یکی از خانه‌های این شهر: وبلاگ ۹۱۳۳

در هر یک از پست‌های این مجموعه، یک «وبلاگ» از «وبلاگستان» معرفی و پیشنهاد می‌شود. عرصه‌ی معرفی وبلاگ مثل پرواز با گلایدر است: هم هیجان دارد و هم خطرناک است! پس این معرفی‌ها را با در نظر گرفتن این چهار نکته‌ انجام می‌دهم: یکم این‌که این معرفی‌ها لزوما به معنای تایید همه‌‌ی نظرات یا نوشته‌های نویسنده‌ی وبلاگ معرفی شده نیست و در واقع من معمولا نویسنده‌ی این وبلاگ‌ها را اصلا نمی‌شناسم. دوم این‌که صرفا وبلاگ‌هایی را معرفی می‌کنم که به نظرم «ارزش» خوانده شدن دارند. سوم این‌که (بدیهی) معرفی وبلاگ‌ها در این مجموعه به آن معنا نیست که وبلاگ‌هایی که این‌جا معرفی نمی‌شوند به نظرم ارزش خوانده شدن ندارند! چهارم این‌که اگر روزی روزگاری وبلاگ نویس «الف» و «ب» را معرفی کردم که خواسته یا ناخواسته دشمن خونی هم از آب درآمدند امیدوارم خودشان یا دیگران از من دل‌گیر نشوند که چرا هر دو را معرفی کرده‌ام!

وبلاگ ۹۱۳۳

تصدیق می‌کنم که نویسندهٔ وبلاگ ۹۱۳۳ عنوان عجیبی را برای وبلاگش انتخاب کرده. در واقع اگر بخواهم دقیق‌تر صحبت کنم باید بگویم که ایشان هیچ عنوانی را انتخاب نکرده و اسم وبلاگ و عموم نوشته‌هایش بدون عنوان (untitled) است. موضوعی که مسلما توی ذوق می‌زند و به مخاطب می‌گوید که به خودش زحمت ندهد و مطالب طولانی و بدون عنوان این وبلاگ را نخواند. این استدلال البته درست می‌بود اگر محتوای این وبلاگ «عالی» نبود.

بخواهم خلاصه کنم، وبلاگ ۹۱۳۳ یک وبلاگ درست و درمان آموزشی در زمینه اقتصاد است (یا دست کم با نگاهی با آرشیو مفصلش می‌توان گفت که اخیرا این طور شده است). وبلاگ است، چون لحن خودمانی و نسبتا غیررسمی دارد و مثل مطالب روزنامه یا مجله‌های تخصصی برای خواننده غیرآشنا با علم اقتصاد کسل کننده یا پیچیده نیست. یعنی نویسنده‌اش می‌داند وبلاگ با مجله یا صفحات ویکی‌پدیا باید یک فرقی داشته باشد. از طرف دیگر درست و درمان است چون مفاهیم پیچیده و متنوع اقتصادی را به زبان ساده بازگو می‌کند. نویسنده بدون شک یک دانشجو، یک معلم و یک نویسندهٔ خوب است، چرا که نشان داده که می‌تواند به راحتی موضوعات مختلف پیچیده را به زبان ساده بیان کند، مثال‌های نظری یا عملی متعدد بزند و در عین حال به دام قلم‌فرسایی یا مغلق‌گویی یا پیچیده‌نویسی هم نیفتد.

با توجه به آن‌چه گفتم وبلاگ ۹۱۳۳ یک وبلاگ اقتصادی منحصر به فرد است. از من می‌پرسید معطل نکنید و مشترک وبلاگ ۹۱۳۳ شوید. کافی است روی تصویر زیر کلیک کنید:

وبلاگ بدون عنوان یا ۹۱۳۳



با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

بازنگری سبز: بعضی وقت‌ها توطئه وجود دارد

در گفتار اول بازنگری سبز به ضرورت نگاه انتقادی به بعضی از پیش‌فرض‌های مرسوم سیاسی-اجتماعی‌ اشاره کردم. این پیش‌فرض‌ها زیربنای نگاه ما به وقایع امروز سیاسی-اجتماعی ایران را تشکیل می‌دهند.

