بمب‌‌های انسان‌دوستی که غیرنظامیان را می‌کشند

گزارش اخیری که خبرگزاری واتیکان (Agenzia Fides) به نقل از اسقف شهر تریپولی منتشر کرده حکایت از کشته شدن غیرنظامیان و شهروندان لیبیایی در اثر بمباران هواپیماهای غربی دارد. اسقف جیووانی به عنوان یک نمونهٔ بارز، به کشته شدن 40 غیرنظامی و آسیب دیدن یک بیمارستان اشاره می‌کند.

این را فقط برای معدود دوستانی که ساده‌دلانه باور کرده بودند که این «تجاوز قانونی» با اهداف «انسان دوستانه» انجام می‌شود می‌نویسم. به این فکر کنید که در عملیاتی که مجوز آن به منظور حفظ جان غیرنظامیان صادر شده چرا باید غیرنظامیان کشته شوند؟ این یک جنگ معمولی نیست، بلکه جنگی است که به قصد «انسان دوستی»‌ و حفظ جان مردم لیبی انجام می‌شود و در نتیجه کشته شدن غیرنظامیان در آن هیچ توجیهی نمی‌تواند داشته باشد. کشتن غیرنظامیان در این جنگ به خفه کردن مغروق توسط نجات غریق می‌ماند. به نظر می‌رسد بمب‌های انسان‌دوست نیز می‌توانند غیرنظامیان را بکشند.

در شرایط فعلی مسئولانه‌ترین کاری که شورای امنیت می‌تواند انجام دهد فسخ عاجل قطع‌نامهٔ 1973 (توضیح) است چرا که کشورهای شرکت کننده در این عملیات نشان دادند که نه تنها نمی‌توانند مانع از کشته شدن غیرنظامیان لیبیایی شوند که بدتر از آن خود اقدام به کشتن آن‌ها می‌کنند!

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

دیکتاتور و اخلاق سرکوب

دیکتاتورهای جهان در مهار یا سرکوب جنبش‌های اعتراضی روز به روز دست به وحشی‌گری‌های خلاقانه‌تری می‌زنند؛ اما حمله به مردم معترض  لیبیایی توسط هواپیماهای جنگی آن‌هم در پایتخت کشور خود کاری است که حتی صدام حسین هم به ذهنش نرسیده بود. واقعا امیدوارم این خبر نادرست بوده باشد، چون بمباران غیرنظامیان معترض در پایتخت یک کشور که قاعدتا چگالی جمعیتی نسبی بالایی دارد وحشتناک به نظر می‌رسد. قاعدتا خواندن این خبر باید حسابی من را شوکه می‌کرد، اما انگار چندان تعجب نکرده‌ باشم؛ انگار که اصلا انتظارش را می‌داشتم. در واقع خوب که فکرش را می‌کنم می‌بینم خبر اصلا حیرت‌آور نیست. چرا باید باشد؟ آیا حریمی شکسته شده که از یک دیکتاتور خونخوار انتظار داشتم آن را نشکند؟ آیا از او انتظار داشتم در کشتن یا نابود کردن شهروندان خودش «تردید» کند یا مثلا در انتخاب شیوه و ابزار کشتار «وسواسی» متمدنانه از خود نشان دهد؟ انصافا اگر چنین انتظاری داشته باشم، بسیار ساده‌لوحم.

نه، من توقع «مراعات» حتی حداقلی از خطوط قرمز را از تو «جناب دیکتاتور» ندارم. پس به قصابی‌هایت ادامه بده. هلی‌کوپتر، تانک، هواپیما و موشک بیار و به جان مردم بیفت. تاریخ زمین تا بوده همین بوده، و البته تو نیز «تاریخ مصرفی» داری که نمی‌تواند زیاد دور باشد.

.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

امپراطور و حقوق بشر: روستایی که از نقشه پاک شد

نیروهای نظامی آمریکایی در تعقیب گروهی از شبه نظامیان (بخوانید مخالفان حضور نظامی آمریکا در افغانستان) یک روستا را با خاک یکسان کرده‌اند.

شدت خشونت و وحشی‌گری به کار گرفته شده در افغانستان نشان می‌دهد که مهار افغانستان به صورت مطلوب امپراطور پیش نرفته است. همانطور که قبلا نوشتم:

… اسناد ویکی‌لیکس جنگی را به تصویر می‌کشد که در آن نیروهای بسیار اندک آمریکایی در مقابل نیروهای توانا و مصمم طالبان که هیچ جایی هم قرار نیست بروند قرار دارند. طالبان می‌دانند که رمز پیروزی آن‌ها، شکست نخوردن است و آن‌ها می‌دانند که شکست نخواهند خورد. آمریکایی‌ها دیر یا زود خواهند رفت و تنها کاری که طالبان باید انجام دهند صبر کردن و آماده شدن است.

پاکستانی‌ها هم می‌دانند که آمریکایی‌ها می‌روند و طالبان یا ائتلافی شامل طالبان کنترل افغانستان را در دست خواهند گرفت. بنابراین آن‌ها قطعا روابط خوب خود را با طالبان حفظ خواهند کرد. همچنین آن‌ها این همکاری و حمایت از طالبان را تکذیب خواهند کرد چرا که آن‌ها نمی‌خواهند روابط‌شان با آمریکا، چه قبل از خروج آن از افغانستان چه بعد از آن، خدشه‌دار شود. آن‌ها نیازمند حامی‌ای هستند که منافع‌شان را در مقابل هند تضمین کند. از آن‌جا که ایالات متحده نه هندی یکه‌تاز در منطقه می‌خواهد و نه می‌خواهد که چین در نقش حامی اصلی پاکستان ظاهر شود (جای‌گزین آمریکا شود)، ریسک این‌که آمریکا بتواند چندان فشاری بر پاکستان وارد کند اندک است. با آگاهی به این موضوع، پاکستانی‌ها با آمریکا کنار می‌آیند: از یک سو به آمریکا کمک می‌کنند و از سوی دیگر به طالبان. قدرت، منافع و واقعیت شکل دهنده‌ی روابط بین کشورهاست و بسیار پیش می‌آید که گروه‌های مختلف داخل یک کشور برنامه‌های متضادی را دنبال کنند.

.

با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

صحبت‌های یک مخالف در صدا و سیما

قسمت‌هایی از صحبت‌های آقای جواد اطاعت در برنامه‌ی «رو به فردا».

تقریبا همه‌ی صحبت‌های آقای جواد اطاعت با آقای علی‌رضا زاکانی جالب توجه بود و پخش شدن آن از صدا و سیما را باید واقعا به فال نیک گرفت. اما برای کسانی که مناظره را ندیده‌اند قسمت‌هایی از آن را می‌آورم. مثل همیشه پیشنهاد می‌کنم مطلب اصلی را کامل بخوانید یا گوش دهید تا منظور واقعی گوینده‌(ها) روشن باشد.

در انتخابات از جناب آقای موسوی حمایت کردم و به این حمایت افتخار می‌کنم و در ضمن احترام بسیار ویژه و مخصوصی نسبت به آقای کروبی دارم و از علاقه‌مندان و ارادتمندان به ایشان از گذشته بوده، هستم و خواهم بود.

من را بینندگان از این زاویه [منتقد وضع موجود] نبینند من مخالف وضع موجود هستم اصلا وضع موجود را بر نمی تابم، انتقاد جدی هم دارم نه تنها به بحث انتخابات، بلکه به سیاست‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در عرصه‌ی داخلی و خارجی.

بیشتر برنامه‌های صدا وسیما که من می‌بینم، همه چیز را به استکبار جهانی‌، آمریکا و صهیونیست‌ها و اینها وصل می‌کنید، این ذهن برای من بیننده ایجاد می‌شود که اگر همه چیز دست استکبار جهانی است پس ملت ایران کجاست‌، شعور و درک و فهم مردم چه می‌شود، اگر قرار باشد که پشت انتقاد و اعتراض مردم‌، آمریکا و استکبار جهانی و صهیونیست و اینها باشد اصلا انقلاب نباید می‌شد.

یک روز هم از من دعوت کردند که بیایم راجع به انقلاب مخملی صحبت کنم؛ تلفنی به آن دوست عزیز گفتم که انقلاب مخملی در کشورهای استبدادی اتفاق می‌افتد. شما وقتی این را می‌گویید در ایران انقلاب مخملی اتفاق افتاده، تالی فاسد و روی دیگر سکه‌اش این است که نظام جمهوری اسلامی انتخابات آزاد ندارد. خودتان ناخواسته می‌پذیرید. اگر انتخابات آزاد، فرایند دموکراتیک و عرصه‌ی رقابت آزاد باشد و سرنوشت در صندوق رای تعیین شود، مردم چرا بخواهند انقلاب کنند. انقلاب که یک چیز همین جوری نیست‌، یک ملت در طی چندین سده ممکن است یک بار انقلاب بکند و آن موقعی است که کارد به استخوانش برسد. حالا از نوع خشن، نرم، مخملی و یا رنگی سیاه، سفید، قرمز و زرد باشد. شما ناخواسته دارید می‌گویید جمهوری اسلامی کشور آزادی نیست و یک عده چون نمی‌توانند از راه‌های دموکراتیک به حقشان برسند می‌خواهند انقلاب مخملی بکنند.


اگر کسی خدای نخواسته در روز عاشورا خطایی را صورت داده همه ملت با او مخالف است و در این بحثی نیست. منتهی حرف من با دوستان خودم این است که عزیزان اگر در روز عاشورا کف و سوت زدن اشتباه است، زدن به مردم اشتباهش بالاتر است و کشتن مردم به مراتب خطایش بیشتر است.


مثلا پاره شدن عکس امام‌، یک نفرعکس امام را پاره کرده و حالا که بوده و یا نبوده معلوم نیست. این کار بدی است زیرا به حضرت امام اهانت شده است، تلویزیون بارها و بارها آن را پخش می‌کند، یک منکر را در سطح تیراژ بسیار و میلیونی برای ملت منتشر می‌کند. اگر آن منکر است، این‌که به مراتب بدتر و خلافش بیشتر است. مردم می‌بینند و ایراد می‌گیرند. اگر پاره شدن عکس حضرت امام منکر است که هست، آیا توهین به بیت امام منکر نیست، این کار خلافی نیست که شما یک فردی مثل آقای خاتمی انسانی متعهد و متدین، من می توانم قسم بخورم که کمتر فردی پیدا می‌شود تعهدش نسبت به اسلام، کشور، انقلاب، ملت و قانون اساسی مثل او باشد و بخواهد در روز عاشورای حسینی سخنرانی کند و جلسه سخنرانی او را به هم می‌زنند. مگر قرار است همه مثل هم صحبت کنند، هرکسی ممکن است قرائت خودش را از عاشورا داشته باشد. ممکن است آقای خاتمی انتقاد داشته باشد که دارد ولی قرار نیست یک مشت چماق بدست را واداریم که جلسه را بر هم بزنند، این زشت است که بعداز ۳۰ سال در جمهوری اسلامی این کارها را می‌کنند و آنوقت تلویزیون هم می‌شود سخنگوی این جریان و تفکر. باعث تاسف است.

تعجب می‌کنیم، چند روز پیش یکی از همکاران آقای دکتر زاکانی می‌گفت متقاضی راهپیمایی خودشان باید مسئولیت امنیت آن را برعهده بگیرند. پس ما برای چه به پلیس حقوق می‌دهیم، حقوق می‌دهیم که امنیت اجتماعات را حفظ کند، در انتخابات چطور در خیابان ولی عصر از میدان تجریش تا پایین خیابان، سبزها می‌آمدند از آقای میرحسین حمایت می‌کردند و امنیتشان هم حفظ می‌شد کسی هم شورش نمی‌کرد. راهپیمایی ۲۵ خرداد که سکوت بود، پلیس باید می‌آمد و امنیت را برقرار می‌کرد و اتفاقا اطلاعیه آنها از تلویزیون هم پخش می‌شد و مجوز هم می‌دادند تا ملت بیاید و انتقاد و اعتراضش را بیان کند و همه بدانند که در جامعه اعتراض است.

