نوشتهی زیر که در چند بخش ترجمه میکنم به بررسی گزینههای مختلف تحدید و تهدید ایران و همینطور امکانسنجی حملهی نظامی به ایران، موانع بر سر راه آن و عواقب ناشی از آن در منطقه و جهان میپردازد. در قسمت اول این نوشته خلاصهای از روند تغییر و تکامل تحلیلها دربارهی احتمال حملهی نظامی به ایران را دیدیم. در دو بخش بعدی (این بخش و بخش سوم یا آخر) به دیدگاه فعلی دربارهی این موضوع میپردازیم.
ارزیابی جدید از احتمال حملهی نظامی به ایران
بر اساس دیدگاه فعلی ما، در اختیار داشتن مقدار کافی اورانیوم غنیشده برای ساخت سلاح هستهای، به معنای آن نیست که ایرانیها به ساختن سلاح هستهای نزدیک هستند. به علاوه، خطرهایی که در ذات حملهی هوایی علیهی تاسیسات هستهای ایران مستتر است از مزایای آن بیشتر است، حتی اگر تصور کنیم که کل صنایع هستهای ایران با یک حملهی هوایی منهدم میشوند (نتیجهای که در خوشبینانهترین حالت هم قطعی نیست). علاوه بر این ممکن است بسیاری از پیشفرضهای ما دربارهی تواناییهای نظامی آمریکا یا ایران نادقیق باشد. مثلا ممکن است این باور که آمریکاییها به راحتی میتوانند تهدید مینهای دریایی را مهار کنند یا تصورات ما از میزان توسعهیافتگی سلاحهای ایران درست نباشد. به همین علت، محاسبات مبهم و غبارآلود میشوند و تحلیلگران ممکن است اینطور نتیجه بگیرند که دور جدید تهدیدها علیه ایران، فقط لافزنیهای سیاسی توسط دولتهای درگیر است.
اما نکتهی بسیار مهم دیگری را نیز نباید از نظر دور داشت. واقعیت این است که فارغ از نوع پاسخ ایران در برابر تهدیدها، نابود کردن تواناییهای هستهای آن چالشهای استراتژیکی که این کشور ایجاد کرده را از بین نخواهد برد. ایران (به غیر از آمریکا) بزرگترین ارتش در منطقهی خلیج فارس را دارد و آمریکا نیز مشغول عقبنشینی از عراق است که توانایی این کشور در مهارکردن ایران را کاهش میدهد. بنابراین، حملهی هوایی موضعی به تاسیسات هستهای ایران (surgical strike) همراه با ادامهی عقبنشینی نیروهای آمریکایی از عراق، منطقهی خلیج فارس را با یک بحران استراتژیک عمیق مواجه خواهد کرد.
[برخلاف تصور معمول] کشوری که بیشترین دغدغه را نسبت به ایران دارد اسرائیل نیست، بلکه عربستان سعودی است. سعودیها نتیجهی آخرین عدمتعادل قدرت (imbalance) در منطقه را هنوز به خاطر میآورند، هنگامی که عراق بعد از صلح با ایران به کویت حمله کرد و این امکان را به وجود آورد که به مناطق نفتخیز واقع در شمال شرق عربستان سعودی حمله کند. در آن زمان، آمریکا دخالت کرد [و مانع از ادامهی اشغال و تهدیدهای بیشتر از سوی عراق شد] اما با توجه به عقبنشینی فعلی نیروهای آمریکا از عراق، ممکن است دخالت نظامی جدید (بلافاصله همزمان با عقبنشینی) از نظر سیاسی دشوار باشد، مگر اینکه تهدیدها علیه آمریکا بسیار واضح باشد.علاوه بر این، ایران از نظر نظامی این قابلیت را دارد که برخلاف صدام حسین که در پی حمله به کویت در این کشور توقف کرد [در واقع با اینکار به سعودیها هدیهی زمان را داد]، از این کشور عبور کرده و بدون وقفه تهاجم را به سمت عربستان ادامه دهد.
