نوشتهی زیر که در چند بخش ترجمه میکنم به بررسی گزینههای مختلف تحدید و تهدید ایران و همینطور امکانسنجی حملهی نظامی به ایران، موانع بر سر راه آن و عواقب ناشی از آن در منطقه و جهان میپردازد. در قسمت اول و دوم این نوشته خلاصهای از روند تغییر و تکامل تحلیلها دربارهی احتمال حملهی نظامی به ایران را دیدیم. همینطور دیدیم که برگ برندهی ایران برای پاسخگویی به حملهی احتمالی در سه ابتکار عمل مهم خلاصه میشوند: تهدید اسرائیل توسط حزبالله لبنان، قدرت گرفتن در عراق و تهدید نیروهای آمریکایی در این کشور و بستن تنگهی هرمز.
متن کامل این نوشته (هر سه قسمت) را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
مهار شدن نفوذ ایران بر حزبالله
چند هفته پیش عبدالله، پادشاه عربستان حرکت جالب توجهی انجام داد. او شخصا به همراه رئیسجمهور سوریه به لبنان رفت. با توجه به ایدئولوژیهای متفاوت حکومتهای سوریه و عربستان، نزدیکی سوریه با ایران و تضاد منافع دو کشور در لبنان، رژیمهای سعودی و سوری معمولا روابط دوستانهای با هم ندارند. اما در این سفر، آنها همراه با هم به ملاقات دولت لبنان و همینطور ملاقات نه چندان محرمانه با حزبالله رفتند. ثروت و نفوذ سعودیها و همینطور تهدید منافع آنها در اثر ماجراجوییهای بیش از حد ایران منجر به ایجاد یک دینامیک ضد حزبالله در لبنان شده است. حزبالله ناگهان بسیاری از گروههایی را که متحد بالقوهی خود میپنداشت در حال همکاری با دشمنان قطعی خود میبیند. به نظر میرسد خطر پاسخ حزبالله به حملهی هوایی به ایران به نوعی رفع/مهار شده است.
حذف اهرم ایران در تنگهی هرمز
همانطور که قبلا هم گفتیم، ابتکار عمل ایران در پاسخ به حملهی احتمالی آمریکا به سه مورد اصلی خلاصه میشود. یکی حزبالله لبنان است که از دید آمریکاییها ضعیفترین گزینهی ایران محسوب میشود. دو گزینهی دیگر عراق و تنگهی هرمز هستند. اگر عراقیها بتوانند دولتی تشکیل دهند که به طور نسبی بتواند جناحهای طرفدار ایران را مهار کند (شبیه آنچه به صورت مقدماتی در مورد حزبالله در لبنان انجام شده است) گزینهی دوم ایران در پاسخگویی به آمریکا نیز تضعیف خواهد شد. در این صورت فقط موضوع اصلی باقی میماند: تنگهی هرمز.
مشکل آمریکا در تنگهی هرمز این است که این کشور نمیتواند هیچ ریسکی را در این منطقه بپذیرد. تنها راه کنترل کامل ریسک، نابود کردن کامل تواناییهای دریایی ایران قبل از اقدام هوایی علیه تاسیسات هستهای این کشور است. از آنجا که بسیاری از تجهیزات مینگذاری ایران قایقهای کوچک هستند، نابود کردن توان دریایی ایران به معنای حملهی هوایی گسترده و عملیات ویژه علیه بنادر ایران خواهد بود تا بتواند همه چیز شامل کلیهی قایقها و شناورهایی که بتوانند مینگذاری کنند، همهی انبارهای مین، تاسیسات پدافند موشکی ضدکشتی، زیردریاییها و هواپیماها را به طور کامل نابود کند. به زبان ساده، همهی ساختمانها و سازههای کاربردی تا شعاع چندین کیلومتر از هر بندر باید منهدم شود. آمریکا نمیتواند کنترل ریسک مربوط به تنگهی هرمز را به بعد از حمله به تاسیسات هستهای موکول کند. در نتیجه در صورت تصمیم به تهاجم، حتما میبایست قبل از حمله به تاسیسات هستهای به موضوع تنگهی هرمز بپردازد و خسارتی که به توان نظامی ایران وارد میکند نیز میبایست بسیار چشمگیر و گسترده باشد.
این استراتژی دو سود برای آمریکا خواهد داشت. اول اینکه تاسیسات هستهای جایی نمیروند. نابود کردن تاسیسات غنیسازی اورانیوم و یا تولید سلاح نسبت به نابود کردن اورانیومی که تا این لحظه غنی شده است اولویت دارد و بخش بزرگی از این تاسیسات بعد از حمله به تاسیسات دریایی ایران جا به جا نخواهند شد. بیشک پرسنل کلیدی از این سایتها فرار خواهند کرد، اما در صورت «حملهی اول» (first strike) به تاسیسات هستهای هم به هر حال پرسنل کلیدی و دانشمندان هستهای در همان چند دقیقهی اول مناطق خطر را تخلیه میکردند. با وجودی که توان تهاجمی نیروی هوایی آمریکا خوب است، اما نمیتواند به صدها هدف همزمان حمله کند و در نتیجه ایران به هر حال فرصت کافی برای تخلیهی نیروهای کلیدی را خواهد داشت. در نتیجه حملهی اول به تاسیسات هستهای چندان مزیتی نسبت به حمله به آنها بعد از نابود کردن توان دریایی ایران نخواهد داشت.
اما مزیت دوم. حمله به تاسیسات هستهای ایران، مشکل زیربناییتر آمریکا با ایران که قدرت نظامی این کشور در منطقه است را حل نمیکند. اما در صورت اجرای سناریوی گفته شده، آمریکا به ناچار به مراکز فرماندهی نظامی، تاسیسات و تجهیزات دفاعی و تهاجمی هوایی (نیروی هوایی) و همینطور توان دریایی ایران (نیروی دریایی) حمله خواهد کرد. به دنبال چنین تهاجمی، حمله به تاسیسات هستهای انجام خواهد شد که میتواند به یک عملیات طولانی هوایی علیه نیروهای زمینی ایران نیز تعمیم یابد.
آمریکا در به دست آوردن سلطهی هوایی و تهاجم به نیروهای نظامی کلاسیک بسیار خوب عمل میکند (مثلا یوگوسلاوی 1999). تواناییهای هوایی استراتژیک این کشور بسیار بالاست و برخلاف بیشتر قسمتهای ارتش آمریکا که در نقاط مختلف جهان درگیر هستند، در حاضر چندان درگیر و تحت فشار نیست. آمریکا نیروی هوایی قابل توجهی در منطقه دارد که همراه با تیمهای عملیات ویژه که برای نفوذ کردن، هدف گرفتن، گریختن و تجسس ماهوارهآی آموزش دیدهاند در اطراف ایران مستقر هستند. برای آمریکا، حمله هوایی به نیروهای نظامی کلاسیک ایران به مراتب راحتتر از کاری است که در افغانستان کرد. چنین حملهای، نه نیاز به حضور نیروهای زمینی دارد و نه اصولا احتیاجی به پیاده کردن سرباز در خاک ایران وجود دارد. اجرای یک عملیات گسترده هوایی و بمباران کامل مراکز یاد شده برای رسیدن به هدف آمریکا کافی است. هدف اصلی چنین حملهای تضعیف رژیم سیاسی در ایران است، اما چنانچه منجر به تغییر رژیم سیاسی هم شود نتیجهی مطلوبتری برای آمریکا حاصل شده است.
این استراتژی (حمله به توان دریایی ایران و بعد حمله به تاسیسات هستهای) تنها گزینهی نظامیای است که میتواند منجر به نابودسازی تواناییهای هستهای ایران شده و در عین حال مانع از پاسخ ایران گردد. چنین حملهای توان نظامی کلاسیک ایران را نابود خواهد کرد و به تهدیدهای کوتاهمدت این کشور علیه شبهجزیرهی عربستان خاتمه خواهد داد. چنین حملهای، در صورتی که به خوبی اجرا شود، بدترین سناریو برای ایران خواهد بود و به نظر ما، تنها روشی است که حملهی گستردهی هوایی علیه تاسیسات هستهای ایران قابل اجراست.