من اعتراض مردم را فراتر از آنهایی که در خیابان آمدند و هم فراتر از انتخابات می‌دانم.


در اصل ۵۶ قانون اساسی به زیبایی رابطه حاکمیت الله و حاکمیت ملت را روشن می‌کند و می‌گوید حاکمیت مطلق بر جهان انسان از آن خداست و همان انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است و هیچکس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند و یا در خدمت منافع فرد یا گروه خاصی قرار دهد و ملت این حق خداداد را در اصول بعد اعمال می‌کند.

می‌گویم پذیرش حاکمیت ملت را می‌پذیرفتید و ملت را رد صلاحیت نمی‌کردید. شما برای مجلس شورای اسلامی که ۲۹۰ نماینده دارد کافی است که ۱۵۰ نفر را که رای می‌آورند رد صلاحیت کنید اکثریت مجلس تغییر پیدا می‌کند. شما ۱۵ برابر را رد صلاحیت کردید. معلوم است که مردم انتقاد می‌کنند، در مجلس هشتم وضع را بدتر کردید و باز آنقدر رد صلاحیت کردید که جریان اصلاح طلب نمی‌توانست لیستش را تکمیل کند آن هم از نیروهای دست چندم.

[آقای اطاعت اصل 44 قانون اساسی را خواند و گفت ] شما همه زیرمجموعه‌های آن را خصوصی می‌کنید، اما به تلویزیون که می‌رسید شورای نگهبان تفسیر می‌کند که نمی‌شود رادیو تلویزیون را خصوصی کرد.


اطاعت با اشاره به بیانات امام علی در باره خوارج بسیار لجوج که به ایشان در مسجد توهین می‌کردند، گفت که امام به آنها می‌فرمود، شما را از نمازگزاردن در مساجد مانع نمی‌شویم، سهمیه بیت المال شما را قطع نمی‌کنیم و تا زمانی که دست به شمشیر نبرده‌اید با شما مبارزه نمی‌کنیم. متاسفم مسجدی که در جریان انقلاب به آن علاقه داشتم یعنی مسجد آقای دستغیب یک مرجع تقلید در شیراز را بسته‌اند. این با امام علی چه فاصله بعیدی را پیش پای ما می‌گذارد.شما دارید به انحای مختلف ملت را تحقیر می‌کنید، آن وقت می‌گویید ملت نباید اعتراض کند و به آن اجازه‌ی راهپیمایی هم نمی‌دهید، روزنامه‌ها را می بندید و فضای نقد و انتقاد را مانع می‌شوید.

شما در مجلس هفتم طرح تثبیت قیمت‌ها را آوردید چون پلکانی قیمت‌ها سالی ده درصد افزایش پیدا می‌کرد گفتید این عامل تورم است و آنقدر ساده‌انگاری کرده و فکر کردید که با بخشنامه و قانون می شود جلوی تورم را گرفت. دولت دچار کسری بودجه شد و ۸ هزار میلیارد تومان پول بدون پشتوانه چاپ کرد و ریخت در بازار و آن تورم سرسام‌آور بوجود آمد و امروز از آن طرف گود افتاده‌اید. در مجلس هفتم آقای سبحانی اقتصاددان مجلس گفت که بنزین باید بشود لیتری ۳۰ تومان ولی الان در مجلس هشتم می‌گویند بنزین باید لیتری ۶۰۰، ۷۰۰، ۵۰۰ و ۴۰۰ تومان به بالا باشد. خوب معلوم است که در بحث اقتصادی برنامه ندارید، شما باید برنامه چهارم توسعه را اجرا می‌کردید، متاسفانه برنامه چهارم توسعه را که با ارز ۱۹ و نیم دلار هر بشکه نفت بسته شده بود، برنامه‌ای را که خود من در آن مشارکت داشتم، اجرا نکردید. نفت بشکه‌ای میانگین حدود ۸۰ دلار فروختیم اما این برنامه اجرا نشد. امروز هم که می‌خواهید هدفمند کردن یارانه‌ها را اجرا کنید با مشکل مواجه می‌شوید و علت آن هم نداشتن برنامه و طرح است.

چرا قیمت گوشت در دوره اصلاحات در طی ۸ سال دولت آقای خاتمی بین ۳ هزار تا ۳ هزار و ۷۰۰ تومان نوسان داشت اما در دولت فخیمه فعلی و مجلس محترم به ۱۸ هزار تومان افزایش پیدا کرده یعنی ۵۰۰ درصد این یک مثال است. مسکن هم همین وضعیت را دارد. ملت از عملکرد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شما ناراحت هستند.


مردم به اینها انتقاد دارند، چگونه باید انتقاد کنند، روزنامه‌های منتقد را که می‌بندید، اجازه راهپیمایی و اجتماعات هم که نمی‌دهید، ما باید چه کار کنیم در این کشور، آقای زاکانی توضیح بدهند و یک راه حل پیش پای ما بگذارید.

چرا قیمت گوشت در دوره اصلاحات در طی ۸ سال دولت آقای خاتمی بین ۳ هزار تا ۳ هزار و ۷۰۰ تومان نوسان داشت اما در دولت فخیمه فعلی و مجلس محترم به ۱۸ هزار تومان افزایش پیدا کرده یعنی ۵۰۰ درصد این یک مثال است. مسکن هم همین وضعیت را دارد. ملت از عملکرد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی شما ناراحت هستند.


ما در چهار سال اول دولت‌، دولت اقای احمدی‌نژاد بیش از سیصد میلیارد دلار درآمد داشتیم نفهمیدیم چی شد؟ کجا رفت، کجا هزینه شد؟ چه سازندگی صورت گرفت ؟ و در بحث انتخابات مثلا سازندگی از چه نوعی بود قطار شیرازی که من اهل آنجا هستم، آمدند و قطار را برای قبل از انتخابات روی خاک ریل راه آهن کشیدند می‌خواهم اینها را بگویم که مردم را عصبانی می‌کند، توهین به شعور ملت این هاست، یک مسافر را با این قطار به هر ضرب و زوری بود مسافر را از شیراز سوار کردند و برای سالگرد امام آوردند تهران، قطار بعدی که رفت از ریل خارج شد الان این قطار کجاست؟ تصویرهای آن را اقلا از روی اینترنت ببینیم. جایی که بنا بوده پل بزنند رودخانه‌ای که باید پر می‌کردند با کمپرسی با خاک پر کردند خط آهن کشیدند که فقط بخاطر رای این کار را انجام دادند.

این که می‌گویید نظام بیشتر از ظرفیت خودش به دوستان امکان داد، شما که اجازه راهپیمایی ندادید، یه عده هم که مثل آقای تاج‌زاده، آقای نبوی، آقای میردامادی، اصلاح طلبان و دوستان ما که فقط در انتخابات فعالیت کردند و سخنرانی انتقادی کردند، سیاست‌های دولت را نقد کردند زندان کردید. آخر این نظام چه ظرفیتی را برای ما ایجاد کرده که ما از آن ظرفیت خبر نداریم که بیایم از آن استفاده کنیم.

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

تیرباران کودکان افغان و توضیحات تکمیلی

دیروز در مورد خبر قتل عام کودکان افغان توسط نیروهای آمریکایی نوشتم و چند تا از دوستان به حق و به درستی خواستار معرفی منبع رسمی برای این خبر شدند. البته من یکی از منابع را همان‌جا ذکر کرده بودم. اما شاید منظور از منابع رسمی چیز دیگری باشد. راستش را بخواهید در دنیایی که دولت‌ها توی روز روشن دروغ می‌گویند من دیگر نمی‌دانم منظور از منبع رسمی چیست و اصولا تا چه حدی می‌شود به کدام منبع رسمی اعتماد کرد. به هر حال:

  • اگر منظور از منبع رسمی گزارش بازرسان سازمان ملل باشد که اصولا داستان از همان‌جا شروع شد که چنین گزارش مقدماتی‌ای توسط بازرس ویژه‌ی سازمان ملل مطرح شد.
  • اگر منظور از منبع رسمی، سخن‌گوی دولت‌‌ها باشد که آقای کرزای رئیس‌جمهور افغانستان در این مورد واکنش نشان داده و خواستار تحویل نظامیان جنایت‌کار شده است، این هم خبر از سایت رسمی رئیس‌جمهور افغانستان.
  • اگر منظور روزنامه‌های تحت وب باشد که تایمز‌آن‌لاین دست‌کم در دو مورد به این موضوع پرداخته. این‌جا و این‌جا.
  • و اگر منظور روزنامه‌های کثیرالانتشار و مشهور باشد که نیویورک‌تایمز این‌جا و این‌جا در موردش نوشته، اگر چه طوری خبر را در مقایسه با توجیهاتی مانند حمله به تروریست‌ها و عملیات ضدطالبان بی‌اهمیت جلوه داده که باید با میکروسکوپ آن‌را پیدا کنید. اما اگر دقت کنید پیدایش می‌کنید. روزنامه‌ی جروسلم‌پست هم در این زمینه خبری دارد.
  • اگر منظور رای و حکم قانونی دادگاه باشد که هنوز دادگاهی تشکیل نشده است و صادقانه بگویم فکر می‌کنم همان‌قدر تشکیل شود که دادگاه جنایت‌های جنگی ارتش آمریکا و ارتش‌های کشورهای قدرتمند دیگر در شصت سال اخیر تشکیل شده است.
  • اگر منظور وبلاگ‌ها و منابع شخصی باشند که دیگر بی‌شمارند و با یک جستجوی ساده توی گوگل قابل دسترسی.

اما حالا بگذارید کمی هم نتیجه‌گیری کنیم.

صرف‌نظر از اصل خبر که بخش کوچکی از تراژدی انسانی‌ای که در افغانستان در حال رخ دادن است را به ما نشان می‌دهد، نکته‌ی غم‌انگیز دیگر این است که اگر این خبر جور دیگری، مثلا خبر کشته شدن سه سرباز اسیر آمریکایی در خواب توسط نیروهای طالبان بود، به احتمال زیاد وضعیت کاملا فرق می‌کرد.

اولا که به جای چند منبع رسمی در حاشیه‌ی خبرها،‌ هزاران روزنامه و خبرگزاری و شبکه‌ی تلویزیونی به صورت 24 در 7 گزارش و تفسیر و مقاله تهیه می‌کردند تا هیچ جای تردیدی باقی نماند که حتی مرغ‌های توی آسمان و ماهی‌های زیر آب در سراسر کره‌ی زمین هم این خبر را بشنوند.

ثانیا «من» یعنی من استریوتایپ‌زده‌ که بخش قابل توجهی از ذهنیتم از دنیایی دورتر از خانه‌ و شهرم را پارادیم رسانه‌ای غربی شکل داده است حتی به ذهنم هم خطور نمی‌کرد که بپرسم، اِ کشتند؟ سرباز اسیر کشتند؟ مدرکش کو؟ منبعش کو؟ کدام خبرگزاری رسمی در موردش نوشته؟ آیا سازمان ملل بیانیه داده؟ گزارشش‌ کو؟ نه… از این جور سوال ها به ذهنم هم خطور نمی‌کرد. چون با استریوتایپ ذهنی-رسانه‌ای من سازگار بود. خوب طالبان‌اند دیگر. یک مشت وحشی. کشته‌اند، می‌کشند و این طبیعی است. حتما خبر درست است. مگر می‌شود درست نباشد.

