب اصلاح طلب، با آسیب جدی مواجه گشت. نظریهء اصلاح طلبی در چارچوب قوانین و رویه های موجود با چالش جدی مواجه شد. فضای فعالیت برای افراطیون هر دو جناح فراهم تر گشت و بدنهء اجتماعی اصلاحات، هزینهء گزافی پرداخت نمود.‌ اما در بلند مدت، رهبری با دردسرهای فراوانی از برای حفظ این توازن شکنندهء سیاسی روبروست.
  • آقاي كارمند بي‌بي‌سي و من وبلاگ‌نويس » ساز مخالف
    ايميل بلندبالايي از بي‌بي‌سي آمده كه پروژه‌اي دارند به نام «اينترنت، قدرت برتر» و در چارچوب اين پروژه از چند وبلاگ‌نويس (از جمله من) خواسته‌اند يك نوشته وبلاگي خود را براي انتشار به سايت بي‌بي‌سي بدهند. آقاي كارمند بي‌بي‌سي به خودش زحمت نداده متن ايميل را به فارسي بنويسد و نامه به زبان انگليسي است. مي‌توانم حدس بزنم كه اين كارمند محترم حوصله نداشته متن ثابتي را كه براي سرويسهاي مختلف بي‌بي‌سي تهيه شده بوده به فارسي ترجمه و تايپ كند. پيش‌فرضش هم اين بوده كه مگر مي‌شود كسي وبلاگ بنويسد و انگليسي نداند. احتمالا حتي حوصله هم نداشته دنبال وبلاگهاي متفاوتي بگردد و آدم‌هايي پيدا كند كه كمي با اين تصوير كليشه‌اي رسانه‌پسند از وبلاگستان ايراني تفاوت داشته باشند. نتيجه‌اش اين مي‌شود كه من و چند وبلاگ‌نويس ديگر كه خيلي فرقي با هم نداريم و مدام به هم لينك مي‌دهيم و قربان صدقه هم مي‌رويم براي بي‌بي‌سي فارسي مي‌شويم نمادهاي وبلاگستان! جالب نيست كه اغلب وبلاگهاي مهمان بي‌بي‌سي در اين پروژه نويسندگان‌شان در ايران زندگي نمي‌كنند؟ طبيعي است كه مثلا آقاي قباد ياري ده‌يار روستاي تاج آباد سفلي همدان كه پدرش در مي‌آيد تا يك كتابخانه در روستايش راه‌بياندازد در حلقه وبلاگهاي مهمان بي‌بي‌سي جاي نمي‌گيرد.
  • انتخاب آزاد » ایمــــایان
    از این گفته‌های هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطراتش( در رابطه با انقلاب اسلامی) چیز دیگری برداشت می‌شود؛ بخوانید.
  • معبد هسته ای » احمد شيرزاد
    نيروگاه بوشهر با تمام مشكلاتي كه در 50-40 سال گذشته براي كشور به وجود آورده است، اگر راه بيفتد، فقط دو و نیم درصد برق كشور را تامين مي كند. ولي همين نيروگاه براي تامين سوختش نياز به 50 هزار دستگاه سانتريفيوژ دارد. در حال حاضر نه تنها سانتريفيوژهاي كافي در دسترس نيست، بلكه همين سانتريفيوژها هم قديمي و ناكارامدند و انرژي زيادي مصرف مي كنند. و حال اگر كل انرژي كه اين نيروگاه مصرف مي كند را محاسبه كنيم و مقايسه كنيم كه آيا از اين نيروگاه، انرژي به دست مي آوريم و يا انرژي مي دهيم؟ فكر كنم به احتمال زياد انرژي از دست مي دهيم و اقتصادي نيست.
  • قصه ظهر جمعه » خاطرات دهه شصت
    قصه ظهر جمعه را در همه حال می شد گوش داد، چه هنگام پائین آمدن از دربند و توچال، چه زمان انتظار در استادیوم برای شروع بازی، چه زیریک درخت در پیک نیک ، چه هنگام مسافرت در ماشین و اتوبوس،  چه هنگام لم دادن توی خانه، چه در خط مقدم جبهه و چه در ظهرهای دلگیر جمعه در سربازی. قصه ظهر جمعه شاید به تنهایی خاطره خاصی نباشد اما در دل تعداد بیشماری از خاطرات دهه شصت تنیده شده است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: مشقت نوشتن

  • بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد » ۴دیواری
    به نظر شما از میان سه عنوان زیر که هرسه از مصاحبه‌ی میرحسین موسوی استخراج شده‌اند٬ کدام‌یک باب پسند بی‌بی‌سی است؟
    میرحسین موسوی: دوست داریم خود حاکمیت انتخابات‌های آزاد را تضمین کند.
    میرحسین موسوی: اقدام حاکمیت جهت احقاق حقوق مردم راعلامت ضعف حاکمیت نخواهیم شمرد.
    میرحسین موسوی: دل خوش نکنند که همه چیز تمام شده است.
  • سبز بودن به رفتار و اخلاق است » راز سر به مُهر
    خلاصه‌ی مهم‌ترین بخش‌های مصاحبه‌ی اخیر میرحسین موسوی با سایت کلمه.
  • ورود به مرحله تثبیت گفتار سبز » سيبستان
    میرحسین در هر جمله خود ضمن برشمردن انحرافات حاکمیت از قانون و رفتار مدنی راه حل خود را نیز ارائه می کند: در مقابل «انحراف شدید صدا و سیما و یکطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه های کشور و زندانی شدن ده ها روزنامه نگار» و در غیاب «تشکیلاتی که بتواند چهره های مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشکار و در چارچوب قانون اساسی کار را به پیش ببرند» او به استراتژی کلان خود توجه می دهد: «به اعتقاد اینجانب راهبرد «هر شهروند، یک رسانه» و همچنین گسترش فعالیت های شبکه اجتماعی در جهت گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی، یک ضرورت است و جایگزینی برای آن وجود ندارد.»  او با نگاهی معمارانه شبکه اجتماعی مدرن را در کنار سنتی ترین شبکه مدنی ایران یعنی بازار می گذارد که «تعداد زیادی مغازه، حجره، تیمچه، مسجد، قهوه خانه و غیره را به هم متصل می کند و علیرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار یک ساختار به هم پیوسته از واحدها را تداعی می کند.»
  • مشقت نوشتن »  ‫رتوریک‬
    این پناه آوردن به رسانه های اینترنتی چیزی شبیه دست فروشی است. البته هرچند دست فروشان ممکن است بازارشان بزرگ شود حتی کاسبی سوپر مارکت هم تحت تاثیر قرار دهند، اما بلاخره بازار دست فروشی است و قواعد خاص خودش را دارد. باید کالایت ارزان باشد. باید بلد باشی جار بزنی و با جملاتی جذاب مشتری به سمت بساط خودت جذب کنی. دست فروشی چون کاری بی نام نشانی است ظاهرا مشتری ها اگرچه نیازهاشون رو از دست فروش برآورده می کنند اما همیشه با بی اعتمادی و احتیاط کالای او را می خرند.
  • «آقاي فيلم‌ساز» و «مستر پرزيدنت» » عبدالله شهبازی
    آیا آقای مخملباف تاکنون کتابی را درباره تاریخ سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا عمیقاً مطالعه کرده است؟ آیا او می‌داند در آمریکا سیاست خارجی چگونه تعیین می‌شود؟ آیا او فکر می‌کند چنین سیاست‌هایی را واقعاً رئیس‌جمهور آمریکا تعیین می‌کند؟ آیا او باور دارد چون رنگ پوست پرزیدنت اوباما تیره و ضریب هوشی او، در مقایسه با رئیس‌جمهور قبلی، بیش‌تر است، سیاست آمریکا در قبال ایران تغییری خواهد کرد؟ آیا او تاکنون درباره مؤسسات و لابی‌هایی که سیاست خارجی آمریکا را می‌سازند مطالعه کرده است؟ آیا او می‌داند دوستان آمریکا در خاورمیانه چه کسانی هستند؟ آیا می‌تواند از میان آن‌ها یک «دمکرات» را با اسم معرفی کند؟ چرا او فکر می‌کند ایالات متحده، با آن تاریخ بسیار تاریک در خاورمیانه به‌ویژه در ایران، می‌تواند برای ایران دمکراسی به ارمغان آورد یا حتی از آن حمایت کند؟
  • تعریف نیوزویک از تروریست
    نوشته‌ای عالی از گلن گرین‌والد.
  • المپیک ونکوور به روایت تصویر
    مجموعه‌ی عکس

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.
  • مجموعه‌ی عکس

لینک‌های روز: چرا با تحریم اقتصادی ایران مخالفم؟

  • تاملی بر نشت فیلم حمله به کوی دانشگاه » کافه نادری
    مهمترین سوالاتی که با دیدن این فیلم به ذهن می رسد این است که اول: چه کسی این فیلم را به خارج کشور نشت داده است؟ دوم: هدف از این اقدام چه بوده و با در نظر گرفتن این اقدام چه تحلیلی از اوضاع کنونی می‌توان داشت. درک اینکه چه کسانی فیلم را نشت داده اند چندان دشوار نیست. برای تشخیص عاملین باید به  نکات زیر توجه کرد.
  • آرامش سبز » تلخ،مثل عسل
    آینده از آن ماست، در این هیچ تردیدی ندارم فقط باید مراقب باشیم اتفاقاتی مثل آن فیلم کوی دانشگاه بر همدلی ما تاثیر متضاد نگذارد و به تندروی یا انفعال نکشاند که در غیر این صورت، می‌ترسم نه از تاک نشانی بماند نه از تاک نشان.
  • سانسور برای آزادی! » راز سر به مُهر؛ خانه پنجم
    بی انصافی و بی وجدانی است اگر موفقیت نیروهای اطلاعاتی کشور را در بازداشت عبدالمالک ریگی تروریست، آن هم بدون این که نه خودش و نه کس دیگری صدمه ببیند، تحسین نکرد، سیاست زدگی صرف است اگر جنایت های او را مرور و محکوم نکرد، بلکه توجیه هم کرد و بدتر از همه «وقیح» است اگر کسی بخواهد تا بر اساس محاسبات سیاسی،موضوع ریگی «بایکوت» شود. از دیروز در برخی سایت ها و وبلاگ ها عده ای تحلیل نوشته و کامنت گذاشته اند که «این موضوع ریگی نباید ماجرای فیلم ضرب و شتم دانشجویان توسط نیروی انتظامی را در کوی دانشگاه تهران به فراموشی بسپارد»! از دیگران هم می خواهند ریگی را فراموش کنند و درباره او ننویسند! کسی منکر توجه جدی به جنایت ماموران در کوی دانشگاه نیست ولی این ها که چنین می نویسند سانسورچی های قهّار با پتانسیل بالا هستند و مثل همه سانسورچی ها بهانه مقدسی برای کارشان دارند. این ها به مراتب بدتر از کسانی هستند که سانسور را به بهانه «حفظ نظام» توجیه و تطهیر می کنند؛ بهانه این ها «آزادی» است؛ «سانسور برای آزادی»!
  • این آگهی تلخ! » خوابگرد
    این آگهی را امروز در یکی از روزنامه‌ها دیدم. اگر متن‌اش را با دقت بخوانید، متوجه می‌شوید که قصدم فقط کمک به آگهی‌دهنده نیست. این دو برادر هفت و هشت ساله، اگر زنده باشند اکنون سی و سی و یک‌ساله‌اند. جان‌به‌دربردگانی از جنگی که بیست و یک سال از پایان آن می‌گذرد؛ اما زخم‌های آن هنوز نه خوب شده نه حتا رو به بهبود است. با این همه زخمی که از جنگ بر دوش داریم هنوز، چگونه می‌توان به این دو عکس خیره شد، به پدر شهیدشان و مادر شکسته‌شان فکر کرد و سردارانی را پیش چشم نیاورد که این روزها چشم در چشم همه‌ی ما «ارواح گمشده‌ی جنگ» ایستاده‌اند و خصمانه می‌نگرند و می‌تازند بر ما که مبادا سخنی در دفاع از «مام گمگشته‌تر میهن» بگوییم که منافع قدرت ایشان را نشانه می‌گیرد؟
  • طغیان » مجمع دیوانگان
    من از اول تا آخرش کاملا مودب و خونسرد بودم. حق کاملا با من بود. با خیال راحت ایسادم و کوتاه نیامدم. خیلی برایش سنگین بود که اولا در زمین بحث و استدلال یک شکست خورده مطلق بود و در ثانی من حاضر نبودم با نگاه سنتی به رابطه «رییس و مرئوسی» حرفش را دربست بپذیرم و یک «چشم قربان» نثارش کنم. یک دفعه از کوره در رفت و شروع کرد به داد و بیداد و آخرش هم گفت «پاشو برو بیرون». من هم برای اولین و آخرین بار کمی صدایم را بلند کردم، تنها کمی که تحکم اراده ام را به نمایش بگذارد که «به حرف شما اینجا نیومدم که با حرف شما بخوام برم».
  • گروه يك » سی و پنج درجه
    يك سري آدم «گروه يك» هست اطراف من. اصولن توي اين دسته بندي، يك گروه يك هست و يك «بقيه». آدم‌هاي گروه يك من در تمام دنيا پراكنده‌ن. گروه يك الزامن دختر نيست، الزامن پسر نيست، الزامن مجرد يا متاهل نيست، الزامن ديده و لمسيده نيست. گروه يك، گروه آدمايي هستن كه وقتي ازشون ايميل دارم، اگر فرصت براي فكر كردن، مكث كردن قبل از جواب دادن نداشته باشم خيلي بعيده كه دست به كي-بورد ببرم.
  • چرا با تحریم اقتصادی ایران مخالفم؟ » نیاک
    در باره تحریم، همین ابتدا بگویم که من با تحریم اقتصادی علیه حکومت های مستبد مخالفم. تا آنجا که من می فهمم تحریم اقتصادی ای وجود ندارد که تقریبا همه فشارش روی مردم نباشد و من حرف حسابم اگر حرف حسابی باشد این است که این مردم به اندازه کافی از سوی دولت های غیر پاسخگو و سرکوبگرخود تحت فشار هستند، اگر نمی توانیم باری از دوششان بر داریم، حداقل برپشت شان سوار نشویم! به عوض، با تحریم سیاسی صددرصد موافقم که به آن می رسم.
  • گفتگو با میرحسین موسوی » کلمه
    مینه هر تغییر اساسی در جهت اصلاح گری، گسترش آگاهی است. بدون آگاهی گسترده در سطح جامعه، امکان تغییر وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهی و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط کشور، تنها از طریق حضور خیابانی فراهم نمی آید، گرچه اجتماعات، حق مردم و یکی از امکانات آنها برای نیل به اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنهاست. مهم آن است که در چهارچوب «هر شهروند، یک رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهی برای گسترش این آگاهی و تعمیق آن در میان همه اقشار و بویژه در اقشار مستضعف جامعه پیدا کند. گسترش اگاهی ها، استراتژی اصلی جنبش است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: گالیله