بعضی وقت‌ها توطئه وجود دارد؛ یا چگونه ترس از توهم توطئه باعث ‌شد فکر کنم هیچ‌وقت توطئه‌ای در کار نبوده است!

یکی از آفت‌های فکری کمتر شناخته شده‌ی نخبگان معاصر، ترس از بیماری «توهم توطئه» است. ترس از بیماری «توهم توطئه» یعنی این‌که از ترس متهم شدن به «توهم توطئه» از آن سوی بام بیفتیم و شواهد و قرائن موجود را نادیده بگیریم و با نگاهی تقلیل‌گرایانه به وضعیت‌هایی که نیازمند مدل‌های پیچیده‌تری هستند، سناریوهای ساده‌انگارانه ارائه دهیم.

به لطف ده‌ها سال کار فرهنگی و رسانه‌ای و کتاب‌های تاثیرگذاری مانند «دائی‌جان ناپ‍لئون» آقای «ایرج پزشکزاد»، بدنه‌ی نخبه‌ی کشور کم و بیش با آفت‌های فکری «توهم توطئه» و «توطئه انگاری» آشنا شده‌اند تا حدی که «توهم توطئه» به صفت نکوهیده‌ و آشنایی تبدیل شده است که هر تحلیل‌گر جدی‌ای تلاش می‌کند به آن متهم نشود.

به راستی هم همه‌ی ما کم و بیش با «توهم توطئه» آشنا هستیم. «توهم توطئه» یعنی بدون داشتن مدارک صریح یا ضمنی به سناریوهای غیرمحتمل رو آوردن. این یعنی «اصل اکام» را نادیده گرفتن. «اصل اکام» که قبلا درباره‌اش نوشته‌ام اصلی در فلسفه است که می‌گوید در صورتی که شواهد یا قرائن کافی برای افزودن ‍پیچیدگی به یک مدل فرضی وجود نداشته باشد، باید ساده‌ترین مدل را انتخاب کرد.

اصل اُکام:

اگر چند راه حال مختلف برای حل یک مشکل داری، ساده‌ترین راه‌حل را انتخاب کن!

تخطی از «اصل اکام» در عالم سیاست می‌تواند زمینه‌ساز به دام «توهم توطئه» افتادن گردد: «توهم توطئه» یعنی افزودن پیچیدگی به مدل‌های توصیف‌گر وقایع سیاسی-اجتماعی بدون این‌که  نشانه‌ها یا دلایل قابل قبولی مبنی بر محتمل بودن (با احتمال غیرقابل چشم‌‍پوشی)  چنین ‍‍پیچیدگی‌هایی وجود داشته باشد.

ساده، اما نه ساده‌تر!

فراموش نکنیم برای ساده‌سازی موضوعات، همیشه مرزی وجود دارد که اگر از آن عبور کنیم از قله «ساده‌گرایی» به دره «ساده‌انگاری» و «کوته‌بینی» سقوط خواهیم کرد. به بیان دیگر اگر به دام «توهم توطئه» افتادن (افزدون پیچیدگی به مدل‌ها بدون داشتن مستندات یا نشانه‌ها) خطرناک است، به دام «توهم عدم توطئه» افتادن (حذف پیچیدگی‌ و نادیده گرفتن مستندات یا نشانه‌ها) هم به همان اندازه خطرناک است..

آلبرت انیشتین:

همه چیز را تا جایی که امکان دارد ساده کنید، اما نه ساده‌تر!