اما وقتی خبر جنایت آشکار و تابلوی سربازان غربی را می‌شنوم چون با استریوتایپ ذهنی من از انسان غربی سازگار نیست، کنجکاوی و حساسیت منطقی‌ام بیشتر خودش را نشان می‌دهد. به خودم می‌گویم، نه نمی‌تواند درست باشد. غربی هستند بابا! این‌جوری نیستند که. این‌جوری نمی‌کشند.  تازه گیرم که بکشند، این‌طوری که نمی‌کشند. انسان غربی معمولا تمیز و عام و سیستماتیک و پست‌مدرنی می‌کشد. انسان غربی که نمی‌آید کودک‌های دوازده ساله را در خانه‌شان تیرباران کند… پس لابد جایی از خبر می‌لنگد. دروغ است. پروپاگاناست…

حالا اشتباه برداشت نشود. منظورم این نیست تا خبری بر ضد غرب یا آمریکا بود آن را بپذیریم. برعکس. کلن تاکید من این است که روی اعتبار همه‌‌ی خبرها به یک اندازه موشکاف و حساس باشیم. این را در مورد همین داخل ایران خودمان هم در نظر داشته باشیم. حتما شما بهتر از من می‌دانید که خیلی از این ای‌میل‌ها و خبرهایی که به ظاهر طرفدار جنبش سبز هستند و دست به دست می‌شوند بی‌مبنا، غیرمستند، غیردقیق یا دست‌کاری شده (یا همه‌ی این‌ها باهم) هستند؟ آیا در مورد آن‌ها هم موشکافی می‌کنیم و سر و ته منبع‌هایشان را در می‌آوریم یا تا یکی از این‌جور خبرهای آن‌چنانی سبز به دستمان می‌رسد فوری توی ای‌میل و فیس‌بوک و این‌جا و آن‌جا برای همه‌ی دوستان و آشنایان فورواردش می‌کنیم؟

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

امپراتور و حقوق بشر: تیرباران کودکان افغان توسط نیروهای آمریکایی

اوضاع ایران که به اندازه‌ی کافی تب‌آلود و ناراحت‌کننده هست. حالا برای این‌که خیالتان از بابت جهان هم راحت شود این خبر را داشته باشید:

نیروهای غربی ده غیرنظامی افغانی شامل چند کودک را اعدام کردند

گروه نظامی به رهبری نیروهای آمریکایی متهم شده‌اند که طی یک تهاجم شبانه، کودکان بی‌گناه را از بستر خود بیرون کشیده‌ و تیرباران کرده‌اند. بازرس دولتی افغان می‌گوید هشت دانش‌آموز کشته‌ شده‌اند که همه به جز یکی فرزندان یک خانواده بوده‌اند. منابع محلی می‌گویند به دست‌های قربانیان قبل از کشته شدن دست‌بند زده شده بود.

قربانیان در دو اتاق مختلف خوابیده بودند که نظامیان وارد شدند. هفت دانش‌آموز در یک اتاق بودند و یک دانش‌آموز و یک مهمان در اتاق دیگر و مرد کشاورز و همسرش هم در ساختمان دیگری بودند. نظامیان خارجی اول وارد اتاق مهمان شدند و دو نفر را کشتند. سپس وارد اتاق دیگر شدند و به دست‌های هفت دانش‌آموز دست‌بند زدند و بعد [آن‌ها را از منزل بیرون بردند و]  کشتند. مرد کشاورز صدای تیرباران شدن آن‌ها را شنید و از خانه خارج شد. سربازان او را نیز کشتند.

یکی از افراد محلی می‌گوید کتاب‌های مدرسه‌ی بچه‌ها را که خون‌آلود شده بود دیده است.

تحقیقات نشان داده که هشت نفر از قربانیان بین یازده تا هفده سال سن داشته‌اند. میهمان هم یک چوپان بوده که دوازده سال داشته است. شش تا از بچه‌ها دبیرستانی و دوتای آن‌ها دبستانی بوده‌اند.

رئیس‌جمهور کشور مهاجم نیازی نیست برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل باشد تا دستور بررسی فوری این جنایت جنگی آشکار را بدهد. اما چه خوب‌تر که این جنایت‌ها توسط سربازان کشوری انجام شده که رئیس‌جمهورش مرد صلح جهان است.

منتظر برگزاری دادگاه رسیدگی به جرایم جنگی نظامیان آمریکایی باشیم.

منتظر باشیم…

.

.

در همین رابطه:

.

.

پی‌نوشت: این نوشته را هم برای اشاره به منابع بیشتر و برخی توضیحات نوشتم.



بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: سرزمین فرصت‌های سرمایه‌گذاری

  • سرزمین فرصت‌های سرمایه‌گذاری » واژه زمان
    یورو نیوز اخبار عاشورای ایران را نشان می‌دهد … مردم، آتش، شمشیر، خشم، خون … خبر که تمام می‌شود می‌نویسد «ads» و بعد یک تبلیغ بازرگانی نشان می‌دهد … صدای سنتور و تصاویری شکوفنده از صنعت و فرهنگ و سرزمین ایران که پازل‌وار و بس ناشیانه می‌آیند و کنار هم می‌نشینند و بعد این جمله بر روی صفحه ظاهر می‌شود که «ایران سرزمین فرصت‌های سرمایه‌گذاری» و پایینش یک امضاء که اگر اشتباه نکنم «سازمان توسعه تجارت ایران» … یک کمدی راستین، یک تراژیک‌ کمدی راستین، یک وانمایی بی‌بدیل از حقیقت «خبر» در این سرزمین، یک اعتبارسنجی فراگیر و درجا و در زمان صفر برای همه‌ی پیش‌گفته‌ها و همه‌ی پس‌گفتارها، یک گزارش هایکو‌وار از گسیختگی در سیاست‌ورزی و کوتاهی در خردورزی، یک نقشه‌ی زمین‌شناسی عالی که خطوط پرانرژی و پرتنش گسل‌ها میان روایت و حقیقت، میان برش سکانس و حجم داستان، میان تعارف بر زبان و رنگ بر چهره، میان نقدینگی و دارایی را در «سرزمین فرصت‌های سرمایه‌گذاری» نشان می‌دهد.
  • چه کسی می گوید عاشورا را سیاسی نکنید؟ مگر سیاسی‌تر از عاشورا حادثه‌ای در تاریخ داریم؟ » مهدی خزعلی
    امروز نماینده‌ای اصولگرا در مجلس می‌گوید: عاشورا را سیاسی نکنید! چه شده است، وقتی می‌خواهید به حکومت برسید می‌گویید: سیاست ما عین دیانت ماست! و چون بر خر مراد سوار شدید و بر اریکه قدرت تکیه زدید، عاشورا، این حادثه بزرگ سیاسی و بزرگترین نهضت آزادیبخش بشری را می خواهید غیر سیاسی کنید!در طول تاریخ مستکبران، دیکتاتورها و حکومت های استبدادی از عاشورا بیم داشتند، و سعی کردند از عزای حسین برای خود بهره برداری کنند و به قدرت برسند اما چون حاکم شدند، تفکر حسینی را مانع خود می‌دیدند، یزید اولین سلطان جائری بود که برای حسین(ع) مجلس عزا برپا کرد، او که دستانش به خون حسین(ع) آلوده بود، باز بقای حکومت خود را در برگزاری مجلس عزای مظلوم می‌دید! پس مجلس عزای غیر سیاسی، مجلس یزید است، عزای حسین باید تن ظالمین را بلرزاند.
  • مخالفت به جای اعتراض » آزاده عصاران
    از او جمله معروفی در یک مقاله در آخرین روزهای فعالیت رسانه‌ای‌اش مانده:‌ «تا موقعی که احساس کنم، شرایط مطلوب من نیست، » اعتراض» می‌کنم. اگر مطمئن شوم اوضاع هرگز مطلوب من نخواهد شد، » مخالفت و مقاومت» می‌کنم.»
  • عاشورا و اشقیای نظام » سيبستان
    این جماعت چنین پیداست که مستهلک در زورگویی شده است چنان که عقل و درایتی برایش باقی نمانده است. اگر می دانست که چه اتفاقی افتاده و دارد می افتد و هر روز ژرف تر می شود بی تردید تجدیدنظر می کرد. اما گمانم آن است که نمی داند و نمی فهمد. و نخواهد دانست تا وقتی که دیگر خیلی دیر شده باشد. هر نظام سیاسی تا وقتی زنده است که می تواند مساله های اش را حل کند. وقتی فاقد قدرت حل مساله شد رفتنی است. استثنا ندارد.
  • چگونه از بالاترین خارج شویم؟ » رامینیا
    صمیم گرفتم عضویت ام را در سایت بالاترین قطع کنم. حالا این سوال من است: «چگونه از بالاترین خارج شویم؟» گمان می کردم  ماجرا خیلی ساده باشد  اما سه مشکل هست:اول اینکه سایت بالاترین امکان حذف شناسه‌ام را در اختیارم نمی‌گذارد. یعنی من به عنوان فرد حق ندارم عضویت‌ام را در این گروه اجتماعی لغو کنم. این به نظرم محدود کردن آزادی آدم‌هاست. در سایت نه در این مورد چیزی نوشته و نه قانونی وجود دارد.
  • از راهپیمایی سکوت تا کلانتری 107 » قاضی‌نوشته‌ها
    به همین سادگی شدیم عین خودشان. حتما از فردا با کوکتل مولوتف به خیابانها می آییم. این است سرانجام تلخ جنبشی که می خواست گاندی گونه حاکمیت را به زانو در آورد. این است سرانجام جنبشی که می خواست با تأسی از روش و منش ماندلا به حیات خویش ادامه دهد. این همان جنبشی است که روزی 3 میلیون نفربا راهپیمایی سکوتشان، دنیا را انگشت به دهان کردند. آیا تبدیل کردن خیابانهای تهران به صحنه جنگ و کشتار، ریزش بخش عمده ای از یاران سبز نیست؟ آیا این چند دستگی که این روزها در میان اصولگرایان مشاهده می گردد، بدل به اتحاد و یک دلی نمی گردد؟ و در یک کلام، آیا تجربهء انقلاب خونین 57 برایمان کافی نیست؟
  • ما برای وصل کردن آمدیم » پیاده رو
    یک روز عصر من آمدم خوابگاه و سردم بود. باد غریب کش آذرماه می آمد. دختر شماره چهار تازه چای دم کرده بود. برای من هم یک لیوان ریخت. مثل دو دختر هجده ساله با هم حرف زدیم. از کتابها. از پسرهای هم کلاسی. از کنکور. از کفشهای من که آیا راحتند. از خواهر و برادرهایمان. از آرزوها. هر دو محتاط حرف می زدیم. من قسمتهای را که می دانستم برای او زننده است سانسور می کردم . او هم همانطور. ما در آن چهار سال دوستان خوبی شدیم. فهمیدیم خیلی بیشتر وجه مشترک داریم تا وجه تفاوت. با هم خندیدم. درس خواندیم . از خواستگارهای دختران سه و چهار شنیدیم و از دوست پسران من و شماره دو گفتیم. ماه هر چهار تا چهار دختر دانشجوی مهندسی ایرانی بودیم و این بود که مهم بود. من دیگر دروغ نگفتم. دیگر نماز دروغ نخواندم.

    کاش همه کشور را چهار سال می فرستادند خوابگاه.