  • در شک بر » راز سر به مُهر
    همان طوری که می شد پیش بینی کرد یکی از جملات «خاص» میرحسین در مصاحبه اخیرش مورد توجه کافی قرار «نگرفت»؛ شاید تنها به این دلیل که یکی از حامیان جنبش سبز در خارج از کشور مخاطب این هشدار بود! لااقل اگر به اندازه نیمی از همان توجهی که به جمله ای درباره «امام جمعه بی رحم» شد، به این جمله هم توجه شده بود، معلوم می شد که میرحسین موسوی تا چه اندازه دغدغه رادیکالیسم و بازخورد اظهارات منتسب به جنبش سبز را در بین توده مردم دارد و آن را مهم می داند. میرحسین در بخشی از این مصاحبه گفته: » … اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است …». با توجه به اظهارات اخیر اکبر گنجی در ردّ وجود «امام زمان»، می توان حدس زد که منظور میرحسین از اظهارات مشکوک، دلالت به رفتار اکبر گنجی دارد.
  • هلوکاست دل‌ها – نامه‌ای به فرانک » باران در دهان نيمه باز
    احساس می‌کنم نامه‌ام لحنی ابلهانه به خود گرفته است. فضای دلمردگی و سرخوردگی و یاسی که در آنها سال‌ها نسل ما را ویران کرد هرگز این کلمات و جملاتِ گزارشی نمی‌توانند شرح بدهند. سوختگی نسلی که ازموسیقی محروم بود، فیلم ندید، مهمانی نرفت، گردش نرفت، نرقصید، هلهله نکرد، اردو نرفت… و به جای همه اینها همیشه تهدید شد، مجبور به دورنگی شد، به زور به راهپیمایی رفت، دستگیر شد یا ازترس دستگیر شدن از خوشی‌های کوچکش چشم پوشید، نسلی که حتی یک عروسی بدون هراس از «آنها» نتوانست به پا کند و کم‌کم معنای هر گونه مراسم و جشنی در ذهنش تبدیل به جایی برای خوردن غذا شد، نسلی که همیشه جوابگوی «ایشون چه نسبتی باشما دارن؟» بود، نسلی که نتوانست آنطورکه می‌خواهد حتی در مهمانی‌های خصوصی بپوشد، نسلی که فرق دانشگاه و دبیرستان را نفهمید، حتی هویت ملی‌اش از سوی هم‌وطنان خودش تحقیر شد… سوختگی این نسل را چگونه می‌توان با این کلمات تصویر کرد؟
  • توصیه‌هایی کوتاه برای مالیه شخصی » یک لیوان چای داغ
    همه ما به نوعی درگیر جریان سرمایه‌گذاری در مدت طولانی از زندگی خود هستیم. این سرمایه‌گذاری گاهی آشکار و برنامه‌شده (مثل خرید سهام و سکه و اوراق قرضه) است و گاهی به صورت ضمنی (خرید مسکن یا بیمه). در این مقاله سعی می‌کنیم برخی توصیه‌های اولیه را برای مدیریت به‌تر جریان سرمایه‌گذاری شخصی ارائه کنیم.
  • جمعیت داوطلبان سبز
    جمعیت داوطلبان سبز که یک تشکل زیست‌محیطی و غیرسیاسی است آغاز به کار کرد.
  • سایت خبری تحلیلی کلمه
    به دنبال هک شدن سایت کلمه توسط تروریست‌های مجازی نشانی جدید این سایت را داشته باشید.
  • رفراندوم نبود » راز سر به مُهر
    در رفراندمِ موردِ تمجیدِ آقای دکتر، حتی به روسای جمهور و مجلس سابق همین نظام که پای اصل آن ایستاده اند مجال راه رفتن در کنار دیگران داده نشد تا چه رسد به این که کسی، غیر این ها حتی، بخواهد علم مخالفت بالای سرش ببرد و «رفراندمی» در کار باشد. راهپیمایی 22 بهمن بی نظیر بود؛ عین تدابیر امنیتی و تبلیغاتی بی نظیرش، ولی رفراندم نبود.
  • منو بگیر اگه می‌تونی » روشنائی های شهر
    در این جا لازم است بگویم که این مردهای لوس اند که خیال می‌کنند اگر یک ساعت ادا و اطوارآمدند و بعد از کیسه شان یک موش درآوردند، باید اسم خودشان را بگذارند شعبده باز. خود من اگر کنار زن میان سال بچه داری مثل خودم نشسته باشم، اصلا حیرت زده نمی‌شوم اگر برای سرگرم کردن بچه ای که آن نزدیکی دارد گریه می‌کند، ناگهان از توبره بزرگش خرگوش یا کبوتر زنده بیرون بیاورد، کیف های زنانه، ظرفیت شعبده هایی بیش از این را دارند و ما کاملا بی ادعا این کار را انجام می‌دهیم.
  • نقد شعر ترانه‌ی سوگندنامه » ۴دیواری
    بازار ترانه‌/ و سرود برای جنبش سبز داغ است. خوب است که این‌طور است. اما این دلیل نمی‌شود که معیارها را کنار بگذاریم٬ چشم‌مان را به ضعف‌ها و نارسایی‌ها ببندیم و از همه چیز خوشمان بیاید. به نظر من برعکس است. ما بایستی٬ دقیقا به همین دلیل که این سرودها برای جنبش ساخته می‌شود٬ آن‌ها را سخت‌گیرانه‌تر٬ دقیق‌تر و با وسواس بیشتر بسنجیم. باید به این هنرمندان اغلب جوان بگوییم که انگیزه‌ی نیک شما را می‌ستاییم٬ درنیت خوب شما تردید نداریم. اما ساختن سرود به عنوان یکی از نیازهای جنبش امر مهمی است٬ و نباید آن را سرسری گرفت. برای ساختن سرودهایی که متناسب با موقعیت امروز جامعه‌ی ما و مطالبات آن باشد٬ باید زحمت کشید.
  • گالیله » مجمع دیوانگان
    اعترافات تلویزیونی متهمان به «انقلاب مخملی» در اولین برخورد هر ناظری را به یاد اعترافات گالیله در دادگاه تفتیش عقاید می انداخت. شاید موضوع چندان جدید نباشد، اما اجرای تاثیر گذار نمایش با بازی زیبای «امین تارخ» در نقش گالیله هر مخاطبی را بار دیگر به فضای تیره و سنگین بی دادگاه های فرمایشی می برد؛ گاه اشک را بر چهره ها روان می سازد و گاه نیز فریادهای شوق و تشویق های طولانی در میان اجرا را به دنبال می آورد.
  • واکاوی یک بازی رسانه‌ای در مورد گرمایش جهانی » واژه زمان
    در عصر اطلاعات و ارتباطات شما احتیاج ندارید که یک هواشناس، یک فیزیک‌دان، یک سیاستمدار، یک متخصص امور سلامت و یا یک متخصص کامپیوتر باشید تا در مورد کلیات ( و البته نه جزئیات!) گرمایش‌جهانی، قضیه هارپ، قضیه دارفور، تاثیر پارازیت بر سلامتی و یا ویروسی که با خواندن ایمیل فعال می‌شود چیزی بدانید یا چیزی بگویید. این ایده را رها کنید که چون شما مختصص فلان امر نیستید حق هیچ اظهار نظری در آن مورد را ندارید. چگونه می‌توان به بهانه و استدلال عدم تخصص در یک موضوع، آن هم موضوعی که در تنه زندگی آدم می‌تند، از دست زدن به آن واپس کشید؟ شما حق دارید و موظف هستید که تا به اندازه حوزه‌ای که می‌توانید پوشش دهید، لباس فروتنی بپوشید و مشعل جسارت دستتان بگیرید و کاری بکنید و حرفی بزنید. مگر نه این است که در مورد سلامت خود،‌تجارت خود، سیاست مملکت خود، بی اذن متخصصان (ولی انشاء‌الله با مشورت آن‌ها) امر می‌کنید و حکم می‌رانید، پس در حوزه‌های دیگر هم وقتی که پای خودتان در میان است فروتنانه در کار باشید و پا پس نکشید. نترسید! رسانه شمایید.
  • درباب تحریم های استعماری غرب علیه ایران » رونوشت
    واقعیت اینجاست که پروژه آمریکا برای اعمال فشار بر ایران از طریق تحریم ها یک بازوی تبلیغاتی هم دارد که بعدی از آن که این روزها از طریق رسانه های فارسی وابسته دنبال میشود شامل «عادی سازی» تحریم های آمریکا برای مردم ایران است و تطهیرکردن نقش آمریکا در اعمال تحریم ها. این کار از سه طریق انجام میشود: یکی توجیه اخلاقی دادن به تحریم های استعماری با اشارتی به مشکلات و مسائل داخلی مملکت و به نوعی آمریکا را در موضع مسخره «مدافع آزادی مردم ایران نشاندن،» دومی شامل دادن نوعی چهره بشردوستانه به تحریم هاست با اشاره به اینکه این تحریم ها فقط شامل سران ایران میشود و ارائه تصویر غلطی که آثار تحریم ها را از سطح بشری به سطح سیاسی تقلیل دهد، و سومی هم تلاش برای ارائه این تصویر که محرک تحریم ها نه حکومت آمریکا که خود ایران و سیاست خارجی ایران است.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: بهایِ زیستن

  • چه آشی میل دارید؟ » ۴دیواری
    این‌جا آتشی به راه٬ و دیگی سربار است. هرکسی از راه می‌رسد چیزی درآن می‌ریزد و نمک‌فلفل خودش را به آن اضافه می‌کند. عده‌ای آتش اجاق را تند می‌کنند/ عده‌ی دیگری سعی در خاموش کردن آن دارند. این که مزه‌ی نهایی این آش درهم‌جوش چگونه خواهد بود٬ به هیچ وجه معلوم نیست٬ اما یک چیز را از همین الان صددرصد می‌توانیم بدانیم و آن این‌که: این ما  و فرزندان‌مان هستیم که باید آن را بخوریم. اگر می‌خواهیم نیم‌پز نباشد/ بوی سوختگی ندهد٬ باید در کوتاه کردن دست کسانی که قصد خاموش‌کردن آتش را دارند/ و آن‌هایی که نفت روی آن می‌پاشند بکوشیم. اگر شوری٬ بی‌نمکی٬ تندی و ترشی به مزاجمان سازگار نیست٬ اگر نمی‌خواهیم ناگهان آشی جلوی ما گذاشته شود که یک وجب روغن روی آن است٬ امروز است که باید کاری انجام داد٬ فردا یقینا دیر است.
  • درباره‌ی الی، آینه‌ای که باید شکست » قلم انداز
    تصمیم زشتی است و ما هم که قرار نیست زشتی را دوست داشته باشیم پس راه حل مناسب پاک کردن صورت مسئله هست که بهترین و ساده‌ترین راه است! و این اجتماعِ «دوفرهنگی» از همین جاهاست که شروع می‌شود. و از این‌جاست که «الی» تبدیل می‌شود به یک ناشناس، به یک گناهکار، یک مشکوک، یک معلوم ‌الحال که حتی کسی آماده نیست خبر مرگش را به خانواده‌اش بدهد و جنازه‌اش بی صاحب می‌ماند. دسته جمعی جمع می‌شویم و «الی» را به لجن می‌کشیم، تلاش می‌کنیم حتی خاطره‌اش را ازبین ببریم. و بعد با خیالِ راحت به ادامه‌ی زندگش مشغول می‌شویم.
  • نمایش «لینکده‌ی خوابگرد» در وبلاگ‌های دیگر » خوابگرد
    راهنمای قرار دادن تازه‌ترین لینک‌های لینکده‌ی خوابگرد در وبلاگ خودتان.
  • ترانه: آهنگ فولکلور گیلکی به نام جمعه بازار
    از شیلا نهرور
  • فیلم کوتاه: بهای زیستن
    فیلم کوتاه، مدت 35 دقیقه، ساخته‌ی آقای لوید نیوسان (Lloyd Newson)، محصول 2004، انگلستان.
  • طرح: روتوش کردن عکس
    طراح والدو لی (Waldo Lee)
  • گفت و گو با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم کشور » کلمه
    بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه‌ی ریشه‌های استبداد شاهی می‌دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه‌ی فجر که هر ساله برگزار می‌شود در حقیقت برای هشیاری و برای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه‌های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.
  • خلاص شدیم  » گفت و چای
    خیلی زور زدم تا دوقطره اشک بریزم، بلکه دلش به رحم بیاید…نشد که نشد… روزگار، دلمان را سنگ کرده و اشکمان هم دیگر در نمی‌آید… قاضی سرش را کرد توی پرونده‌ام و گفت که چون خلاف دیگری نکرده ای، میتوانی به جای پول، بروی یک جای عام‌المنفعه ۱۲ ساعت کار کنی… گفتم چه کار؟ گفت بسته به تخصصی که داری…از مستراح شوری شروع میشود تا ریاست… گفتم خدا خیرت بدهد…پرونده را فرستاد پیش منشی… منشی هم لیست جاهایی که میتوانم بروم را داد دستم… ته ماجرا هم منشی گفت وای به حالت اگر تا دو ماه دیگر گواهی کارکرد نیاوری… تمام پولش را از حلقومت بیرون میکشیم… تازه ۱۸ روز حبس هم توی شاخش است…
  • روی کاغذ ز کسی، وطن‌اش را نتوانند گرفت » ملکوت (شعر از سایه)
    زندگی، زندگی
    ……………..اما، نه بدينگونه که هست
    نه بدينگونه پليد
    نه بدينگونه که اکنون به ديار من و توست،
    به دياری که فرو می‌شکنند
    شبچراغی چو تو گيتی‌افروز
    وز سپهر وطنش می‌رانند
    اختری چون تو، پيام‌آور روز.
    ليک، ناظم حکمت!
    روی کاغذ زکسی
    وطنش را نتوانند گرفت.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

صحبت‌های یک مخالف در صدا و سیما

قسمت‌هایی از صحبت‌های آقای جواد اطاعت در برنامه‌ی «رو به فردا».