همانطور که سلطهی ایران در خلیج فارس، به توانایی این کشور در اجرای عملیات نظامی مربوط میشود و نه اینکه چنین عملیاتی واقعا انجام شود، عکس آن نیز صادق است. صرف وجود توانایی و ارادهی کافی برای اجرای عملیات گستردهی نظامی علیه ایران کافی است تا محاسبات و تصمیمگیری ایرانیها را شکل دهد. تا وقتی که تهدیدها مترکز بر تاسیسات هستهای ایران باشد و توان نظامی کلاسیک ایران دست نخورده باقی بماند و دست تصمیمگیرندگان را در پاسخگویی باز، ایرانیها استراتژی خود را تغییر نخواهند داد. اما وقتی که گزینههای متقابل ایران یکی پس از دیگری حذف شوند و کلیت توان نظامی این کشور در معرض ریسک قرار بگیرد، ایران باید محاسبات خود را عوض کند.
در این سناریو، اسرائیل بازیگری حاشیهای و آمریکا تنها بازیگر اصلی میدان خواهند بود. آمریکا احتمالا فقط به خاطر موضوع هستهای به ایران حمله نخواهد کرد. جاهطلبیهای هستهای ایران موضوع چندان مهمی برای آمریکا نیست. موضوع مهم برای آمریکا، ادامهی عقبنشینی نیروهایش از عراق و توان نظامی کلاسیک ایران است. طبعا نابود کردن تاسیسات هستهای ایران یک مزیت اضافهی چنین حملهای است.
با توجه به دخالت سعودیها در سیاست لبنان، چنین سیاستی نیازمند تغییرات اساسی در عراق است: تشکیل سریع دولت و محدود کردن نفوذ ایران د رعراق. نکتهی جالب این است که ما اخیرا از بیانات اخیر مقامات دولتی [آمریکا] اینطور برداشت کردهایم که از نفوذ ایران در عراق واقعا هم به شدت کاسته شده است. این موضوع در حال حاضر چندان واضح به نظر نمیرسد و تا حدی آمیخته با پروپاگانداست، اما در صورت عینیت یافتن گزینههای تهاجمی آمریکا علیه ایران جدیتر خواهند بود.
تنشهای داخلی در تهران
در این وضعیت، ما انتظار داریم که شاهد بازنگری ایرانیها در مواضعشان باشیم و برخی از روحانیان حاضر در عرصهی سیاسی ایران شرایط متغیر پیش آمده در لبنان را به موجی علیه رئیسجمهور تبدیل کنند. در واقع نشانههای تنشهای داخلی هم به چشم میخورد که اگر چه هدف نهایی آن برای ما روشن نیست، اما روند آن در حال شدت گرفتن است.
ساخت سیاسی حاکم بر ایران نگران تحریمها نیست و نابود شدن توان هستهای ایران را هم موضوعی ناخوشایند ولی نه چندان حیاتی تلقی میکند. اما نابود شدن توان نظامی کلاسیک ایران، نه تنها اهداف منطقهای بلکه پایداری داخلی سیستم حاکم را نیز به خطر خواهد انداخت. این موضوعی نیست که ساخت سیاسی بتواند تحت هیچ شرایطی بپذیرد و در نتیجه در صورت واقعی بودن تهدیدها مجبور به تغییر استراتژی خواهد شد.
از دید ایرانیها (و همینطور از دید ما) نیتهای واشنگتن شفاف نیست. اما با در نظر گرفتن:
- موضع دولت آمریکا مبنی بر ضرورت خروج از عراق
- فشار سعودیها بر آمریکا برای ماندن در عراق مادامی که ایران تهدید نیرومندی به شما میرود
- حرکت سعودیها به سمت حزبالله برای ایجاد فاصله بین سوریه و ایران
- فشار اسرائیل بر آمریکا برای حل کردن تهدیدهای هستهای ایران
کمکم پازل تشکیل دهندهی استراتژی نوین آمریکا در منطقه حل میشود. ایرانیها بدون شک نگران هستند و صرف وجود تهدیدهای جدی در استراتژی جدید آمریکا ممکن است باعث تغییر مواضعشان شود. در غیر اینصورت، منطق و ملاحضات [ژئوپولیتیک] حکم میکند که راهحل گستردهتری برای حل مشکلی که توان نظامی ایران ایجاد کرده است اتخاذ شود.
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آنرا از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینهی بامدادی» پیگیری کنید. استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.