  • موسوی در زمین حکومت بازی نمی‌کند » جرس
    موسوی نهادهای امنیتی و سایر محافظه کاران حاکم را در تعلیق نگاه داشته و شرایط تصمیم گیری را برایشان سخت تر کرده است.قابل پیش بینی است که موسوی در یکی از روزهای آینده بیانیه ای درباره سرکوب های خونین عاشورا منتشر کند و به سکوت خود خاتمه دهد.او سیاستمداری است که از هوش بالایی برای سکوت به موقع و سخن گفتن به هنگام برخوردار است.او همان طور که انتخابات ریاست جمهوری 88 را بهترین فرصت شکست سکوت 20 ساله اش دید اینک نیز دنبال بهترین فرصت برای سخن گفتن است.پیش بینی ناظران این است که موسوی در مقابل تندباد سرکوب ها همچون همیشه از «امید» سخن بگوید.

.


* بدیهی است (هست؟) که این نقل‌قول‌ها برای آشنایی و مطالعه‌ی اولیه است و نه فقط این‌جا بلکه در همه‌ی نقل‌قول‌ها و هر جا به منبعی لینک یا ارجاع می‌دهم یا نقل قولی می‌کنم «اکیدا» و «قویا» توصیه می‌کنم مطلب اصلی به صورت کامل خوانده شود تا نیت و پیام اصلی گوینده یا نویسنده به درستی منتقل شود.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

چهار کلمه از زبان دیگران: جان پیلجر، سری‌لانکا، تامیل‌ها،‌ غزه

جان پیلجر درباره‌ی وقایع سری‌لانکا و تشدید سرکوب اقلیت تامیل در این کشور در مطلبی به عنوان «صداهای دور، زندگی‌های بی‌امید» می‌نویسد:

… احتمال می‌دهم، دولت سری‌لانکا اندرزهای کهن را از استاد مدرن این‌کار یعنی اسرائیل آموخته باشد. برای اجرای قتل‌عام، اول باید مطمئن شوید «تصویر‌های تحریک‌کننده‌» [صحنه‌ی کشتار] به چشم [مردم جهان] نمی‌آید. [بنابراین] از ورود خارجی‌ها و دوربین‌های فیلم‌برداری‌شان به شهرهای تامیل‌نشین مانند مولیاویکال (Mulliavaikal) که اخیرا توسط ارتش سری‌لانکا بمباران شده است جلوگیری می‌کنید و درباره‌ی 75 نفری که در یک بیمارستان کشته شدند دروغ می‌گویید که «آن‌ها عمدا توسط یک بمب‌گذار انتحاری تامیل کشته شدند». بعد خبرنگارها را به یک تور جنگلی می‌برید تا چیزی را که در کسب و کار خبر به آن «سرفصل خبر» (Dateline) می‌گویند به آن‌ها ارائه دهید و ساده‌دل‌هایشان را تشویق می‌کنید تا روایت شما را همراه با دروغ‌هایتان منتشر کنند. غزه یک مدل موفق چنین روشی است.

شما یاد می‌گیرید تا تعریف کلمه‌ی «تروریسم» را به صورت «یک خطر واقعی جهانی» دست‌کاری کنید و بنابراین خودتان را همراه با جامعه‌ی بین‌المللی (واشنگتن) می‌کنید تا دولت‌تان را به عنوان یک دولت مستقل که مورد حمله‌ی (insurgency) شورشیان وحشی و بی‌فکر قرار گرفته است جا بزنید و بعد که موفق شدید ایالات متحده‌ی آمریکا و بریتانیا را متقاعد کنید که راستی راستی این شورشی‌ها همان تروریست‌ها هستند، شما دیگر حقانیت تاریخی خودتان را ثابت کرده‌اید و اصلا هم مهم نیست که دولت شما یکی از بدترین سوابق در زمینه‌ی نقض حقوق بشر در جهان را دارد و تحت عنوان «سری‌لانکا» خود مجری اعمال تروریستی است.

البته نباید از این حرف‌ها برداشت شود که کسانی که در برابر نابود شدن فرهنگی‌شان مقاومت می‌کنند در روش‌ها و شیوه‌هایشان کاملا بی‌گناه هستند. ببرهای آزادی‌خواه تامیل (Liberation Tigers of Tamil Eelam) سهم خودشان را از خون‌ریزی و ارتکاب اعمال وحشیانه داشته‌اند. اما آن‌ها محصول (و نه علت) بی‌عدالتی و جنگ طولانی‌ای که به زمانی بس کهن‌تر از آن‌ها باز می‌گردد هستند.

سیلان (سری‌لانکا تحت حکومت بریتانیا) نمونه‌ی کلاسیک سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» (divide-and-rule) بوده است. بریتانیا تامیل‌ها را عملا به عنوان برده از هندوستان به سری‌لانکا آورد و همزمان به توسعه‌ی یک طبقه‌ی متوسط تحصیل‌کرده‌ی تامیل همت گماشت تا امورات اجرایی مستعمره را به عهده گیرند. پس از استقلال سری‌لانکا در سال 1948؛ نخبگان سیاسی جدید در تلاش برای کسب قدرت دست روی حمایت‌های قومی و نژادی [در واقع تشدید اختلاف‌های قومی و نژادی] گذاشتند، در جامعه‌ای که مهمترین اولویت‌اش می‌بایست مبارزه با فقر می‌بود. «زبان» به یک موضوع حساس تبدیل شد. انتخاب شدن دولتی که وعده داده بود زبان سری‌لانکایی (Sinhalese) را به جای انگلیسی زبان رسمی کشور کند به مانند اعلان جنگ علیه تامیل‌ها بود. معنی قانون جدید این بود: تا سال 1970 تقریبا هیچ تامیلی در شغل‌های خدماتی و دولتی باقی نمانده بود و همزمان با محبوبیت «ملی‌گرایی»‌ در احزاب چپ و راست، تبعیض و شوروش بر علیه تامیل‌ها اوج گرفت.

شکل‌گیری مقاومت تامیل یا «ببرهای تامیل» با خواست آن‌ها برای تشکیل یک دولت مستقل در شمال این کشور همراه بود. پاسخ دولت، اعدام‌های قانونی، شکنجه، ناپدید شدن‌ها و اخیرا استفاده از بمب‌های خوشه‌ای و سلاح‌های شیمیایی علیه آن‌ها بوده است. در پاسخ‌، ببرها هم دست به جنایت زدند، بمب‌گذاری‌های انتحاری و آدم‌ربایی. در سال 2002 آتش‌بس میان ببرها و دولت سری‌لانکا به تصویب رسید که تا سال گذشته برقرار بود. اما دولت سری‌لانکا تصمیم گرفت ببرهای تامیل‌ را کاملا نابود کند. شهروندان تامیل وادار شدند [وادارشان کردند] تا به «اردوگاه‌های رفاه» که توسط ارتش سری‌لانکا اداره می‌شود فرار کنند که به صورت سمبلی از «ملتی در بازداشت» درآمده‌‌اند و جایی هم برای فرار از دست خشم ارتش ندارند. این مجددا غزه است.

ادامه‌ی متن (متن کامل به انگلیسی) را این‌جا بخوانید.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

فهرست خرید پیشنهادی برای مردم فلسطین

جیلاد‌ آتسمون: نخست‌وزیر بریتانیا آقای گوردون براون، دیروز موفق شد یکی از بی‌اخلاقانه‌ترین و غیرمسئولانه‌ترین اظهارات زندگی‌اش را انجام دهد. او در تلاش مذبوحانه‌ای برای خوشنود کردن رهبران جنایت‌کار جنگی اسرائیل، درخواست کرد که «نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا به منطقه‌ اعزام شود تا به اسرائیل کمک کند جلوی قاچاق اسلحه به غزه را بگیرد».

آقای براون، آیا شما واقعا نمی‌توانید قتل عام و نابودی هولناکی که توسط ارتش اسرائیل بر مردم بی‌گناه فلسطینی تحمیل شده است را ببینید؟ آیا شما مانند ما، اخبار وحشتناک مربوط به کشتار کورکورانه شهروندان فلسطینی که توسط ارتش اسرائیل و با حمایت کامل جمعیت یهودی اسرائیل انجام می‌شد را دنبال نمی‌کردید؟ آیا شما واقعا موفق شدید کاربردهای مکرر سلاح‌های غیرمتعارف علیه غیرنظامیان بی‌گناه را «نبینید»؟ ٱیا شما نتوانستید از گزارش‌های متعددی که در مورد بمباران اردوگاه‌های پناهندگان سازمان ملل منتشر می‌شود چیزی یاد بگیرید؟

آقای براون، اگر هنوز متوجه نشده‌اید اجازه دهید برای‌تان توضیح دهم. این مردم فلسطین‌ هستند که «فورا» نیازمند اسلحه برای دفاع از خودشان در برابر یکی از نیرومندترین ارتش‌های دنیا هستند. این مردم فلسطین‌ هستند که در برابر بی‌اخلاق‌ترین نیروی نظامی تاریخ بشر نیاز به حمایت دارند. در سراسر سه هفته‌ی گذشته این مردم فلسطین بودند که به نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا احتیاج داشتند تا با دخالت خود از آن‌ها در برابر کشتار کوری که توسط ناوگان اسرائیل انجام می‌شد حفاظت کند. این مردم فلسطین بودند که احتیاج داشتند ناوگان سلطنتی بریتانیا بندرهای حیفا، اشدود، ایلات را محاصره کند تا آمریکایی‌ها نتوانند از طریق دریا برای اسرائیل سلاح بفرستند. این فلسطینی‌ها بودند که نیاز داشتند ناوهای هواپیمابر بریتانیا به منطقه اعزام شود تا نیروی هوایی اسرائیل نتواند برسر شهروندان بی‌گناه بمب‌های یک تنی بیاندازد.

آقای بروان، حدس می‌زنم شما بسیار پرمشغله هستید… اما اجازه دهید به شما کمک کنم. اگر شما واقعا می‌خواهید امکان رسیدن به صلح در منطقه را «کمی» افزایش دهید، تنها کاری که باید بکنید این است که مطمئن شوید مردم فلسطین می‌توانند از خودشان دفاع کنند. شما باید پیشرفته‌ترین سلاح‌های تدافعی‌ای را که ارتش بریتانیا در زرادخانه‌های خود دارد در اختیار مردم فلسطین قرار دهید.

آقای بروان وقت شما را زیاد نمی‌گیرم و به شما یک فهرست کوتاه و مقدماتی از ضروری‌ترین سلاح‌های تدافعی که مردم فلسطین «فورا» برای دفاع از خود به آن‌ها نیاز دارند پیشنهاد می‌کنم:

  1. 3000 موشک ضدهواپیمای کوتاه‌برد و میان‌برد تا فلسطینی‌ها بتوانند از آسمان‌های سرزمین خود در برابر جنگنده‌های اسرائیلی دفاع کنند.
  2. 1000 توپ ضدهوایی تا فلسطینی‌ها بتوانند از آسمان سرزمین خود در برابر تهاجم هلی‌کپترها و هواپیماهای تجسسی دفاع کنند.
  3. 750 موشک‌ هدایت‌شونده‌ی زمین به دریا تا فلسطینی‌ها بتوانند از شهرهای خود در برابر حملات ناوهای اسرائیلی دفاع کنند.
  4. 10000 موشک ضدتانک تا فلسطینی‌ها بتوانند مانع از ورود تانک‌های زرهی اسرائیلی به شهرها، محله‌ها و اردوگاه‌های آوارگان شوند.
  5. 2000 آمبولانس. به آن‌ها خیلی احتیاج است، چرا که از نظر ارتش اسرائیل آمبولانس‌ها و نیروهای امدادرسان اهداف آسان نظامی تلقی می‌شوند.
  6. 2500 موشک کروز، فقط برای این‌که اطمینان پیدا کنیم فلسطینی‌ها می‌توانند با دقت کافی خانه‌های رهبران اسرائیل را هدف قرار دهند و دیگر مجبور نباشند شهروندان سدروت، اشکلون و اشدود را با موشک‌های نادقیق هدف قرار دهند.
البته حتما جناب نخست‌وزیر توجه دارند که فهرست بالا بیشتر دفاعی است. برخلاف اسرائیل، فلسطینی‌ها نیازی به تانک، کشتی‌های جنگی، هواپیماهای جنگنده، بمب‌های خوشه‌ای، خمپاره‌های فسفرسفید و یا زیردریایی‌های هسته‌ای ندارند. تنها چیزی که آن‌ها می‌خواهند حداقل امکانات برای دفاع از خود در برابر وحشی‌گری‌های اسرائیل است. اما این فقط فلسطینی‌ها نیستند که به نجات‌دهنده نیاز دارند. دولت یهود واقعا به یک فلسطین از لحاظ نظامی نیرومند نیاز دارد، چرا که فقط در این صورت است که اسرائیلی‌ها از تمایلات ثابت‌شده‌ای که به نسل‌کشی و قتل‌عام دارند دست خواهند برداشت.