تقریبا همه‌ی صحبت‌های آقای جواد اطاعت با آقای علی‌رضا زاکانی جالب توجه بود و پخش شدن آن از صدا و سیما را باید واقعا به فال نیک گرفت. اما برای کسانی که مناظره را ندیده‌اند قسمت‌هایی از آن را می‌آورم. مثل همیشه پیشنهاد می‌کنم مطلب اصلی را کامل بخوانید یا گوش دهید تا منظور واقعی گوینده‌(ها) روشن باشد.

در انتخابات از جناب آقای موسوی حمایت کردم و به این حمایت افتخار می‌کنم و در ضمن احترام بسیار ویژه و مخصوصی نسبت به آقای کروبی دارم و از علاقه‌مندان و ارادتمندان به ایشان از گذشته بوده، هستم و خواهم بود.

من را بینندگان از این زاویه [منتقد وضع موجود] نبینند من مخالف وضع موجود هستم اصلا وضع موجود را بر نمی تابم، انتقاد جدی هم دارم نه تنها به بحث انتخابات، بلکه به سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در عرصه‌ی داخلی و خارجی.

بیشتر برنامه‌های صدا وسیما که من می‌بینم، همه چیز را به استکبار جهانی‌، آمریکا و صهیونیست‌ها و اینها وصل می‌کنید، این ذهن برای من بیننده ایجاد می‌شود که اگر همه چیز دست استکبار جهانی است پس ملت ایران کجاست‌، شعور و درک و فهم مردم چه می‌شود، اگر قرار باشد که پشت انتقاد و اعتراض مردم‌، آمریکا و استکبار جهانی و صهیونیست و اینها باشد اصلا انقلاب نباید می‌شد.

یک روز هم از من دعوت کردند که بیایم راجع به انقلاب مخملی صحبت کنم؛ تلفنی به آن دوست عزیز گفتم که انقلاب مخملی در کشورهای استبدادی اتفاق می‌افتد. شما وقتی این را می‌گویید در ایران انقلاب مخملی اتفاق افتاده، تالی فاسد و روی دیگر سکه‌اش این است که نظام جمهوری اسلامی انتخابات آزاد ندارد. خودتان ناخواسته می‌پذیرید. اگر انتخابات آزاد، فرایند دموکراتیک و عرصه‌ی رقابت آزاد باشد و سرنوشت در صندوق رای تعیین شود، مردم چرا بخواهند انقلاب کنند. انقلاب که یک چیز همین جوری نیست‌، یک ملت در طی چندین سده ممکن است یک بار انقلاب بکند و آن موقعی است که کارد به استخوانش برسد. حالا از نوع خشن، نرم، مخملی و یا رنگی سیاه، سفید، قرمز و زرد باشد. شما ناخواسته دارید می‌گویید جمهوری اسلامی کشور آزادی نیست و یک عده چون نمی‌توانند از راه‌های دموکراتیک به حقشان برسند می‌خواهند انقلاب مخملی بکنند.


اگر کسی خدای نخواسته در روز عاشورا خطایی را صورت داده همه ملت با او مخالف است و در این بحثی نیست. منتهی حرف من با دوستان خودم این است که عزیزان اگر در روز عاشورا کف و سوت زدن اشتباه است، زدن به مردم اشتباهش بالاتر است و کشتن مردم به مراتب خطایش بیشتر است.


مثلا پاره شدن عکس امام‌، یک نفرعکس امام را پاره کرده و حالا که بوده و یا نبوده معلوم نیست. این کار بدی است زیرا به حضرت امام اهانت شده است، تلویزیون بارها و بارها آن را پخش می‌کند، یک منکر را در سطح تیراژ بسیار و میلیونی برای ملت منتشر می‌کند. اگر آن منکر است، این‌که به مراتب بدتر و خلافش بیشتر است. مردم می‌بینند و ایراد می‌گیرند. اگر پاره شدن عکس حضرت امام منکر است که هست، آیا توهین به بیت امام منکر نیست، این کار خلافی نیست که شما یک فردی مثل آقای خاتمی انسانی متعهد و متدین، من می توانم قسم بخورم که کمتر فردی پیدا می‌شود تعهدش نسبت به اسلام، کشور، انقلاب، ملت و قانون اساسی مثل او باشد و بخواهد در روز عاشورای حسینی سخنرانی کند و جلسه سخنرانی او را به هم می‌زنند. مگر قرار است همه مثل هم صحبت کنند، هرکسی ممکن است قرائت خودش را از عاشورا داشته باشد. ممکن است آقای خاتمی انتقاد داشته باشد که دارد ولی قرار نیست یک مشت چماق بدست را واداریم که جلسه را بر هم بزنند، این زشت است که بعداز ۳۰ سال در جمهوری اسلامی این کارها را می‌کنند و آنوقت تلویزیون هم می‌شود سخنگوی این جریان و تفکر. باعث تاسف است.

تعجب می‌کنیم، چند روز پیش یکی از همکاران آقای دکتر زاکانی می‌گفت متقاضی راهپیمایی خودشان باید مسئولیت امنیت آن را برعهده بگیرند. پس ما برای چه به پلیس حقوق می‌دهیم، حقوق می‌دهیم که امنیت اجتماعات را حفظ کند، در انتخابات چطور در خیابان ولی عصر از میدان تجریش تا پایین خیابان، سبزها می‌آمدند از آقای میرحسین حمایت می‌کردند و امنیتشان هم حفظ می‌شد کسی هم شورش نمی‌کرد. راهپیمایی ۲۵ خرداد که سکوت بود، پلیس باید می‌آمد و امنیت را برقرار می‌کرد و اتفاقا اطلاعیه آنها از تلویزیون هم پخش می‌شد و مجوز هم می‌دادند تا ملت بیاید و انتقاد و اعتراضش را بیان کند و همه بدانند که در جامعه اعتراض است.

من اعتراض مردم را فراتر از آنهایی که در خیابان آمدند و هم فراتر از انتخابات می‌دانم.


در اصل ۵۶ قانون اساسی به زیبایی رابطه حاکمیت الله و حاکمیت ملت را روشن می‌کند و می‌گوید حاکمیت مطلق بر جهان انسان از آن خداست و همان انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است و هیچکس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند و یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاصی قرار دهد و ملت این حق خداداد را در اصول بعد اعمال می‌کند.

می‌گویم پذیرش حاکمیت ملت را می‌پذیرفتید و ملت را رد صلاحیت نمی‌کردید. شما برای مجلس شورای اسلامی که ۲۹۰ نماینده دارد کافی است که ۱۵۰ نفر را که رای می‌آورند رد صلاحیت کنید اکثریت مجلس تغییر پیدا می‌کند. شما ۱۵ برابر را رد صلاحیت کردید. معلوم است که مردم انتقاد می‌کنند، در مجلس هشتم وضع را بدتر کردید و باز آنقدر رد صلاحیت کردید که جریان اصلاح طلب نمی‌توانست لیستش را تکمیل کند آن هم از نیروهای دست چندم.

[آقای اطاعت اصل 44 قانون اساسی را خواند و گفت ] شما همه زیرمجموعه‌های آن را خصوصی می‌کنید، اما به تلویزیون که می‌رسید شورای نگهبان تفسیر می‌کند که نمی‌شود رادیو تلویزیون را خصوصی کرد.


اطاعت با اشاره به بیانات امام علی در باره خوارج بسیار لجوج که به ایشان در مسجد توهین می‌کردند، گفت که امام به آنها می‌فرمود، شما را از نمازگزاردن در مساجد مانع نمی‌شویم، سهمیه بیت المال شما را قطع نمی‌کنیم و تا زمانی که دست به شمشیر نبرده‌اید با شما مبارزه نمی‌کنیم. متاسفم مسجدی که در جریان انقلاب به آن علاقه داشتم یعنی مسجد آقای دستغیب یک مرجع تقلید در شیراز را بسته‌اند. این با امام علی چه فاصله بعیدی را پیش پای ما می‌گذارد.شما دارید به انحای مختلف ملت را تحقیر می‌کنید، آن وقت می‌گویید ملت نباید اعتراض کند و به آن اجازه‌ی راهپیمایی هم نمی‌دهید، روزنامه‌ها را می بندید و فضای نقد و انتقاد را مانع می‌شوید.

شما در مجلس هفتم طرح تثبیت قیمت‌ها را آوردید چون پلکانی قیمت‌ها سالی ده درصد افزایش پیدا می‌کرد گفتید این عامل تورم است و آنقدر ساده‌انگاری کرده و فکر کردید که با بخشنامه و قانون می شود جلوی تورم را گرفت. دولت دچار کسری بودجه شد و ۸ هزار میلیارد تومان پول بدون پشتوانه چاپ کرد و ریخت در بازار و آن تورم سرسام‌آور بوجود آمد و امروز از آن طرف گود افتاده‌اید. در مجلس هفتم آقای سبحانی اقتصاددان مجلس گفت که بنزین باید بشود لیتری ۳۰ تومان ولی الان در مجلس هشتم می‌گویند بنزین باید لیتری ۶۰۰، ۷۰۰، ۵۰۰ و ۴۰۰ تومان به بالا باشد. خوب معلوم است که در بحث اقتصادی برنامه ندارید، شما باید برنامه چهارم توسعه را اجرا می‌کردید، متاسفانه برنامه چهارم توسعه را که با ارز ۱۹ و نیم دلار هر بشکه نفت بسته شده بود، برنامه‌ای را که خود من در آن مشارکت داشتم، اجرا نکردید. نفت بشکه‌ای میانگین حدود ۸۰ دلار فروختیم اما این برنامه اجرا نشد. امروز هم که می‌خواهید هدفمند کردن یارانه‌ها را اجرا کنید با مشکل مواجه می‌شوید و علت آن هم نداشتن برنامه و طرح است.

چرا قیمت گوشت در دوره اصلاحات در طی ۸ سال دولت آقای خاتمی بین ۳ هزار تا ۳ هزار و ۷۰۰ تومان نوسان داشت اما در دولت فخیمه فعلی و مجلس محترم به ۱۸ هزار تومان افزایش پیدا کرده یعنی ۵۰۰ درصد این یک مثال است. مسکن هم همین وضعیت را دارد. ملت از عملکرد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شما ناراحت هستند.


مردم به اینها انتقاد دارند، چگونه باید انتقاد کنند، روزنامه‌های منتقد را که می‌بندید، اجازه راهپیمایی و اجتماعات هم که نمی‌دهید، ما باید چه کار کنیم در این کشور، آقای زاکانی توضیح بدهند و یک راه حل پیش پای ما بگذارید.

چرا قیمت گوشت در دوره اصلاحات در طی ۸ سال دولت آقای خاتمی بین ۳ هزار تا ۳ هزار و ۷۰۰ تومان نوسان داشت اما در دولت فخیمه فعلی و مجلس محترم به ۱۸ هزار تومان افزایش پیدا کرده یعنی ۵۰۰ درصد این یک مثال است. مسکن هم همین وضعیت را دارد. ملت از عملکرد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شما ناراحت هستند.


ما در چهار سال اول دولت‌، دولت اقای احمدی‌نژاد بیش از سیصد میلیارد دلار درآمد داشتیم نفهمیدیم چی شد؟ کجا رفت، کجا هزینه شد؟ چه سازندگی صورت گرفت ؟ و در بحث انتخابات مثلا سازندگی از چه نوعی بود قطار شیرازی که من اهل آنجا هستم، آمدند و قطار را برای قبل از انتخابات روی خاک ریل راه آهن کشیدند می‌خواهم اینها را بگویم که مردم را عصبانی می‌کند، توهین به شعور ملت این هاست، یک مسافر را با این قطار به هر ضرب و زوری بود مسافر را از شیراز سوار کردند و برای سالگرد امام آوردند تهران، قطار بعدی که رفت از ریل خارج شد الان این قطار کجاست؟ تصویرهای آن را اقلا از روی اینترنت ببینیم. جایی که بنا بوده پل بزنند رودخانه‌ای که باید پر می‌کردند با کمپرسی با خاک پر کردند خط آهن کشیدند که فقط بخاطر رای این کار را انجام دادند.

این که می‌گویید نظام بیشتر از ظرفیت خودش به دوستان امکان داد، شما که اجازه راهپیمایی ندادید، یه عده هم که مثل آقای تاج‌زاده، آقای نبوی، آقای میردامادی، اصلاح طلبان و دوستان ما که فقط در انتخابات فعالیت کردند و سخنرانی انتقادی کردند، سیاست‌های دولت را نقد کردند زندان کردید. آخر این نظام چه ظرفیتی را برای ما ایجاد کرده که ما از آن ظرفیت خبر نداریم که بیایم از آن استفاده کنیم.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌هایِ روز: تجربه‌هایِ تاریخی‌مان را فراموش نکنیم