البته در شرایط واقعی برای بهرهبرداری از مزایای چنین اقدامی، لازم نیست ایرانیها دست به عملیات نظامی علیه عربستان سعودی بزنند. نفس عدم توازن قوا در منطقهی خلیجفارس [به سود ایران] میتواند سعودیها و دیگران را به یافتن روشهای سیاسیای برای مهار ایران ترغیب کند. سلطهی استراتژیک بر خلیج فارسی لزوما با اشغال نظامی حاصل نمیشود، همانگونه که آمریکاییها در چهل سال اخیر نشان دادهاند میتوان بدون اشغال مستقیم نظامی، این منطقه را به صورت موثری تحت کنترل داشت. داشتن «توانایی» اجرای چنین عملیاتی، برای سلطهی استراتژیک بر خلیج فارس کافی است.
در نتیجه در مقایسه با اسرائیلیها، سعودیها به مراتب بیسر و صداتر و در عین حال عجولانهتر از آمریکا خواستهاند تا در مورد ایران چارهای بیاندیشد. سعودیها قطعا مایل به خروج آمریکا از عراق نیستند. آنها خواستار ادامهی حضور نظامی آمریکا در عراق هستند چون اولا این حضور را به عنوان عامل بازدارندهی ایران میبینند و ثانیا این حضور گستردهی نظامی خارج از مرزهای عربستان واقع میشود. واضح است که سعودیها از تلاشهای هستهای ایران خشنود نیستند، اما آنها تهدید کلاسیک یا هستهای را اجزاء یک تهدید واحد میبینند. به عبارت دیگر، از بین رفتن تعادل قدرت بین ایران-عراق [در اثر حملهی آمریکا] شبه جزیرهی عربستان را در موقعیت آسیبپذیری قرار داده است.
چند هفتهی پیش عبدالله، پادشاه عربستان حرکت جالب توجهی انجام داد. او شخصا به همراه رئیسجمهور سوریه به لبنان رفت. با توجه به ایدئولوژیهای متفاوت حکومتهای سوریه و عربستان، نزدیکی سوریه با ایران و تضاد منافع دو کشور در لبنان، رژیمهای سعودی و سوری معمولا روابط دوستانهای با هم ندارند. اما در این سفر، آنها همراه با هم به ملاقات دولت لبنان و همینطور ملاقات نه چندان محرمانه با حزبالله رفتند. ثروت و نفوذ سعودیها و همینطور تهدید منافع آنها در اثر ماجراجوییهای بیش از حد ایران منجر به ایجاد یک دینامیک ضد-حزبالله در لبنان شده است. حزبالله بسیاری از گروههایی را که متحد بالقوهی خود میپنداشت، ناگهان در حال همکاری با دشمنان قطعی خود میبیند. به نظر میرسد خطر پاسخ حزبالله به حملهی هوایی به ایران به نوعی رفع/مهار شده است.
پایان بخش دوم.
ادامهی این بحث را در قسمت سوم (ونهایی) بخوانید.
بامدادی | نجواها | یکعکاس | [silent-clicks] |
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینهی بامدادی» پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
به دلیل مشکلات فیلترینگ نمی توانم وبلاگت را همیشه ببینم و کامنت بگذارم و مجبورم دست به دامن گوگل ریدر باشم
خواستم تشکری کرده باشم از تحلیل ها، نوشته ها و مقالات که واقعا فوق العاده اند و درک خوبی را برای من به ارمغان می آورد
لایکلایک
ممنون از اینکه با این دردسر کامنت گذاشتید. خوشحالم که مورد توجه شما واقع شده.
موفق باشید.
لایکلایک
پنج در صد از منابع نفتی که باید در حساب ریخته شود بعنوان غرامت به کویت است که تاکنون 30 بلیون تلکه کرده و 24 بلیون دیگر هم طلب دارد. اما ایران بنظر می آید تاکنون یک تومن هم از عراق که به کشور ما حمله کرد و اینهمه خسارت بوجود آورد نگرفته است. ایرانیان با راه انداختن سر وصدا به این امر مهم کمک کنند. اما بهرحال آمریکاییان جنایتکاران بیش از 400 میلیون دلار برای آمریکاییان از عراقی ها تلکه کرده اند و سعی می کنند سرو صدای آن بلند نشود چون می دانند چقدر مورد نفرت مردم منطقه و جهان هستند. این در جایی است که آمریکاییان تاکنون یک دلار بابت جنایات ، تجاوز، ترور و آواره کردن مردم عراق – چه در داخل کشور و یا بیرون راندن آنان از کشور تاکنون نپرداخته اند. حالا همه می دانند معنی «دموکراسی» آمریکایی چیست.
لایکلایک