همه‌ی جانورهای بی‌رحم را نابود کنید – تحلیل نوآم چامسکی از وقایع غزه – قسمت اول

به هیچ‌وجه قصد بزرگ‌نمایی ندارم اما فکر می‌کنم تحلیل‌گر سیاسی-اجتماعی در حد نوآم چامسکی (از نظر التزام به بدیهیات اخلاقی، مستند بودن کلام، جامع‌گرایی و روشن‌گری) که در حوزه‌ی عمومی هم فعال باشد، در جهان امروز نداریم.

او فیلسوف و زبان‌شناس است و به عنوان یک دانشمند و محقق علمی برجسته، تسلط عالی‌ای به روش‌ تحقیق، گردآوری مطالب، تشخیص الگوها و استنتاج کردن دارد و البته نکته‌ی مهم‌تر التزام او به بدیهیات اخلاق (مهم‌ترین‌اش پرهیز از نظریه‌هایی که استاندارد دوگانه در خود دارند) است. به این ترتیب وقتی چنین ذهن پویایی به عرصه‌ی نقد سیاسی وارد می‌شود با فرسنگ‌ها فاصله‌، خود را از اغلب تحلیل‌گران دیگر متمایز می‌کند.

نوشته‌ی زیر (که مدت‌ها منتظرش بودم) را آقای نوآم چامسکی درباره‌ی وقایع غزه نوشته است. مطابق معمول در نوشته‌هایش جابه‌جا ارجاع‌های* مختلف به طیف وسیعی از اشخاص و منابع می‌دهد و آن‌چنان تار و پودی از ارجاعات و استنادات همراه با استفاده از اصول بدیهی اخلاق (مثلا پرهیز از استاندارد دوگانه) خلق می‌کند که «چاره‌‌ای» جز پذیرفتن واقعیت هولناکی که پشت کلام او نهفته است باقی نمی‌ماند. خلاصه این‌که برای من خواندن نوشته‌های نوآم چامسکی، همیشه تجربه‌ای منحصر به فرد بوده است.

چون فرصتش را ندارم که این متن را یک‌جا ترجمه کنم و پست هم خیلی بزرگ خواهد شد، در چند مرحله ترجمه و منتشر می‌کنم تا این تحلیل روشن‌گرانه و جامع‌ در اختیار خواننده‌های فارسی زبان قرار گیرد‌. امیدوارم مشغله‌های آتی‌ام باعث بدقولی‌ام نشود و بتوانم همه‌ی این متن را ترجمه کنم. اگر از دوستان کسی مایل بود در ادامه‌ی این ترجمه به من کمک کند بسیار سپاسگزارش خواهم بود. (متن اصلی به انگلیسی)

* عبارت‌های داخل گیومه «» نقل قول مستقیم هستند و داخل «» تاکیدهای من.

«همه‌ی جانورهای بی‌رحم را نابود کنید» : غزه 2009

قسمت اول

روز شنبه 27 دسامبر، جدیدترین تهاجم «اسرائیلی-آمریکایی» به مردم بینوای فلسطین آغاز شد. با توجه به مطبوعات اسرائیل، تهاجم از شش ماه پیش با وسواس و دقت بسیار طراحی شده بود. طرح حمله دو بخش مهم داشت: نظامی و تبلیغاتی. آن‌هم بر اساس درسی که اسرائیل از تهاجم سال 2006 لبنان آموخته بود، حمله‌ای که از نظر بسیاری، طراحی ضعیفی داشت و خوب تبلیغ نشده بود. بنابراین، می‌توانیم تقریبا مطمئن باشیم که بیشتر آن‌چه در غزه اتفاق افتاد، از پیش طراحی شده و مطابق برنامه بود.

مسلما، طرح تهاجم، زمان شروع حمله را هم شامل می‌شد: کمی قبل از ظهر، وقتی بچه‌ها از مدرسه باز می‌گشتند و جمعیت در خیابان‌های غزه‌ی پرتراکم موج می‌زد. فقط چند دقیقه طول کشید تا بیش از 225 نفر کشته و 700 نفر زخمی شوند، یک افتتاحیه‌ی‌ خوش‌یمن برای قتل‌عام مردمی بی‌دفاع که در یک قفس کوچک محبوس بودند و جایی برای فرار نداشتند.

اتان برونر (Ethan Bronner)، روزنامه‌نگار نیویورک‌تایمز، در تحلیل خود به نام «بررسی دست‌آوردهای جنگ غزه» این نکته را یکی از مهمترین دست‌آوردها می‌نامد. اسرائیل محاسبه کرده بود که اگر «رفتار دیوانه‌وار» (Go Crazy) داشته باشد و وحشتی بسیار بزرگ و غیرمتعارف ایجاد کند سود خواهد برد؛ دکترینی که به سال‌های دهه‌ی 1950 باز می‌گردد. برونر می‌نویسد «فلسطینی‌ها در غزه از همان روز اول پیام را دریافت کردند، وقتی که هواپیماهای نظامی اسرائیل چندین هدف را به طور همزمان قبل از نیم‌روز شنبه بمباران کردند. حدود 200 نفر فورا کشته شدند، حماس شوکه شد، در واقع کل غزه شوکه شد». برونر نتیجه‌ می‌گیرد که تاکتیک «رفتار دیوانه‌وار» موفقیت‌آمیز بوده است: «به نظر می‌رسد مردم غزه در این جنگ چنان رنجی را متحمل شده باشند که به دنبال مهار کردن حماس برخواهند آمد» — دولت منتخب حماس. این هم یکی دیگر از دکترین‌های قدیمی «دولت ترس» (State of Terror) است. تصادفا، من نمی‌توانم تحلیل نیویورک‌تایمز را درباره‌ی «بررسی دست‌آوردهای جنگ چچن» به خاطر بیاورم، اگر چه دست‌آوردهای آن جنگ هم ظاهرا بزرگ بوده‌اند.

احتمالا برنامه‌ریزی دقیق انجام شده زمان پایان حمله را نیز پیش‌بینی کرده بود: درست قبل از آغاز به کار اوباما؛ تا ریسک هر چند اندک شنیدن جمله‌ها‌ی انتقادی اوباما درباره‌ی این جنایت هولناک حمایت شده توسط آمریکا کاهش یابد.

دو هفته بعد از افتتاحیه‌ی تهاجم در روز سَبَّت (Sabbath) (شنبه، روز مقدس یهودیان) در حالی‌که بخش بزرگی از غزه تبدیل به ویرانه شده بود و آمار کشته‌‌ها به 1000 نزدیک می‌شد، آژانس امدادرسانی سازمان ملل (UNRWA)، که حیات بیشتر مردم غزه به آن وابسته است، اعلام کرد که ارتش اسرائیل مانع ارسال محموله‌های کمک به غزه شده است، چرا که در روز «سَبّت» معابر بسته است. به احترام این روز مقدس، فلسطینی‌ها در آستانه‌ی مرگ و زندگی می‌بایست از غذا و دارو محروم می‌شدند،‌ در حالی که همزمان صدها نفر در حال قصابی شدن توسط بمب‌افکن‌ها و هلی‌کپترهای آمریکایی بودند.

به این «نگرش دوگانه‌ به روز سَبّت» چندان توجهی نشد. البته قابل درک هم هست، چرا که در طومار بلند جرائم آمریکا-اسرائیل، چنین بی‌رحمی و نگرش تیره‌ای به سختی ارزشی بیش از یک پانویس ناچیز را دارد. اما این‌ها همه الگوهایی آشنا هستند. برای نمونه تهاجم اسرائیل به لبنان (با حمایت آمریکا) در ژوئن 1982 با بمباران اردوگاه آوارگان فلسطینی صبرا و شتیلا افتتاح شد، اردوگاهی که بعدها قتل‌عام هولناک دیگری زیر نظر «نیروهای «تدافعی» اسرائیل» (Israeli «Defense» Forces) نیز در همان‌جا اتفاق افتاد. در این بمباران یک بیمارستان محلی نیز هدف قرار گرفت و بنا به گزارش یک شاهدعینی (یک خاورمیانه‌شناس آمریکایی) بیش از 200 نفر را کشت. این کشتار پیش‌درآمد تهاجمی بود که منجر به قتل‌عام پانزده تا بیست‌هزار نفر و نابود شدن بخش عمده‌ی جنوب لبنان و بیروت شد و البته آمریکا حمایت نظامی و دیپلماتیک خود را یک لحظه قطع نکرد: وتوی قطع‌نامه‌ی شورای امنیت برای متوقف کردن حمله‌ی متجاوزانه‌ای که به بهانه‌ی دفاع از اسرائیل در برابر تهدیدات یک تشکیلات سیاسی آرام انجام شده بود. برخلاف داستان‌سازی‌های مرسوم درباره‌ی رنج اسرائیل از موشک‌باران‌های شدید، که فانتزی بهانه‌تراشان بود.

همه‌ی این‌ها عادی است و علنن در گفته‌های سران اسرائیلی مطرح می‌شود. سی سال پیش فرمانده موردخای گور (Mordechai Gur) گفت که از سال 1948 «ما در حال جنگیدن با مردمی بوده‌ایم که در روستاها و شهرها زندگی می‌کنند». سرشناس‌ترین تحلیل‌گر نظامی اسرائیل، زیف شیف (Zeev Schiff) گفته‌های وی را جمع‌بندی کرد «ارتش اسرائیل همواره جمعیت غیرنظامی را مورد هدف قرار داده است، عامدانه و آگاهانه… ارتش، هرگز میان اهداف غیرنظامی و نظامی فرقی قایل نشده است … [اما] عامدانه و آگاهانه به هدف‌های غیرنظامی حمله کرده است.» علت اتخاذ چنین سیاستی را دولت‌مرد مشهور ابا ابان (Abba Eban) چنین توصیف می‌کند: «هدف کاملا عقلانی‌ای وجود دارد: مردم آسیب‌دیده برای پایان دادن به دشمنی‌ها فشار خواهند آورد». مطابق برداشت ابان، این روش [کشتار عمدی غیرنظامیان] به اسرائیل اجازه می‌دهد که بدون مشکل چندانی برنامه‌های غیرقانونی توسعه‌ی زمین و سرکوب شدید را ادامه دهد. ابان این جملات را در انتقاد از بگین (Begin) می‌گفت، چرا که او [بگین] در دفاع از کشتار غیرنظامیان از ابان نقل قول کرده بود و اسرائیلی را تصویر کرده بود که «بی‌قیدانه از همه‌ی روش‌های قابل تصور کشتار و سرکوب مردم غیرنظامی بهره خواهد جست، آن‌هم به شیوه‌ای بسیار شبیه رژیم‌هایی که حتی آقای بگین هم جرات ندارد نام‌شان را به زبان بیاورد». ابان، البته از عمل‌کرد بگین انتقاد نمی‌کرد، فقط از این‌که بگین این نظریات را در ملاء عام مطرح کرده شاکی بود. صد البته برای آقایان ابان یا بگین یا طرفدارانشان مهم نبود که سیاست ‌«دولت ترور»شان واقعا هم شبیه عملکرد رژیم‌هایی بود که جرات نداشتند نام‌شان را به زبان بیاورند.