  • نکاتی درباره بیانیه هفدهم موسوی؛ چیزی میان اتمام حجت و مانیفست » دبش
    بیانیه شماره 17 موسوی یکی از زیرکانه ترین بیانه‌های اوست. موسوی در حالی این بیانیه را می‌نویسد که تقریبا تمام مشاوران و اطرافیان او دستگیر شده‌اند و حکومت تمام برگه‌هایش برعلیه او را رو کرده است.
  • تجربه‌های تاریخی‌مان را فراموش نکنیم » عزت‌الله سحابی
    اینک نباید به هیچ وجه به شبیه‌سازی حوادث کنونی ایران با دوران انقلاب پرداخت. افراد آگاه و ناظران باتجربه و عمق‌نگر به خوبی می‌دانند که الان نه سال 42 است که حاکمیت بتواند جنبش اعتراض مسالمت‌آمیز مردم را سرکوب و نابود کند و نه سال 56 است که مردم و جامعه از یک سو و دولت و حاکمیت از سوی دیگر در شرایط یک انقلاب قرار داشته باشند. بنابراین دوستان عزیز نصیحت و انذار و هشدار این برادر پیرتان را بپذیرید و در آن تأمل کنید که نباید با دادن تحلیل‌های تند و اغراق‌آمیز و احساسی بر تنور احساسات آتش بریزید و حرف‌ها و کارهای بی‌پشتوانه را تشویق کنید.
  • درباره روشنفکری دینی و روحانیت » تورجان
    درباره نقش روحانیت در جنبش های آزادیخواهانه نباید دچار افراط و تفریط شد. تریبون های رسمی همواره سعی کرده اند در سی سال گذشته با بزرگنمایی نقش روحانیت در انقلاب اسلامی و حتی جنبش های پیش از انقلاب ۵۷ به نوعی مشروعیت زایی برای سیستم حاکم دست بزنند و طیف های دیگر اثرگذار در این تحولات را به دلیل آنکه در سیستم کنونی از منتقدان و مخالفان شمرده می شده اند نادیده بگیرند. از سوی دیگر شاهد بوده ایم طیف های گوناگون اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز در ورطه تفریط افتاده و کمترین نقش را به روحانیت داده اند تا به نوعی از رقیب و مخالف سیاسی خود مشروعیت زدایی تاریخی کرده باشند.
  • مهاجرت به راحتی ممکن است آدم رو کله پوک کند » وبلاگ بدون عنوان
    این ایرانی که اینجا هست نظر به اینکه هویتش روی هوا است مجبور می‌شود مدام روی مولفه‌های ایرانی اش ناکید کند تا کمتر احساس پوچی بکند اما ایرانی در ایران در آن هویت کذایی تا گلو فرو رفته و اصلا علاقه ندارد حالا بیاید و برجسته اش کند. معمولا هم وقتی میایی روی این ایرانی بودنت تکیه کنی می‌روی سراغ جنبه‌های دم دستی و متواتر فرهنگ ایرانی. همین که قرمه سبزیت را بخوری و سفره هفت سینت را بچینی و خبرهای جنبش سبز را بخوانی خوشجالی. البته بیشتر از این هم از تو بر نمی آید. در ننیجه تویی که اگر در ایران بودی صد سال هم سراغ این مقولات نمی‌رفتی و کاملا به دور از مرکز در لاک خودت چرا می‌کردی ناگهان حودت را در مرکز میراث بالنده ایرانی پیدا میکنی.
  • کریسمس خود را چگونه گذراندید؟ »  یک مهندس خسته
    روز ششم – تعطیلات طولانی مدت، امتحان رابطه زناشویی هست. کمتر دیده ام زوجی از این امتحان سربلند بیرون بیایند. از روز سوم به بعد زوجین هر کدام به مثابه یک تانکر هجده چرخ هستند، بار زده اند تا بیخ گلو، یکی با نیتروژن مایع و دیگری با بنزین هواپیما، با همدیگر کورس انداخته اند چراغ خاموش توی سر پایینی چالوس. جرقه غیر قابل اجتناب هست.
  • باور کردنش سخت است » سیاوشون
    من همه‌ی کافه‌های این شهر را بلدم. و می‌دانم که همه‌ی آن نوشته‌های «سیگار کشیدن ممنوع» را از ترس «اماکن» چسبانده‌اند به دیوارهای‌شان. وگرنه این‌جا همه چیز آزاد است، سیگار کشیدن آزاد است، ساعت پرسیدن آزاد است، ساعت مچی داشتن آزاد است، خواب دیدن آزاد است، تنها این من هستم که ساعت مچی ندارم، و متاسفم، باور کردنش سخت است، من هیچ‌وقت ساعت مچی نداشته‌ام.
  • چند جوک در مورد اتحاد شوروی سابق! » كلاشينـكـف ديـجيتال
    به برژنف یک توپ فوتبال هدیه کردند،او گفت: از شما برای این هدیه متشکرم، اما نمی توانم قبولش کنم، چون خیلی به خروشچف (رهبر معزول شده شوروی) شبیه است!
  • واكنش‌ها به بيانيه هفدهم موسوي » اين‌جا و اكنون
    به نظرم، خطي كه در نقل قول بالا پر رنگ كردم قسمت اصلي جواب به شخص رضايي است، و از آن به بعد، شايد نوعي جواب به همه كساني در اردوگاه راست باشد كه ممكن است بخواهند با استدلالي مشابه ولي نه از راهي كه رضايي اقدام كرده، عمل كنند – راهي كه در ابتداي سرمقاله مورد تخطئه شريعتمداري قرار گرفته. سرمقاله اخير اگرچه لحن معمول شريعتمداري را دارد، اما به نظرم به دليل موقعيتي كه در آن هستيم، آن را بايد بسيار جدي گرفت. شايد يكي از مهم‌ترين نوشته‌هاي آقاي شريعتمداري در ماههاي اخير باشد.
  • شوخی اشک آور مسلمانی » كافه ناصری
    مسجد قبا را در شیراز که محل نماز جماعت آیت الله دستغیب است به خاطر مخالفت های ایشان با آقایان تخلیه و پلمپ کرده اند. هیچ کس فکرش را می کرد در جمهوری اسلامی روزی مسجد پلمپ کنند؟ خدائیش جهان از این بامزه تر ممکن است بشود؟
  • مجله بخوانیم » تلخ، مثل عسل
    بیست و چهار. اولین شماره اش را دیروز خریدم و رفیق بی خوابی و بد خوابی دیشبم شد. مرا یاد سری اول مجله ی نقد سینما انداخت، قبل از آنکه نقد سینما توسط گروه جدید قبضه شود و از هویت تهی: تهی تهی. حداقل فایده  بیست و چهار این بود که خیالم آسوده شد فقط من نیستم که هر چه در همشهری کین می گردم فیلمی در حد برترین اثر تاریخ سینما نمی یابمش.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: راهِ آخر پیش از فروپاشی

بیشتر لینک‌های امروز درباره‌ی واکنش‌ها به بیانیه‌ی هفدهم آقای موسوی است.

  • بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی و راه‌حل‌های برون رفت از بحران
    بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران ، توجیه گر ادامه راه حل های سرکوبگرانه خواهد شد. اذعان به وضعیت بحرانی می تواند راه حل را نه در سرکوب که بر سر آشتی ملی قرار دهد . تهمت بی دینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آنکه به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید.
  • متن کامل همه‌ی بیانیه‌های آقای میرحسین موسوی تاکنون
    برخلاف اغلب نوشته‌های سیاسی، این بیانیه‌ها مرجع هستند و خوانش دوباره و چندباره می‌طلبند.
  • بیانیه میرحسین: بازگشت عقلانیت به سیاست »  لویاتان
    چرا میرحسین باید راه حل بدهد؟ اتفاقن این اوست که باید راه حل بدهد چرا که جنبش سبز به بحران دچار نیست، از قضا از حمایت همه جانبه مردمی در داخل و خارج از کشور و از سوی جامعه بین المللی است. این حاکمیت است که با بحران روبرو شده: بحران ناکارآمدی و بحران مشروعیت. آن طرفی که به بحران دچار شده، باید با راه حل بیاید جلو که حاکمیت غیر از زور هیچ چیز به ذهنش نمی رسد و البته تقصیری هم ندارند، در آن جناح نه روشنفکر هست نه متفکر و نه استراتژیست، نه فهیم و نه سیاستمدار.
  • شعار نویسی دیواری، چه کسی و چرا؟ » کیبورد آزاد
    چون اولا می‌دونه که تبلیغات قبلی رو مردم باور نکرده‌اند و ثانیا می‌خواد به طرفدارانش نشون بده که وجود داره. این خیلی بانمکه که شما در قدرت باشین و ادعای همنوایی کامل همه با خودتون رو هم داشته باشید و کماکان احساس کنید که لازمه برای بقیه «علامت بذارین» که در جامعه حضور دارین؛ علامتی که نه توی تلویزیون باور شده و نه توی راهپیمایی
  • نرمش بدون سازش میرحسین: پایان جنبش سبز در برابر کنار رفتن دولت احمدی نژاد! » كلاشينـكـف ديـجيتال
    بیانیه اخیر میرحسین موسوی ، نامزد معترض انتخابات دهم ریاست جمهوری را که به مناسبت حوادث عاشورای تهران صادر شد را می توان در یک کلمه»نرمش بدون سازش» از سوی میرحسین توصیف کرد. موسوی سعی می کند با به رخ کشیدن این نکته که «بدون اطلاعیه وبیانیه» هم «مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است»، به «هواداران نظریه دستگیری فوری موسوی-کروبی» بگوید دستگیری او، کروبی و حتی خاتمی فایده ای برای برای فرونشاندن فتنه بعد از انتخابات خرداد 1388 ندارد. برخلاف بیانیه های سابق، میرحسین از موضوع «تقلب در انتخابات ریاست جمهوری» سخن نمی گوید، بلکه آشفتگی ها و بحران های امشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیم‌تر می شود را به رخ مخاطبان خود در نظام می کشد.
  • بیانیه عاشورای موسوی؛ راه آخر پیش از فروپاشی » سيبستان
    اول باید گفت که سازش اسم اعظم سیاست ورزی است. سازش صدای عقلانیت است. آنهم وقتی شفاف صورت گیرد و با شرایطی مردم مدار. این در بیانیه موسوی هست و اصلا بد نیست. خود او گفته بود که اصل مبارزه نیست زندگی ست. این زندگی است که ادامه دارد. مبارزه برای بازکردن بند از دست و پای زندگی ست. نمی توان برای ابد جنگید. یکبار هشت سال بر این گمان بودیم و آخر هم ناچار شدیم سازش کنیم. این خطا را نباید تکرار کرد. باید راهی برای گفتگو باز گذاشت. پیش از آنکه دیر شود. دوم اینکه اگر مقصود از سازش بند و بست با سران حاکم است این خطا و بی انصافی بزرگی است. کسی که در بیانیه اش آمادگی خود را برای شهادت اعلام می کند بر سر چه چیزی می خواهد سازش کرده باشد؟ کسی که حاضر است از حق خود بگذرد و بر حق مردم تکیه می کند چه سازشی می تواند کرده باشد؟ کسی که تمام خطاهای درشت طرف مقابل را رو در رو به او می گوید و پیامد روش جاهلانه و متفرعنانه اش را به او گوشزد می کند چه اعتباری در حریف می بیند که بخواهد چیزی از او بگیرد؟ کسی که یک جمله اش می تواند میلیونها نفر را به خیابان بریزد چه چیزی بالاتر از آن می خواهد تا سازش کند و این قدرت را وانهد؟ و کسی که در هفت ماه گذشته هر بار که سخن گفته است خردمندی و آهستگی و سنجیدگی خود را نشان داده است چرا باید یکباره خسته شده باشد و از پیگیری آنچه می خواهد دست بردارد؟
  • همه بیانیه های آقای رئیس جمهور » كافه ناصری
    فرازهایی از بیانیه‌های میرحسین موسوی تا کنون. گل‌چین و مجموعه‌ای بسیار خواندنی.
  • به مرد نقاش اعتماد کنیم » تلخ، مثل عسل
    بیانیه ی هفدهم میرحسین از موضع قدرت صادر شده است و حداقل هایی هوشمندانه را بیان کرده تا فرصت اجماع بر سر آنان برای همه ی سبز ها فراهم شود. این حداقل ها ممکن است برای پیشروان جنبش کم یا برای آن دوستان انتهای صف زیاد باشد اما در نهایت نقطه ی اپتیموم امکانات و خواسته هاست. مهندس موسوی تا بحال ثابت کرده که خرد و دلاوری را با هم دارد. از یاد ها نرفته لطیفه ای که با حسرت دهان به دهان می شد و رییس جمهور ایده آل را کسی می دانست که شعور سید محمد خاتمی و شجاعت محمود احمدی نژاد را توامان داشته باشد، حالا به نظر جنبش سبز چنین نمادی را در کنار خود می بیند. سبز ها برخلاف نسل مسحور۵٧، رابطه ی مرید و مرادی با کسی ندارند. ذوب در کسی یا چیزی نیستند اما به نظر می رسد آنکه به جنبش سبز وعده ی ایستادگی داده بود همچنان بر سر پیمان خویش هست. مرد نقاش، که رنگ سبز امید پاشیده به آینده ی ایران، به گمانم می داند دارد چه می کند، به او اعتماد کنیم!

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

با هفدهم آذر چه می‌کنید؟

دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.

از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.

مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.

برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟

.

قسمت‌هایی از بیانیه‌ی شانزدهم میرحسین موسوی به مناسبت فرارسیدن شانزدهم آذرماه


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: با رمز یا مسیح کسی را کتک زدید؟


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: یارانه‌ها به صندوق دولت، به اختیار دولت