حرکت روی یک مرز ظریف

تحلیل کردن و تلاش برای شناخت ‍پ‍دیده‌های سیاسی-اجتماعی نیازمند حرکت روی یک مرز ظریف است. از یک سو باید احتیاط کرد که به ورطه‌ی توهم‌گرایی و گرایش به سناریوهایی وهم‌آلود و غیرواقعی که شواهد و مستنداتی برای دفاع از درستی آن‌ها وجود ندارد سقوط نکرد و از طرف دیگر باید مراقب بود که مستندات و حقایق مهم و کلیدی نادیده گرفته نشود و مدل بیش از حد ساده نشود.

متاسفانه گاه شاهد این هستیم که تحلیل‌گرانی که سعی می‌کنند شواهد و قرائن موجود (و انکار ناپذیر) را در تحلیل‌های خود لحاظ کنند و به حسب ضرورت مدل‌های پیچیده‌تری از واقعیت ارائه دهند، به راحتی متهم به داشتن بیماری توهم توطئه می‌شوند و به خاطر ظاهر عوام فریب این اتهام (که گوش مخاطب با آن‌ آشناست) صدای آن‌ها به راحتی خاموش می‌شود.

در رویارویی با چنین تضادهایی بهترین روی‌کرد برای ما این است که  گفته‌های گوینده را به دقت واکاوی کنیم تا ببینیم آیا بر اساس توهمات و حدسیات مبهم و شخصی سناریو می‌بافد یا حرف‌هایی که می‌زند مبتنی بر شواهد و نشانه‌های واقعی است؟ در حالت اول که طبیعتا می‌توانیم استدلال او را که آلوده به توهم توطئه است کم‌ارزش تلقی کرده و به کناری نهیم اما در حالت دوم بهتر است بیشتر تعمق کنیم، شاید حرف‌های او حاوی نکته‌ای کلیدی و مدلی روشن‌گرانه باشد.

شاید مثال زیر روشن‌گرتر باشد (برای وضوح بیشتر روی تصویر کلیک کنید یا فایل پی‌دی‌اف را دریافت کنید). فرض کنید ما می‌خواهیم شکل خورشید را توصیف کنیم. «الف» واقعیت خورشید است که ما به آن دسترسی نداریم ولی می‌خواهیم نزدیک‌ترین حدس را درباره‌ی آن بزنیم. «ب» اطلاعات و نشانه‌هایی است که با دانش فعلی‌مان از خورشید داریم. «ج» طرحی است که یک دانشمند مبتلا به بیماری توهم توطئه از خورشید داده است. او بدون وجود شواهد کافی به مدل خورشید ‍پیچیدگی‌های غیرضروری اضافه کرده است. طرح «د» را یک دانشمند مبتلا به بیماری توهم عدم توطئه ارائه کرده. او شواهد موجود در «ب» را نادیده گرفته و مدلی بیش از حد ساده‌گرایانه‌ از خورشید ارائه داده. طرح «ه» را یک دانشمند واقع‌بین ارائه داده است. او از تمام اطلاعات موجود در «ب» استفاده کرده و با توجه به فرض تقارن و بدون اضافه کردن پیچدگی‌های تخیلی و بی‌پایه، شبیه‌ترین و عقلانی‌ترین مدل را از خورشید ارائه کرده است.

جمع‌بندی

اجازه دهید این گفتار را  این‌طور خلاصه کنیم:

از پیچیده کردن بیش از حد واقعیت‌های سیاسی-اجتماعی ( توهم توطئه) و مهم‌تر از آن، از ساده کردن بیش از حد واقعیت‌های سیاسی-اجتماعی ( توهم عدم توطئه) ‍پرهیز کنیم.

لطفا این نکته‌ی سبز را به خاطر داشته باشید. در گفتارهای آینده از آن استفاده خواهیم کرد.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

پاک کردن صورت مساله – مقدمه

وقتی به یک مشکل (problem) برخورد می‌کنید چکار می‌کنید؟ صورت مساله را پاک می‌کنید یا سعی می‌کنید آن‌را حل (solve) کنید؟ اگر بخواهید آن‌ را حل کنید چطور این کار را انجام می‌دهید؟ طبیعتا راه‌ِ حل (solution) ارائه می‌دهید. اما حتما در نظر دارید که:

یک راه حل خوب نباید مشکل اولیه را با مشکل بزرگ‌تری جایگزین کند.