دلایل ابان برای سیاست دولت ترور، از نظر بسیاری متقاعد کننده است. در حالی که تهاجم اخیر به غزه در جریان بود، ستون‌نویس نیویورک‌تایمز آقای توماس فریدمن (Thomas Friedman) نوشت که تاکتیک‌های اسرائیل هم در حمله به غزه و هم در تهاجم 2006 به لبنان بر مبنای قاعده‌ی پذیرفته شده‌ی «تلاش برای درس دادن به حماس، از طریق تحمیل تلفات سنگین به شبه‌نظامیان حماس و رنج‌دادن مردم غزه» طراحی شده‌اند. این مساله از نظر عمل‌گرایانه پذیرفته است، همان‌طور که در لبنان جواب داد، «تنها راه‌حل بلندمدت برای متوقف کردن خطر آن‌ها، آوردن فشار کافی بر غیرنظامیان (خانواده‌ها و یا حامیان شبه‌نظامیان) است برای این‌که بتوان حزب‌الله را در آینده محدود نگاه داشت». با منطقی مشابه، تلاش بن‌لادن برای «درس دادن» به آمریکاییان در 9/11 بسیار ستودنی بود و یا حمله‌ی نازی‌ها به لیدایس و ارادور (Lidice and Oradour)، نابود کردن گروزنی توسط ولادیمیر پوتین و سایر تلاش‌های قابل ذکر برای «درس دادن».

اسرائیل برای این‌که تعهد خود را به این «اصول راهنما» نشان دهد رنج‌ها کشیده است. استفان ارلانگر (Stephen Erlanger‌) خبرنگار نیویورک‌تایمز گزارش می‌دهد که گروه‌های حقوق‌بشر اسرائیلی «با حمله‌ی هواپیماهای اسرائیلی به ساختمان‌هایی که باید در دسته‌بندی غیرنظامی قرار بگیرند مانند مجلس، ایستگاه‌های پلیس و کاخ ریاست‌جمهوری مخالف هستند» — و ما ممکن است اضافه کنیم روستاها، خانه‌ها، اردوگاه‌های پرتراکم آوارگان، شبکه‌ی آب و فاضلاب، بیمارستان‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، مساجد، تاسیسات امدادرسانی متعلق به سازمان ملل، آمبولانس‌ها و در واقع هر چیزی که بتواند مرهمی بر درد قربانیان بی‌اهمیت باشد. یک افسر ارشد جاسوسی اسرائیل گفت که «ارتش (IDF) به هر دو جنبه‌ی حماس حمله کرد، شاخه‌ی مقاومت یا نظامی آن و شاخه‌ی اجتماعی آن» که این دومی در واقع تعبیر مزورانه‌ای از جامعه‌ی غیرنظامی است. ارلانگر ادامه می‌دهد «او مدعی شد که حماس ماهیتی یک‌پارچه است و در جنگ، حمله کردن به تمامی ابزارهای سیاسی یا اجتماعی حماس همان‌قدر مجاز است که حمله به انبارهای راکت‌ آن». ارلانگر و سایر نویسندگانش درباره‌ی این حمایت آشکار و عملی از تروریسم گسترده‌ و هدف قرار دادن غیرنظامیان چیزی اضافه نمی‌کنند، بنابراین [این گونه] خبرنگاران و ستون‌نگاران سیگنال‌هایی مبنی بر تحمل کردن جنایت‌های جنگی و حتی حمایت مستقیم از آن  ارسال می‌کنند. با این‌حال برای پیروی از «نُرم»، ارلانگر فراموش نمی‌کند که تاکید کند موشک‌های حماس » به وضوح از نوع کشتار کور (indiscriminate) محسوب می‌شوند و بنابراین در تعریف کلاسیک تروریسم جای می‌گیرند».

مانند سایر کسانی که با اوضاع منطقه آشنا هستند، کارشناس خاورمیانه فواز جرجیس (Fawaz Gerges) معتقد است که «چیزی که مقامات اسرائیلی و متحدان نظامی آن‌ها در نظر نمی‌گیرند این است که حماس فقط یک سازمان نظامی نیست بلکه یک جنبش اجتماعی‌ست که پشتوانه‌ی مردمی بزرگی دارد و عمیقا در جامعه ریشه‌دار است». بنابراین وقتی آن‌ها صحبت از نابود کردن «شاخه‌ی اجتماعی حماس» می‌کنند، در واقع نابود کردن جامعه‌ی فلسطین را هدف خود قرار داده‌اند.

احتمالا جرجیس آدم خوش‌بینی است، چون بسیار دور از تصور است که مقامات آمریکایی و یا اسرائیلی — یا رسانه‌ها یا سایر نویسندگان‌ — از این واقعیت‌ها آگاه نباشند. بلکه، آن‌ها به صورت غیرمستقیم دیدگاه سنتی کسانی که ابزار خشونت را در انحصار خود دارند پذیرفته‌اند: مشت آهنین ما می‌تواند هر مخالفی را خرد کند، و اگر حمله‌ی سهمگین ما تلفات غیرنظامی زیادی هم داشت، چه بهتر، شاید بازماندگان‌شان درس خوبی بگیرند.

افسران ارتش اسرائیل به خوبی می‌دانند که یک جامعه‌ی غیرنظامی را نابود می‌کنند. اتان برونر از یک سرهنگ اسرائیلی نقل قول می‌کند که «جنگجوهای حماس چندان او و مردانش را تحت تاثیر قرار نداده‌اند». یک تفنگدار اسرائیلی سوار بر نفربر زرهی گفت که «آن‌ها بیشتر دهاتی‌هایی هستند که اسلحه به دست گرفته‌اند». آن‌ها شباهت بسیاری به قربانیان عملیات جنایت‌کارانه‌ی ارتش اسرائیل به نام «مشت آهنین» (iron fist) در نواحی اشغالی جنوب لبنان در سال 1985 دارند. عملیاتی که زیر نظر شیمون پرز (Shimon Peres)، یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان دوران «جنگ با تروریسم» زمان ریگان (Reagan’s War on Terror) انجام شد. در جریان این عملیات، فرماندهان و تحلیل‌گران استراتژیک اسرائیلی توضیح دادند که قربانیان «تروریست‌های دهاتی» بودند و نابود کردن آن‌ها دشوار بود چرا که «این تروریست‌ها با حمایت بیشتر مردم منطقه فعالیت می‌کردند». یک فرمانده‌ی اسرائیلی گلایه کرد که «تروریست‌… در این ناحیه چشم‌های بسیار دارد، چرا که او این‌جا زندگی می‌کند«. در همان‌حال خبرنگار جروسلم‌پست (Jerusalem Post) از مشکلات سربازان اسرائیلی در رویارویی با «مزدوران تروریست» (terrorist mercenary) و تندروهایی که جملگی این‌قدر متعصب بودند که خطر کشته شدن در برابر ارتش اسرائیل را به جان خریده بودند» می‌نویسد و معتقد است که «ارتش اسرائیل وظیفه دارد نظم و امنیت» را در نواحی اشغال‌شده‌ی جنوب لبنان برقرار سازد، علی‌رغم «بهایی که غیرنظامیان باید بپردازند». مشکل مشابهی را آمریکایی‌ها در ویتنام جنوبی، روس‌ها در افغانستان، آلمان‌ها در مناطق اشغالی اروپا و سایر مهاجمانی که در حال اجرا کردن دکترین گور-ابان-فریدمن بودند داشتند.

پایان قسمت اول /.


لطفا مشترک شوید
بامدادی+لینکدونی
فقط بامدادی
نجواها

اگر شصت و پنج‌هزار کودک آمریکایی قتل عام شده بودند

شاید با کمی تناسب گرفتن، بهتر متوجه شویم مناسبت‌های حاکم در دنیای امروز چگونه میان جان و امنیت آدم‌ها فرق می‌گذارد. این پست به بعضی از «تحصیل‌کرده‌ها» که «نسبت و تناسب گرفتن» را فراموش کرده‌اند تقدیم می‌شود.

قتل عام شصت و پنج‌هزار کودک آمریکایی

می‌دانیم که از آغاز حمله‌ی اسرائیل به غزه حدود 1000 «نفر» از مردم غزه کشته شده‌اند و حدود 320 نفر از قربانیان کودک بوده‌اند (آمار تا 13 ژانویه‌ی 2009). برای واضح‌تر شدن موضوع، این آمار را با جمعیت یک و نیم میلیون نفری غزه متناسب می‌کنم، بعد آن‌را در مورد دو کشور فرضی آلمان یا آمریکا معادل می‌کنم:
تصور بکنید یک «کشور فرضی»، به آمریکا حمله‌ی نظامی کند و دویست هزار آمریکایی شامل حدود شصت و پنج‌هزار «کودک» را ظرف مدت زمان کمی بیشتر از دو هفته «قتل عام» کند. یا مثلا تصور کنید در همین دنیای امروز، یک «قدرت فرضی» به آلمان حمله کند و پنجاه و پنج‌هزار نفر از جمله حدود هجده‌هزار کودک‌ آلمانی را قتل عام کند.
آیا در صورت بروز چنین فاجعه‌ای باز هم خانم  آنجلا مرکل تمام مسئولیت‌ها را به عهده‌ی آمریکا می‌دانست یا جورج بوش خواستار وارد آوردن فشارهای بین‌المللی بیشتر بر آلمان می‌شد؟

کشته شدن یازده میلیون اروپایی

در همین‌رابطه قبلا هم سعی کرده بودم «فاجعه‌ی عراق» را «متناسب» کنم:
تصور کنید در اروپا جنگ شود؛ معادل 11 میلیون اروپایی کشته و بیش از 80 میلیون اروپایی از خانه‌های خود رانده شوند و به ترکیه و الجزایر و مصر و لبنان پناه ببرند و در بدترین شرایط زندگی کنند،‌ دست به گریبان سرما، بیماری، سوء تغذیه و اولیه‌ترین نیازهای انسانی. شدت تلفات به حدی باشد که حتی برخی تعداد کشته‌شدگان اروپایی در اثر جنگ را بیش از 17 میلیون نفر تخمین بزنند.

یا تصور کنید یک قدرت فرضی به آمریکا حمله و این کشور را اشغال کند و در اثر آن معادل بیش از 6 میلیون نفر آمریکایی کشته شوند و حدود 50 میلیون آمریکایی از خانه‌های خود رانده شوند و به مکزیک و کانادا و کوبا پناه ببرند و در بدترین شرایط  و فقط برای زنده‌ ماندن مشغول انجام پایین‌ترین و سیاه‌ترین شغل‌ها شوند. تصور کنید در این شرایط هولناک تعداد کشته‌شدگان به حدی گسترده باشد که برخی تعداد کشته‌شدگان آمریکایی را حتی تا 11 میلیون نفر تخمین بزنند.

باور کردنش مشکل است؟ شاید، اما این دقیقا اتفاقی است که در عراق رخ داده است.

equality-in-our-worldpng

اگر جان یک فلسطینی یا یک عراقی با جان یک آلمانی یا یک آمریکایی هم ارزش می‌بود، واکنش دولت‌های غربی به کشتار مردم عراق یا غزه چگونه می‌شد؟

کاریکاتور روز: خودتان را به یک جای امن برسانید

carlos-lattuf

ارتش اسرائیل با ریختن اعلامیه‌ بر فراز غزه به شهروندان هشدار می‌دهد «برای ایمنی خودتان خانه‌هایتان را ترک کنید».