  • حسین تو را باید کشت » مجموعه مقالات
    از این جمع بی قراران، اول از همه تو کشف کردی و تو به ما رساندی که دنیا، مجازی شده است، شفاف شده، ریائی نیست. و شیرجه زدی در این دنیا. هیچ فکر نکردی ما که مانده ایم در ریاهایمان، ما که رنگ هایمان را می پوشانیم، ما که آموخته ایم چون به خلوت رفت باید آن کار دیگر کرد، تابت نمی آوریم. هیچ فکر نکردی دارت می زنیم. وقتی عریان می شوی، هر چه در کله پوچت هست را به دنیای مجازی می سپاری. آن وقت هم پلیس مرزی نیویورک و هم هر مامور دیگری پشت خط نگهت می دارند. و تو چه لقمه آسان هضمی شده ای، همه چیزت آشکارست، خطا ها که کرده ای، یاوه ها که گفته ای، بدها که نوشته ای. و در یک لحظه جهان پر می شود از قدیسان که گویا هرگز تقصیری نکرده اند، همه پاکدامنان که انگار هزار ساله به جهان پا گذاشته اند.
  • روی لبه‌ی ولی‌عصر» سیاوشون
    شعر
  • نشانی جدید وبلاگ اين‌جا و اكنون
    اگر امکان دسترسی به این وبلاگ مهم را ندارید از نشانی جدید آن استفاده کنید. یا این‌که مشترک فید (خوراک) آن شوید.
  • آن مرد، معمار است! » ملکوت
    ساختن اين جنس بيانيه‌ها، کار معمارانه است. حتی لزومی ندارد لفظ به لفظ اين‌ها را شخص ميرحسين نوشته باشد (هر چند هيچ نشانه‌ای نداريم که خودِ او اين‌ها را ننوشته باشد يا نتواند بنويسد). مهم برون‌دادِ چيزی است که به نام «بيانيه‌ی ميرحسين موسوی» در جامعه‌ی سبز (و سياه) ايرانی منتشر می‌شود. اين‌ها معمارانه است. کنار هم چيدن عناصر مختلف و ميناگری کردن نتيجه‌اش می‌شود جملاتی که گاهی به شعر می‌مانند و الهام. اين يعنی جوشش از درون. يعنی منافذِ‌ چشمه‌ای در رخدادهای اين خرداد گشوده شده‌اند که پيوسته اين‌ نکات حکيمانه، پخته و سنجيده از آن‌ها برون می‌تراود، گويی اين ماه‌ها،‌ ميرحسين ديگری را بيدار کرده است. من در اين ترديدی ندارم که ميرحسين هم، هم‌چون بسياری از ما، از نو متولد شده است و آدمِ دگری شده و «چيز دگر»ش آمده است. و اين همان «چيز» است که هم‌او گفته (با همان طنز و لطافت‌اش) و هم مولوی می‌گفت!
  • نامه دوم محمد نوری زاد به رهبر جمهوری اسلامی ایران » گاه نوشت محمد نوری زاد
    پدرعزیز، برای اولین بار در تاریخ سی ساله عمر انقلاب، و در مراسم روز قدس و سیزده آبان امسال،  نه اسراییل از ما ترسید  و نه آمریکا، و البته  کشوری که بسیار ترسید، کشور خود ما بود.  با آ‌ن‌همه تسلیحات رسمی و غیررسمی که برای مقابله احتمالی مردم معترض به خیابان‌ها آورده بودیم.  این هشداری است برای همه ما که خواهان فردایی بهتر و شایسته‌تر برای این نظامیم.
  • میراث جنبش سبز و نمایندگی خارج‌نشینان » آرش غفوری
    در میان آنچه که به نام جنبش سبز و میراث آن نامیده می شود، این جنبش دارای یک رویه خارجی نیز هست. رویه ای که در ورای مرزهای ایران در شاخص ترین وجه خود شامل بخشی از اصلاح طلبان دیروز و ناراضیان سیاسی امروز است.
  • يارانه‌ها به صندوق دولت، به اختيار دولت » اين‌جا و اكنون
    به اين ترتيب، دولت مجاز است كه از فرداي تصويب اين لايحه، نه تنها يارانه سوخت، كه هر سوبسيد ديگري را هم كه در شمول لايحه آمده است – آب، برق، نان… – حذف كند و وجوه آن را برداشت كند.
    اگر يادمان باشد، دولت پيش از اين اجازه يافته بود كه يارانه نقدي را به هر ترتيبي كه خواست و با «تشخيص» خود به هر كس كه خواست – مستقل از دهك درآمدي، منتها بر اساس درآمد! – بدهد.
    پرسشي كه مي‌ماند اين است كه با دادن پول سوبسيدها به دولت از فرداي تصويب لايحه، و با دادن اختيار هزينه كردن آن به تشخيص دولت، ديگر معني «هدفمند كردن يارانه‌ها» چيست؟ كدام هدف؟
  • گزارش تصویری: دیوار برلین بیست سال بعد از سقوط
    بیست و سال و یک ماه پیش چند نفراز مردم برلین فکر می‌کردند دیوار آهنین خفقان شوروی یک ماه بعد فرو خواهد پاشید؟
  • و لایبقی مع‌ال؟ » چهاردیواری
    نظامی استوارتر و قدرت‌مندتر است که در سیستم قضایی آن مجازات اقدام علیه حکومت و امنیت ملی یک تا ده سال زندان است٬ یا نظامی که زندگی امثال احسان فاتحیان را نابود می‌کند؟
  • آقا ما فهمیدیم چکار کردی » همه می‌دانند [به مناسبت درگذشت مهدی سحابی]
    داشتم از دقت سحابی و تطبیق ترجمه‌‌ی این کتاب حجیم با بهترین ترجمه‌های ایتالیایی و انگلیسی می‌گفتم و تلاشی که برای نزدیک کردن ترجمه به متن اصلی کرده، خواستم نمونه‌ای نشانش بدهم. یکی از هشت جلد «در جستجو..» را همینطوری‌ از کتابخانه بیرون آوردم و یکی از توضیحاتش را الی‌الله برایش خواندم…

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.

 


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

مردم ما امروز رهبرانند

بسم الله الرحمن الرحیم

در تاریخ معاصر ما سیزدهم آبان یادآور سه حادثه است. در نخستین از این رویدادها امام خمینی از ایران تبعید شد و نهضت در فترتی سیزده ساله فرورفت. رژیم شاه پس از به دست آوردن چنین نتیجه‌ای باید خود را شماتت کرده باشد که چرا این راه حل ساده را پیش از آن به کار نبست. یک قیام بود و یک امام که وقتی از صحنه دور شد دیگر چیزی از شور تحول‌خواهی باقی نماند. آیا به راستی امام خمینی در حرکتی که آغاز کرد تنها بود؟ هرگز چنین نبود، زیرا هرگز چنین نیست که یک فرد بتواند به تنهایی در صحنه جامعه تحولات نمایان ایجاد کند. پیروان او بسیار بودند، اما آنان شبیه به یارانی نبودند که سال‌ها بعد پیرامونش را گرفتند، آن زمانی که گفت «رهبر ما آن طفل سیزده ساله است …»

دومین سیزدهم آبان روز رهبران سیزده ساله است؛ دانش‌آموزانی که برای تظاهرات در محوطه دانشگاه تهران گرد آمده بودند و مورد یکی از سبعانه‌ترین کشتارها قرار گرفتند. تجربه رژیم از حوادث دهه چهل بود که موجب چنین حرکات خونینی شد. تصور بر آن بود که اگر با همان قاطعیت گذشته عمل کنند از نو به همان نتایج خیره‌کننده دست می‌یابند، حال آن که زمینه اجتماعی کاملا تغییر کرده بود؛ زمین تغییر کرده بود و زمان تغییر کرده بود و مهمتر از آن جان انسان‌ها تغییر کرده بود. دیگر حکومت شاهنشاهی با یک امام تنها روبرو نبود. این بار کسانی گرد او جمع شده بودند که شاید به اندازه پدرانشان او را نمی‌شناختند یا سخنانش را نشنیده بودند، اما به اندازه امام خود شور در سینه داشتند؛ آنها همچون پدرانشان برای به راه ‌افتادن لازم نبود که پی‌درپی شماتت شوند.

درباره سومین سیزده آبان بسیار گفته شده است، تا جایی که بعید است کمترین اطلاعی از آن ماجرا ناگفته مانده باشد؛ از جمله آن که در این رویداد امام از دانشجویان مسلمان پیروی کرد. ظاهرا این دانشجویان بودند که خود را پیرو خط امام می‌خواندند، اما در واقع این امام بود که حرکت آنان را دنبال نمود. قطعا هیچ‌یک از رهبران و فرماندهان انقلاب در شکل دادن به آنچه در این روز اتفاق افتاد نقشی نداشت. حتی خود دانشجویان تصور می‌کردند بعد از چند روز حادثه تمام می‌شود و به خانه‌هایشان باز می‌گردند. ولی امام این رویداد را پیگیری کرد و آن را انقلابی بزرگ‌تر از انقلاب اول نامید. تنها امامی که درد یک سکوت سیزده ساله را چشیده باشد می‌داند که جامعه‌ای شکل‌یافته از چوب‌های فرمانبر و خشک از خود جوششی ندارد و حیات پاکیزه‌ای ندارد. او مردم را رهبر می‌پسندید، زیرا می‌دانست که گذر از یک گردنه تاریخ برای سعادت هیچ ملتی کافی نیست. آنان باید از چنان خودانگیختگی و بصیرتی برخوردار شوند که در هر عصری و نسلی بتوانند راه را از بیراهه بشناسند و بپیمایند. مردم ما امروز رهبرانند و این همان آرزوی بزرگی است که امام برای آنان داشت. او ما را دعوت ‌کرد به سوی آن چیزی که ما را زنده می‌کرد.

آنک سیزدهم آبان، این سبزترین روز سال دوباره از راه می‌رسد. آیا امروز قابل‌تصور است که حرکت مردم بر اثر بازداشته شدن همراهی از همراهی خاموش شود؟ اگر اینگونه باشد دستاوردهای چهل و پنج سال تاریخ معاصر خود را از دست داده‌ایم، و اگر چنین نباشد این نشانه‌ای از ریشه‌های انقلابی ماست. ما به اتکای این ریشه‌هاست که سبز شده‌ایم، ریشه‌هایی که اگر از آنها دور شویم به همان چیزی تنزل خواهیم کرد که مخالفان مردم آرزو می‌کنند. به این خاطر است که جا دارد با هر تلاش افراطی در این جهت برخوردی احتیاط‌آمیز داشته باشیم.

حرکت ما از واگذار کردن اسلام به جبهه خرافه‌پرستان و سپردن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان، از ناچیز شمردن میراث و میوه مبارزات یک‌صدساله مردم ایران و جایگزین کردن آن با تصوراتی گنگ، و از جدایی و بیگانگی نسبت به ریشه‌های تاریخی‌اش نفع نمی‌برد، و اگر برخی دولت‌های بیگانه بر ترویج چنین تمایلاتی اصرار دارند شاید در این کار سودی ملاحظه می‌کنند. آنها اگر لازم باشد با وجدانی آرام بر سر جنبش امروز ایرانیان پشت میز معامله می‌نشینند و به همان مقدار آزادی و توسعه سیاسی که در کشورهای همسایه‌ وجود دارد برای ملت ما قناعت می‌کنند و در این قناعت قابل سرزنش نیستند. این ما هستیم که اگر مصالح خود را به درستی تشخیص ندهیم باید ملامت ‌‌شویم.

این روزها هر نگاهی که به نگاهی می‌افتد از پیروزی می‌پرسد. کی به آن می‌رسیم؟ چه چیز ما را به آن می‌رساند؟ کدام قدم و اقدام آن را به پیش می‌اندازد؟ و چه چیز آن را کمال می‌بخشد؟ تمامی وجود ما دعا و سوال است و وعده خداوند که فرمود هر آنچه مسئلت کنیم مقداری از آن را اجابت خواهد کرد. و آتاکم من کل ما سالتموه. (و از هرآنچه از او خواستید به شما داد). همین که خواسته‌ای در جامعه متولد می‌شود دیگر هیچ کس قادر نیست از برآورده شدن آن ممانعت کند و دولت‌ها تنها می‌توانند بر مقادیری چون زمان و میزان و شکل تحقق آن تاثیر بگذارند.

آیا ما هم می‌توانیم بر این مقادیر اثر داشته باشیم؟ آری. المعروف بقدر المعرفه؛ انسان‌ها به قدری که بصیرت و آگاهی از خود به نمایش می‌گذارند در خور نیکویی‌ها قرار می‌گیرند. کما این که در این چند ماه مردم ما بیش از آن که از رنج‌های خود گنج به دست آورده باشند از برکات خردمندی خود بهره‌مند شده‌اند.

راه سبز ما یک مسیر عقلانی است و این یک بشارت است، زیرا نشان می‌دهد که ما تا انتها بر سر خواسته‌های خود مستحکم خواهیم ایستاد. اگر دچار تندروی و رفتارهای افراطی بودیم شک نکنید که با دستانی خالی از نیمۀ راه باز می‌گشتیم، زیرا افراط راه را برای تفریط باز می‌کند. اگر برای قبول این حقیقت به مثال نیاز دارید به سیاست خارجی دولتمردان بنگرید. همان وقتی که آنان مناسبات بین‌المللی کشور را به اغراض تبلیغاتی آلوده کردند و از خردورزی و متانت کناره گرفتند می‌شد حدس زد که به زودی مصالح بلندمدت مردم را به هیچ معامله خواهندکرد. شانزده سال پیش از این تهیه سوخت برای تاسیسات هسته‌ای تهران امری بود که نه مسئولان و نه رسانه‌ها انجام آن را یک خبر مهم تلقی نمی‌کردند. امروز قسمت اعظم محصول فعالیت‌های هسته‌ای کشور ،که این همه جاروجنجال به خود دیده و چندین تحریم برای ملت به همراه آورده است، گویا باید برای تامین همین نیاز ساده تحویل کشورهای دیگر شود، شاید بعدها لطف کنند و اندکی سوخت در اختیار ما بگذارند. آیا این یک پیروزی است؟ یا یک تقلب آشکار، که چنین تسلیمی فتح‌المبین نامیده شود؟

دولتمردان نه مشکلات جهان را حل کردند و نه بر حقوق تردیدناپذیر ملت خود تاکید نمودند، که با گشاده‌دستی از این حقوق عقب نشستند. آنها نشان دادند که حتی در تسلیم شدن و کرنش کردن افراط‌گرند. حتی اگر با تلاش دلسوزان از واگذاری دستاوردهای کشور در زمینه انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای جلوگیری شود از عواقب افراط و تفریط‌های دولتمردان ایمن نشده‌ایم، زیرا رفتارهای آنان زمینه را برای اجماع بین المللی جهت اعمال تحریم‌ها و فشارهای بیشتر به ملت ما فراهم کرده است.

چیزی که ما می‌توانیم از این ماجرا بیاموزیم آن است که خود دچار افراط نشویم. دیر یا زود – بلکه به امید خدا بسیار زود – مخالفان مردم صحنه را ترک می‌کنند. آیا آن روز باید کشوری تخریب شده برای ملت باقی بماند؟ آن چیزی که امروز باید نگران آن باشیم مصالح کشور است، زیرا کشور جز صاحبان اصلی‌اش کسی را ندارد که در این باره ابراز نگرانی کند. ساختن فردا را باید از امروز آغاز کنیم. باید برای فردا چنان مهیا باشیم که اگر همین فردا از راه رسید یکه نخوریم. باید هریک از ما مردم نه فقط نقش پیشوایی که مسئولیت آن را نیز بر عهده خود احساس کنیم.