قبول دارید که اگر راه ‌حلی پیدا شود که مشکل اولیه را با یک مشکل بزرگ‌تر جایگزین کند، راه حل خوبی نیست؟ فرض کنید فردی دچار بیماری استرس است. چنین شخصی اگر برای حل مشکل استرس به مصرف مواد مخدر رو آورد احتمالا راه حل خوبی را انتخاب نکرده. چرا که اگر چه مصرف مواد مخدر احتمالا مشکل اولیه (داشتن استرس) را حل می‌کند، اما مشکل بزرگ‌تری به نام اعتیاد و عوارض ناشی از آن را ایجاد می‌کند.

به نظر بدیهی می‌رسد؟

مساله این‌جاست که موضوع همیشه به این سادگی نیست. وقتی با پدیده‌های ساده سر و کار داشته باشیم احتمالا می‌توانیم با دانش و تجربه‌ فرق بین یک راه حل خوب و یک راه حل ضعیف را تشخیص دهیم. اما وقتی با پدیده‌های پیچیده سر و کار داریم چطور؟ مثلا موضوعات زیست‌محیطی؟

در رویارویی با موضوعات پیچیده مانند سیستم‌های زیست‌محیطی این خطر وجود دارد که راه‌حل‌هایی ارائه دهیم که مشکل‌های محلی، محسوس، کوچک و ساده‌ی امروز را به مشکلات جهانی، نامحسوس، بزرگ و پیچیده تبدیل کند.

این نوع راه‌حل‌ها در واقع «حل مشکل» (problem solving) نیستند بلکه «تغییر مشکل» (problem shifting) هستند. در این مجموعه به ذکر مثال‌هایی از این نوع راه حل‌ها می‌پردازم و برای سادگی در فارسی آن‌ها را «پاک کردن صورت مساله» می‌نامم ولی کلید‌واژه‌ی مهم همان problem shifting است.

این دیاگرام که مفاهیمی بسیار مبنایی و کلیدی را خلاصه می‌کند را در نظر داشته باشید. به این نمودار در آینده زیاد ارجاع خواهم داد. اگر تصویر واضح نیست روی آن کلیک کنید یا این‌که نسخه‌ی پی‌دی‌اف آن‌را دریافت کنید.

دریافت نسخه‌ی پی‌دی‌اف دیاگرام «پاک کردن صورت مساله».

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

ایده‌های مهندسی خیلی خیلی کوچولو – یک

در این مجموعه ایده‌های ساده و در عین حال ارزشمندی را که در کشورها یا شهرهای مختلف جهان دیده‌ام معرفی می‌کنم. مصداق عملی اکثر این ایده‌ها را «با چشم‌های خودم» دیده‌ام ولی برای تمرکز بیشتر بر نفس ایده‌ها، از ذکر محل مشاهده‌ی آن‌ها و سایر جزییات خودداری کرده و به ذکر انتزاعی آن‌ها اکتفا می‌کنم.

ایده‌ی شماره‌ی یک: نابینایان را جدی بگیریم

می‌توان در اماکن عمومی، هواپیماها، قطارها یا اتوبوس‌ها علائم خطر، راهنماهای ایمنی و یا تابلوهای هشدار دهنده را به خط برجسته‌ی بریل (Braille alphabet) که مهم‌ترین روش خواندن و نوشتن توسط نابینایان (یا افراد روشن‌‌دل‌) است نیز ترجمه کرد.

با این‌کار ضمن این‌که از نظر اخلاقی و حقوق شهروندی به توانایی‌های نابینایان احترام گذاشته‌ایم، احتمال از مهلکه گریختن این افراد در صورت بروز حادثه را نیز افزایش داده‌ایم.

braille-sign