اما انگار فراموش کرده که در گتوی غزه جایی برای فرار وجود ندارد.

.

(طرح از کاریکاتوریست برزیلی کارل لاتوف)

آغاز سال جدید میلادی و ارتجاع و بربریت غیرقابل تحمل در وب فارسی

آن‌کس که حقیقت را نمی‌داند فقط یک نادان است، اما آن‌کس که حقیقت را می‌داند و آن‌را دروغ می‌نامد، جنایت‌کار است. — برتولت برشت

Wer die Wahrheit nicht weiß, der ist bloß ein Dummkopf. Aber wer sie weiß und sie eine Lüge nennt, der ist ein Verbrecher! — Bertolt Brecht.

من شخصا با زردنویس‌ها مشکلی ندارم، زیاد باهاشان نمی‌جوشم ولی اگر سلام کنند جواب سلامشان را می‌دهم. با آدم‌های کم اطلاع، ولی صاف و ساده هم مشکلی ندارم، چون همیشه این امید را دارم که با کمی خواندن یا شنیدن مواضع‌‌شان را اصلاح خواهند کرد. چیزی که من باهاش خیلی مشکل دارم رگه‌های غلیظ تزویر، ساده‌انگاری، شیادی، ارتجاع و یا همه‌ی آن‌ها با هم است که وقتی در نوشته‌های کسی ببینم نمی‌توانم راحت از کنارش بگذرم، چون دیگر کار به سادگی «ندانستن» نیست و انگار موضوع «چیز دیگری» است. دنیای وب و همین‌طور وب‌فارسی هم که از این نوع مطالب خالی نیست.

در اولین ساعت‌های سال جدید میلادی، چند نمونه از مطالب گهربار «هموطنان‌مان» را بخوانیم. واضح است که این‌ها فقط چند نمونه‌ی کوچک از دریای بی‌رحمی و ارتجاع «گروهی» در میان «ما»، نسل کورش!! و ملت برگزیده‌ی تاریخ!! و مردمان متمدنی!! که از انسانیت حتی اسمش را هم به ارث نبرده‌ایم، است:

سئوال: آیا حملات اسرائیل به غزه، توجیه پذیر است؟ {+}

پاسخ افشین از تهران: عجب سوالي مطرح کرده‌اييد ! پاسخ سوال شما را خود حماسيها داده‌اند وقتي خود آنها آتش بس را نقض و از تمديد آن خودداري مي‌کنند يعني اينکه دنبال جنگند و جنگ مي‌خواهند ، حالا که اسراييل دارد قلع و قمعشان مي‌کند چرا دنبال مظلوم نمايي هستند و دم از جنايات اسراييليها مي‌زنند ؟ مگر خودشان جنگ نمي خواستند خوب اين هم جنگ . {+}

پاسخ یک متفکر از سراسر دنیا: یک سوال؟ کدام نسل کشی؟ یک ششم کشته شدگان غیرنظامیند. بقیه نظامی . وزمانیکه حماس تمام مراکزش رو در مناطق مسکونی قرار داده آیا کشته شدنه این یک ششم و خطای موشکها اجتناب ناپذیره؟ آیا بهای فریاده ما را باید کودکان غزه بدهند ؟ آیا بهتر نیست بجای داد و فریاد و داغ کردن این جنگ آتش جنگ را خاموش کنیم؟ به نظر دوستان آیا ادامه این درگیری برای مردم غزه سودی داره؟ آیا تا بحال فکر کردید که مردم رام الله هم فلسطینیند ولی در آرامشی بیشتر از مردم غزه زندگی میکنند؟ چرا؟ {+}

پاسخ بهمن مرادی از تهران: بايد عرض كنم در جنگ حلوا پخش نمي كنند.بنده 18 ماه درجبهه جنگ با عراق بوده ام.بمب زن و كودك نمي شناسد.اگر حماس نگران افراد غير نظامي در غزه است چرا خود را ميان آنها مخفي ميكند؟ پاسخ اسرائيل اگر صحيح نباشد ولي منطقي است.اگر كسي 300 بار به در خانه شما فقط سنگ پرت كند و فرار كند شما چه پاسخي خواهيد داد؟شما هم مقابله به مثل ميكنيد(به در خانه اش سنگ پرت ميكنيد) يا در حد توانتان او را تنبيه خواهيد كرد؟پاسخ اسرائيل به اندازه عمل حماس موجه است. {+}

پاسخ سونیا: بسیار عمل خردمندانه است چون باید که از وطن خود دفاع کرد {+}

پاسخ شهرام از تهران: عزیزم جواب موشک را با بمب میدن این به اون در! {+}

پاسخ حمید از تهران: اسراییل حق دفاع از خود را دارد.مردم غزه مثل مردم ایران دارند تغاص اشتباه خودشون رو میدهند. اسراییل با حذف سیاسی و فیزیکی حماس بزرگترین خدمت را به مردم فلسطین خواهد کرد. حماس ساخته ی دست جمهوری اسلامی و مانع اصلی در روند صلح خاورمینه است. {+}

پاسخ آرمان از ایران: بله، گروه تروریستی حماس با پرتاب هزاران موشک به اسرائیل ونقض آتش بست و تمدید نکردن آن ، و از سوی دیگر بنا نهادن پایگاههای نظامی خود در کنار مردم بیگناه ، اینگونه میخواهد نشان دهد که مردم عادی کشته شده اند در حالی که کشته شدگان از مردم عادی 50 نفر و افراد حماس بالای 250 نفر بوده حماس تروریست عاشق این است که مردم بیگناه غزه بمیرند تا بتواند از آن استفاده تبلیغاتی کند. {+}

پاسخ شهاب برادران دیلمقانی از تهران:‌ موجودات مزاحم باید از بین بروند. وقتی حشره مزاحمی در خانه پیدا می شود، مگر آن را نمی کشید؟ ایران و ترکیه مگر به خاطر حملات گروههای پ ک ک و پژاک به مناطق شمالی عراق حمله نمی کنند؟ یا روسیه وقتی می بیند که سیستم دفاع موشکی آمریکا در اروپای شرقی در حال قرار گیری است، موشکهای دور بردش را به سمت اروپا هدف می گیرد. اما اسرائیل پیش از این بارها خواستار صلح و کنار آمدن فلسطینیان با شرایط اسرائیل بوده است؛ ولی این فلسطینیان همچنان به سنگ اندازی و امروزه به موشک پرانی ادامه می دهند! {+}

پاسخ آریا از دوبی: اگر اسراييل در چند سال پيش که با حزب الله جنگ کرد قاطعيت بيشتری نشان ميداد و کوتاه نميامد مسلمأ حماس جرات نميکرد به سوی اسرائيل موشک پرتاب کند و من اين اقدام اسرائيل را دفاع از سرزمين تاريخی خود ميدانم.حکوتهايی هم همانند حکومت ايران که در صدد اشوب در منطقه ميباشند مسلما از اين اقدام سوء استفاده ميکنند چون ثابت کرده اند که هر وقت هم هيچ موضوعی نباشد به بهانه های مختلف مردم را به خيابانها ميکشاند.تا مردم را سرگرم نمايد. {+}

و …

و …

و …

و …


و البته هستند کسانی که هنوز امید به «شرف و شعور» را در دل آدم زنده نگاه می‌دارند:

پاسخ نادر صوفی‌لو از تورنتو: از ايرانيان مقيم کانادا هستم. به عنوان يک انسان (نه بعنوان يک ايرانی و نه بعنوان يک مسلمان!) از نظرات هموطنانی که گفته اند مسئله فلسطين به ما مربوط نيست و چرا اصلا مطرح شده ، احساس شرم می کنم. مسئله فلسطين مسئله حقی است که از عده ای مظلوم سلب شده و مربوط به حکومت ايران و يا يک جناح سياسی خاص نيست. اينکه عده مردم مظلوم به خاطر دفاع از حداقل حقوق انسانی خود هر روز به بدترين شکل به خاک و خون کشيده می شوند و حتی دارو و غذا هم از آنها سلب می شود جان هر انسانی! را به درد می آورد. {+}

پاسخ علی اچ از تهران: سوال شما ازابتدا غلط است. اسرائیل حق ندارد یک لحظه در آن سرزمین باشد چه برسد که دفاع هم بکند. مثال اسرائیل مثل جانی است که وارد خانه آدم شده به زور و وقتی می خواهید او بیرون کنید بگوید چون شما می خواهید من را از خانه خودتان بیرون کنید من حق دارم از خودم دفاع کنم. اما متاسفانه چون آمریکا (که دیگر آن آمریکایی که لینکلن می خواست نیست) از متجاوز دفاع می کند زور صاحبان حق به او نمی رسد. {+}

پاسخ نازنین از کوالالامپور: به نظر من شراب کریسمس امسال درآمریکا و اسرائیل مخلوط با خون همنوعان ما بود.عجب حقوق بشر وحشیانه ای … {+}

پاسخ یعقوب از اردبیل: باسلام حملات جنگده های اسرائیلی به نوار غزه بغد از ماهها محاصره همه جانبه و بستن گذرگاههای موجود با هر دلیلی حتی بحث موشکهای حماس غیر قابل توجیه میباشد چظور وجدان بشریت وانسانهای اگاه اجازه میدهند انسانهای بی دفاع در خانه و کاشانه خویش دچار حملات سنگین قرار میگیرند و امکان امداد رسانی به مجروحین و صدمه دیدگان وجود نداشته باشد هر انسانی با هر دینی و مسلکی وقتی فجایع غزه را میبیند اگر وجدان اگاهی داشته باشد باید این بی رحمیها رانکوهش نماید. {+}

دولت کدام کشور جهان رسما ترور می‌کند؟

وزیر حمل و نقل اسرائیل به دولت این کشور توصیه کرد:

اسرائیل باید گفتگوها را خاتمه دهد و سیاست «کشتار هدف‌مند اشخاص» را در قبال دولت حماس پیشه سازد.


Israel’s transportation minister, Shaul Mofaz:

Israel should stop talking and launch a personal targeted killing policy against Hamas.


_39950145_yassin1

دولت اسرائیل ده‌ها سال است «اشخاصی» را که خطرناک تشخیص می‌دهد «ترور» می‌کند و از بیان علنی آن حتی پیش از انجام ترور،  ابایی ندارد. اصطلاح «کشتن هدف‌مند» (Targeted Killing) یادآور این سیاست تاریخی دولت اسرائیل است که رسانه‌های بزرگ غرب برای پرهیز از کاربرد اصطلاح مخوف «تروریسم دولتی» به کار می‌برند.