تاکید بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک راهبرد کلیدی برای ساختن فرداست. با چنین راهبردی ما در تاریکی قدم نمی‌گذاریم و میراث‌های به جا مانده از مبارزات نسل‌های پیشین را به هیچ تقلیل نمی‌دهیم. و هر آنچه از آرمان‌ها و خواسته‌هایمان که جا بماند با زندگی‌های خود آن را به دست می‌آوریم، زیرا ساختار ظاهری هرگز تمام آن چیزی، بلکه قسمت اصلی آن چیزی نیست که در جامعه واقعیت دارد. بخش اصلی این واقعیت زندگی‌های ماست. دستگاه ظاهری می‌تواند فرزندان انقلاب را همچون تبهکاران دستگیر کند و لباس‌های تحقیرآمیز بر قامتشان بپوشاند و مردم می‌توانند با نگاهشان از آنان قهرمان بسازند و به آنان افتخار کنند. در این رودررویی کدامیک برنده‌اند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند آنان را در دادگاه‌های نمایشی محکوم کند و نگاه مردم می‌تواند آنان را در پیشگاه وجدان خویش حاکم بداند. به راستی کدامیک از این دو در واقعیت جامعه حکومت می‌کنند؟ دستگاه ظاهری با برخوردهای توهین‌آمیز خود خانواده‌های آنان را سرافکنده و خوارشده می‌خواهد و نگاه‌های مردم آنان را در عین تلخ‌کامی‌هایی که می‌چشند سربلند می‌بیند. کدامیک از این دو نگاه بر احساس این خانواده‌ها چیره است؟ دقت کنید که تنها در نگاه مردم این همه قدرت وجود دارد و تا اینجای کار هنوز حرفی از دیگر توانایی‌های آنان نگفته‌ایم. دستگاه ظاهری می‌تواند برای این خانواده‌ها تنهایی و عسرت تدارک ببیند و مردم می‌توانند آنان را در آغوش بگیرد؟ به راستی کدامیک از این دو بر کار خود غالبند؟ دستگاه ظاهری می‌تواند دانشجویان غریب را به جرم ابراز عقیده از خوابگاه محروم کند و معیشت آنان را در تنگنا قرار دهد و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت‌‌های خود از آنان پشتیبانی کنند. تاثیر اقدام کدامیک از آنها بیشتر است؟ به راستی کدامیک از آنها قدرتمندتر است؟ بلکه اساسا تقابلی میان این دو وجود ندارد؛ یکی هست و دیگری نیست، زیرا این زندگی‌های ماست که به هر امری در نظم ظاهری جامعه معنا می‌بخشد. ما در چند ماه گذشته نه با شکستن این نظم، که با تغییر معنا دادن به آن از راه زندگی‌هایمان صحنه جامعه را تغییر دادیم. ما چه نیازی به شکستن این نظم داریم در حالی که در هر شرایطی این ما هستیم که با زندگی‌های خود به آن جهت می‌دهیم.

بعد از این نیز راه ما این است. در شرایطی که اصول متعدد قانون اساسی بتوانند بی‌محابا معطل بمانند حقیقت آن است که فرقی میان قانون خوب و بد وجود ندارد. ساختار سیاسی کشور اگر بهترین نظم ممکن باشد به چه کار می‌آید اگر زندگی‌های ما به آن اعتبار نبخشد، یعنی معنی برایش تدارک نبیند، آن را تنفیذ نکند و اجرای بدون تنازل آن را مطالبه ننماید؟ به همین ترتیب اگر این ساختار واجد اشتباهات و عقب افتادگی‌های واضح بود ما تنها در صورتی می‌توانستیم آن را اصلاح کنیم که نخست معنای آن را اصلاح می‌کردیم و این کار را با زندگی‌های خود انجام می‌دادیم.

البته بسیارند ملت‌هایی که این توانایی خود را به جا نمی‌آورند و ترجیح می‌دهند قدرت را به قدرتمندان وابگذارند. آنها در جامعه خود پیشوا نیستند، ولی مردم ما هستند.

سیزدهم آبان میعادی است تا از نو به یاد آوریم که در میان ما مردم رهبرانند. این روز عزیز را به ملت ایران تبریک می‌گویم و برای گروهی از آفرینندگان این مناسبت که اینک در بندند و دیگر اسیران نهضت سبز از خداوند آزادی، شکیبایی و پاداشی متناسب با نیت‌های بلندشان آرزو می‌کنم.

میر حسین موسوی

فاصله‌ی بین جمهوریت تا خلافت چند مناقصه و ضربه‌ی باتوم است؟

خبر کوتاه است. از آن دست خبرهایی که هر چقدر هم که دور از انتظار نبوده باشد، باز خواندن‌اش آدم را تکان می‌دهد و به فکر فرو می‌برد که «عجب، پس این‌طور بود؟!»

شركت نزدیك به سپاه سهام مخابرات راخرید

51 درصد از سهام شركت مخابرات ایران امروز از ساعت 11 و 15 دقیقه صبح عرضه شد كه از میان خریداران، شركت اعتماد مبین موفق شد پس از 30 دقیقه صاحب بلوك 51 درصدی مخابرات شود.
كنسرسیوم اعتماد مبین از سه شركت گسترش الكترونیك مبین ایران، شهریار مهستان و سرمایه گذاری توسعه اعتماد تشكیل شده است.  این بلوك به ارزش 22 میلیارد و 936 میلیون و 727 هزار و 827 سهم به ارزش 77 هزار و 985 میلیارد ریال معادل 8/7 میلیارد دلار است.

همان‌طور که گفتم، موضوع جدیدی نیست. پروژه‌ی خصوصی‌سازی اموال مردم که از مدت‌ها پیش شروع شده بود، در چهار سال اخیر روندی به شدت شتاب‌ناک به خود گرفت به حدی که شاید بتوان گفت دچار تغییرات ماهوی گشت. پروژه‌ی خصوصی‌سازی جدید تحت عنوان فریبنده‌ی کوچک کردن دولت و کاستن هزینه‌های آن اجرا می‌شد ولی در عمل داستان به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد.

گروهی در کشور هستند که از نهادهای «انتخابی» متنفرند، البته تنفر نه از سر اختلاف‌های ایدئولوژیک (که البته شاید ترجیح دهند ظاهرش همان ایدئولوژیک باشد) بلکه به خاطر منافع مستقیم و بسیار سرشار مادی. آن‌ها ترجیح می‌دهند نهاد انتخابی‌ای به نام «دولت» وجود نداشته باشد، یا از آن هم بهتر، وجود داشته باشد اما پاسخ‌گو به مردم یا نهادهای منتخب مردم (مثل مجلس) نباشد و تدارکات‌چی‌ای باشد برای انتقال میلیاردها دلار سرمایه‌ی مردم از زیر و روی زمین به بخش‌های سایه و غیرپاسخ‌گو. در این‌جا کلمه‌ی تدارکات‌چی، کلیدی است.

به این ترتیب پای نهادهای انتصابی به عرصه‌ی خصوصی‌سازی باز می‌شود. نهادهای انتصابی که بزرگ‌ترین و مقتدرترین آن‌ها، نهادهای نظامی و امنیتی هستند با استفاده از قدرت و نفوذی که در دولت و فرادولت دارند با قیمت‌های «رقابتی» اموال دولت (بخوانید اموال مردم) را خریداری می‌کنند. به این ترتیب، اموال و امکانات دولتی از بخش انتخابی (بخوانید جمهوری) حاکمیت خارج شده و به بخش‌های انتصابی (بخوانید خلافت) آن منتقل می‌شود. دولت این فرایند را تسهیل می‌کند.

پروژه‌ی حذف جمهوریت مگر جز این است؟ فرق «جمهوری اسلامی» با «حکومت اسلامی» در چیست؟ جز آن‌که در اولی مطابق قانون اساسی «نهادهای انتخابی» و «نسبتا پاسخ‌گو» مالکیت و کنترل شریان‌های حیاتی اقتصادی کشور را به دست دارند و در دومی همه‌ی شریان‌های حیاتی اقتصادی کشور به «نهادهای انتصابی» و «مطلقا غیرپاسخ‌گو» منتقل شده است؟

روزی که نوشتم «برنامه‌های آقای موسوی ریشه‌ای و اساسی است» هرگز فکر نمی‌کردم دامنه‌ی مخالفت «باند خصوصی‌سازی» و «باند حکومت اسلامی» با نهضتی که آقای موسوی نماینده‌اش بود به جاهایی برسد که امروز رسیده است. آن‌روز اما به وضوح حدس زده بودم که مشکل «آقایان» با آقای موسوی خیلی ریشه‌ای‌تر و عمیق‌تر از این‌هاست که بتوان آن را از جنس اختلافات جناحی دانست. اختلاف آن‌ها در این بود که آقای موسوی دست گذاشته بود روی نقطه‌ی حساس‌ آقایان: انتقال دولت جمهوری به حکومت اسلامی، آن‌هم با پول و سرمایه و تدارکات همان دولت!

برای روشن‌تر شدن موضوع بگذارید قسمت‌هایی از همان پست و گفته‌های آقای موسوی را دوباره بخوانیم:

آقای موسوی رسما اعلام کرده که با تفسیر کردن بسیار باز و وسیع اصل 44 قانون اساسی و ابلاغیه‌ی آن مخالف است:

نظر من این است که مضمون تفسیری که از اصل 44 شده مفید است و من با آن موافقم و اجرایش را برای اقتصاد کشور مفید می دانم. اما نظرم این است که نباید ما اصول قانون اساسی را تا این اندازه وسیع تفسیر کنیم. اگر می خواهیم این قدر وسیع تفسیر کنیم بهتر است قانون اساسی را اصلاح کنیم و آن را به رای مردم بگذاریم

فکر می‌کنید نهادهای نظامی و امنیتی اقتصادیزه شده حاضر می‌شوند به همین راحتی چشم از میلیاردها دلار سرمایه‌ی مردم که با قیمت نازل در اختیار آن‌ها قرار داده شده است بپوشند؟ به همین راحتی اجازه دهند زحمت‌های «دولت تدارکات‌چی» در حذف نظارت و کنترل دارایی‌های دولت (مانند انحلال سازمان برنامه و بودجه که امروز معنایش کاملا مشخص است) به هدر برود؟‌ کاملا قابل درک است که «آن‌ها» که سال‌ها برنامه‌ی تبدیل «جمهوریت» به «خلافت» را طرح‌ریزی و پیاده‌سازی کرده‌اند حاضر نخواهند شد به خاطر چند میلیون رای از منافع سرشار خود چشم بپوشند.

نتیجه همان می‌شود که همه می‌دانیم. ما اگر آن روزها ذره‌ای تردید ‌داشتیم، امروز به یقین می‌دانیم آن باتوم‌ها و گلوله‌ها که بر سر و روی فرزندان ما ریخته شدند از کجا آب ‌خورده‌اند. میلیاردها دلار پول زیادی است، می‌تواند خیلی‌ها را چنان تحریک کند که به ناموس خودشان هم تجاوز کنند.

آن کس که فرمان سرکوب و کشتار مردم را صادر می‌کند، طرح‌های بزرگ‌تری در سر دارد. راستی چقدر از این مسیر طی شده است؟ فاصله‌ی بین جمهوریت تا خلافت چند مناقصه (بخوانید مزایده، قرارداد، واگذاری، …) و ضربه‌ی‌ باتوم است؟


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: کیفرخواستی علیه دانایی

  • پنج چیزی که باید درباره این جنبش بدانیم » مراد فرهادپور
    حتما خواندنی
    .
  • صدا و سیمای دولت ایران بر چه اساسی کار می‌کند و با آن باید چه کرد » باران در دهان نيمه باز
    رسانه‌های دروغ‌پرداز هرگز در پی آن نیستند تا دست کم اندکی از شاخدار بودن دروغ‌هایشان بکاهند، بلکه به عکس تعمدا و در نهایت روداری بر غیرقابل هضم کردن آنها اصرار دارند چرا که آنها فقط به یک طرف قضیه که «باوراندن دروغ به آنهایی که باور می‌کنند» باشد نظر ندارند بلکه بیش از آن به «تخریب روانی آنهایی که باور نمی‌کنند» توجه دارند.
    .
  • چپ دوزاری » همه می‌دانند
    دوزاری‌ها وانمود می‌کنند که تفکر تاریخی دارند در صورتی که آلوده به تاریخ هستند. آدم‌ها را هم  نمی‌توانند از تاریخ‌شان پاک کنند. به طور مشخص فرقی بین میرحسین موسوی قبل از 22 خرداد 88 با میرحسین موسوی بعد از 22 خرداد 88 نمی‌بینند.
    تا پیش از شب شمارش آرا توی تلویزیون و پوسترهایی که در خیابان دست سبزها بود مردی را می‌دیدم که پروژه‌ی پاکسازی کارخانه‌ها از کارگران سندیکالیست/کمو.نیست را اجرا کرد و قدرت صنفی را با زور اسلحه از آنها گرفت و به اعضای شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی تقدیم کرد، که در دوره‌ی نخست وزیری‌اش پیش‌نویس اولیه‌ی قانون کار با اجاره‌ای فرض کردن نیروی کار نوشته شد، که در چهار سال نخست‌وزیری او حقوق کارگران علی‌رغم رشد تورم جنگ افزایش پیدا نکرد.
    حالا مردی را می‌بینم که تمام قد مقابل یک ظلم آشکار ایستاده، معامله هم نمی‌کند، وقتی بزرگان نظام ملتمس و مفلوک در خانه‌اش جمع می‌شوند دور از چشم هواداران‌اش زیر و رو نمی‌کشد، مصلحت‌اندیشی کاسبکارانه در حرف‌هایش نمی‌بینم. دقیقاً موسوی باید چکار کند؟ چکار کند تا پاک شدن او را از تاریخ‌‌اش ببینیم؟ چپ بودن که نه یعنی ندیدن.
    .
  • ایران ای سرای امید » مکتوبِ عطاءالله مهاجرانی
    دیروز به دیدن ابراهیم گلستان رفته بودم. آرام و اندوهگین پرسید: چرا حکومت ایران همان اشتباه شاه را تکرار می کند. همان حکومتی که شعبان جعفری ستاره نجات دهنده اش شد.
    سال ها پیش دکتر یزدی ملاقاتش با آقای هاشمی رفسنجانی را روایت کرده بود:
    «درآن ملاقات (اوايل انقلاب) ما با انتقاد از توقيف مطبوعات و تحديد احزاب گفتيم كه «آقايان! شما تجربه شاه را تكرار نكنيد» در پاسخ ما، آقاي رفسنجاني گفت كه بله. ما تجربه شاه را تكرار نمي كنيم. چون ديديم كه او وقتي در اواخر حكومت خود، فضا را باز كرد، حكومتش فروپاشيد.»
    .
  • هفت
    کاریکاتورهای وحید نیک‌گو را از دست ندهید. مثلا «اعتراف!» و «هوای تازه می‌خواستیم».
    .
  • کیفرخواستی علیه دانایی » دیده‌بان
    جالب است. در کشوری که بیش از ۹۰ درصد مردم آن (لااقل به گواه شناسنامه‌هایشان) مسلمان هستند و حکومتش با صفت اسلامی توصیف شده، آگاهی‌رسانی و گسترش دانایی، جرم محسوب می‌شود. دینی که پیامبرش می‌گوید: «اطلبوا العلم ولو بالصين، فإن طلب العلم فريضة على كل مسلم» (دانش را بجویید؛ حتی اگر در چین باشد. همانا که جست و جوی دانش، وظیفه هر مسلمانی است) اکنون با حکومتی مواجه است که به نام همین دین، آموزش زبان خارجی و نیز فراهم آوردن امکان تحصیل در مقاطع عالی را جرم و توطئه می‌داند.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب (های) اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: سیاست در خیابان

  • هشدار کارکنان وزارت کشور نسبت به دستکاری در آرای مردم
    نگران.
  • فیس‌آف ویژه انتخابات
    تنها ۴ روز تا انتخابات ریاست جمهوری دور دهم جمهوری اسلامی ایران وقت باقیست. بعنوان یک ویژه نامه در فیس آف، از ۴ وبلاگ نویس حامی ۴ کاندیدای ریاست جمهوری خواسته ایم تا ضمن اعلام دلائل شان برای حمایت از کاندیدای مشخص، سه سوال از سایر نمایندگان بپرسند و به سوالات پرسیده شده دیگران پاسخ دهند.
  • آقای احمدی نژاد من شما را دوست دارم » جامعه‌شناسي و زندگي روزمره در ايران
    آقای رئیس جمهور من خیلی ناراحت شدم وقتی متوجه شدم شما تفاوت روزنامه اعتماد و روزنامه اعتماد ملی را نمی دانید. خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم که آن تصویری که گفتید از همسرتان در روزنامه کروبی چاپ شده متعلق به آقای کروبی نبوده است. من جلوی میلیونها آدم خجالت کشیدم که رئیس جمهوری که ادعا می کند باید کارشناس ارشد باشد این تفاوتهای ناچیز را نمی داند پس از تفاوتهای بزرگ چگونه می تواند آگاهی داشته باشد. آیا واقعا در مورد مابقی چیزها هم همین گونه مستند سخن گفته اید؟ کاش کارشناس ارشد نبودید و به حرفهای کارشناسان خود گوش می کردید.
    آقای احمدی نژاد! من شما را دوست دارم. شما را به خدا دیگر از آمار و ارقام صحبت نکنید. دیشب آقای مهندس موسوی جلوی میلیونها ادم آمارهایی را نشان داد و صریحا شما را درغگو خطاب کرد. تا بحال در هیچ دوره ای از انتخابات در ایران بعد از انقلاب سابقه نداشته است که یک رئیس جمهور تا این اندازه مورد بی حرمتی قرار گیرد.
  • پینگ پنگ سیاسی جذاب رضایی-احمدی نژاد/ محمود غافلگیر شد! » كلاشينـكـف ديـجيتال
    می توان با اطمنیانی نسبی گفت که محسن رضایی، «آماده ترین نامزد در مواجهه با احمدی نژاد بود و این به دلیل آشنایی بهتر و بیشترش با مشی و خلق و خوی رئیس دولت نهم و هم جناحی بودن رضایی و احمدی نژاد بازمی گشت.
    احمدی نژاد در مناظره های قبلی خود با میرحسین موسوی و مهدی کروبی، با ادبیات غیرقابل پیش بینی و بازی پسا قواعدی خود، آنها را غافلگیر کرده بود، رئیس دولت نهم در مناظره با محسن رضایی هم سعی کرد او را غافلگیر کند که در اکثر دقایق موفق به این کار نشد و حتی می توان گفت در لحظاتی از مناظره، این محسن رضایی بود که احمدی نژاد را به اصطلاح «آچمز» می کرد و زمین بازی را به او تحمیل می کرد.
  • اين جا تهران است يا نيروي انتظامي تشكر تشكر يا اين واقعن شبيه دموكراسي بود » سی و پنج درجه
    در مسير راه‌ آهن، از ميدان فاطمي كه رد مي‌شديم، با يكي از عجيب‌ترين و بي سابقه‌ترين صحنه‌ها‌ي دوكراسي در ايران مواجه شديم، يك دسته حدودن 200 نفري از سبزها به سمت كردستان مي‌رفت و شعار مي‌داد،‌ خيلي منظم و مرتب و شكيل. بعد دو صف از مامورين پليس در دوطرف دسته را اسكورت مي‌كرد، درست عين خارج، عين اروپا! پليس‌ها مهربان و غير عصبي بودند و مردم هم با حضورشان هيچ مشكلي نداشتند.
  • لنگه کفش کرمی تنها » ژابیژ
    نگاهم به صفحه‌ی گوشی بود. سرم را که بالا آوردم، دیدم دخترکی چادری دارد عرض خیابان را طی می‌کند. اصلا حواسش به این طرف نبود. فکر کردم راننده‌ سرعتش را کم می‌کند تا او رد شود ولی برعکس، سرعتش را زیادتر کرد. عجیب بود. تاکسی وقتی ترمز کرد که به دخترک زده بود. سریع از تاکسی پریدیم بیرون. دخترک کنار جدول‌های وسط بلوار افتاده بود و با صدای ضعیفی ناله می‌کرد. بلافاصله جمعیت دور ماشین را گرفت. در عقب را باز کردند و راننده‌ی مضطرب، در حالی که با خود می‌گفت: «آخه چرا یه دفعه میایید وسط خیابون»، دخترک را بلند کرد و روی صندلی عقب خواباندش. کارت ورود به جلسه‌ی امتحان دخترک روی زمین افتاده بود. یک نفر آن را به دست راننده داد. راننده به سرعت سوار شد. ماشین را روشن کرد و گفت: «یکی‌تون با من بیاد.»
  • قامتی که قیامت شد » جامعه‌شناسي و زندگي روزمره در ايران
    حادثه ای عجیبی بود حادثه امروز و امشب تهران. شگفتا که این همه انرژی از کجا آزاد شده است؟ این همه شور و نشاط بر سر یک هدف مشترک چگونه در برهه ای پدید آمده است؟
  • اصلا چه معلوم که علف هرز مفیدتر از ریحان نباشد » شهر سالم
    آقای دکتر؛ علف هرز هم سبز است، هم زنده و هم از ملزومات ادامه حیات زمین. حتی پیش از آفرینش انسان هم سبز خلق شده بود. و ما غافلیم از اینکه پیش از پیدایش واژه توسط بشر نه علف هرز را هرز می نامیدند، نه گل سرخ را سرخ. هر چه بود یک دست طبیعت بود و باید می بود تا زمین زنده و بالنده بماند. و راستی که اصلا چه معلوم که علف هرز مفیدتر از ریحان نباشد.
  • سياست در خيابان » اين‌جا و اكنون
    شايد هر كس ديگري خيلي زود دچار ترس از عوارض افزايش روز افزون جمعيت خياباني مي‌شد. موسوي اما حضور اين جمعيت را نه تنها در سخنراني‌هايش ستود و در فيلم‌هاي تبيلغاتي‌اش و گفت و گوهاي زنده‌اش از مردم خواست تا به اين موج دامن بزنند، بلكه در آخرين حضور زنده در تلويزيون – در گفت و گوي خبري ويژه شبكه دو در 19 خرداد – گفت كه زنجير 18 كيلومتري انساني در خيابان وليعصر ، او را به ياد «روزهاي انقلاب» انداخته است (بالاخره اين پاره خط با طول ثابت چند كيلومتر است؟). موسوي با اين تعبير، بيش‌ترين اهميتي را كه مي‌توانست به اين حضور مردمي بخشيد، و در كل تا جايي كه مي‌توانست به آن دامن زد.
  • متن کامل نامه‌ی آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر
  • متن کامل نامه‌ی میرحسین موسوی به رهبر
    ابراز نگرانی و همچنین اعتراض آقای موسوی نسبت به تخلفات در انتخابات.
  • یازده توصیه ستاد مهندس موسوی برای جلوگیری از تخلفات احتمالی در روز رای گیری

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چون …

اگر تا همین هفته‌ی پیش تردیدهایی در من بود، امروز دیگر نیست. من به آقای میرحسین موسوی رای می‌دهم و این‌کار را نه از روی مصلحت‌‌اندیشی که با کمال میل و با افتخار انجام می‌دهم.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چون او آسمانی‌نما و مقدس‌نما نیست و از همین زمین خودمان است. تپق می‌زند و «چیز» می‌گوید و در مواجهه با بی‌شرمی دست و پایش را گم می‌کند و در عین حال مناعت طبع و نجابت‌اش را تا حد امکان حفظ می‌کند و در شرایط عادی هم خوب،‌ متین، دقیق و صادقانه صحبت می‌کند.  خیلی مهم است که رئیس‌جمهور قابل نقد باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چون هیکل‌اش زیاد کوچک نیست که توی لباس ریاست‌جمهوری گم شود و هی مجبور باشیم بگردیم پیدایش کنیم. لباس فاخر ریاست‌جمهوری بر تن میرحسین گشادی نمی‌کند. خیلی مهم است که قامت رئیس‌جمهور متناسب با لباس‌اش باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم،‌ چون حرف‌های خوب و قشنگی که خودش هم به آن‌ها باور قلبی نداشته باشد نمی‌زند. مثلا نمی‌آید دم از دفاع از همه‌ی شهروندان ایران از جمله دگراندیشان بزند و دو دقیقه‌ی بعد انگار که به کل ادعاهایش را فراموش کرده باشد، یکی از همین شهروندان دگراندیش را متهم به کمو/نیست بودن بکند و با تحقیر از او یاد کند. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور به حرف‌هایی که می‌زند اعتقاد داشته باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چون به دقت و وسواس بسیار برنامه‌ها و حرف‌هایش را گوش داده‌ام و با اطمینان می‌گویم هم برنامه‌هایش از همه‌ی کاندیداهای دیگر زیربنایی‌تر و غیرشعاری‌تر است و هم حرف‌ها و مواضع‌اش از همه صادقانه‌تر. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور غیرشعاری و زیربنایی برنامه‌ریزی کند.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چرا که اگرچه «امیر» خوانده می‌شود، حرص و طمع قدرت ندارد. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور عقده‌ی قدرت نداشته باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون حرف‌های انقلابی ولی غیرعملی و شعاری نمی‌زند و قرار نیست تمام انرژی‌های محدود جنبش مردم را به پای موضوعات حاشیه‌ای مانند تغییر قانون اساسی یا حذف حجاب اجباری هدر دهد و در عوض می‌دانم که تمرکز‌ش را بر کلیدی ترین و زیربنایی‌ترین مشکلات امروز ایران یعنی «از هم گسیختگی مدیریت اقتصادی» و «سیاست‌پرتنش خارجه‌ی ایران» می‌گذارد. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور تمام انرژی و توان‌اش را صرف امورات زیربنایی و اصلی کند و درگیر حاشیه‌های جذاب نشود.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون برای اولین بار در تاریخ ایران، دست همسرش را با افتخار گرفت و جلوی دوربین‌ها و چشم‌های میلیون‌ها ایرانی ظاهر شد. او از این‌که زن‌اش «هم‌-سر» و هم‌ردیف او باشد احساس ننگ نمی‌کند. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور «هم-سر» داشته باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون او را از همه‌ی کاندیداهای دیگر پخته‌تر و حرفه‌ای‌تر در سیاست می‌دانم و چه خوب و شگفت که این حرفه‌ای‌تر بودن‌ به معنای شارلاتان‌تر بودن‌اش نیست. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور پخته باشد و بازی نخورد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون موج‌های سبز مردم را به چشم دیده‌ام و می‌دانم مردم ممکن است احساساتی یا هیجان‌زده شوند اما وقتی شوری این‌چنین آن‌ها را فراگیرد امکان ندارد قوه‌ی سنجش‌شان اشتباه کرده باشد. خیلی مهم است که پشت سر رئیس‌جمهور یک موج عظیم مردمی ایستاده باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون گاهی وقت‌ها از بعضی چیزها خجالت می‌کشد. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور بتواند گاهی خجالت بکشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون همیشه تاکید می‌کند که خیلی از وعده‌هایش کار یک رئیس‌جمهور یا چند سال نیست. او از برنامه‌ریزی بلندمدت صحبت می‌کند، حرف‌هایی می‌زند که فراتر از دوره‌ی ریاست‌جمهوری‌اش هستند. خیلی مهم است که رئیس‌جمهور فراتر از نوک دماغ چهارساله‌اش را ببیند.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم چون احساس خطر کرده است. او نگران نظام است. به عبارت دیگر، او نگران «جمهوری» اسلامی ایران است. خیلی مهم است رئیس‌جمهور نگران نظام باشد.

به میرحسین موسوی رای می‌دهم، چون می‌توانم سرم را بالا بگیرم و بگویم این رئیس‌جمهور کشور من است. خیلی مهم است که آدم رویش بشود به دیگران بگوید رئیس‌جمهور کشورش کیست. .یب یب


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: مناظره‌ی تاریخی

  • مناظره تاريخي » اين‌جا و اكنون
    تحلیل عالی علی معظمی از مناظره‌ی تاریخی رئیس‌جمهور و آقای موسوی
  • میرحسین توانست مخاطب را قانع کند که چرا احساس خطر کرده است  » واژگون
    نُه دلیل که نشان می‌دهد موسوی پیروز مناظره بوده است.
  • با کمال تاسف: برنده‌ی مناظره‌ها… » بوي بارون، قهوه، سيگار
    این مناظره‌ها برای من و شما و امثال ما نیست که وقتی هم پای این مناظره‌ها می‌نشینیم برای جمع بندی نهایی نشسته‌ایم یا شاید هم انگار که بخواهیم ادامه بازی را وقتی مهیج شده تماشا کنیم. پس لطفن با نگاه خودمان تحلیل نکنیم و آخر سر هم کف نزنیم که کاندیدای محبوب‌مان برنده بیرون آمد از این مناظره یا منازعه. عین تمام تاریخ روشنفکری ایران از نگاه خودمان تحلیل نکنیم تاثیر این مناظره‌ها را روی مردم. بعد از نتایج انتخابات هم بگیم ای داد! چرا این جور شد. اصلن تقلب شد. که امیدوارم هفته‌ی بعد به این جا ختم نشود.
  • توهم «کارشناسی ارشد» یک رییس‌جمهور » دیده‌بان
    حرفی که بیش از همه صحبت‌های رییس دولت نهم در این مناظره بر من گران آمد، گفتن و تکرار این جمله بود که «رییس‌جمهور خودش باید کارشناس ارشد باشد» و در همه زمینه‌ها روی نظر کارشناسان، نظر بدهد. (جمله دوم نقل به مضمون)
    رییس‌جمهور کشوری مثل ایران باید در زمینه سیاست داخلی، دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ، آموزش، بهداشت، امنیت، جامعه و … تصمیم بگیرد. اصلاً تصور وجود فردی که هم‌زمان در همه این زمینه‌ها در حد یک کارشناس معمولی هر یک از آن‌ها متبحر باشد، بسیار سخت است؛ چه برسد به این‌که یک نفر بیاید ادعا کند که در تمامی این حوزه‌ها یک کارشناس زبده و عالی‌رتبه است.
  • بر ساحل سلامت »  خدا زمانهای انتخابات را از ما نگیرد
    زمانهای انتخابات زمان های خوبی است. زمانهایی است که می شود کلی کار کرد چون هدف وسیله را توجیه می کند.
  • کروبی یا موسوی: یک محاسبه استراتژیک » یک لیوان چای داغ
    رای استراتژیک در اصطلاح انتخاب عمومی رایی است که غیرصادقانه ابراز شده است به این معنی که با وجود ترجیح نامزد الف به ب، فرد آگاهانه به ب رای می‌دهد. با این محاسبه که رای صادقانه به الف در هیچ سناریویی نتیجه را تغییر نمی‌دهد ولی رای به ب باعث می‌شود تا شانس گزینه نزدیک‌تر به ترجیحات رای‌دهنده بالا برود…
    … در شرایطی که رای نامزدها به هم نزدیک است رفتارهای استراتژیک می‌تواند نتیجه را زمین تا آسمان تغییر دهد.
  • نامه‌ی سرگشاده به مهندس » ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت
    اگر باز – همچون دوره‌ی آقای خاتمی- رمانی یا مجموعه داستانی را در تریبون مجلس یا تریبون‌های دیگر باز کنند و یک جمله از روش بخوانند که به زعم خودشان صحنه‌ای است غیراخلاقی و بخواهند با تحریک عوام، وزیرتان را بابت یک جمله و یک کلمه دراز کنند چه می‌کنید؟
  • من رسمن کم آورده و از موضع تحریم دست برداشتم
    جهت اطلاع خودم و تک و توک اطرافیان، باید بگویم: من تسلیم شدم. می‌گفتم تحریم را انتخاب می‌کنم. حالا با خودم می‌گویم ببین چه طور این‌قدر از مرحله پرت بوده‌ام. این‌جا که نافرمانی مدنی معنایی ندارد، حرف از تحریم زدن با احترام به تحریمی‌های گوناگون و حتا مختلف، کمی مسخره است، مشارکتی‌های‌ محترم‌مان هم که سرشان سلامت، گویا یا فکر می‌کنند به دموکراسی رسیده‌اند و یا فکر می‌کنند قدم‌هایی بسیار موثر دارند در آن جهت برمی‌دارند! با این وجود دوست‌تان دارم. خب من هم که تافته‌ای جدا بافته نیستم. بخواهم یا نخواهم و بخواهید یا نخواهید، یکی از شما هستم. پس از شما فرار نمی‌کنم که بروم در غاری کنج تنهایی‌ام ولی لطفن و عجالتن نخواهید مثل شما فکر کنم.
  • در مورد پرونده یک آقا می‌تونم چیزی به شما بگم؟ بگم؟ نه… بگم؟!
    بگم گفته بود «قیافه روشنفکری می‌گیرند ولی به اندازه بزغاله هم از دنیا فهم و شعور ندارند»! نه… بگم؟!
  • پاسخ‌هايی هول‌هولكی به چند پرسش بنيادين
    برنامه اقتصادی میرحسین موسوی و همه مواضع انتقادی‌اش در این سال‌ها نسبت به پروژه نئولیبرالی‌ساختن اقتصاد ایران (مثلا سخنرانی سال گذشته او در موسسه دین و اقتصاد در یادبود مصطفی عالی‌نسب)، اختلالی است جدی در روند پروسه اقتصادسیاسی رسمی. برنامه‌ای بر اساس: احیای نظام برنامه‌ریزی و نظارت شورایی اقتصاد همچون مهاری بر خاصه‌پروری نفتی و نظامی؛ تقویت توان اقتصاد ملی، از طریق احیای صنایع و کشاورزی که در پی برنامه نئولیبرالی وارادات‌محور ورشکسته شده‌اند و نیز توجه به اشتغال ملی؛ توقف روند تصویب و اجرای برنامه‌ پنجم توسعه، طرح تحول اقتصادی و هدفمند ساختن یارانه‌ها که همگی بر منطق نئولیبرالیستی حادی استوارند؛ کاهش مصرف انرژی (به عنوان مولفه اساسی اقتصاد ایران) اما نه از طریق سهمیه/جیره‌بندی یا گران‌کردن بهای آب، برق، گاز و بنزین (که بی‌شک هجومی است به معیشت فرودستان بلکه با اصلاح ملی شیوه‌های تولید، توزیع و مصرف انواع انرژی. این برنامه‌ها زمانی متمایز می‌شوند، که آن‌ها را در کنار برنامه دیگر نامزدها باز بخوانیم؛ جایی که عمده‌ترین برنامه اقتصادی نامزد اصلاح‌طلب مطالبه‌محوری، کروبی، توزیع سهام نفت (بخوانید: چوب حراج زدن به ثروت ملی) است که نفتی است بر آتش نئولیبرالیسم یا به‌ویژه برنامه اقتصادی دولت حاکم که ریاست آن، در سخنرانی‌های انتخاباتی‌اش، با صراحت تهوع‌آوری به تعطیلی صنایع ملی، در عوض، افزایش مزیت‌های دانش و فناوری‌های نو در ایران افتخار می‌کند.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

عکس روز: جایی در این نزدیکی‌ها یک نفر هست که مرگ‌ را دوست ندارد

_MG_3001-1

جایی در این نزدیکی‌ها

یک نفر هست که مرگ‌ را دوست ندارد.

او دست‌خط خوش،

و شاید سواد بالا ندارد،

ولی بی‌شک از اهالی همین کوچه است،

و می‌داند چگونه روی سیاهی‌های دیوار، نوشته‌های سبز بنویسد.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: این عکس تاریخی است

  • فیلم ترانه‌ای که سوزان بویل خواند و میلیون‌ها نفر را حیرت‌زده کرد
    معجزه‌ی شبکه‌های اجتماعی. ویدئوی اجرای خیره‌کننده‌ی او حدود پنجاه میلیون بار ظرف چند هفته در یوتیوب دیده شده.
  • وب‌سايت ارتش اسراييل و ملاحظات كايزر شوزه » Dear Enemy
    يكي از بزرگترين نقطه ضعف‌های ما آدم ها در مقابل پروپاگاندا ايمانی است كه به هوش طراحان پروپاگاندا داريم. اين معنی‌اش چيست؟
    يعني تصور من و تو اين است كه هيچ‌كس آنقدر ابله نخواهد بود كه در روز روشن به ما دروغ بگويد. مثلا بگويد ماست، سياه است. يا اينكه شب، روز است. يا اينكه سربازها آدم نمی كشند، آدم ها را زنده مي كنند.
  • جزئیات اعدام دلارا دارابی » اردوان نوشت
    چرا دلارا اینگونه اعدام شد. به یکی از دوستان گفتم که صدام را هم اینگونه اعدام نکردند. چرا؟
  • کاریکاتور روز » ٤دیواری
    عزیزم حالا حتما باید در موردش حرف بزنیم؟
  • پوپولیسم روشنفکری اینترنتی » حرف حساب
    ظاهرا نباید پوپولیسم و روشنفکری با هم جمع شوند ولی به نظر می رسد در جامعه ی مجازی چنین اتفاقی در حال شکل گرفتن است. مثلا به نظر می رسد که وبلاگ نویسان نامدارتر (اغلب خارج نشین) هر نوع مخالفت با رفتارهای جمهوری اسلامی را برابر با روشن اندیشی می گیرند. درست که شمار زیادی از کنشگران و یا وبلاگ نویسان سیاسی بدرستی از حکومت جمهوری اسلامی رضایت ندارند ولی این عدم رضایت گاهی باعث شده عده ای فراموش کنند که به هر حال زندگی روزمره ی 70 میلیون ایرانی ساکن کشور مستقیما به همین رفتارهای جمهوری اسلامی بستگی دارد.
  • فيلم: بوش، دو دقيقه قبل از آغاز جنگ عراق در كاخ سفيد » Dear Enemy
    خيلي ترسناك است؛ لحظه اي كه مي فهمي دشمنت اصلا به آن باهوشي كه تو خيال مي كردي نيست. وقتي مي فهمي كه او هم، به طرز خطرناكي، آدم است.
  • قدر این عکس را بدانید: این عکس تاریخی است » حرف حساب
    هنگامی که گشت ارشاد دختران و پسران را به جرم دست هم دیگر گرفتن دستگیر می کند (و حتی توصیه می کنند زن و شوهرها نیز از این کار دوری کنند)، هنگامی که موسوی می گوید گشت های ارشاد را جمع می کند، و هنگامی که تا بحال همسر هیچ رییس دولتی (و یا نامزد ریاست جمهوری یی) این گونه دست در دست همسرش (پرفسور زهرا رهنورد) در برابر مردم و دوربین ها ظاهر نشده است آن وقت ارزش اثر گذارانه این عکس بیشتر از پیش مشخص می شود. این عکس بارها و بارها به نمایش خواهد آمد. تاریخ این عکس را به خاطر خواهد سپرد.
  • زهرا رهنورد » Critic
    دلایل خوبی برای حمایت از آقای موسوی در این انتخابات وجود دارد که یکی از آنها-یکی از مهمترین آنها دست کم برای من- حضور خانم دکتر رهنورد و همراهی او با مهندس موسوی است که تحولی شگفت انگیز در جنس حضور زنان در این دوره از انتخابات ایجاد کرده است.

* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: این‌جا مرگ ارزان است

  • سحر مرانلو: کنفرانس ژنو و یک تحلیل متفاوت
    تحلیل من از این ماجرا البته یک تحلیل حقوقی است که با آنچه کارشناسان برنامه بی بی سی فارسی گفتند تفاوت دارد. اول اینکه موضوع کنفرانس ژنو در باره نژاد پرستی و بیشتر بازنگری برنامه عمل مصوب در کنفرانس جهانی نژاد پرستی در دوربان بوده است . در کنفرانس جهانی نژاد پرستی در دوربان مساله فلسطین و اسرائیل یکی ار محورهای اصلی بحث بود آنقدر که در اعلامیه پایانی کنفرانس گنجانده شد. اصلا دلیلی که آمریکا و اسرائیل کنفرانس ژنو را بایکوت کردند اعتراض و نگرانی از این مساله بود که مساله نژاد پرستی دولت اسرائیل دوباره مانند دوربان مورد تاکید قرار گیرد. اسرائیلی ها البته این بار آماده تر بودند. چند هفته قبل از ژنو کنفرانسی علیه نژاد پرستی برگزار کردند و اسامی بزرگ دعوت شدند که در واقع به روبارویی با کنفرانس ژنو بپردازند. می خواهم بگویم پرداختن به مساله اسرائیل در واقع یک پیش زمینه تاریخی و حتی حقوقی داشته است. دوم اینکه ترک سالن از طرف کشورهای برخی از کشورهای غربی به نظر من خلاف اصل احترام به حق آزادی بیان است که در غرب به عنوان یک ارزش کلیدی ارائه می شود. توجه کنید که تبادل نظر مخصوصا فرهنگ تحمل و گفتگو از جمله محورهای اصلی کنفرانس جهانی نژاد پرستی در دوربان بوده است.
  • روی خطوحید‌: ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی از «مرگ بر» تا «صبر بر»
    اساسا «مصلحت‌اندیشی و تجدید نظر در آرای گذشته» (صرف نظر از اینکه شرایط هم تغییر کرده یا نه) نکته‌ای منفی است که اتهام نام بگیرد؟ از «مرگ بر» به «صبر بر» رسیدن پیشرفت است یا پس‌رفت؟
  • خوابگرد – شکایت از یک داستان‌نویس، به‌خاطر پژو ۴۰۵!
    پدرام رضایی‌زاده به خاطر یکی از داستان‌های کتاب‌اش «مرگ‌بازی»، به دادگاه فراخوانده شده است. شاکی او «ایران‌خودرو» و اتهام‌اش «نشر اکاذیب، غیراستاندارد و عامل مرگ و میر معرفی کردن محصولات ایران‌خودرو» ست! در یکی از داستان‌های کتاب به پژوی 405 اشاره می‌شود که درهایش قفل شده و آتش گرفته.
  • اين‌جا و اكنون: خصوصي‌سازي: واگذاري مدارس به حوزه
    تحلیل خبر واگذاری 4 هزار و 200 واحد آموزشی در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان به مدت 5 سال به مراکز حوزوی.
  • چه وقت‌هایی آرایش می‌کنی؟
    روزهایی که دلت نمی خواهد کسی صورتت را ببیند، که می خواهی یک صورتک رنگ وارنگ تحویل شان بدهی که برایشان بخندد که خودت بتوانی با خیال راحت آن زیر بداخلاقی کنی و غصه بخوری.
  • «مرگ ارزان»، این جا ایران است «« لویاتان
    نوشته‌اش را می‌خوانم و شرم‌سار خودم، تو و همه‌مان می‌شوم.
  • بازاریابی با استفاده از یک رویداد سیاسی « اقتصاد خرد، بازار و خانوار
    فرض کنید بجای یک کالا یک باور را می خواهید بفروشید و قشری در جامعه هستند که شما تا بحال نتوانسته اید نظر ایشان را تغییر دهید. اگر شما رسانه ای را بیابید که این گروه به آن اعتماد داشته باشند و بتوانید از طریق آن رسانه ایشان را مخاطب قرار دهید ضریب موفقیت شما افزایش می یابد و احتمالا تعداد بیشتری باور مورد نظر شما را خواهند پذیرفت. در اینجا باور مورد نظر بد جلوه دادن کشورماست. هدف بدخواهان القا این باور به گروهیست که طی سالهای گذشته مخالف سیاستهای ضد جنگ دولت بوش و متقاضی مذاکرات دو طرفه و بر پایه احترام متقابل با ایران بوده اند. در واقع تقاضای این گروه از مردم و حمایت ایشان از اتخاذ چنین روشی توسط دولت اوباما – که تنها صد روز است که متصدی امور شده است –  یکی از دلایلیست که بسیاری از سیاستمداران را تشویق کرده است تا  از مذاکره با ایران سخن بگویند و از مخالفت لابیهای صهیونیستی و جنگ طلب نهراسند.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و من نه فقط این‌جا بلکه در لینک‌های روزانه، نقل‌قول‌ها و اصولا هر جا از منبعی لینک می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.