هیچ دولتی در جهان تا این حد گستاخ نبوده است که این‌چنین رسما و علنا مرتکب «فعل ترور» شود.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (01-09-2008)

  • چرا این‌جا سیاه است؟
    این وبلاگ سیاه پوش شده است، بخاطر شصت کودک افغانی که چند روز پیش در حمله‌ی هوایی آمریکا قتل عام شدند. من عزادارم بخاطر اینکه هیچکس حرفی از اینها نمی‌زند. این سکوت یعنی مرگ اندر مرگ.
  • پیاده‌روها؛ پیاده‌روهای عاشق
    مثل بیشتر نوشته‌هایش ساده، غم‌انگیز و خواندنی
  • سوسک: غذای آینده
    تحقیقات نشان می‌دهد حشرات نسبت به گوشت گاو و مرغ هم ارزش غذایی بیشتری دارند و هم تولید آن‌ها به محیط زیست آسیب کمتری می‌رساند. بنابراین به نظر می‌رسد در آینده، خوردن حشرات در بیشتر نقاط جهان متداول شود. (آفرین به پسر فهمیده، چرا که گفتن برخی از حرف‌ها جسارت می‌خواهد، حتی اگر منطقی و علمی باشند).
  • سیستم مدیریت محتوای شرکت بلومبرگ باعث مرگ آقای استیو جابز شد
    استیو جابز بزرگ درگذشت. اما نه، صبر کنید، ظاهرا اشتباهی شده است!
چه کسی مسئول خون بی‌گناه کودکان افغانی و عراقی است که هر روز به زمین ریخته می‌شود؟ پاسخ منحصر به «تجارت‌پیشگان جنگ» نمی‌شود. تک‌تک کسانی که در همین وبلاگستان (اسم نمی‌آورم) در توجیه طبیعی‌ بودن بی‌عدالتی، توجیه طبیعی بودن جنگ، طبیعی‌ بودن تخریب محیط زیست به بهانه‌ی سرمایه‌داری و یک کلام طبیعی بودن سیستمی که «خواه ناخواه و بر اساس نهادی‌ترین اصولش» منجر به چنین جنایت‌هایی می‌شود قلم‌فرسایی می‌کنند، ناخواسته در این گناه شریک هستند.

یک ذهنیت بسیار خطرناک

چند روز پیش در افغانستان یک فاجعه رخ داد. یک نمونه‌‌ از ده‌ها مورد جنایت‌ جنگی‌ای که هر روز در عراق و افغانستان اتفاق می‌افتد، اما این‌بار به خاطر مقیاس بزرگ و باورنکردنی‌اش از «دیوار بلند رسانه‌های آزاد» عبور کرده و به گوش من و شما رسیده است.

تیم اعزامی سازمان ملل «شواهد متقاعدکننده‌ای» یافته است که نشان می‌دهد 90 غیرنظامی (دست‌کم 60 نفر کودک زیر 15 سال، 15 زن و 15 مرد)  در حمله‌ی هوایی هفته‌ی گذشته نیروهای آمریکایی به روستای عزیز‌آباد استان هرات کشته‌ شده‌اند. این جماعت نگون‌بخت بی‌دفاع ظاهرا برای شرکت در مراسم چهلم یکی از بزرگان روستای خود جمع شده بودند.

AC-130U Spooky GunShip

کشتار توسط یک فروند هواپیمای AC-130U Spooky (در شمار مجهزترین، گران‌قیمت‌ترین و در عین‌حال مخوف‌ترین هواپیماهای موجود در زرادخانه‌ی ارتش آمریکا) انجام شد که مجهز به پیشرفته‌ترین تجهیزات گلوله‌باران هوایی با دقت بسیار بالاست. مسلما تا تحقیفات کاملی در این زمینه منتشر نشود معلوم نخواهد شد قربانیان دقیقا چطور کشته شده‌اند. اما با توجه به نوع سلاح‌های هواپیمای ذکر شده به نظر می‌رسد کشتار توسط آتش‌بار مسلسل‌های 25، 40 و 105 میلیمتری انجام شده‌ باشد، آن‌هم از فاصله‌ی نزدیک، چرا که مسلسل‌چی‌های داخل هواپیما نیاز به دید مستقیم دارند.

طرفداران قسم‌خورده‌ی امپراطور دست‌کم در این مورد خاص نمی‌توانند مدعی شوند که تلفات غیرنظامیان اجتناب‌ناپذیر یا غیرعمدی بوده. چرا که به نظر می‌رسد رگبار مسلسل به سوی جمعیت غیرنظامی از فاصله‌‌ی نزدیک و به صورت کاملا آگاهانه انجام شده است.

اما تردید نکنید «خرده نوچه‌های امپراطور» در سراسر جهان و همین‌طور همین ایران خودمان، دلایل کافی و بسیار تمیز و منطقی‌ای برای این جنایت جنگی آشکار پیدا خواهند کرد. دلایلی که مبتنی بر اصل ازلی و خدشه‌ناپذیر زیر است:

امپراطور آمریکا در هر جای جهان در حال جنگ با هر کسی که باشد محق است.

به این ترتیب لابد تردیدی نیست که:

  1. نیروهای آمریکایی در جستجوی تروریست‌ها و اعضای طالبان بوده‌اند و تقصیر از جانب خود طالبان بوده که نیروهای آمریکایی را فریب داده‌اند.
  2. نیروهای آمریکایی قصد نداشتند مردم را بکشند، تقصیر از جانب خود طالبان بوده که در دهکده و لابه‌لای صفوف کودکان پنهان شدند و هیچ چاره‌ای برای هواپیمای آمریکایی باقی نگذاشتند جز این‌که همه را قتل عام کند.
  3. اگر هم نیروهای آمریکایی برای مبارزه با تروریسم چند غیرنظامی را بکشند، اشکالی ندارد چون در کل هدفشان خیر است و برای رسیدن به هدف خیر، کشته شدن چند شهروند درجه‌ی دو از یک کشور درجه‌ی دو اهمیتی ندارد.
  4. کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای آمریکایی «تلفات ناخواسته‌ی غیرنظامیان در اثر عملیات هوایی» نامیده می‌شود، نه این‌که خدای نکرده «قتل عام غیرنظامیان و جنایت جنگی».
  5. البته کشته شدن غیرنظامیان کار خوبی نیست و ما آن‌را محکوم می‌کنیم، اما چه می‌شود کرد، جنگ است دیگر و در آن نقل و نبات پخش نمی‌کنند.
  6. اگر آمریکایی‌ها نبودند، طالبان خیلی بیشتر از این‌ها از افغان‌ها می‌کشتند.
  7. آمریکایی‌ها می‌خواهند صلح و دموکراسی را برای مردم افغانستان ببرند، تقصیر از مردم افغانستان است که این مساله را درک نمی‌کنند.
  8. چرا حالا گیر دادی به افغانستان؟ افغانستان به ما چه؟
  9. از اولش هم معلوم بود تو طرفدار طالبان هستی!

فهرست بالا می‌تواند بلندتر از این باشد، شاید برخی از کامنت‌های همین پست کمک کند کامل‌ترش کنم.

خدمه‌ی هواپیمای AC-130U در حال خشاب‌گذاری توپ‌‌ها و مسلسل‌های هواپیما

خسته هستم و بعضی از خبرها هم خستگی‌ام را بیشتر می‌کنند. مرا با امپراطور کاری نیست چرا که بر اساس سازوکار خودش حرکت می‌کند و امثال من فقط می‌توانیم نظاره‌گرش باشیم یا کمی‌ آن‌را بشناسیم. چیزی که بیشتر روح آدم را می‌خورد، ذهنیت خطرناکی است که «بنگاه‌های تولید فرهنگ امپراطور» در ذهن و روح ما جا انداخته‌اند. ذهنیتی که بر اساس آن، دنیا را از نظرگاه امپراطور می‌بینیم، بی‌آن‌که متوجه باشیم این دیدگاه ازآن ما و برای ما نیست.

چرا این ذهنیت خطرناک است؟ چون ما خود از قربانیان امپراطور هستیم. خطرناک و چه بسا احمقانه است که به یک سیستم ضدبشری هولناک به عنوان منجی‌ بشریت نگاه کنیم و تک‌تک حرکات شیطانی‌اش را هم با همان فرمولی که خودش به ما تجویز کرده است توجیه کنیم.

باور کنید هم خطرناک است و هم احمقانه.

پی‌نوشت: بدون این‌که متوجه باشم امکان کامنت گذاری این پست را خاموش کرده بودم. این امکان الان باز شده است. با عرض پوزش از همه‌ی دوستان 🙂


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

فیلم کشتار غیرنظامیان عراقی توسط هلی‌کپتر آپاچی آمریکایی

ویدئوی زیر که از داخل کابین یک هلی‌کپتر آپاچی آمریکایی ضبط شده حمله موشکی به گروه غیرنظامیانی که در یکی از خیابان‌های شهر فلوجه راه می‌روند و نابودی آن‌ها را نشان می‌دهد. این کشتار که فقط یک نمونه از هزاران هزار نمونه «فیلم‌برداری نشده» یا «فاش نشده» دیگر در عراق است از مصادیق بارز و آشکار «جنایت جنگی» است. {بیشتر در همین رابطه}

چنین رفتاری از سوی نظامیان و فرماندهان آن‌ها اگر از لحاظ حقوقی پی‌گیری شود می‌تواند به مجازات‌های سنگین (در حد حبس ابد یا حتی اعدام) فرمانده‌هانی که در طراحی و اجرای آن نقش داشته‌اند منجر شود. اما کجاست دادگاهی که قدرت و اراده محاکمه «خوک‌های چاق» و نه «سربازان گردن‌باریک» را داشته باشد؟

  • خلبان از فرمانده‌ سئوال می‌کند: تعداد زیادی آدم می‌بینم. آیا نابودشان کنم؟
  • صدای فرمانده از آن سو که بلافاصله جواب می‌دهد: بله نابودشان کن.
  • خلبان: ده ثانیه
    موشک جماعت را متلاشی می‌کند و دود تمام صحنه خیابان را پر می‌کند.
  • خلبان: هدف با موفقیت.
  • خلبان: آه پسر!

موقعی که خلبان برای شلیک موشک کسب اجازه می‌کند «تعداد زیادی آدم» را گزارش می‌دهد، نه افراد مسلح؛ و اجازه شلیک بلافاصله داده می‌شود. این نشان می‌دهد دستور اصلی عملیات هدف قرار دادن همه کسانی که در خیابان دیده شوند بوده است. این یک «جنایت جنگی» واضح است.

صدای از سرکیف خلبان که می‌گوید «آه پسر!» (!Au dude) در پایان فیلم نشان می‌دهد این‌نوع وحشی‌گری در ذهن نیروهای نظامی اشغال‌گر رخنه کرده و عادی شده و چگونه رویارویی تبدیل به «جنگ نژادی» شده است.

war-crime

نامه سرگشاده به دادگاه بین‌المللی

ویدئوی فوق به همراه چندین مستند دیگر در نامه سرگشاده اسپنسر اسپراتلی (Spencer Spratley) به دادستان دادگاه بین‌المللی در هاگ ذکر شده است. عنوان این نامه سرگشاده این است: «آمریکا در فلوجه مرتکب جنایت جنگی شده است».

چند نمونه از مستنداتی که در این نامه به آن‌ها اشاره شده:

فاجعه انسانی با ابعاد غیر قابل توصیف

نمونه‌های محدود و جسته گریخته‌ای که گاه از سد محکم رسانه‌ای حاکم بر عراق عبور می‌کند و در اختیار مردم قرار می‌گیرد نشان‌گر فاجعه‌ای هولناک در عراق است که ابعاد واقعی‌اش بر هیچ‌کس روشن نیست.

وقتی نوام چامسکی می‌گوید اگر قوانین دادگاه نورنبرگ به همان شدتی که در مورد نازی‌ها اجرا شدند، در مورد بقیه شخصیت‌های سیاسی بعد از جنگ جهانی دوم اجرا می‌شد، احتمالا همه رئیس‌جمهورهای ایالات متحده به اعدام محکوم می‌شدند، حرف اغراق‌آمیزی نزده است. اگر تردید دارید نوشته نوام چامسکی که به طور خلاصه نشان می‌دهد تک‌تک رئیس‌جمهورهای ایالات متحده بعد از جنگ جهانی دوم مرتکب تخلفاتی مشابه یا شدیدتر از تخلفات نورنبرگ شده‌اند را ببینید.

در واقع واقعیت تلخ در این‌جاست که این حرف اصلا اغراق‌آمیز نیست.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی