چطور می‌توانی با یک جمله ایده‌ی خوب من را بکشی؟

چطوری می‌شه یه ایده‌ی خوب رو در نطفه خفه کرد؟ با ضدحال زدن به کسی که اون رو داره مطرح می‌کنه به خصوص وقتی که ایده هنوز خیلی خام و اولیه باشه. تو این شرایط چند تا جمله‌ی ضد حال و فیدبک منفی اساسی ممکنه طرف رو به کلی از ایده‌ای که داره منصرف کنه. اینو نمی‌نویسم واسه این‌که شما برین و این‌کار رو بکنید. برعکس، اینو می‌نویسم واسه همه‌مون (از جمله خودم) که بتونیم راحت‌تر اونایی که این‌کار رو می‌کنن شناسایی کنیم و بهشون یادآوری کنیم که کشتن یه ایده‌ی جدید و دلسرد کردن آدم‌ها کار سختی نیست (اگه این آدم‌ها مصداق واقعی اس‌هول نیستن، پس کیه؟). بهشون یادآوری کنیم که قرار نیست هر ایده‌‌ای را عملی کنن، اما قرار هم نیست همون اول توی سرش بزنن. ایده‌ها و حرف‌ها رو جدی بگیریم. اجازه بدیم مطرح بشن و تا حدی که امکانش رو داریم شکل گرفتن و مطرح شدن‌شون رو ترویج و تشویق کنیم. بزرگ‌ترین ایده‌های تاریخ هم بالاخره یه روزی ایده‌ی اولیه‌ای بودن و حتی شاید هم به نظر خیلی‌ها مضحک یا نشدنی می‌اومدن.

جمله‌های زیر در شمار موثرترین روش‌های «کشتن ایده‌های جدید» هستند (اینا رو توی یه ورک‌شاپ یادداشت کردم. متاسفانه مرجع ندارم براش):

  • یادت نره که ما باید پول هم در بیاریم.
  • مدیریت هیچ‌وقت این ایده‌ رو قبول نخواهد کرد.
  • در موردش فکر می‌کنیم، اما «بعدا».
  • می‌دونم که این‌کار ممکن نیست.
  • ما واسه این‌کار بیش از حد کوچک/بزرگ هستیم.
  • اینو قبلا آزمایش کردیم.
  • این کار خیلی گرون در میاد.
  • الان وقت مناسبی واسه این جور بحث‌ها نیست.
  • این یعنی کار بیشتر! دنبال دردسریا.
  • ما همیشه اینطور کار می‌کردیم، حالا واسه چی باید عوضش کنیم؟
  • تو مشکل رو درست متوجه نشدی.
  • خوبه. بحث رو ادامه می‌دیم اما بعدا.
  • تو قسمت ما،‌ وضعیت فرق می‌کنه.
  • بذار یکی دیگه اول آزمایشش کنه.
  • این تو برنامه‌ریزی بلندمدت ما نمی‌گنجه.
  • با علی صحبت کن، این مربوط به تخصص من نمی‌شه.
  • ما امسال همین الانش هم بیش از بودجه‌مون خرج کردیم.
  • این کار نمی‌کنه. تازه مخالف اساس نامه شرکته.
  • واسه اش وقت نداریم.
  • ایده‌ات از لحاظ تئوری خوب به نظر می‌رسه، اما چطوری می‌خوای عملی‌اش کنی؟
  • واسه عملی کردنش به اندازه‌ی کافی نیروی انسانی نداریم.
  • واسه این ایده هنوز آماده نیستیم.
  • واسه تغییر دیگه خیلی دیر شده.

آدمی که این جمله‌ها رو به کسی که داره برای اولین بار ایده‌اش رو باهاش مطرح می‌کنه می‌گه معمولا منظورش چیز دیگه‌ای هست اما روش نمی‌شه یا جراتش رو نداره منظور اصلیش رو بگه. منظور اصلی‌ش هم معمولا یکی یا چند تا از موارد زیره:

  • من از شنیدن یا بحث کردن در مورد ایده‌های جدید وحشت دارم. امنیت روانی‌ام رو با حرف‌هات به خطر ننداز!
  • ما همین الانش‌ بهترین هستیم و بهتر از این دیگه نمی‌شه باشیم. اگه بهتر از این نمی‌شه باشیم دیگه اصولا واسه چی در مورد ایده‌های جدید صحبت کنیم؟
  • من تو رو اصلا عددی حساب نمی‌کنم که بخوای واسه من ایده‌ی جدید بدی جوجه.
  • بهتر شدن نیاز به کالیبر داره. ول ل ل ل ل ل ل ل ش کن.

شاید فکر کنید موضوق فقط به کار و پول درآوردن مربوط می‌شود. اما همیشه این نیست. خیلی از ما با همین روش‌ها بچه‌هایمان را به موجوداتی خشک و بی‌خلاقیت مثل خودمان تبدیل می‌کنیم.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

من و دخترک گل‌فروش سر چهارراه

پشت چراغ قرمز ترمز می‌کنم و همان‌طور که توی حس صدای شجریان هستم، دختربچه‌ای کنار پنجره ظاهر می‌شود و از من می‌خواهد که از او شاخه‌ای گل خریداری کنم. پول خرد به اندازه کافی توی ماشین دم دست دارم. از گل هم بدم نمی‌آید. شاید باید یک شاخه گل از دخترک بخرم.

دخترک کمتر از ۱۰ سال سن دارد. با هر معیاری که حساب کنم، او یک کودک است. کودکان نباید کار کنند، آن‌هم کاری این طور خشن در محیطی چنین خطرناک. کسی که این کودک را سرچهارراه‌ها و توی این شهر خراب به کار واداشته، شاید آدم بیچاره‌ای بوده قبول، اما این دلیل نمی‌شود که فرزند خردسالش را به کار وادار کند. تازه این احتمال هم هست که طرف آدم بیچاره‌ای نبوده و چند تا یا چندده‌تا از این بچه‌ها را به زور تازیانه به کار گرفته و آخر شب هم هر چه درآورده‌اند از حلقوم‌شان می‌کشد بیرون. خلاصه این‌که من با یک مورد «کار کودک به خاطر فقر خانواده» طرف هستم و یا با خوکی که خون بچه‌ها را توی شیشه می‌کند. در هر دو حالت، من نمی‌توانم با خرید شاخه‌ای گل، این وضعیت را تایید کنم. من نه می‌توانم از وضعیتی که در آن کودکی وادار به کار می‌شود حمایت کنم، و نه می‌توانم طرفدار یک خوک استثمارگر بچه‌های بی‌سرپرست باشم. — اما دخترک بی‌گناه است. او را مجبور کرده‌اند.  — ربطی به موضوع ندارد. پولی که من به این دخترک بدهم، اولا خرج رفاه او نخواهد شد (توی جیب دیگری خواهد رفت) ثانیا استمرار این وضعیت رقت‌بار را تضمین خواهد کرد.

چراغ سبز شده است. دخترک التماس می‌کند. سعی می‌کنم چشم‌ام توی چشم‌هایش نیفتد. می‌گویم: «تو نباید توی این سن کار کنی».  قلبم تیر می‌کشد. پایم را روی گاز می‌گذارم.

می‌دانم تا چند روز بعد سوالی روحم را خواهد جوید: «آیا اشتباه کرده‌ام؟»


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

تصمیم‌گیری در اتوبان: چگونه یک عوضی را مدیریت کنیم؟

دارم توی یکی از اتوبان‌های تهران رانندگی می‌کنم و در خط تندرو هستم. ساعت شلوغی است، با وجود این سرعت من تقریبا با سرعت حداکثر مجاز در اتوبان برابری می‌کند. با این‌ حال راننده‌ای از پشت چراغ می‌زند که یعنی بروم کنار. نگاهی به جلو و عقب می‌اندازم و می‌بینم تا چشم کار می‌کند ماشین پیش رویم است. پس معنی چراغ ایشان تنها این نیست که من بروم کنار، معنایش این است که همه بروند کنار که ایشان رد شود. شاید آمبولانس، پلیس یا ماشین آتش‌نشانی باشد. دوباره به آینه نگاه می‌کنم که مطمئن شوم. خیر. از این بحث‌ها نیست. خواه ناخواه با اطلاعات موجود نتیجه‌گیری می‌کنم: با یک عوضی طرفم.

عوضی فاصله‌اش را از پشت کم کرده و چیزی حدود یک یا دو متر با ماشین من فاصله دارد. باز هم چراغ زد. چکار باید کنم؟

چهار انتخاب دارم:

۱)  از خط تندرو خارج شوم و راه بدهم

این دقیقا چیزی است که عوضی می‌خواهد. من راه بدهم، گاز بدهد به ماشین بعدی برسد و چراغ بزند. او راه بدهد. بعدی راه بدهد. همه راه بدهند تا حضرت‌شان کیف کنند. این گزینه مطلوب من نیست، چون من دوست ندارم به همین راحتی به یک عوضی امتیاز بدهم.

۲) بی‌خیالش شوم. در خط تندرو بمانم و با همین سرعت ادامه دهم

این‌کار عوضی را به هدفش نمی‌رساند، اما برای من وضعیت مطلوبی نیست. بر فرض که من مجبور شوم ترمز ناگهانی کنم، عوضی از پشت به من می‌زند و اگر چه مقصر است اما من دچار خسارت و دردسر می‌شوم. من نمی‌خواهم آسیب ببینم، حتی اگر تقصیر من نباشد. پس این که عوضی با فاصله کم پشت سر من رانندگی کند و سرعت هم این قدر زیاد باشد وضعیت قابل قبولی برای من نیست.

۳) در خط تندرو بمانم، اما سرعتم را زیاد کنم

این کار دو تا مشکل دارد. اول این که تا حدی عوضی را راضی می‌کند چون او حالا می‌تواند با سرعت بیشتری حرکت کند. اما اشکال دوم و مهم‌تر این است که حالا من توی اتوبان شلوغ مجبورم فاصله‌ام را با ماشین جلویی کم کنم و خودم را در وضعیت خطرناکی قرار دهم. این گزینه هم مطلوب من نیست.

۴) در خط تندرو بمانم، اما سرعتم را کم کنم

با توجه به شرایط، این گزینه مناسب‌ترین است. بدون این که ترمز کنم، پایم را از روی گاز بر می‌دارم تا آرام آرام و به صورتی کاملا ایمن، سرعت ماشین کم شود. در همان حال فلاشر را روشن می‌کنم تا به عوضی بفهمانم که فاصله‌اش با من کم است و تا وقتی که فاصله‌اش را به اندازه دست کم چهار ثانیه (یعنی اگر من ترمز کنم، چهار ثانیه بعد به من بخورد) زیاد نکند سرعت من کم و کمتر خواهد شد تا شدت برخورد احتمالی را کاهش دهد. همان‌طور که سرعتم کمتر می‌شود عوضی کلافه‌تر می‌شود. اگر این‌کار باعث شد که او هم سرعتش را کم کند و فاصله‌اش را از پشت با من زیاد کند که هیچ، من هم سرعتم را به حد قبل می‌رسانم و هر دو ادامه می‌دهیم چون این وضعیت مطلوب من است «عوضی به هدفش نرسیده، اما کوتاه آمده». اما اگر عوضی سرعتش را کم نکند، به کم کردن سرعتم ادامه می‌دهم تا جایی که مجبور می‌شود خط‌ اش را عوض کند و از سمت راست سبقت بگیرد. در این حال مشکل من دیگر حل شده است و او می‌تواند برود و ادامه زندگی پر استرس‌اش را بدهد بدون آن‌که از من امتیازی گرفته باشد یا آن‌که مرا به وضعیت خطرناکی دچار کرده باشد.

نکته کلیدی: در تمام این مدت باید خونسردی خودتان را حفظ کنید و بدون هیچ هیجان خاصی، از کل فرایند «مدیریت عوضی» لذت ببرید.


با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

یک روش ساده برای کم کردن سطح استرس

چند روز پیش، پیش یک مشاور بودم و برای کاهش سطح استرس در محیط کار و منزل این روش ساده را پیشنهاد کرد که به نظرم رسید به نمودار تبدیلش کنم و این‌جا بیاورم، شاید به درد کسی بخورد. فایل نمودار هم به صورت تصویر و هم به صورت پی‌دی‌اف موجود است.
.
به قول خانم مشاور، ظاهرا نکته این است که استرس و تنفس به هم مربوط هستند (کدام دو پدیده در تن و جان به هم مرتبط نیستند؟). آدمی که تند و نامنظم تنفس می‌کند این سیگنال را به بدنش می‌دهد که خطر یا مشکلی هست که باید برطرف شود و در نتیجه استرس ایجاد می‌شود. با این تمرین ساده که چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشد می‌توانید تنفس‌تان را آرام و منظم کنید که به تدریج شما را آرام می‌کند.
.
همان‌طور که توی دیاگرام هم نوشته‌ام، روش به این صورت است که یک مستطیل یا مربع مثل در یا پنجره که ترجیحا ابعاد بزرگی هم داشته باشد انتخاب می‌کنید. بعد شروع می‌کنید و با چشم اضلاع آن‌را طی می‌کنید (به صورت چرخشی). روی یکی از ضلع‌ها نفس را بدهید داخل، روی ضلع دوم نفس را حبس کنید، روی ضلع سوم نفس را بدهید بیرون، روی ضلع چهارم نفس را حبس کنید و این فرایند را چند دقیقه تکرار کنید. سعی کنید چشم را نسبتا آهسته بگردانید تا تنفس عمیق و آرام و منظم شود.
.
انجام این تمرین هر بار چند دقیقه طول می‌کشد. در صورت نیاز می‌توانید آن‌را هر چند ساعت یک‌بار تکرار کنید. من آزمایش کردم (می‌کنم)، بد نبود. شما هم امتحان کنید.
.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

فرق میان جنس و جنسیت را می‌دانید؟

متاسفانه در زبان فارسی واژه‌های شبیه‌ به یکدیگری برای دو مفهوم جنس (sex) و جنسیت (gender) وجود دارد و کم و بیش می‌بینیم که این دو مفهوم و مفاهیم وابسته به آن‌ها با هم خلط می‌شوند.

نمونه‌ی بارز چنین خلط مفهومی، بحث‌ اخیری است که خانم شادی صدر با نوشته‌ی ضعیف اما جنجال‌برانگیز خود برپا کرد. نقاط ضعف نوشته‌ی ایشان به اندازه‌ی کافی در این روزها منعکس شده اما یکی از ضعف‌هایی که کمتر به آن اشاره شده این است که ایشان در نقد خود از مردان و حمایت خود از زنان مفاهیم زیستی، روانی و اجتماعی جنس و جنسیت را با یکدیگر خلط کرده است. وی از یک‌سو به نقد ساختارهای اجتماعی‌ یا روانی جنسیت (ابراز جنسیتی) می‌پردازد و از سوی دیگر به موجودات مذکر به معنای زیستی حمله‌ور می‌شود (یا دست کم تلاشی برای تفکیک این مفاهیم، قبل از تعمیم‌بخشی نمی‌کند).

مدلی که این‌جا ترجمه کرده‌ام کامل‌ترین یا دقیق‌ترین تصویری که از مفاهیم جنس/جنسیت وجود دارد نیست اما می‌تواند نمای بهتری از پیچیدگی واقعیت ارائه بدهد. برای وضوح بیشتر نمودار روی آن کلیک کنید یا نسخه‌ی PDF آن‌را دریافت کنید.

همان‌طور که در نمودار بالا هم دیده می‌شود، مفاهیم مربوط به جنس/جنسیت را می‌توان به چهار دسته‌ی متمایز تفکیک کرد:

1. جنس زیستی (Biological Sex):

شامل عضوهای تناسلی خارجی و سیستم تولید مثل داخلی، کروموزم‌ها، سطح هورمون‌ها و خصوصیات جنسی ثانویه مانند اندازه‌ی سینه‌ها، موی بدن و صورت و توزیع چربی است. این نوع خصوصیات عینی هستند یعنی قابل مشاهده و اندازه‌گیری می‌باشند.

طبقه‌بندی فوق در واقع یک طیف پیوسته است و به دو دسته‌ی مشخص و معین مذکر و مونث تفکیک نمی‌شود. بیشتر آدم‌ها در نزدیکی دو انتهای این طیف قرار دارند (تقریبا مذکر یا تقریبا مونث هستند). در فواصل نزدیک‌تر به وسط افراد میان‌جنسی یا دوجنسی (intersex) قرار دارند که ترکیبی از خصوصیات دوجنس را دارا هستند. این خصوصیات می‌توانند به شیوه‌های گوناگون بروز کنند مثل دارا بودن دستگاه تناسلی زنانه و کروموزم مذکر XY.

2. هویت جنسیتی (Gender Identity):

هویت جنسیتی نوع نگاهی است که افراد نسبت به جنس خود (زن، مرد) دارند. هویت جنسیتی یک مفهوم روان‌شناسیک و در نتیجه معیاری ذهنی است، بنابراین برخلاف جنس زیستی (biological sex) قابل اندازه‌گیری یا مشاهده نیست (دست کم با فن‌آوری‌های امروزی) و تنها راه آگاهی از آن گفته‌های خود افراد است.

هویت جنسیتی هم یک طیف پیوسته است و فضای میانی را افراد دوجنسیتی (bigender) یا غیره پر می‌‌کنند. برای توصیف همه‌ی حالت‌هایی که در این میان می‌تواند رخ دهد به اندازه‌ی کافی واژه در زبان‌ها ساخته نشده است چرا که بنا به عادت‌های فرهنگی، جامعه از هر یک از افراد انتظار دارد که خودش را در یکی از دو قطب این محور (مرد، زن) جای دهد.

3. نمود یا ابراز جنسیتی (Gender Expression):

نمود یا ابراز جنسیتی مجموعه‌ی کارهایی است که برای ارتباط جنس‌/جنسیت‌ خودمان با دیگران انجام می‌دهیم: رفتار، پوشش، حالت موها، طرز حرف زدن، نقش‌هایی که در تبادل‌های کاری و اجتماعی می‌گیریم و … که می‌تواند عامدانه یا تصادفی باشد.

به این نوع از جنسیت، جنسیت اجتماعی (social gender) نیز گفته می‌شود، چرا که به روابط بین افراد جامعه وابسته است. صرف‌نظر از جنس (مونث، مذکر) فرد، ممکن است جنسیت اجتماعی معینی توسط جامعه به او تحمیل شود (مثلا در کودکی یا شیوه‌ی پوشیدن لباس در مدرسه یا محل کار).

نمود جنسیتی نیز مفهوم پیوسته‌ای است. در یک قطب آن مردانه (masculine) وجود دارد و در یک قطب دیگر زنانه (feminine) و در فضای بزرگ میان این دو نیز نمودهای جنسیتی‌ای قرار دارد که نه زنانه هستند و نه مردانه (androgynous) یا این‌که حاوی خصوصیاتی از هر دو (gender blending) هستند.

ممکن است نمود جنسیتی یک فرد در روزهای مختلف یا در شرایط مختلف تغییر کند.

4. گرایش جنسی (Sexual Orientation):

گرایش جنسی، نوع تمایل شهوانی فرد به دیگران را نشان می‌دهد. در دو سوی طیف کسانی هستند که به زن‌ها یا به مردها گرایش شهوانی دارند. در میانه‌ی طیف، افرادی که به هر دو جنس تمایل شهوانی دارند (bisexual) یا افرادی که به هیچ کدام از جنس‌ها تمایل ندارند (asexual) قرار گرفته‌اند.

بر خلاف تصور مرسوم که فکر می‌کنیم بیشتر افراد در نزدیکی دو انتهای طیف قرار دارند (و عده‌ی کمی بین دو قطب هستند)، تحقیقات نشان می‌دهد که بیشتر افراد در نزدیک قطب‌های طیف گرایش جنسی قرار ندارند (صرف نظر از هم‌جنس‌گرا بودن یا نبودن آن‌ها) و جایی در بین این دو قطب را اشغال می‌کنند.

توضیح: اصطلاحات هم‌جنس‌گرا (homosexual) یا جنس‌مخالف‌گرا (heterosexual) می‌توانند غلط‌‌انداز باشند. مثال: فردی که از نظر زیستی «مذکر» است ممکن است از نظر گرایش جنسی به «مردها» تمایل نشان دهد (gay)، ممکن است دارای هویت جنسیتی «زن» باشد (transsexual) یا این‌که ممکن است هر از چند گاهی ابراز جنسیتی «زنانه» داشته باشد (crossdresser).

آیا این خصوصیات در فرد تغییر می‌کنند؟

«هویت جنسیتی‌» و «گرایش جنسی» به راحتی تغییر نمی‌کنند. هنوز دقیقا معلوم نیست که آیا این‌دو ریشه در عوامل زیستی دارند یا روانی یا هردو، اما مشخص شده است که در دوران اولیه‌ی زندگی فرد (در کودکی) شکل می‌گیرند و تاکنون روش موثری برای تغییر دادن آن‌ها ابداع نشده است.

بعضی از عواملی که در «جنس زیستی» نقش دارند را می‌توان دستکاری کرد (تغییر جنسیت، بزرگ کردن سینه در زنان یا بزرگ کردن آلت تناسلی در مردان که تلاش افراد برای نزدیک شدن به دو راس محور است: مونث‌تر شدن یا مذکرتر شدن).

اما «نمود جنسیتی» در بعضی از افراد انعطاف‌پذیر و در بعضی دیگر کاملا انعطاف‌ناپذیر است. بیشتر افراد ترجیح می‌دهند «نمود جنسیتی» هماهنگ با «هویت جنسیتی» خود داشته باشند.

جمع‌بندی

تصور عام اجتماعی درباره‌ی هر کدام از محورهای بالا این است که افراد باید خیلی تمیز و شسته و رفته در یک سمت محور قرار بگیرند. اما دنیای واقعی این تفکیک‌ها را نمی‌شناسد. در واقع اصولا مرز معینی وجود ندارد. بیشتر آدم‌ها به یک طرف قطب‌ها متمایل‌تر هستند و در نتیجه ما می‌توانیم با تقریب آن‌ها را مرد/زن یا مردانه/زنانه یا مذکر/مونث یا متمایل به مرد/متمایل به زن خطاب کنیم. اما واقعیت این است که عده‌ی خیلی کمی از افراد واقعا در دو انتهای محور هستند و «مرد» یا «زن» خالص یا رفتار «مردانه» یا «زنانه» خالص پدیده‌ی نادری است.

مدلی که این‌جا ارائه شده را مثل رنگ‌ها در طبیعت در نظر بگیرید. در طبیعت فقط دو رنگ سفید و سیاه وجود ندارد بلکه طیفی از رنگ‌های مختلف است که در نهایت به سیاه و سفید ختم می‌شوند. اما رنگ‌های دیگری هم در میان این‌دو وجود دارند. چرا دنیا را سیاه و سفید نگاه کنیم وقتی پیرامون ما رنگین‌کمانی از رنگ‌ها وجود دارد؟

این نوشته را به بهانه‌ی بحث‌های مطرح شده به دنبال نوشته‌ی خانم شادی صدر نوشتم. اما مخاطب آن می‌تواند عام‌تر باشد: همه‌ی افرادی که به آزادی/برابری جنسیتی باور دارند.

طبیعی است که این دوستان با تفکیک مفاهیم زیستی (مثل مذکر یا مونث بودن)، مفاهیم روانی (مثل هویت جنسیتی) و یا مفاهیم اجتماعی و فرهنگی (مثل ابراز جنسیتی) می‌توانند دامنه‌ی مخاطبین، عمق نفود و همین‌طور کیفیت تاثیرگذاری تلاش‌های خود را افزایش دهند.

منابع و مطالعه‌ی بیشتر:

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

آشنایی با مدل خودشناسی و ارتباطی پنجره‌ی جوهاری

مدل پنجره‌ی جوهاری (Johari Window) یا جوهری یکی از ساده‌ترین و در عین حال روشن‌گرانه‌ترین مدل‌هایی است که تا به حال با آن آشنا شده‌ام. اسم مدل از ترکیب نام دو روان‌شناس (جوزف لوفت و هاری اینگهام) مبدع آن تشکیل شده ولی تقارن ظاهری جالبی با واژه‌ی «جوهر» یا «گوهر» (ماده یا اصل تشکیل دهنده‌ی چیزی) پیدا کرده است.

مدل جوهری درباره‌ی شخصیت، خودشناسی و ارتباط با دیگران است. این مدل شخصیت فرد را به چهار ناحیه تقسیم می‌کند:

  1. ناحیه‌ی خود عمومی (Arena): ناحیه‌ای از شخصیت من که برای خودم و دیگران شناخته شده است.  (شخصیت آشکار)
    مثلا من می‌توانم فارسی و انگلیسی صحبت کنم. این را هم خودم می‌دانم و هم اطرافیانم.
  2. ناحیه‌ی خود کور (Blind Spot): ناحیه‌ای از شخصیت من که برای دیگران شناخته شده است اما خودم نسبت به آن ناآگاه هستم.  (شخصیت کور)
    مثلا فرض کنید من موقع صحبت کردن تکیه‌ی کلام خاصی دارم و بدون این‌که بدانم مدام اصطلاح خاصی را تکرار می‌کنم. این نکته را دیگران می‌دانند اما خودم نمی‌دانم. ناآگاهی خودم در این باره را می‌توانم با سوال کردن از اطرفیانم و گرفتن فیدبک از آن‌ها برطرف کنم.
  3. ناحیه‌ی خود خصوصی (Facade): ناحیه‌ای از شخصیت من که برای دیگران ناشناخته است اما خودم نسبت به آن آگاهی دارم.  (شخصیت پنهان)
    مثلا فرض کنید من علاقه‌ی خاصی به خوردن غذاهای ژاپنی داشته باشم اما به دلایل مختلف اطرافیانم (همکار/دوست/خانواده/…) از این موضوع بی‌اطلاع باشند. ناآگاهی دیگران درباره‌ی خودم را می‌توانم با صحبت کردن با آن‌ها و ارائه‌ی فیدبک درباره‌ی خودم برطرف کنم.
  4. ناحیه‌ی خود ناشناخته (Unknown): ناحیه‌ای از شخصیت من که برای خودم و اطرافیانم ناشناخته است. (شخصیت ناشناخته)
    سایر عواملی که شخصیت من را شکل می‌دهند و خودم و دیگران نسبت به‌ آن‌ها ناآگاه هستیم.

ناحیه‌های چهارگانه‌ی فوق پنجره‌ی جوهری (Johari Window) را شکل می‌دهند (برای مشاهده‌ی فایل با کیفیت بالا روی آن‌ کلیک کنید):

برای گسترش ناحیه‌ی خودعمومی که نقش بسیار مهمی را در موفقیت فرد در گروه (کار/خانواده/تحصیل/…) بازی می‌کند می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد:

  • برای کاستن ناحیه‌ی خودکور از دیگران فیدبک بگیرید.
  • برای کاستن ناحیه‌ی خودخصوصی به دیگران درباره‌ی خود فیدبک بدهید.

یا به عبارت دیگر ناحیه‌ی خودعمومی (Arena) را می‌توان طبق مدل زیر توسعه داد (برای مشاهده‌ی فایل با کیفیت بالا روی آن‌ کلیک کنید):

دریافت نمودارهای فوق به صورت پی‌دی‌اف (Johari Window Model – Farsi/English in PDF)

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

دانش در سازمان‌ها چگونه تولید می‌شود؟

از آن‌جایی که من علاقه‌ی ویژه‌ای به دسته‌بندی و طبقه‌بندی کردن موضوعات و مفاهیم دارم، احتمالا می‌توانید تصور کنید که این دسته‌بندی و مدل‌سازی از «دانش یا معرفت» (Knowledge) چقدر برایم جالب بود. شاید شما هم مثل من فکر کنید.

از زاویه‌های مختلف می‌توان «دانش» را دسته‌بندی کرد. دانش را بر اساس قابلیت انتشار و انتقال آن توسط کلمات یا علامت‌ها می‌توان به دو دسته‌ی کلی تقسیم کرد: دانش صریح (Explicit Knowledge) و دانش ضمنی (Tacit Knowledge).

دانشی را که بتوان به راحتی به کلمات تبدیل کرد و توسط رسانه‌ای ثبت و ضبط کرد و به صورت قابل فهمی به دیگران منتقل نمود دانش صریح خوانده می‌شود. مثلا نشانی سینما فرهنگ در شهر تهران یک دانش صریح است. چرا که شما می‌توانید به راحتی به کمک کلمات و علامت‌ها (مثلا کروکی) این دانش را به مخاطب منتقل کنید.

اما دانشی که نتوان به راحتی آن‌را در غالب کلمات یا علامت‌ها درآورد و توسط رسانه‌ای به دیگران منتقل کرد دانش ضمنی نام دارد. مثلا توانایی راندن یک ماشین یا صحبت کردن به یک زبان (مثلا فرانسوی صحبت کردن) یا قابلیت حل مساله‌های جبر یک دانش ضمنی است؛ چرا که این مهارت‌ها به راحتی قابل ثبت و انتقال نیستند و تبدیل آن‌ها به کلمات و علامت‌ها به گونه‌ای که به راحتی قابل انتقال و درک باشد کار ساده‌ای نیست.

به عبارت دیگر دانش ضمنی شامل آن دانش‌ها‌ (معلومات، مهارت‌ها، تجربه‌ها) می‌شود که اولا جنبه‌ی شخصی و درونی (subjective) دارند و ثانیا پیش‌نیازهای‌ آن‌ها چنان متنوع و مبهم است که به درستی نمی‌توان آن‌ها را شناسایی کرد. تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح (و برعکس) کار بسیار دشواری است و البته کاری بسیار مهم! از چه نظر مهم؟

از نظر بحث مدیریت دانش (Knowledge Management)، چرا که بخش قابل توجهی از کسب دانش سازمانی (Organizational Knowledge Learning) به صورت دانش ضمنی است و اگر روشی برای شناسایی مکانیسم‌های تولید، نگهداری و تبدیل آن به دانش صریح پیدا نشود این خطر وجود دارد که این بخش از دانش سازمانی به تدریج در اثر تحولات درون‌سازمانی نابود شود.

برای روشن‌‌تر شدن آن‌چه گفته شد چند دانشمند آمدند و مدلی برای نمایش روند تولید دانش در یک سازمان (Organizational Knowledge Creation) طراحی کردند. مدل ساده شده فرایند تولید دانش را به یک پیچه به نام «پیچه‌ی دانش» (Knowledge Sprial) تشبیه می‌کند که دانش مدام از ضمنی به صریح و از صریح به ضمنی تبدیل می‌شود منتها این تغییر و تحولات هر بار در سطحی بالاتر انجام می‌شود و در نتیجه پیکان دانش به جلو حرکت می‌کند (دانش تولید می‌شود).

.
پیچه‌ی دانش: فرایند تولید دانش از طریق تبدیل مداوم دانش ضمنی به دانش صریح و برعکس

.

آقای نوناکا (Ikujiro Nonaka) در مدل کامل‌تری چهار فرایند تولید دانش سازمانی را از هم تفکیک کرده است:

  1. فرایند تبدیل دانش ضمنی به دانش ضمنی یا «اجتماعی کردن» (Socialization)
    افراد سازمان با به اشتراک گذاشتن تجربه‌هایشان (دانش ضمنی)، دانش ضمنی بیشتری تولید می‌کنند. مثل آموزشی که یک کارگر باتجربه به یک کارگر تازه‌کار بدهد و فوت و فن کاری را به او یاد بدهد.
  2. فرایند تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح یا «برونی سازی» (Externalization)
    انتزاعی‌ کردن دانش ضمنی و قابل بیان و ثبت کردن آن که در واقع آن‌را تبدیل به دانش صریح می‌کند. مثل استعاره‌ها، مفهوم‌ها، فرضیه‌ها، مدل‌ها، نوشته‌ها و …
  3. فرایند تبدیل دانش صریح به دانش صریح یا «ترکیب کردن» (Combination)
    دانش سیستمی. دست‌کاری کردن دانش صریح موجود از طریق بازچینی و مرتب‌کردن، اضافه کردن، ترکیب کردن. مثل ارائه‌ی آموزش رسمی.
  4. فرایند تبدیل دانش صریح به دانش ضمنی یا «درونی سازی» (Internalization)
    دانش عملیاتی یا یاد گرفتن در حین اجرا کردن برای به دست آوردن مدل‌های ذهنی مشترک و مهارت‌های فنی.

فرایندهای بالا در واقع مراحل جزئی‌تر همان پیچه‌ی دانش که قبلا اشاره کردم را تشکیل می‌دهند. پیچه‌ی دانش با در نظر گرفتن این چهار مرحله شبیه به این می‌شود:

.

در نمودار بالا پیکان‌های آبی عواملی هستند که ادامه یافتن و پایداری سیستم تولید دانش را تضمین می‌کنند: «گفتگو» (برای عبور از مرحله‌ی یک به دو)، «اتصال دانش صریح» (برای عبور از مرحله‌ی دو به سه)، «آموختن» (برای عبور از مرحله‌ی سه به چهار) و «توسعه‌ی میدان» (برای عبور از مرحله‌ی چهار به یک) . استمرار سالم این عوامل منجر به بالا رفتن در پیچه‌ی دانش (تولید دانش) می‌شود.

خلاصه‌ی پاراگراف بالا در نمودار زیر بهتر نمایان است:

.

محور افقی (هستی‌شناسیک) بزرگ شدن میدان را نشان می‌دهد (فرد –> گروه –> سازمان –> فراسازمان یا بین سازمانی) که در واقع نشان‌گر بزرگ شدن دامنه‌ی پیچه‌ی دانش است. محور عمودی (معرفت‌شناسیک) نوع دانش را نشان می‌دهد (ضمنی/صریح).

نکته‌ی جالب این است که در همه‌ی شرایط (صرف نظر از این که چقدر دانش سازمانی جمع شده باشد) دانش صریح و ضمنی هر دو تولید می‌شوند و فرایند تولید دانش را کامل می‌کنند.

.

منابع و مطالعه‌ی بیشتر {1}، {2}، {3}، {4}، {5}

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

امکان جدید گوگل: هر وب‌سایتی که می‌خواهید را دنبال کنید

در جریان امکان جدید گوگل‌ریدر (GoogleReader) که هستید؟ از این به بعد گوگل‌ریدر به شما این امکان را می‌دهد تا تغییرات هر وب‌سایتی که را که می‌خواهید حتی اگر خوراک یا فید نداشته باشد دنبال کنید. کاری که البته سایت‌هایی مانند page2rss هم انجام می‌دهند اما امکان گوگل همه‌ی تغییرات یک صفحه را برای شما دنبال می‌کند و به صورت بخش لاینفکی از تجربه‌ی خوراک‌خوانی شما در می‌آید.

برای استفاده از این سرویس کافی است نشانی یک صفحه‌ی دلخواه وب را در قسمت Add a Subscription اضافه کنید. از این به بعد نه تنها مطالب جدید، بلکه هر تغییری در آن صفحه ایجاد شود شما متوجه خواهید شد.

پیش‌فرض: فرض کرده‌ام که با خوراک یا فید(feed) آشنا هستید و می‌توانید هزاران وبلاگ و سایت را در چند دقیقه مرور کنید. اگر با فید (Feed) و روش خواندن آن‌ آشنا نیستید که خوب … پیشنهاد می‌کنم اول با آن آشنا شوید.

h’v.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

سال گذشته امروز چه نوشتید؟ – راهنمای قدم به قدم

اگر عمر وبلاگ شما از یک‌سال بیشتر باشد احتمالا به خودتان گفته‌اید ای کاش روش ساده و عملی‌ای پیدا می‌شد که بشود نوشته‌های شما در سال‌ یا سال‌های گذشته را در همین تاریخ امروز نمایش دهد. یک جور تقویم تاریخ منتها فقط برای وقایع داخل وبلاگ خودتان: امروز در تاریخ وبلاگ من چه اتفاقی افتاد؟ که به راحتی هم قابل عرضه و انتقال باشد.

این کار البته برای کسانی که از سرویس‌های شخصی یا سرویس‌هایی که امکان اجرای جاوااسکریپت به آن‌ها می‌دهد شدنی است. اما به نظر من تمیزترین و بهترین روش استفاده از یاهوپایپ برای ساختن یک خوراک (feed) مخصوص است که به کمک آن بتوانید تاریخ‌چه وبلاگتان را محدود کنید به تاریخ امروز منتها در سال‌های گذشته. یعنی یک خوراک بسازید که اگر امروز 19 دسامبر 2009 است، تمام پست‌های شما را در 19 دسامبرهای سال‌های قبل 2008، 2007 و غیره بدهد.

این‌کار را من امروز به صورت ساده انجام دادم. تصدیق می‌کنم که می‌شود خیلی کامل‌ترش کرد. مثلا نشانی سایت را از کاربر به صورت پارامتر دریافت کند و سال‌ها را هم خودکار تشخیص دهد. من این‌کار را در متن خود پایپ انجام داده‌ام اما شما می‌توانید پایپ من را تکثیر (کلون) کنید و خودتان اسم سایت خودتان را در آن بزنید.

کار بسیار ساده است. اکانت یاهو که رایگان است و همه تقریبا دارند. به ترتیب زیر عمل کنید:

  1. به حساب یاهو خود داخل شوید.
  2. این پایپ را کلون کنید و به آن عنوان دلخواه بدهید. کلون کردن به سادگی کلیک کردن روی دکمه‌ی کلون انجام می‌شود. و بعد باید گزینه‌ی ویرایش پایپ (Edit Source) را انتخاب کنید.
  3. حالا شما داخل پایپ هستید. پایپ به این صورت کار می‌کند: تاریخ امروز را توسط ماژول «تاریخ‌ساز» (Date Builder) در نظر می‌گیرد و خروجی آن را به «نشانی‌ساز» (Url Builder) می‌دهد. از این ماژول‌های نشانی‌ساز به تعداد سال‌های تاریخ وبلاگتان احتیاج دارید. هر کدام از این ماژول‌ها سال معینی را منتها در همان روز و ماه مشابه تاریخ امروز در نظر می‌گیرد و یک نشانی خوراک تولید می‌کند که بسته به وبلاگتان ممکن است فرق کند اما معمولا ساختار معینی دارد. در مورد من دو تا کافی بوده که برای تاریخ‌چه‌ی بامدادی در 2007 و 2008 به کار می‌رود. خروجی خوراک سال‌های مختلف به ماژول «خوراک‌ها را بگیر» (Fetch Feed) تحویل داده می‌شود که آن‌هم خوراک‌ها را می‌خواند و روی خروجی قرار می‌دهد. پس شما اگر وبلاگتان از دو سال بیشتر قدمت دارد ماژول‌های تاریخ‌ساز بیشتری اضافه کنید و بعد هم باید نشانی‌سازها را متناسب با فرم خوراک‌ساز سرویس وبلاگتان طراحی کنید. برای کاربران وردپرس دات کام کار خیلی خیلی ساده است و فقط باید نشانی سایت‌شان را آن بالا عوض کنند.
  4. وقتی خوراک ساخته شد کار شما تمام است. اما بهتر است برای تمیزی بیشتر کار یک خوراک جدید در فیدبرنر درست کنید و بعد آن نشانی خوراک جدید (مثل این) را در وبلاگتان در قسمت سایدبار نمایش دهید.

برای نمونه حاصل کار سایدبار بامدادی را نگاه کنید. در تاریخ بامدادی در 19 دسامبر (امروز) دو نوشته وجود دارد که به صورت خودکار شناسایی و آورده شده‌اند:

این روش چنان ساده و رها از قید و بندهای مختلف نرم‌افزاری یا زبانی است (فقط RSS تولید می‌کند) که حتی آن‌را به دوستانی که از میزبان‌های شخصی استفاده می‌کنند توصیه می‌کنم.

امیدوارم بتوانید از این راه تاریخ‌چه‌ی وبلاگتان را راحت‌تر بازتولید کنید.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

آشنایی با بازی گروهی آدم‌کش‌ها

وقتی چند دوست دور هم جمع هستند، یکی از جذاب‌ترین سرگرمی‌هایی که می‌توانند داشته باشند انجام بازی‌های گروهی است. بازی‌های گروهی برخلاف بازی‌های کامپیوتری نیازمند انجام حرکت‌های فیزیکی در فضای داخل یا خارج از منزل یا محل کار هستند و از شما چه پنهان معمولا هیجان و لذت آن‌ها هم بیشتر است! در همین راستا،قبلا بازی گروهی مافیا را معرفی کردم. این‌بار نوبت بازی بسیار هیجان‌انگیز و اعتیادآور «آدم‌کش» یا «آدم‌کش‌ها» (Assassin) است. حتی خواندن قوانین این بازی هم هیجان‌انگیز است، چه برسد به بازی کردن آن! این بازی در برخی محیط‌های دانشجویی چنان محبوب و جدی است که  شرکت کردن در آن در برخی از دانشگاه‌ها جرم تلقی می‌شود و سر و کار بازی‌گرانش ممکن است به کمیته‌ی انضباطی دانشگاه بیفتد! البته وضعیت همه‌ی دانشگاه‌ها این‌طور نیست. در واقع این بازی در خیلی از دانشگاه‌ها وب‌سایت رسمی خودش را دارد که اخبار و گزارشات مربوط به بازی در جریان در آن منتشر می‌شود. مثلا دیدن وب‌سایت بازی‌ آدم‌کش‌ها در دانشگاه ام‌آی‌تی یا دانشگاه کمبریج خالی از لطف نیست.

این را هم بگویم که آدم‌کش‌ها با مافیا یا سایر بازی‌های از این دست فرق اساس دارد. در آدم‌کش‌ها، هر یک از بازیگرها دنبال زندگی و کسب و کار خودش می‌رود و همزمان بازی هم می‌کند. بازی ممکن است چند روز یا چند هفته (یا حتی چند ماه) طول بکشد.

خوب حالا که خوب دهانتان را آب انداختم اجازه دهید به اصل بازی بپردازیم:

شروع بازی

بازی یک برگزار کننده یا داور یا میزبان (Host) دارد. میزبان داوطلبان شرکت در بازی را شناسایی می‌کند و آن‌ها را برای جلسه‌ی توجیهی به محلی دعوت می‌کند (اگر با بازی آشنا نباشند). در جلسه‌ی توجیهی قوانین بازی (که همین‌جا خواهم گفت) برای بازیکنان شرح داده می‌شود.  میزبان سپس مشخصات بازی‌گر‌ها را ثبت می‌کند. بازی‌گرها جلسه را ترک می‌کنند و پی زندگی خودشان می‌روند و البته بازی از این لحظه شروع شده است.

روز بعد، میزبان برای تک‌تک بازی‌گرها ای‌میل (یا تلفن، یا پیامک یا …) می‌فرستد و در آن مشخصات یک فرد را به عنوان «قربانی» (Target) به بازی‌گر معرفی می‌کند. از این لحظه به بعد بازی‌گر تبدیل به یک آدم‌کش حرفه‌ای (Assassin) می‌شود که باید قربانی خود را بیابد و در محل و زمان مناسب ترور (حذف) (Eliminiate) کند. طبیعتا این اطلاعات محرمانه است و فقط میزبان بازی از آن‌ها با خبر است. هر بازی‌گر هم می‌داند که قرار است چه کسی را ترور کند. هر بازی‌گر از یک سو آدم‌کش است و از سوی دیگرقربانی بازی‌گر دیگری است.

به این ترتیب بازی‌گرها به شکار یکدیگر مشغول می‌شوند. هر بازی‌گر باید مراقب باشد که یک روز که از دم در خانه‌اش خارج می‌شود ناگهان توسط دوستی که پشت بوته‌ها کمین کرده ترور نشود، و همزمان باید شکار خود را زیر نظر بگیرد و برای ترور او در زمان و مکان مناسب نقشه بریزد.

روش‌های مجاز ترور کردن

قبل از شروع بازی، روش‌های مجاز ترور کردن به دقت و شفافیت مشخص شده است. این روش‌ها تا حدی سلیقه‌ای است اما معمولا به روش‌های سرد و بی‌ضرر مثل کوبیدن سر یک قاشق به بدن قربانی ختم می‌شود. در بعضی از بازی‌ها کشتن توسط تفنگ‌های آب‌‍اش از فاصله‌ی چند متری هم مجاز است.

نکته‌ی دیگر این است که آدم‌کش نمی‌تواند در حضور شاهد (یا در حضور عام) اقدام به ترور قربانی‌اش کند. چنین تروری مورد قبول واقع نمی‌شود و به عنوان جریمه، میزبان می‌تواند هویت آدم‌کش خاطی را علنی کند. اگر هویت یک آدم‌کش علنی شود، همه‌ی آدم‌کش‌های دیگر حق دارند او را ترور کنند.

قربانی از هویت آدم‌کش خود اطلاعی ندارد و نمی‌تواند او را ترور کند. اما درست در لحظه‌ی سوءقصد اگر به اندازه‌ی کافی زرنگ و آماده باشد می‌تواند شخص مهاجم را ترور کند. این ترور به عنوان ترور دفاعی شناخته می‌شود. با توجه به همین نکته، آدم‌کش‌ها باید احتیاط کنند و فقط وقتی به قربانی خود حمله کنند که از موفقیت سوءقصد مطمئن باشند.

برنده‌ی بازی

آدم‌کش پس از این‌که قربانی‌اش را با موفقیت ترور کرد به میزبان گزارش می‌دهد و میزبان قربانی جدیدی به او معرفی می‌کند (معمولا قربانی شخص قربانی به آدم‌کش معرفی می‌شود). به این ترتیب آدم‌کش به دنبال شکار قربانی جدیدش می‌رود و بازی به این ترتیب ادامه خواهد داشت تا این‌که همه کشته شوند و فقط یک نفر باقی بماند که برنده بازی است. برنده‌ی بازی معمولا جایزه‌ای را که از پیش با مشارکت بازی‌کنان پیش‌بینی شده است دریافت می‌کند.

برای افزایش درگیری‌ها و هیجان بیشتر می‌تواند برنده‌ی بازی را جور دیگری تعیین کرد. مثلا کسی که بیشتر از همه ترور کرده باشد (حتی اگر خودش تا آخر بازی زنده نمانده باشد). به این ترتیب بازی‌گرها تشویق می‌شوند که زیاد عافیت‌طلبی نکنند و برای شکار سریع‌تر قربانیان خود دل به دریا بزنند.

باز هم برای هیجان بیشتر میزبان ممکن است برای بازی‌گر‌ها بازه‌ی زمانی تعیین کند که دست‌کم در طول بازه‌ی زمانی معینی (مثلا یک هفته) یک ترور انجام داده باشند و در صورتی که بازی‌گری به علت گوشه‌گیری و عافبت‌طلبی در شکار کردن قربانی‌اش بیش از حد تاخیر داشته باشد، جریمه می‌شود.

اطلاع‌رسانی

بخش قابل توجهی از هیجان و اهمیت بازی در سیستم اطلاع‌رسانی آن است که توسط میزبان انجام می‌شود. همه‌ی بازی‌کنان به صورت پیوسته اخبار آخرین وضعیت خود و قربانی‌شان را به میزبان گزارش می‌کنند. مثلا «امروز من فلانی را در فلان نقطه به این روش ترور کردم.» یا «امروز من کشته شدم. فلانی من را ترور کرد.» یا «فلانی به من سوءقصد کرد اما من به موقع از دستش فرار کردم و زنده ماندم.» این اخبار همراه با کمی آب و تاب توسط میزبان در وب‌سایت بازی (سرویس‌های رایگانی برای این‌کار در اینترنت وجود دارد، یا به سادگی یک صفحه‌ی معمولی در فیس‌بوک یا اصلا یک وبلاگ رایگان) منتشر می‌شود.

منطقه‌های امن

برای رعایت عدالت بیشتر در بازی و همین‌طور برای این‌که افراد بازی‌گر بتوانند لحظات امنیت و آسودگی را هم تجربه کنند و زندگی عادی آن‌ها مختل نشود، میزبان مناطق امنی در بازی معرفی می‌کند. در این مناطق هیچ‌کس حق ترور کسی را ندارد و در نتیجه کسی که در این نقاط باشد می‌تواند با خیال راحت به کار و امورات جاری زندگی‌اش ب‍پردازد. چند مثال‌ از منطقه‌های امن احتمالی:  داخل کلاس‌های درس، داخل خانه‌های اشخاص، داخل سلف‌سرویس و غیره…

سپرهای دفاعی

میزبان همچنین می‌تواند برخی اشیا یا پوشش‌ها را به عنوان سپر دفاعی برای دوره‌ی زمانی معینی (مثلا به مدت یک روز) تعیین کند. در طول این مدت هر کدام از بازی‌گرها که پوشش مشابهی داشته باشد یا شی مورد نظر را با خود حمل کند از ترور شدن مصونیت دارد. معمولا سپرهای دفاعی به گونه‌ای طراحی می‌شوند که شخص حامل آن‌ها کاملا انگشت‌نما شود و این کار هم باعث افزایش هیجان بازی می‌شود و هم باعث می‌شود تعداد بیشتری از افراد کنجکاو از روند بازی مطلع شوند و در دوره‌های بعد بازی کنند. مثلا میزبان ممکن است اعلام کند که در چهل و هشت ساعت آینده هر بازی‌گری که دماغ خود را با ماژیک قرمز کند از ترور شدن مصون است.

حذف‌شدگان

میزبان در قوانین بازی وظایف یا نقش‌هایی هم برای کسانی که ترور و از بازی حذف شده‌اند در نظر می‌گیرد تا این افراد هم در جریان بازی باشند و حوصله‌شان سر نرود. این نقش‌ها کاملا بستگی به میزبان و سلیقه‌ی او دارد. حذف‌شدگان می‌توانند در نقش نیروی پلیس (برای شناسایی کسانی که قوانین بازی را رعایت نمی‌کنند) یا خبرچین یا محافظ یا غیره ظاهر شوند.

قوانین بازی آدم‌کش‌ها تقریبا کاملا اختیاری است و بسته به محیط و سلیقه‌ی بازی‌گرها قابل تغییر و تنظیم است. اکیدا پیشنهاد می‌کنم اگر جایی زندگی می‌کنید که گروهی از افراد کم و بیش همدیگر را هر روز می‌بینید این بازی را امتحان کنید. اما قول بدهید شورش را در نیاورید و مثلا موقعی که قربانی در حال سوپ داغ خوردن است ترور‌ش نکنید!

بازی آدم‌کش‌ها باعث می‌شود به همه‌ی دوستان و اطرفانیانتان مشکوک باشید و در نتیجه هر لحظه هوشیار باشید. درست مانند یک نینجای خوب!


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

وقتی کلمات نیاز به کمک دارند – دو

گاهی وقت‌ها کلمات نیاز به کمک دارند. این مجموعه قصد دارد همین کار را انجام دهد.

hiv-in-africa

  • جنوب آفریقا، تنها منطقه‌ای در جهان است که بیش از 15 درصد جمعیت بالغ آن آلوده به ویروس ایدز (HIV infected) هستند. (آمار 2007)
  • در کشورهای بوتسوانا، لسوتو و سوازی‌لند از میان هر چهار فرد بالغ‌، یک نفر به ویروس ایدز مبتلا است.
  • در کشورهای زامبیا، زیمبابوه، آفریقای جنوبی، نامیبیا و موزامبیک از میان هر شش فرد بالغ، یک نفر به ویروس ایدز مبتلا است.

life-expectancy

  • جنوب آفریقا، تنها منطقه‌ای در جهان است که بین سال‌های 2000 تا 2010، «میانگین طول عمر» یا «امید به زندگی» (life expectancy) مردمان آن سقوط شدید کرده/می‌کند. (آمار سال 2006)

منبع: برنامه‌ی مشترک سازمان ملل در ایدز/اچ‌ای‌وی (UNAIDS)

جذب انرژی خورشید در فضا و انتقال آن به زمین

جذب انرژی خورشیدی در فضا و انتقال بی‌سیم آن به زمین و تبدیل آن به الکتریسیته؟ برای من هم اول باور کردن‌اش مشکل بود. اما انرژی خورشیدی فضایی (Space-based solar power) موضوعی کاملا جدی است و یکی از منابع انرژی بازگشت‌پذیر مهمی است که در دراز مدت به آن فکر می‌شود.

بخش بزرگی از انرژی تابشی خورشید در جو مستهلک/منعکس/جذب می‌شود (انرژی خورشیدی موجود در خارج از جو زمین حدود 8 تا 10 برابر بیشتر از سطح زمین است). اما سلول‌های خورشیدی مستقر در فضا می‌توانند این انرژی را بهتر دریافت کنند و بعد به صورت امواجی که در جو کمتر مستهلک می‌شوند به زمین ارسال کنند.

ایده‌ی کار این‌طور است که آینه‌هایی در فضا نصب می‌شود که انرژی خورشید را بدون مزاحمت جو، جذب ‌کنند. بعد آن‌را روی سلول‌های خورشیدی که در فضا نصب شده می‌تابانند و انرژی تولید شده به صورت امواج مایکروویو به سمت زمین تابیده می‌شود و ایستگاه زمینی انرژی دریافتی را به الکتریسیته تبدیل می‌کند. مجموعه‌ی آینه و سلول‌خورشیدی فضایی را «ماهواره‌ی انرژی خورشیدی» (solar power satellite) می‌گویند.

714px-space_solar_powersvg

انتقال بی‌سیم انرژی، فن/دانش شناخته شده‌ای است. منتها پیچیدگی موضوع این‌است که باید انرژی را به صورت بی‌سیم به مسافت‌ دور ارسال کرد یعنی انتقال بی‌سیم و دوربرد انرژی خورشیدی (long-distance, solar-powered wireless power transmission). این کار هم در عمل بین دو جزیره‌ در هاوایی به فاصله‌ی 148 کیلومتر که تقریبا معادل فاصله‌ای است که انرژی باید از مرزهای فضا تا زمین طی کند آزمایش شده است.

این خبر زیاد جدید نیست. اما همین یکی دو روز پیش موضوع جدی‌تر شده و قرار است یک نسخه‌ی 200 مگاواتی آن در کالیفرنیا اجرا شود. کلی هیجان‌زده هستم!

این نوع کارها بخشی از نوع کارهایی است که در مبحث نوین «مهندسی زمین» (geo-engineering) به آن پرداخته می‌شود. درباره‌ی «مهندسی زمین» و نوع دغدغه‌ها و کاربردهایش باز هم خواهم نوشت.

.

وقتی کلمات نیاز به کمک دارند – یک

گاهی وقت‌ها کلمات نیاز به کمک دارند. این مجموعه قصد دارد همین کار را انجام دهد.

military-expenditure-country-distribution-2007

  • بودجه‌ی نظامی جهان در سال 2007 حدود  1339 میلیارد دلار بود.
  • بودجه‌ی نظامی جهان در سال 2007 حدود 6 درصد نسبت به سال 2006 افزایش واقعی یافت.
  • بودجه‌ی نظامی جهان در سال 2007 حدود 45 درصد نسبت به سال 1998 افزایش واقعی یافت.
  • در سال 2007؛ ایالات متحده‌ی آمریکا 45 درصد بودجه‌ی نظامی جهان را به خود اختصاص داد.
  • از سال 2001 تا 2007، بودجه‌ی نظامی ایالات متحده‌ی آمریکا 59درصد افزایش واقعی یافته است.
  • در سال 2007، بودجه‌ی نظامی آمریکا از هر یک از سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم بیشتر بود.
  • بودجه‌ی نظامی چین در ده سال گذشته «سه» برابر شده است.

منبع: موسسه‌ی تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم

من هشت سال دارم و همیار پلیس هستم

a0344893

خیلی جدی به من گفت که موقع رانندگی نباید با موبایلم بازی کنم. سرم را برگرداندم و قامت یک متری‌اش را ورانداز کردم. خیلی جدی بود و اصلا شوخی نداشت. کارتش را هم درآورد و نشان داد «من همیار پلیس هستم!». کاری‌ش نمی‌شد کرد. موبایل را گذاشتم کنار. سخت است با موبایل حرف زدن وقتی دو تا چشم درشت و خیلی جدی تک تک حرکات رانندگی آدم را زیر نظر گرفته‌اند.

شش ميليون دانش آموز «كارت هميار پليس» دريافت مي‌كنند

رييس پليس راهنمايي و رانندگي نيروي انتظامي (ناجا) اعلام كرد: پليس راهور براي شش ميليون نفر از دانش آموزان دوره ابتدايي كشور كارت «هميار پليس» صادر مي‌كند. …  دانش آموزان در ايام تعطيلات نوروزي با رعايت احترام و ادب، چنانچه تخلفي از بزرگترهاي خود مشاهده كنند، اين تخلفات را به آنها يادآوري خواهند كرد. … نكات ايمني از جمله رعايت سرعت مجاز و سبقت در اين ايام توسط دانش آموزان به بزرگترها يادآوري مي‌شود و از امروز همياران پليس مراقب والدين، برادر، خواهر و بستگان خود در رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي خواهند بود…

بچه‌ها توی آن سنین خیلی جدی هستند. وقتی می‌گوید «کمربندتو ببند» جدی می‌گوید و راه فرار ندارد. کدام آدم بزرگی دلش می‌خواهد جلوی یک بچه‌ی هشت‌ساله‌ خجالت‌زده شود؟

از جزییات اجرایی طرح «همیار پلیس» اطلاعی ندارم اما  ایده‌ی این کار بی‌نظیر است. اولا بچه‌ها را از همان سنین پایین با اصول اولیه‌ی ایمنی رانندگی آشنا می‌کند و دوما شاید هم راستی راستی بچه‌ها مشکل رانندگی در ایران را حل کنند.

بله، درست شنیدید، بچه‌ها!


چگونه یخچال‌های خانگی می‌توانند جلوی گرم شدن زمین را بگیرند؟

بهینه‌ کردن مصرف الکتریسیته در کم کردن انتشار گازهای گل‌خانه‌ای بسیار موثر است، چون تولید برق معمولا با سوزاندن سوخت‌های فسیلی همراه است. روش‌های مرسوم بهینه‌سازی هم بیشتر حول حوش جایگزین کردن منابع انرژی (انرژی خورشید یا باد) یا تولید تجهیزات کم‌مصرف‌تر می‌چرخد.
.
اما یک روش جالب دیگر هم وجود دارد و آن مدیریت هوشمند دستگاه‌های مصرف کننده است. در این روش به کمک یک شبکه‌ی هوشمند کنترلی، دستگاه‌های برقی‌ای را که به روشن بودن مداوم احتیاجی ندارند (مثل دستگاه‌های تهویه، کولر، بخاری‌،  یخچال و …) در مواقعی که مصرف انرژی به پیک رسیده خاموش می‌کنیم. به این کار می‌گویند «مصرف پویا» (Dynamic Demand).
.
فرض کنید،‌ تعدادی دستگاه برقی داریم که در خانه‌های مردم به صورت همزمان کار می‌کنند. همین‌طور فرض کنید این دستگاه‌ها توسط یک شبکه‌ی هوشمند کنترلی+ یک سیستم کنترل مرکزی روشن یا خاموش شدن هستند. حالا مرکز هوشمند، می‌تواند به صورت سیستماتیک و طبق قاعده‌ی خاصی دستگاه‌ها را خاموش و روشن کند، به طوری که اولا کارکرد عادی دستگاه‌ها مختل نشود (یخچال کماکان غذاها را خنک نگاه دارد) و ثانیا مجموعه‌ی سیستم برق کمتری مصرف کند.
.
برای واضح شدن مطلب، با پاورپوینت (خدا پدر و مادر طراح‌اش را بیامرزد) این دیاگرام را کشیدم:
dynamic-demand-bamdadi_com
فرض کنید در شهری زندگی می‌کنیم که فقط پنج خانه دارد. در هر خانه «یک یخچال» وجود دارد که مجهز به سیستم کنترلی است که از یک مرکز کنترل می‌شود. در زمان‌های فرضی 1 و 2 که مصرف برق عادی است همه‌ی یخچال‌ها به صورت عادی کار می‌کنند و مصرف برق بالاست، اما از زمان فرضی 3 به بعد (فرض کنید پیک مصرف برق در کشور از این‌جا به بعد باشد)، سیستم مدیریت پویا روشن می‌شود و به نوبت یخچال‌ها را خاموش و روشن می‌کند. به این ترتیب مصرف برق کل سیستم کمتر شده، و پیک مصرف نیز متعاقبا کم می‌شود. البته واحد زمانی (مثلا فاصله‌ی زمانی بین 3 تا 4) باید حساب شده باشد. اگر زیادی طولانی باشد، کارکرد دستگاه‌ها مختل می‌شود و اگر زیاد کوتاه باشد عمر دستگاه‌ها را کم می‌کند.
.
میلیون‌ها دستگاه برقی مانند یخچال یا بخاری در هر کشور وجود دارند. با ایجاد شبکه‌ی «مصرف پویا» می‌توان  به مقدار قابل ملاحظه‌ای مصرف برق (و تولید گازهای گل‌خانه‌ای) را کاهش داد.
.
این ایده برای اولین بار در انگلستان به طور آزمایشی در حال پیاده‌سازی است، برای شروع با 300 یخچال هوشمند.

جاده‌های سبز، درهای بدن‌ساز و چتری که راه را نشان می‌دهد

چند روش جالب تولید الکتریسیته را با هم مرور می‌کنیم. بعضی از آن‌ها می‌توانند جدی و کاربردی باشند و برخی هم جنبه‌ی خلاقانه‌شان قابل توجه است.

جاده‌ای که برق تولید می‌کند

با استفاده از کریستال‌های ویژه‌ا‌ی (piezoelectric crystals) می‌توان انرژی مکانیکی (فشرده شدن در اثر حرکت یک جسم سنگین از روی آن) را به الکتریسیته تبدیل کرد. با قرار دادن ورقه‌هایی متشکل از این نوع کریستال‌ها در زیر جاده‌ها، باند فرودگاه‌ها، ریل قطارها و معابر پرتردد می‌توان دست‌کم بخشی از انرژی تلف شده توسط وسائط نقلیه را بازتولید کرد. {+}

10568_151208211241

piezo_road

حالا از خودم می‌پرسم بازدهی اقتصادی این روش در مقایسه با این‌که مثلا زیر جاده‌ها را لوله‌کشی آب کنند و اجازه دهند آب توسط تابش خورشید گرم شود چقدر است؟ این موضوع به بهای تولید این کریستال‌ها و میزان برقی که تولید می‌کنند، مربوط می‌شود که فعلن معین نیست.

سلول‌های خورشیدی همراه با آینه‌ی متمرکز کننده

ایده بسیار ساده است. به جای این‌که سلول‌های خورشیدی را به صورت مسطح در برابر آفتاب قرار دهیم، می‌توانیم اول اشعه‌ی خورشید را توسط آینه‌های مقعر یا عدسی‌های محدب متمرکز کنیم (concentrators) و بعد آن را به سلول‌‌های خورشیدی بتابانیم. با استفاده از این روش میزان سطح موثری که باید توسط سلول‌های خورشیدی و در واقع نیمه‌هادی‌های گران‌قیمت پوشانده شود تا هزار برابر کاهش می‌یابد و در نتیجه‌ هزینه‌ی تولید پانل‌های خورشیدی به مراتب کم می‌شود.{+}

closeandfar_550x368_540x361

از در عبور کنید تا سبز شوید

تا حالا دقت کرده‌اید که برای عبور از درهای گردان مجبورید کمی زور بزنید تا در بچرخد؟ خوب پس همین انرژی مکانیکی درب گردان را هم باید بتوان به برق تبدیل کرد.‌ بله، البته چیز دندان‌گیری نیست، اما به هر حال برق است دیگر!! با آن می‌توان برخی چراغ‌های کم مصرف یک فروشگاه یا محل عمومی پر تردد را روشن کرد. {+}

energy_door-1

حالا ایده‌ی من این است که در را کمی سفت‌تر درست کنند که عابران مجبور شوند زور بیشتری موقع عبور کردن بزنند. این‌طوری هم کمی ورزش می‌کنند و هم برق بیشتری تولید می‌شود، اسمش را هم می‌گذاریم «درهای بدن‌ساز دوستار محیط‌زیست!» (نکته: کلیه حقوق مادی و معنوی این ایده متعلق به خودم است!).

اگر باران ببارد، راه را به تو نشان خواهم داد

این یکی دیگر رسما «باحال» است. چترهایی که انرژی جنبشی «قطره‌های باران» را به برق تبدیل می‌کنند و بعد با همان برق لامپی را که در چتر تعبیه شده روشن می‌کنند. این شعبده بازی توسط الیاف مخصوصی که رسانای الکتریسیته هستند (polyvinylidene fluoride) اتفاق می‌افتد.

اگر باران ببارد چتر روشن می‌شود، اگر نبارد هم که خوب نیازی به چتر ندارید! چتر نیازی به هیچ باتری یا شارژ شدن ندارد، فقط باران می‌طلبد! {+}

lightdrops2

light_drops

والله دروغ چرا، این یکی با این‌که هیچ کجای جهان را سبز نمی‌کند، اما به نظرم واقعا ایده‌ی نبوغ‌آمیزی است!

نظرسنجی: دوست‌تر دارید کدام باشید؟

این نوشته هم یک نظرسنجی بسیار جدی است و هم آزمایش امکان جدید وردپرس دات کام!
لطفا خودتان را از استفاده از این امکان عالی و من را از بهره‌مند شدن از پاسخ‌هایتان محروم نکنید.

سئوال بسیار ساده است. اگر صفت‌های انسانی به «آسمان»، «دریا»، «خشکی» و «جنگل» بدهیم، شما کدام «بودن» را دوست دارید؟

اگر دوست دارید «دیگرگونه» باشید، جای نوشتن انتخاب پنجم آزاد است.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

امکانات جدید وردپرس برای حرفه‌ای‌تر نوشتن

از این دو امکان جدید و نفس‌گیر وردپرس غافل نباشید:

1. از این به بعد می‌توانید زیر عکس‌هایتان «زیرنویس یا شرح» (Caption) اضافه کنید و وردپرس به صورت خودکار توضیح شما را زیر عکس قرار می‌دهد. مدت‌ها حسرت چنین امکانی را می‌خوردم. البته همیشه امکانش بود که به صورت دستی توضیحات را زیر عکس اضافه کرد، ولی روش دستی وقت‌گیر و ناکارآمد بود. با وردپرس حالا می‌توانید به سادگی پست‌های وبلاگتان را حرفه‌ای و ژورنالیستی کنید.

امکان جدید وردپرس به شما اجازه می‌دهد زیر عکس‌هایتان به صورت خودکار توضی� اضافه کنید.
امکان جدید وردپرس به شما اجازه می‌دهد زیر عکس‌هایتان به صورت خودکار توضیح اضافه کنید.

2. امکان دیگر وردپرس اضافه کردن «تاریخ‌چه‌ی تغییرات پست‌ها» (Post Revisions) است. یعنی اگر مطلبی را تغییر دهید و ذخیره کنید، نسخه‌های قدیمی‌تر هنوز وجود دارند و می‌توانید نوشته‌ی فعلی را با تک‌تک آن‌ها مقایسه کنید یا مجددا به نسخه‌ی قدیمی‌تر بازگردانید.

از این به بعد وردپرس نسخه‌های قدیمی‌تر یک پست را هم نگهداری می‌کند. دیگر نگران از دست دادن مطالب در اثر اشتباه یا غفلت نباشید.
از این به بعد وردپرس نسخه‌های قدیمی‌تر یک پست را هم نگهداری می‌کند. دیگر نگران از دست دادن مطالب در اثر اشتباه یا غفلت نباشید.

این امکان برای وبلاگ‌هایی که چند نویسنده دارند جالب است، چون به خوبی معلوم می‌شود چه کسی چه تغییراتی داده است و وبلاگ‌های وردپرس را به نوعی ویکی‌ساده یا ویکی‌بلاگ تبدیل می‌کند. اما این امکان برای وبلاگ‌هایی که تک‌مولف هستند هم مفید است. تصور کنید به اشتباه یک پاراگراف را حذف کنید و دکمه‌ی ذخیره (Save) را هم فشار دهید. نگران نباشید! پاراگراف شما هنوز از بین نرفته است و به راحتی می‌توانید آن‌را در نسخه‌های قدیمی‌تر بازیابی کنید. یکی از سئوال‌هایی که در آخرین فیس‌آف از من شده بود این بود که چرا به وردپرس دات کام علاقه دارم. فکر می‌کنم دلیلش به اندازه‌ی کافی واضح باشد: «وردپرس بی‌نظیر است».


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

وردپرس خود را توربو کنید

همین چند ساعت پیش، وردپرس دات کام امکان جدیدی اضافه کرد به نام «توربو» که به کمک آن می‌توانید سرعت وردپرس خودتان را بالا ببرید. در واقع وردپرس در حالت توربو با استفاده از Google Gears،‌ بخشی از برنامه‌ی پردازش و نگهداری اطلاعات خودش را به کامپیوتر شخصی کاربر منتقل می‌کند و با این‌کار محیط مدیریتی وردپرس سریع‌تر اجرا می‌شود و به پنهای باند اینترنت کمتری نیاز دارد.

این امکان جدید به خصوص برای کاربران ایرانی که معمولا سرعت اینترنتشان کم است به درد می‌خورد.

فعال کردن آن هم ساده است. کافی است توی محیط مدیریت وردپرس دات کام، قسمت بالا سمت راست لینک Turbo را بزنید و مراحلی را که به شما می‌گوید انجام دهید:

دست آخر که همه‌ی کارها را انجام دادید دوباره روی همین لینک کلیک کنید. باید به شما پیامی مانند زیر نشان بدهد، اگر فعال نشده بود، همان‌جا می‌توانید فعالش کنید:

نتیجه‌ی کار بلافاصله محسوس است! حتما امتحان کنید.

نکته: من این را از داخل ایران تست نکرده‌ام. لطفا اگر مشکلی توی دانلود گوگل‌گیرز بود به من اطلاع دهید.

پی‌نوشت:

نرم‌افزار GoogleGears را این‌جا قرار دادم. دریافت و نصب کنید، شاید از این طریق بشه داخل ایران راهش انداخت.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاهی نو به مفهوم برابری فرصت‌های شغلی

یکی از موضوعات مهم در مدیریت منابع انسانی بحث «ناهمگونی منابع انسانی» (Diversity) در محیط کار است. این را می‌نویسم به بهانه جمع‌بندی آموخته‌هایم از یک بسته آموزش مجازی که چند دقیقه پیش مطالعه کردم .چند تا نکته از آن‌را این‌جا می‌آورم همراه با مقداری ایده‌پردازی و مثال از خودم. اگر اجازه دهید معادل اصطلاح «ناهمگونی منابع انسانی» را همان «دیورسیتی» بگویم زیرا معادل فارسی مناسبی برایش ندارم. 

نکته: ایجاد «ناهمگونی در منابع انسانی» با مفهوم «برابری فرصت‌های شغلی» ارتباط تنگاتنگ دارد.

چرا ایجاد ناهمگونی منابع انسانی یا دیورسیتی مهم است؟

کسب‌وکارها برای این‌که بتوانند توان رقابتی‌شان را حفظ کنند مجبورند به تغییرات «جمعیتی» (Demographic) یا اجتماعی (Social) واکنش نشان دهند. این‌کار باعث می‌شود زبان‌ها،‌ فرهنگ‌ها، ارزش‌ها یا ذهنیت‌های محیط کار متناسب با جامعه‌ انسانی که سازمان در آن فعالیت می‌کند به‌روز‌رسانی شود.

دیورسیتی یعنی داشتن نیروهای انسانی متناسب به وضعیت محیط پیرامون از لحاظ زبان‌، مذهب‌‌، نژاد، سن، جنسیت، ملیت. دیورسیتی مناسب و سنجیده می‌تواند ضمن ایجاد «سینرژی‌» (Synergy)؛ به افزایش‌بهره‌وری، انعطاف‌پذیری سازمان در واکنش به تغییرات محیطی و افزایش حس رضایت کارکنان منجر شود.

برابری فرصت‌های شغلی

در اکثر کشورهای توسعه یافته قوانین تثبیت شده‌ای وجود دارد که اصطلاحا «برابری فرصت‌های شغلی» را (دست‌کم در سطح قانونی) تضمین می‌کند. یعنی در آرمانی‌ترین حالت تاکید می‌کند هیچ‌کس نباید به خاطر سن، جنسیت، مذهب، نژاد، قومیت، زبان، گرایش جنسی (مثلا همجنس‌گرایی) یا معلولیت‌ جسمی یا ذهنی از دست‌یابی به یک موقعیت شغلی که توانایی انجامش را دارد، محروم شود. به عنوان مثال در آمریکا قانون مهمی به نام  «قاون حقوق شهروندی» (Civil Rights Act) مصوب 1964 وجود دارد که هرگونه تبعیض در استخدام را بر اساس نژاد، جنسیت، ملیت اولیه یا مذهب ممنوع می‌کند. همین‌طور هرگونه تبعیض در دسترسی مردم به خدمات عمومی را منع می‌کند.

روش‌های توسعه دیورسیتی در یک سازمان

  • در نظر گرفتن دیورسیتی در برنامه‌ریزی استخدام نیروهای جدید
  • متناسب کردن بافت جمعیتی سازمان با ساختار جمعیتی جامعه‌ی پیرامون
  • اجرای سیاست «همه را دخالت دادن و هیچ‌کس را به حاشیه نفرستادن»
    صرفا استخدام نیروهای ناهمگون برای ایجاد دیورسیتی کافی نیست. باید آن‌ها در عمل در تصمیم‌گیری‌ها یا فرایند‌های سازمانی مشارکت داد (در صورت نیاز ترفیع، تشویق، دریافت مشاوره، و … )

فرض کنید 10 درصد اعضای یک تیم طراحی زن باشند. طبیعی‌ست در صورتی که این 10 درصد در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت فعال داده نشوند و به نظرشان اهمیت داده نشود، احساس منزوی بودن و در حاشیه قرار گرفتن می‌کنند که در این صورت باز هم هدف که ایجاد دیورسیتی بوده است تامین نشده است. 

تاثیر دیوریسیتی بر کارکنان یک سازمان
  • بهره‌وری بالاتر (Increased Productivity)
  • کاهش تعداد افرادی که به دنبال فرصت‌های بهتر شغلی از سازمان می‌روند (Decrease employee turnover)
  • امکان بیشتر برای رشد افراد (Increased Opportunity)
    کارکنان این شانس را دارند که به مقامات بالاتر برسند و مسئولیت‌های متنوع‌تری را در سازمان بپذیرند.
استراتژی‌های مبتنی بر دیورستی برای افزایش سوددهی سازمان
  • واکنش به تغییرات بازار 
    مثلا در آمریکا در دهه اخیر تغییرات بزرگی در وضعیت جامعه جمعیتی شاغل در آمریکا ایجاد شده است. حدود نیمی از کارکنان آمریکایی زن‌ هستند و 30 درصد آن‌ها از اقلیت‌های مهاجر. شرکت‌هایی که استراتژی‌های دیورسیتی را نادیده می‌گیرند فرصت چندانی برای واکنش نشان دادن به این تغییرات سریع نخواهند داشت.
  • تنوع بخشیدن به روش‌های استخدام از طریق استفاده از روش‌های غیرسنتی برای یافتن نیروهای انسانی جدید و ناهمگون.
  • آموزش کارکنان برای درک اهمیت دیورسیتی و چگونگی توسعه آن.
  • تمرین دیورسیتی در عمل با تاکید روی تفاوت‌هایی که کارکنان از لحاظ فرهنگی، زبانی، قومی، جنسیتی، دینی، نژادی و … دارند. 
یک مثال فرضی
مدیریت یک درمانگاه خصوصی در یکی از منطقه‌های اطراف تهران، متوجه می‌شود تعداد بیماران آذری زبانی که به این مرکز مراجعه می‌کنند در طول 5 سال اخیر 20 درصد افزایش داشته است. برای واکنش دادن به این پدیده بیرونی (تغییر بافت جمعیتی محیط) او یک پرستار آذری زبان به نیروهایش اضافه می‌کند و در چند جلسه آموزشی مطمئن می‌شود همه کارکنان درمانگاه در حد ابتدایی (سلام و احوال‌پرسی) با اصطلاحات آذری آشنایی دارند. او سعی می‌کند اقلیت آذری زبان درمانگاه در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت داشته باشند و احساس انزوا نکنند.
چند سئوال به منظور ایده‌پردازی  
تا چه حد موضوع دیورسیتی در ایران یا سازمان‌های ایران  (دولتی یا خصوصی) جدی گرفته می‌شود؟‌ تا چه حد اجرا می‌شود؟ پاسخ به سوالات زیر می‌تواند پاسخ سئوال بالا را بدهد.
  1. بخش قابل توجهی از جمعیت استان خوزستان عرب هستند. آیا به همین نسبت معلمینی که در مدارس خوزستان تدریس می‌کنند تقسیم شده‌اند؟ آیا تعداد مقامات سیاسی یا اجرایی در مناطق سنی‌‌نشین کردستان با در نظر گرفتن بافت جمعیتی این منطقه تنظیم شده‌ است؟ در سیستان و بلوچستان چطور؟ در آذربایجان یا خوزستان چطور؟
  2. نقش زنان در جامعه‌ی مشاغل به طور روزافزون و بسیار سریعی افزایش می‌یابد. آیا به همین نسبت به زنان شانس بیشتری برای دستیابی سمت‌های کلیدی‌تر داده می‌شود؟ آیا شرکت‌ها در استراتژی‌های خود متناسب‌سازی بافت پرسنلی خود؛ به طوری که از لحاظ  دیورسیتی جنسیتی همخوانی بیشتری با تغییرات جامعه شغلی بیرون داشته باشد، را گنجانیده‌اند؟
  3. آیا برنامه‌هایی که از شبکه سراسی صدا و سیمای ایران پخش می‌شود متناسب با بافت جمعیتی جامعه مخاطب هستند؟ آیا این برنامه‌ها متناسب با پراکندگی سنی، جنسیتی، قومی تولید و پخش می‌شود؟ در مورد شبکه‌های استانی چطور؟ آیا برنامه‌‌های شبکه‌های استانی با بافت قومی جمعیتی استان‌ها متناسب‌ هستند؟
  4. آیا استراتژی ایجاد دیورسیته در استراتژی سالیانه شرکت‌های بزرگ ما قرار دارد؟ آیا شرکت‌ها می‌دانند در سال جدید قرار است چند نفر نیروی جدید از گروه‌های سنی، جنسیتی یا زبانی متخلف استخدام یا بازچینی کنند؟ 
  5. مفهوم دیورسیتی در سازمان‌های ما چقدر در بین کارکنان جا افتاده است؟ آیا کارکنان زن در سازمان‌هایی که عمدتا مردانه هستند احساس انزوا نمی‌کنند؟ آیا در تصمیمات مهم مشارکت داده می‌شوند؟ کارکنان مسن چطور؟ آیا ممکن است به این نتیجه برسند که بخاطر کهولت سن و نزدیک بودن به سن بازنشستگی از مرکزیت تصمیم‌گیری‌ها رانده شده‌اند؟ کارکنان جوان چطور؟ آیا ممکن است فکر کنند به خاطر کم‌تجربه بودن در بازی‌های جدی سازمان شرکت داده نمی‌شوند؟ کارکنان از اقیلت‌های مذهبی چطور؟ آیا در سازمان‌های ما برای افزایش درک و پذیرش مفهوم دیورسیتی برنامه‌های آموزشی وجود دارد؟
  6. آیا رژیم حقوق و دست‌مزد (دولتی یا خصوصی) برای کارکنانی که مسئولیت‌های یکسانی دارند ولی از لحاظ سنی، دینی، جنسیتی، قومی، … متفاوت هستند یکسان است؟ مثلا یک زن یا یک مرد در یک مسئولیت مشابه یا یک فرد مسن و یک فرد جوان برای یک مسئولیت مشابه؟
  7. آیا ممکن است یک فرد همجنس‌گرا به خاطر گرایش جنسی که دارد، از برخورداری از یک شغل یا سمت (که شایستگی انجام آن‌را دارد) محروم شود؟ یک فرد از اقلیت‌های مذهبی که در قانون اساسی ذکر نشده‌اند چطور؟ آیا ممکن است فردی به خاطر داشتن لهجه یا زبان خاص از رسیدن به سمت‌هایی که شایستگی انجامش را دارد محروم شود؟ افرادی که معلول یا جانباز هستند چطور؟‌ آیا ممکن است از دسترسی به مشاغلی که قادر به انجامش هستند محروم شوند؟

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

مواظب باشید: امکانات جدید گوگل‌ریدر خطرناکند

بی‌شک امکان جدید گوگل‌ریدر که به خوانندگان اجازه به اشتراک گذاشتن همراه با یادداشت را می‌دهد، امکانی مورد نیاز، ضروری و عالی است. برای آشنایی بیشتر با این امکانات نوشته‌های یک‌فتحی و یک‌پزشک را ببینید.

اما شیوه‌ای که گوگل برای پیاده‌سازی آن انتخاب کرده است مورد بحث است. چرا که گوگل به کاربران اجازه می‌دهد حتی محتوای مطالب دیگران را تغییر دهند. این موضوع می‌تواند به بی‌اعتمادی خوانندگان یا سردرگمی آن‌ها منجر شود، چرا که مطالب به اشتراک گذاشته شده لزوما مطالب اصلی نیستند.

برای این‌که بهتر متوجه این خطر شوید یک مثال عملی می‌زنم. یکی از نوشته‌های بامدادی را به عنوان «کاریکاتور روز: استاندارد دوگانه» به کمک این امکان جدید گوگل‌ریدر به اشتراک می‌گذارم اما کاملا محتوای آن‌را عوض می‌کنم.

1. مطلب اصلی من در بامدادی

GoogleReader-Flaw-before

2. همان مطلب پس از به اشتراک گذاشته شدن

همان مطلب را به اشتراک می‌گذارم، اما به گونه‌ای دیگر: به عمد محتوای مطلب را کاملا عوض می‌کنم.

GoogleReader-Flaw-after

3. پس خوانندگان چگونه اعتماد کنند؟

 

GoogleReader-Bamdadiblog

تا جایی که موضوع فقط تغییر عنوان و اضافه کردن یک یادداشت باشد که مشکلی نیست و خیلی هم خوب و جالب است. اما وقتی کار به تغییر محتوا برسد جایی از کار می‌لنگد. چرا که کاربرانی که صفحه اشتراک‌های گوگل‌ریدری من را می‌خوانند نمی‌توانند به اصالت محتوای مطالبی که به اشتراک گذاشته‌ام اطمینان کنند. این موضوع می‌‌تواند به از دست رفتن اعتبار مطالب اشتراکی منجر شود.

گوگل باید این امکان را بردارد

به نظر من گوگل باید به سرعت و قبل از این‌که کار به جاهای باریک کشیده شود، این امکان را اصلاح کند. یعنی کماکان به کاربران امکان تغییر عنوان یا اضافه کردن یادداشت را بدهد، ولی اجازه تغییر در متن اصلی پست را ندهد.

کاربران نباید امکان تغییر محتوای مطالبی که به اشتراک می‌گذراند را داشته باشند.

بعد از تحریر

چند نکته جالب هم که برگرفته از کامنت‌های دوستان است اضافه می‌کنم که نظرات مخالف، یعنی دوستانی که به نظر می‌رسد با نظر من مبنی بر خطر تغییر محتوای مطالب به اشتراک گذاشته موافق نیستند هم منعکس شده باشد:

  • روبو اعتقاد دارد چون لینک به اصل مطلب در هر حال وجود دارد، کاربران همیشه می‌توانند مطلب‌ به اشتراک گذاشته شده را با مطلب اصلی مقایسه کنند.
  • همچنین آریا معتقد است موارد مفید استفاده از امکان ویرایش محتوا هم بسیار است، مثلا خلاصه کردن، حذف تبلیغات یا موضوعات غیر مرتبط.
  • کیوان آزاد بودن ویرایش محتوای مطالب به اشتراک گذاشته شده را با آزادی تغییر محتوا در ویکی‌پدیا مقایسه کرده که به نظر من مقایسه بسیار جالبی است چون تاکید برآزادی عمل کرده.
  • همانطور که دوست دیگری به نام علی شمس صادقانه گفته «داشتن آزادی بهتر از نداشتنشه!».
  • در ضمن تعدادی از این دوستان هم معتقدند چون بیشتر لینک‌های اشتراکی را دوستان افراد می‌خوانند، گوگل فرض را بر اعتماد گذاشته است.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

گفتگوی سه بُعدی با فرندفید

به محض ورود به محیط فرندفید (FriendFeed) متوجه متفاوت بودن تجربه آن با سایر سرویس‌های تبادل نظر یا گفتگو می‌شوید. به نظرم رسید برای مدل کردن این تفاوت و مقایسه آن با تجربه‌های سنتی‌تر گفتگوی مجازی از مفهوم «بُعد» استفاده کنم. در صورتی که برای بهتر شدن این مدل نظری دارید لطفا دریغ نکنید.

گفتگوی بدون بعد (نقطه‌ای)

پشت کامپیوتر خود نشسته‌اید و اتصال به شبکه یا اینترنت ندارید و با خودتان زیر لب حرف می‌زنید.

  • مخاطبین گفتگو: محدود (هیچ‌کس)
  • سرویس شبکه‌ای مورد استفاده طرفین گفتگو: محدود (وجود ندارد)

0-dimension-chat

گفتگوی یک بعدی (خطی)

یکی از نرم‌افزارهای سنتی چت مانند یاهو مسنجر یا گوگل‌تاک را اجرا کرده‌اید و در حال گفتگو با یکی از دوستان مجازی خود هستید.

  • مخاطبین گفتگو: محدود (یک نفر)
  • سرویس شبکه‌ای مورد استفاده طرفین گفتگو: محدود (یک)

1-dimension-chat

گفتگوی دوبعدی (صفحه‌ای‌)

داخل اتاق گفتگوی یک سرویس مشخص مانند یاهو هستید و با عده‌ای از دوستان مجازی که همه از همان سرویس استفاده می‌کنند چت می‌کنید.

  • مخاطبین گفتگو: نامحدود (یک نفر یا بیشتر)
  • سرویس شبکه‌ای مورد استفاده طرفین گفتگو: محدود (یک)

2-dimension-chat

گفتگوی سه‌بعدی (حجمی)

داخل سرویسی مانند فرندفید (FriendFeed) هستید و با عده‌ای از دوستان مجازی خود که هر کدام از سرویس‌های مختلفی استفاده می‌کنند گفتگو می‌کنید. یکی در تویتر می‌نویسد و دیگری لینکی را به اشتراک گذاشته یا در وب‌لاگش پستی را ارسال کرده. هر یک از کاربران از هر سرویسی که استفاده کند می‌تواند با باقی کاربران گفتگو کند. در حال حاضر امکان گفتگوی مستقیم میان کاربران و سرویس‌های مختلف وجود ندارد (مثلا نمی‌شود از داخل فرندفید کامنت برای یک وب‌لاگ گذاشت)

  • مخاطبین گفتگو: نامحدود (یک نفر یا بیشتر)
  • سرویس شبکه‌ای مورد استفاده طرفین گفتگو: نامحدود (یک‌سرویس یا بیشتر)

3-dimension-chat

در آینده شاهد گفتگوی سه‌بعدی به معنی واقعی خواهیم بود. یعنی همه کاربران مجازی می‌توانند از طریق سرویس‌های مختلف به طور مستقیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنند (مثلا از داخل فرندفید پای فیلمی در توتیوب کامنت بگذارند). در حال حاضر این امکان فقط برای تویتر (Twitter) وجود دارد و می‌توانید از داخل فرندفید پاسخ دیگران را در تویتر بدهید.

نمونه‌ی گفتگوی سه‌بُعدی در فرندفید

 

نکته: شیوه ارتباطی را هم می‌توان به این مدل اضافه کرد. مثلا یک بعد جدید می‌تواند «متن»، «صدا»، «تصویر» یا ترکیب آن‌ها مانند «صدا و تصویر» باشد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

آموزش گام به گام خوراک و خوراک‌خوانی توسط وب‌لاگ‌نویسان فارسی

امروز روز اول ماه مه «‌روز جهانی خوراک» است؛ اما «روز جهانی کارگر» نیز هست. اولی طرحی‌ست نوین که قصد ترویج فن‌آوری‌های شبکه‌ای و رسانه‌های اجتماعی را دارد و دومی رسمی‌است کهن که سعی در یادآوری آرمان عدالت‌خواهی و تعادل در جامعه بشری را دارد. اگر خوب دقت کنیم هر دوی این رسم‌ها هدف مشابهی را دنبال می‌کنند: آزادی و برابری همه انسان‌ها. با گسترش فن‌آوری‌های شبکه‌ای و به خصوص رسانه‌های اجتماعی مردم امکان بیشتری برای بیان آزاد افکار خود پیدا می‌کنند و این به آن‌ها قدرت بیشتری برای رویارویی با ارباب تمرکز‌گرا و اقتدارگرا در سراسر جهان می‌دهد. دومی هم که روشن است هدفی جز آزادی و برابری مردم جهان دنبال نمی‌کند.

هر دوی این روزهای قدیم و جدید و «مهم» گرامی باد.

اما همان‌طور که گفته شد امروز روز جهانی خوراک (feed یا همان غلط متداول RSS) است. به همین مناسبت تصمیم گرفتم به جای این‌که با نوشته‌های خود آب در هاون بکوبم مجموعه‌ای از نوشته‌های خوب آموزشی اهالی وب‌لاگستان را درباره خوراک و خوراک‌خوانی گردآوری کنم. طبیعی است که مطالب زیادی در این‌باره نوشته شده و من فقط چند نمونه جالب را ذکر می‌کنم. اگر شما هم مطلب آموزشی درباره خوراک نوشته‌اید و مایل هستید در این‌جا اشاره شود لینک‌اش را بدهید.

با تشکر فراوان از میلاد عزیز (MrWebLog) که اولین بار روز خوراک را به من معرفی کرد و تشویق کرد دراین‌باره فکر کنم و بنویسم (مشترک این وب‌لاگ شوید).

RSSDay-Bamdadi

rssdaylogo1-1

توجه: این فهرست ممکن است به تدریج اضافه شود. اگر مطلب خوبی می‌شناسید معرفی کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

هرم مازلو و نظریه‌ی انگیزه‌های انسانی

با کمی جستجو متوجه شدم ترجمه کامل هرم مازلو به فارسی در دسترس نیست‌ (باورم نمی‌شود در اینترنت وجود نداشته باشد، احتمالا جایی هست ولی چندان جستجو‌پذیر نیست). با توجه به اهمیت و شهرت هرم مازلو در این‌جا ترجمه آن را می‌آورم.

توجه: انگیزه واقعی‌ام را از نوشتن این مقاله در پایان همین نوشته آورده‌ام.

آقای آبراهام مازلو (Abraham Maslow) نظریه روانشناسی خود را به عنوان «نظریه انگیزه‌های انسان» در سال 1943 ارائه کرد. او افراد موفق بسیاری را مورد مطالعه قرار داد که در میان آن‌ها مشاهیر علمی و سیاسی، دانشجویان برجسته دانشگاه‌ها و … حضور داشتند. او معتقد بود مطالعه افراد ناتوان و بی‌چاره به یک نظریه روان‌شناسی ناتوان و بی‌چاره منتهی می‌شود.

به نظریه مازلو انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهای اساسی انسان خطی و سلسه‌مراتبی نیستند و اجزای تغییر ناپذیر هستی انسان‌اند.

آشنایی با نظریه مازلو دید خوبی به فرد می‌دهد ولی نباید آن‌را بیش از حد تعمیم داد و سعی کرد همه رفتارهای انسانی را در چارچوب آن گنجاند.

هرم مازلو

مازلو نیازهای اساسی انسان را در یک هرم جای داده است که دارای 5 طبقه است. طبقات پایین‌تر هرم نیازهای حیاتی‌تر و ساده‌تر و طبقات بالاتر نیازهای پیچیده‌تر ولی کمتر حیاتی را نشان می‌دهند. نیازهای طبقه‌های بالاتر فقط وقتی مورد توجه فرد قرار می‌گیرند که نیازهای طبقه‌های پایین‌تر برطرف شده باشند.

هرگاه فردی به طبقه‌ بالاتر حرکت کرد، نیازهای طبقه پایین‌تر چندان مورد توجه اصلی او نخواهد بود. اگر هم به صورت موردی به یک نیاز در طبقه‌های پایین‌تر احتیاج پیدا کند به صورت موقتی اولویت آن نیاز را بالا می‌برد ولی هرگز به صورت دائمی به طبقه پایین‌تر باز نمی‌گردد. به عنوان مثال یک شخص موفق از لحاظ تجاری که کارش را نیز دوست دارد در صورتی که مبتلا به سرطان شود (نیاز طبقه پایین: سلامتی) وقت و انرژی زیادی را برای بهبود یافتن صرف می‌کند، اما همچنان به کار و موقعیت‌اش به عنوان یک فرد موفق خواهد بالید و احتمالا در صورت توان به کارش باز خواهد گشت.

Mazlo-Pyramid-Farsi

سلسه‌مراتب نیازهای انسان یا هرم مازلو. برای دیدن تصویر با وضوح کامل این‌جا کلیک کنید.

چهار طبقه پایین: نیازهای پایه

چهار طبقه اول هرم مازلو «نیازهای پایه» یا «نیازهای فقدانی» (Deficiency Needs) یا D-Needs نام دارند. این نیاز‌ها در صورتی که تامین شوند حس خاصی به فرد نمی‌دهند، اما در صورتی که تامین نشوند او را دچار اضطراب و نگرانی می‌کنند.

  • طبقه اول: جسمانی و فیزیولوژیکی
    دفع کردن، خوردن، نوشیدن، نفس کشیدن و …
  • طبقه دوم: امنیت
    امنیت شخصی در برابر جرائم، امنیت مالی و شغلی، بهداشت و سالم بودن، امنیت در برابر حوداث و بیماری‌ها
  • طبقه سوم: اجتماعی
    دوستی، صمیمیت، خانواده‌ی پشتیبان و با روابط مناسب داشتن
    انسان‌ها به تعلق داشتن و پذیرفته شدن احتیاج دارند. این حس می‌تواند از سوی گروه‌های بزرگ (مانند باشگاه‌های ورزشی، اداره، گروه‌های مذهبی، سازمان‌های حرفه‌ای و …) یا گروه‌های اجتماعی کوچک (مانند اعضای خانواده، همسر یا دوست نزدیک، معلم، همکار یا هم‌تحصیل نزدیک، اشخاص مورد اعتماد و …) ایجاد شود. افراد همچنین نیاز دارند توسط دیگران دوست داشته شوند و آن‌ها را دوست داشته باشند‌ (چه از نوع جنسی و چه از نوع غیرجنسی).
    در نبود چنین پذیرفته‌شدنی فرد در معرض تنهایی، اضطراب اجتماعی یا افسرده‌گی قرار می‌گیرد.
  • طبقه چهارم: رضایت و احترام
    انسان‌ها نیاز به احترام و رضایت دارند: «احترام به خود»، «رضایت از خود» و «احترام به دیگران». افراد ممکن است برای کسب احترام و توجه دیگران به فعالیت‌های مختلفی دست بزنند (حرفه‌ای یا تفریحی). عدم تعادل در مورد این نیازها می‌تواند به کمبود احترام به خود، اعتماد به نفس پایین، عقده‌های درونی و … منجر شود.

طبقه پنجم: نیازهای متعالی (نیازهای انگیزه‌بخش)

این نیازها به عنوان «نیازهای رشد‌دهنده» یا «نیازهای متعالی» یا B-Needs شناخته می‌شوند.

  • نیازهای ذهنی و فکری (Cognitive): انسان‌ها نیاز دارند ذهن و فکر و هوش خود را گسترش دهند. این نیازها شامل خواست طبیعی انسان برای یادگرفتن، اکتشاف، دیدن نقاط جدید و خلق کردن می‌شود.
  • نیازهای زیبایی‌شناسیک (Aesthetic): انسان‌ها برای رشد کردن (رسیدن به خودشکوفایی) به تصور زیبا یا چیزی که از لحاظ زیبایی‌شناسیک دلپذیر باشد نیاز دارند.

خودشکوفایی:
maslow
خودشکوفایی (Self-actualization) نیاز غریزی انسان‌ برای استفاده حداکثر از همه قابلیت‌ها و استعدادهایش، تلاش برای شکوفا کردن همه پتانسیل‌ها و تبدیل شدن به بهترین چیزی که امکان بودنش را دارد است.

به اعتقاد مازلو مرحله نهایی تکامل روان‌شناسیک فرد وقتی رخ می‌دهد که او از لحاظ برآورده شدن نیازهای پایه‌اش (طبقه‌های یک تا چهار) احساس امنیت و آرامش کند. در چنین وضعیتی، او تمرکز خود را بر شکوفا کردن استعدادهای نهفته‌اش برای تبدیل شدن به یک انسان موثر، خلاق، پخته و دارای بینش خواهد گذاشت.

خصوصیات افراد خودشکوفا از نظر مازلو

مازلو متوجه شده بود افراد خودشکوفا که از لحاظ توسعه روانی کامل‌ترین هستند در بسیاری از زمینه‌ها دارای خصوصیات شخصیتی مشترک هستند. این افراد:

  • واقعیت‌ها و حقایق جهان (و خودشان) را می‌پذیرند (به جای انکار یا فرار از آن‌‌ها). درک شفاف و واضح‌تری از واقعیت‌ها دارند و راحت‌تر با آن‌ها کنار می‌آبند. آن‌ها تجربه‌ها، اشخاص یا اشیاء را بهتر ارزیابی می‌کنند و به خوبی می‌توانند پدیده‌های تقلبی، مزورانه یا فریبا را تشخیص دهند.
  • در افکار و رفتارهایشان راحت و سبک‌بال هستند و فی‌البداهه تصمیم می‌گیرند یا می‌اندیشند. چندان دنباله‌رو قواعد مرسوم نیستند ولی آن‌ها را نادیده نیز نمی‌گیرند. ممکن است بر اساس رسم و قاعده یا عرف عمل کنند، اما هرگز اجازه نمی‌دهند عرف یا رسومات مانع از دسترسی آن‌ها از چیزی که مهم یا اساسی تلقی می‌کنند شود. آن‌ها به هیچ‌عنوان از بیرون تشویق نمی‌شوند و انگیزه‌ها و نیروی محرکه آن‌ها کاملا درونی است.
  • به شدت خلاق و دارای تخیل قوی هستند. این خلاقیت لزوما تخصصی یا ویژه نیست بلکه خلاقیتی است که معمولا در همه افراد وجود دارد ولی در اثر قید و بندهای فرهنگی و عرفی خفه شده است. خلاقیت این افراد تازه، صریح و متفاوت است همان‌گونه که نگاه کودکان به مسائل صریح، تازه و معصومانه است.
  • به حل مشکلات یا مسائل علاقه نشان می‌دهند و این محدود به خود فرد نمی‌شود، بلکه معمولا شامل مشکلات یا مسائل دیگران نیز هست. حل این مشکلات کانون اصلی توجه این افراد است که معمولا دارای نوعی ماموریت یا هدف فلسفی یا اخلاقی در زنده‌گی خود هستند.
  • از لذت‌های اساسی و پایه‌ای زنده‌گی لذت می‌برند و پیوسته آن‌ها را می‌ستایند. آن‌ها از زنده‌گی روزمره ، طبیعت، بچه‌ها، موسیقی و روابط جنسی لذت می‌برند. آن‌ها به نیازهای غریزی و جسمانی خود با تحسین، هیجان، لذت، حیرت و نوعی از خود بی‌خود شدن نزدیک می‌شوند.
  • با سایر افراد و انسان‌ها احساس نزدیکی، یگانه‌گی و محبت می‌کنند و این حس معمولا شرطی نیست و همراه با «بودن» و «وجود داشتن» آن‌ها حضور دارد.
  • روابط شخصی عمیق دارند. آن‌ها می‌توانند به دوستان خود بسیار نزدیک شوند و عشق‌های بزرگ داشته باشند. در واقع آن‌ها قادرند «مرزهای فردیت» (ego boundries) خود را (بیشتر از توانایی سایر افراد) پاک کنند. نتیجه این است که این افراد دارای حلقه نسبتا کوچکی از دوستان خیلی نزدیک هستند و با تعداد افراد اندکی رابطه نزدیک دارند. آن‌ها در برخورد با بیشتر افراد صبور و مهربان هستند، اما در انتقاد از اشخاص مزور (hypocrates)، متکبر (pompous) یا خودبزرگ‌بین (self-inflated)؛ واقع‌گرا، صریح و تند هستند.
  • روحیه آزادمنش و دموکرات دارند. این افراد عمیقا به دیگران و نظر آن‌ها فارغ از طبقه اجتماعی، باور سیاسی، نژاد، رنگ پوست و … احترام می‌گذارند و با آن‌ها رفتار دوستانه دارند. به نظر آن‌ها از هر کسی می‌توان چیزی آموخت؛ بنابراین به هر فرد به عنوان یک آموزگار بالقوه که می‌تواند دانش آن‌ها را افزایش دهد احترام می‌گذارند.
  • از تنهایی و داشتن حریم خصوصی لذت می‌برند. ممکن است از موضوعاتی که همه را ناراحت می‌کند فاصله بگیرند (از دور نظاره‌گر دعوا باشند) یا حتی ممکن است تا حدی غیراجتماعی یا مردم‌گریز جلوه کنند.
  • استقلال فرهنگی و محیطی دارند. این‌ افراد برای کسب رضایت واقعی به سایر افراد یا تایید فرهنگ عمومی وابسته نیستند، بلکه به توسعه شخصی و رشد پیوسته با توجه به استعدادها و منابعی که در دسترس دارند تکیه دارند. معنای زنده‌گی آن‌ها در این کلمات خلاصه می‌شود: «تصمیم‌گیری شخصی»، «حکومت شخصی بر زنده‌گی خود» ، فردی فعال و موثر و مسئول دارای نظمی خودانگیخته بودن (در برابر مفلوک و منتظر دستور یا نظر دیگران بودن)
  • دارای سیستم اخلاقی شخصی هستند که درونی و از قدرت یا نفوذ بیرونی مستقل است. به شدت اخلاق‌گرا هستند و به خوبی مفاهیم «وسلیه»، «هدف» و «وسیله‌های لازم برای رسیدن به هدف» را درک می‌کنند و برای آن‌ها وزن‌های اخلاقی خودسنجیده دارند. همچنین باورهای اخلاقی این افراد معمولا با باورهای اخلاقی متداول فرق می‌کند.
  • روحیه طنز فلسفی ولی غیربرخورنده دارند. آن‌ها معمولا به لطیفه‌هایی که برای گروهی از مردمان آزار دهنده است نمی‌خندند (مگر این‌که نوعی قرارداد یا رسم باشد که در یک لحظه خاص تصمیم به تبعیت از آن بگیرند). آن‌ها می‌توانند دیگران و از جمله خودشان را به باد طنز بگیرند، به خصوص وقتی احمق باشند یا بخواهند بزرگ باشند در حالی که کوچک‌اند. آن‌ها معمولا به سوی طنز هوشمندانه متمایل هستند.
  • دارای قوه تمییز و تشخیص هستند و می‌توانند همه چیز را به صورت بی‌طرفانه (بدون حب یا بغض) بنگرند.

maslow-farsi-2

هرم مازلو، بدون عنوان و نام طبقات که باعث خواناتر شدن‌اش می‌شود. (تصویر با اندازه بزرگ‌تر این‌جا)

چرا این مقاله را نوشتم؟

روزی نمی‌گذشت که در مقاله‌ای یا نوشته دوستی در یک وب‌لاگ یا حتی در کامنت دوستان از «هرم مازلو» چیزی نبینم. کم‌کم به این نتیجه رسیدم که انگار بدجوری از قافله «مازلو و مازلودان‌ها و مازلودوست‌ها» عقب مانده‌ام و برای این‌که این عقب‌مانده‌گی ناجور را جبران کنم دست به دامان اینترنت شدم که هرطوری شده من هم به جماعت «مازلویست» بپیوندم و بار «مازلویی» خودم را ببندم.

حالا شاید این حس عقب‌مانده‌گی را بتوانید با همین نظریه مازلو توضیح دهید. مثلا احتمالا من جایی توی طبقه چهار گیر افتاده‌ بودم و از این‌که همه مازلو می‌دانند و من چیزی نمی‌دانم احساس کمبود و عدم رضایت می‌کردم.

اما حالا اوضاع فرق می‌کند!

امیدوارم بعد از خواندن این نوشته-ترجمه شما هم مثل من دیگر وقتی جایی دیدید صحبت از «مازلو» و «هرم مازلو» می‌شود مجبور نشوید سرتان را به خجالت پایین بگیرید و سکوت کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

مواظب مغالطه مقابله فردی باشیم

مغاطله (fallacy) نوعی «شبه استدلال» است که علی‌رغم نادرست بودن از لحاظ ساختار منطقی، ممکن است در نگاه اول درست به نظر برسد. یکی از انواع مغالطه در منطق، مغالطه «مقابله فردی» (Ad hominem) است. این نوع مغالطه زمانی صورت می‌گیرد که «فرد دوم» به جای تلاش در جهت ابطال صدق و درستی اظهارات «فرد اول»، خود او را مورد هجوم یا حمله قرار می‌دهد. مثلا برای اثبات قابل قبول نبودن استدلال فلان شخص، چنین استدلال کنیم که وی به خاطر تقلب و نادرستی قبلا به زندان رفته است. چنین استدلالی مغاطله است زیرا خصوصیات یا شخصیت‌ فردی گوینده، ربطی به درستی یا نادرستی آن‌چه می‌گوید یا صحت و کذب استدلال‌هایش ندارد.

چند مثال عمومی از مغالطه مقابله فردی (Ad hominem)

  • آقای «الف» ادعا می‌کند گزاره «ی» درست است. گروه «ب» نیز ادعا می‌کنند گزاره «ی» درست است. نتیجه: آقای «الف» عضوی از گروه «ب» است.
    مثال: تو می‌گویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. کمو..نیست‌ها هم همین را می‌گویند. تو یک کمو..نیست هستی!
  • آقای «الف» ادعا می‌کند گزاره «ی» درست است. گروه «ب» ادعا می‌کنند گزاره‌های «ی» و «ه» درست‌اند. نتیجه: آقای «الف» ادعا می‌کند گزاره «ه» درست است.
    مثال1: تو می‌گویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. کمو..نیست‌ها هم همین را می‌گویند و به انقلاب اعتقاد دارند. تو به انقلاب اعتقاد داری!
    مثال2: تو می‌گویی اختلاف درآمد زیاد میان فقرا و ثروتمندان قابل قبول نیست. تو که واقعا به این حرف اعتقاد نداری؟ کمو..نیست‌ها هم همین را می‌گویند تو که کمو..نیست نیستی، هستی؟
  • تو ادعا می‌کنی این فرد بی‌گناه است. اما حرف تو مورد قبول نیست چون تو خودت یک مجرم هستی.
  • تو نمی‌توانی حرف «آقای الف» را در زمینه وجود خدا قبول کنی، چون او حتی شغل درست و حسابی ندارد.
  • فلان آهنگ‌ساز این آهنگ را ساخته، پس حتما چرند است.
  • پیشنهاد خانم «ب» مسخره است چون او در سال 2003 توی حساب مالیاتی‌اش تقلب کرده بود.
  • وقتی نماینده شرکت‌های سیگارسازی می‌گوید «سیگار برای سلامتی به طور جدی مضر نیست» استدلال‌هایش را باور نکنید، چون او فقط دارد از منافع شرکت‌اش دفاع می‌کند.

TheOversightFallacy

چند مثال از صدها موردی که برای شخص خودم پیش‌آمده:

  • مثال اول:
    – کشتار مردم فلوجه توسط سربازان آمریکایی کار وحشیانه‌ای بود و در صورت مطرح شدن در سطح حقوقی می‌تواند به عنوان جرم جنگی پی‌گیری شود.
    – من می‌دانم که تو هم گاهی عصبانی می‌شوی. خودت اگر جای سربازان آمریکایی بودی این‌کار را نمی‌کردی؟
    (معنای تلویحی: اکر خودت جای سرباز آمریکایی بودی همین کارو می‌کردی پس خفه‌شو حرف نزن)
  • مثال دوم:
    – توی کشورهای عربی اطراف خلیج فارس تعداد زیادی از کارگران هندی و فیلیپینی هستند که با دستمزد‌های فوق‌العاده پایین و شرایط هولناک مشغول به کارند. این وضعیت از نظر انسانی قابل قبول نیست.
    – تو خودت حاضر نیستی از حقوقی که می‌گیری به این کارگرهای بیچاره بدهی. پس چرا دم از دفاع از آن‌ها می‌زنی؟
    (معنای تلویحی: تو حاضر نیستی از حقوق خودت به این کارگران بیچاره بدی، پس خفه‌شو حرف نزن)
  • مثال سوم:
    شرایط زنده‌گی آواره‌گان افغان در ایران خوب نیست. این‌ها حق کار قانونی ندارند، مسکن مناسب ندارند، از بهداشت و تحصیلات و خدمات اجتماعی محرومند و هر لحظه هم ممکن است از کشور اخراج شوند.
    – تو خودت حاضری یکی از اتاق‌های خونه‌ات رو بدی به یک افغانی چون خانه نداره؟ حاضر نیستی، پس از آن‌ها دفاع بیهوده نکن.
    (معنای تلویحی: تو حاضر نیستی خونه‌ات رو بدی به یک آواره افغانی که توش زنده‌گی کنه، پس خفه‌شو حرف نزن)
  • مثال‌ چهارم:
    – فلان فیلم را دیدم. واقعا فیلم ضعیفی بود.
    – تو خودت بلدی فیلم بسازی؟ هر وقت یاد گرفتی فیلم بسازی برو و از فیلم‌ دیگران انتقاد کن.
    (معنای تلویحی: تو کارگردان یا فیلم‌ساز نیستی، پس خفه‌شو حرف نزن)
  • مثال پنجم:
    نوشیدنی‌های صنعتی و به خصوص نوشیدنی‌های انرژی‌زا که اخیرا خیلی هم متداول شده‌اند برای سلامتی خوب نیستند.
    – تو مگر دکتری که در این زمینه نظر می‌دهی؟
    (معنای تلویحی: تو پزشک نیستی، پس خفه‌شو حرف نزن)

اهمیت خواندن منطق

هر لحظه و هر روز در روزنامه‌ها، در گفتگوهایمان با آدم‌های اطراف، در استدلال‌های مقامات سیاسی و کلن در زنده‌گی روزانه‌مان شاهد «بیماری مغالطه‌کاری ناآگاهانه» یا «خطر مغالطه‌کاری آگاهانه» هستیم. شاید خودمان هم بی‌آن‌که متوجه باشیم گاه در دام مغاطله بیافتیم و با استدلالی پوچ و بی‌ارزش به جنگ «گزاره‌هایی که دوست نداریم» برویم. برای گریز از خطر مغالطه فقط و فقط یک راه وجود دارد:

مطالعه و آشنایی با منطق یکی از ضروری‌ترین و اولیه‌ترین نیازهای «من» و «شما» و «همه‌» است.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

روش ارسال خودکار لینک‌های خوشمزه به وب‌لاگ

همانطور که قبلا هم توضیح دادم لینکدونی یا لینک‌های خوشمزه را از مهمترین بخش‌های وب‌لاگ‌ می‌دانم. انتخاب لینک‌ و دادن کامنت یا شرح کوتاه برای هر کدام از آن‌ها و ارسال آن به سایت‌های نشانه‌گذاری اجتماعی (Social BookMarking) مانند del.cio.us به هیچ عنوان دست‌کمی از نوشتن یک پست کامل و مفید ندارد.

گذاشتن این لینک‌ها در قسمت سایدبار یا ارسال آن در خوراک توسط فیدبرنر؛ آن‌طور که متداول است؛ راه‌حل خوبی نیست چرا که لینک‌ها به صورت ماندگار در خود وب‌لاگ و آرشیو آن ثبت نمی‌شوند و خواننده‌گان هم امکان کامنت گذاشتن برای آن‌ها را ندارند. فراموش نکنید این لینک‌ها وب‌لاگ شما را به مطالب وب‌لاگ‌ها یا وب‌گاه‌های دیگر مرتبط می‌کنند و حضور آن‌ها در آرشیو وب‌لاگتان به افزایش اعتبار و نفوذ شبکه‌ای وب‌لاگ شما کمک می‌کند. مگر وب‌لاگ نوشتن چیزی جز یک فرایند «گروهی-شبکه‌ای» است؟

در همین راستا مدت‌ها به دنبال روشی بودم که بتوانم به صورت خودکار لینک‌های خوشمزه‌ یا لینکدونی‌ام را در خود وب‌لاگ به صورت پست داشته باشم. یعنی مثلا هر روز به صورت خودکار لینک‌های انتخاب شده در 24 ساعت اخیر همراه با کامنت به صورت یک پست به بامدادی ارسال شود. خوش‌بختانه چنین روشی وجود دارد و بسیار هم ساده است. چون بعضی از دوستان در این زمینه سئوال کردند بهتر دیدم همین‌جا خلاصه روش را معرفی کنم. روش مربوط به وردپرس را شرح می‌دهم اما در مورد بلاگر نیز تقریبا همین است.

مراحل

1. برای این‌کار اول باید یک حساب در del.ico.us داشته باشید. به قسمت «تنظیمات» (Settings) بروید:

del.ico.us-1

2. روی گزینه «ارسال روزانه به وب‌لاگ» (daily blog posting) کلیک کنید:

del.ico.us-2

3. روی گزینه «افزودن یک چیز جدید» (add a new thingy) کلیک کنید:

del.ico.us-3

4. فرم «مشخصات وب‌لاگ» خود را پر کنید:

del.ico.us-4

بهتر است از یک نام کاربری مخصوص ارسال لینکدونی استفاده کنید. این نام کاربری محدودیت دسترسی به وب‌لاگ شما را دارد و فقط می‌تواند مطلب ارسال کند. در مورد بامدادی من از نام کاربری bamdadicont استفاده می‌کنم که سطح دسترسی contributor دارد.

مشخصات فرم برای وب‌لاگ‌های وردپرس به این ترتیب است:

job_name: نامی که می‌خواهید به این افزونه در del.ico.us بدهید.

out_name: نام کاربری وب‌لاگ شما

out_pass: کلمه عبور نام کاربری بالا

out_url: نشانی XML-RPC وب‌لاگ شما. در مورد وردپرس به این صورت است: https://bamdadi.wordpress.com/xmlrpc.php

out_time: زمانی از شبانه‌روز که مایلید لینک‌های روزانه ارسال شود (بر حسب زمان گرینیچ)

out_blog_id: شماره وب‌لاگی که می‌خواهید ارسال کنید (اگر فقط یک وب‌لاگ دارید عدد 1 را وارد کنید)

out_cat_id: (اختیاری) شماره دسته‌بندی که می‌خواهید مطالب لینکدونی تحت آن ارسال شود.

5. اصلاحات نهایی

از این به بعد به صورت خودکار لینک‌هایی که خوشمزه کرده‌اید به وب‌لاگتان به صورت یک پست ارسال می‌شود. ممکن است دوست داشته باشید عنوان آن‌را عوض کنید؛ مثلا من عنوان آن‌را به «لینک‌های روز…» تغییر می‌دهم. همچنین می‌توانید دسته‌بندی (مثلا لینکدونی) یا برچسب‌های متناسب را به این پست بیافزایید. این کارها به صورت دستی انجام می‌شود ولی به زیبایی و خواناتر شدن محصول نهایی بسیار کمک می‌کند.

del.ico.us-5

سعی کردم توضیحات به اندازه کافی واضح باشد. اما به هر حال اگر مشکلی بود حتما بپرسید. امیدوارم شاهد حضور هر چه بیشتر لینکدونی‌ها در خود وب‌لاگ باشیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

منظومه وبلاگستان فارسی

محققین دانشگاه حقوق هاروارد تحقیقی در رابطه با وب‌لاگستان فارسی انجام داده‌اند که با توجه به روش‌مندی علمی و نتایج بسیار جالب آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. (متن کامل آن‌را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید). با توجه به این‌که بسیاری از خواننده‌گان فارسی‌زبان ممکن است نتوانند متن اصلی را به زبان انگلیسی مطالعه کنند در این‌جا چند برش خلاصه شده و چند نمودار از این تحقیق را می‌آورم و برای سهولت نمودارها را ترجمه و بعضا زیرنویسی کرده‌ام.

گروه‌بندی وب‌لاگ‌ها

وب‌لاگ‌های فارسی و در واقع وب‌لاگ‌نویسان را به چهار دسته بزرگ تقسیم می‌کنیم:

  1. طرفداران‌ جدایی دین از سیاست (سکولار) / اصلاح‌طلبان (secular/reformist)
    «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» با علامت اختصاری secPat
    «اصلاح‌طلبان سیاسی» با علامت اختصاری refPol بیشتر روزنامه‌نگاران معترض یا وب‌لاگ‌نویس‌های مشهوری که در سال‌های اخیر از ایران رفته‌اند، همین‌طور منتقدان همیشه‌گی حاکمیت ایران در خارج از کشور
  2. محافظه‌کاران / مذهبی‌ها (conservative/religious)
    «محافظه‌کاران سیاسی» با علامت اختصاری conPol
    «جوانان مذهبی» با علامت اختصاری relYth
    «دوازده‌امامی‌ها» یا وب‌لاگ‌نویسانی که شدیدا طرفدار نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، فلسفه سیاسی اسلام و نگرش خاصی به شیعه هستند با علامت اختصاری Twelver یا 12er
  3. ادبیات فارسی و شعر (persian poetry and literature) با علامت اختصاری poet وب‌لاگ‌هایی که درباره شعر و ادبیات فارسی می‌نویسند.
  4. شبکه‌های ترکیبی (mixed networks) با علامت اختصاری mixNet نسبتا متفاوت با سه دسته قبلی از این لحاظ که پراکنده‌گی بالا دارند (غیر متمرکز هستند). دارای ایدئولوژی مشابهی نیستند و متشکل از گروه‌های کوچک‌تری هستند که از لحاظ سلیقه‌ها یا عضویت در شبکه‌های اجتماعی با هم پیوند دارند. مثلا وب‌لاگ‌هایی با محوریت ورزش، فرهنگ اقلیت یا رسانه‌های مردم‌پسند.

منطومه وبلاگستان فارسی

اگر وبلاگستان فارسی را یک منظومه ستاره‌ای تصور کنیم، گروه‌های یاد شده به صورت زیر نمودار می‌شوند:( تصویر اصلی بدون ترجمه‌های من)

Iran_blogosphere_map

وضعیت مکانی

وب‌لاگ نویسان ایرانی بیشتر داخل ایران هستند، اما در گروه «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» (secPat) ، اقلیت بزرگتری خارج از ایران هستند:

location

وضعیت جنسیت

در کل تعداد وب‌لاگ‌نویسان مرد (مذکر) بیشتر است ولی در بعضی قسمت‌ها مانند «ایرانیان خارج از کشور و سکولار» (secPat)، «شعر و ادبیات» (poet) و به خصوص «شبکه‌های ترکیبی» (mixNet) زنان وب‌لاگ نویس اقلیت‌های بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند:

gender

وضعیت گمنامی

برخلاف انتظار گروه «طرفداران‌ جدایی دین از سیاست (سکولار) / اصلاح‌طلبان» (secular/reformist) ، حتی آن‌هایی که از داخل ایران می‌نویسند، چندان علاقه‌ای به گمنام نوشتن ندارند و بیشتر از «نام» در وب‌لاگ‌هایشان استفاده می‌کنند. این درحالی‌است که وب‌لاگ‌نویس‌های «محافظه‌کار سیاسی» و «شبکه‌های مختلط» تمایل بیشتری به عدم استفاده از نام دارند. به طور نسبی گروه «شاعرها» بیشتر از سایر گروه‌ها متمایل با استفاده از «نام‌هایی» است که به نظر واقعی می‌رسند.

anonymity

وضعیت سنی

آمارهای توزیع سنی (برای وب‌لاگ‌هایی که سن نویسنده آن‌ها قابل تخمین بوده) نشان می‌دهد طیف جوان در وب‌لاگستان بیشتر است:

توزیع سنی وبلاگنویسان ایرانی

موضوعات مورد بحث

topics-politics-public-affair

topic-islam-religion

topic-personal-life

topic-topical

وضعیت فل…ل…ت…ر شدن وب‌لاگستان

در دو نمودار زیر می‌توانید قسمت‌های قابل دیده شدن و غیرقابل دیده شدن وب‌لاگستان فارسی را مشاهده کنید. همانطور که دیده می‌شود بیشتر از همه وب‌لاگ‌های اصلاح‌طلبان یا افراد سکولار محدود شده است.

visible-blocked

یا به صورت عددی:

visible-blocked-table

وب‌لاگستان فارسی یک‌دست نیست

در مقدمه تحقیق فوق آمده است:

برخلاف نظر عمومی که وبلاگ نویسان ایرانی از گروهی دموکرات منتقد حکومت ایران تشکیل شده است، ما متوجه حضور طیف گسترده‌ای از عقاید از مذهبی‌های محافظه‌کار تا گروه ‌های سکولار و اصلاح‌طلب شدیم با موضوعات مورد بحثی که از سیاست و حقوق بشر گرفته تا شعر و مذهب و فرهنگ عامه را شامل می‌شود. تحقیق ما نشان می‌دهد که در واقع منظومه وبلاگستان فارسی یک فضای بحث و گفتگو با حدود 60000 وب‌لاگ فعال است که در آن وب‌لاگ‌نویسانی با عقاید و سلایق گوناگون حضور دارند.

متن کامل

در صورت علاقه تاکید می‌کنم متن کامل گزارش این تحقیق را از این‌جا دریافت و مطالعه کنید. چون علاوه بر نمودارها، تحلیل‌های روشن‌گری نیز ارائه داده است. ترجمه، جدا کردن نمودارها و زیرنویسی آن‌ها در محیط گرافیکی چند ساعت وقت گرفت، امیدوارم حاصل کار برای آشنایی خواننده فارسی‌زبان با تحقیق انجام شده و ایده‌های حاصل از آن مفید واقع شود.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

چرا خودتان را دوست ندارید؟

یک سئوال همیشه توی ذهنم بوده، اما از پرسیدن‌اش خودداری کرده‌ام. اما امروز با دیدن داشبورد جدید وردپرس احساس می‌کنم باید بپرسم. یک سئوال ساده دارم از همه دوستان عزیزی که از وردپرس یا وردپرس دات کام استفاده نمی‌کنند: «چرا خودتان را دوست ندارید؟»

wordpress.com

خودتان را دوست داشته باشید؛ به خودتان فرصت بدهید

اگر خودتان را دوست دارید فقط 5 دقیقه داخل وردپرس دات کام شوید. یک نام کاربری و یک وب‌لاگ آزمایشی درست کنید و یک پست آزمایشی بنویسید. فقط 5 دقیقه!


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

آشنایی با بازی گروهی مافیا

توجه: این نوشته در مورد بازی گروهی‌ای به نام «مافیا» است و هیچ ارتباطی به کامپیوتر یا بازی‌ کامپیوتری به همین نام ندارد.

من و دوستان شفیق‌ام هنوز هم وقتی در برنامه‌های گل‌گشت یا شب‌نشینی‌های دوستانه دور هم جمع می‌شویم بازی‌های گروهی می‌کنیم. یکی از این بازی‌های جالب و هیجان‌انگیز به نام «مافیا» را معرفی می‌کنم.

  • اول این‌که باید تعداد نفرات دست‌کم 5 یا 6 نفر باشد و بهترین تعداد 9 به بالاست.
  • دوم این‌که بهتر است همه با هم دوست باشید و رفتار و حالت‌های یکدیگر را بشناسید.

روند بازی

یک نفر می‌شود حاکم (یا راوی). حدود 40 درصد تعداد بازیگران هم می‌شوند دزد. یک‌نفر رئیس‌پلیس و باقی پلیس. البته هویت این‌ اشخاص هنوز معلوم نیست و با قرعه‌کشی به صورت ناشناس تعیین می‌شود. برای ساده‌گی فرض کنیم کلا 10 نفر باشیم. 1 نفر حاکم، 3 نفر دزد، 1 نفر ریس‌‌پلیس و 5 نفر هم پلیس می‌شوند.

lib018065

حاکم به هر یک از بازیگران برگه‌هایی می‌دهد که روی 3 تا از آن‌ها دزد نوشته شده (‌این مساله کاملا باید سری باشد).

1. به دستور حاکم همه چشم‌های خود را می‌بندند (و سرشان را هم پایین می‌گیرند)

2. به دستور حاکم دزدها چشم‌هایشان را باز می‌کنند. با این‌کار باند دزدها همدیگر را می‌شناسند و در طول بازی از یکدیگر حمایت خواهند کرد. بعد به دستور حاکم همه دوباره چشم‌هایشان را می‌بندند.

3. به دستور حاکم رئیس‌پلیس چشم‌هایش را باز می‌کند. فقط حاکم می‌داند رئیس‌پلیس کیست. رئیس‌پلیس هم از هویت دزدها یا سایر پلیس‌ها بی‌خبر است. بعد به دستور حاکم رئیس‌پلیس چشم‌هایش را می‌بندد.

4. روز می‌شود. به دستور حاکم همه چشم‌هایشان را باز می‌کنند. دور اول بازی آغاز می‌شود.

بازی به صورت دوره‌ای انجام می‌شود. در طول هر دور افراد مختلف صحبت می‌کنند یا به دیگران اتهام دزد بودن می‌زنند. افراد از خود دفاع می‌کنند یا دلیل می‌آورند چرا فکر می‌کنند شخص معینی دزد یا پلیس است. بعد از پایان این دوره رای گیری می‌شود و همه به کسانی که مشکوک هستند رای می‌دهند. کسی که بیشترین رای را بیاورد به عنوان دزد شناخته شده و از بازی خارج می‌شود. او اعلام می‌کند دزد بوده یا پلیس.

5. شب می‌شود. به دستور حاکم همه چشم‌هایشان را می‌بندند.

6. به دستور حاکم دزدها چشم‌هایشان را باز می‌کنند و بی‌صدا به یک نفر اشاره می‌کنند. آن شخص توسط دزدها به قتل می‌رسد. به دستور حاکم دزدها چشم‌های خود را می‌بندند.

7. به دستور حاکم رئیس‌پلیس چشم‌هایش را باز می‌کند. حاکم هویت یکی از دزدها را بی‌صدا و با اشاره برای رئیس‌پلیس افشا می‌کند. به دستور حاکم رئیس‌پلیس چشم‌هایش را می‌بندد.

8. روز می‌شود. به دستور حاکم همه چشم‌هایشان را باز می‌کنند. حاکم به همه اطلاع می‌دهد که یکی از پلیس‌ها شب گذشته به قتل رسیده و او را معرفی می‌کند. شخص کشته شده از بازی خارج می‌شود. دور دوم بازی شروع می‌شود.

9. تکرار مراحل 4 تا 8. به همین ترتیب بازی ادامه می‌یابد. در پایان هر دور رای گیری می‌شود و یک نفر به عنوان دزد از بازی خارج می‌شود.

10. در صورتی که همه دزدها از بازی خارج‌ شوند گروه پلیس‌ها برنده هستند. در صورتی که تعداد پلیس‌ها مساوی (یا کمتر) از دزدها شود گروه دزدها برنده است (چون پلیس‌ها دیگر شانسی در پیروز شدن رای گیری ندارند)

detective2

ظرافت‌های بازی

بازی پیچیده‌گی‌ها و ظرافت‌های خاصی دارد. چند نمونه از آن‌ها:

  • دزدها چون هویت هم را می‌شناسند با هم هماهنگ‌ هستند و می‌توانند افکار عمومی را طوری شکل دهند که یک پلیس به عنوان دزد از بازی خارج شود. همین‌طور هنگام رای دادن می‌توانند با هماهنگی و تمرکز آراء روی یک پلیس‌ خاص کاری کنند که او رای زیادی بیاورد و از بازی خارج شود.
  • از سوی دیگر، هماهنگی بیش از حد دزدها در جوسازی یا رای دادن می‌تواند باعث مشکوک شدن آن‌ها و فاش شدن هویت‌شان شود.
  • چون هر شب یک پلیس به قتل می‌رسد، پلیس‌هایی که زیاد باهوش باشند احتمالا به سرعت توسط گروه دزدها ترور می‌شوند. از طرفی اگر در طول یک دور گفتگو اختلاف جدی میان یک فرد و چند فرد دیگر باشد و آن فرد ترور شود، احتمالا گروه مخالف دزد بوده‌‌اند. پس دست دزدها در ترور افراد باهوش و خطرناک چندان هم باز نیست.
  • دزدها ممکن است برای گمراه کردن پلیس‌ها به یکدیگر اتهام دزدی بزنند و از پلیس‌ها دفاع کنند.
  • رئیس‌پلیس کم‌کم دزدها را می‌شناسد (چون هر شب حاکم یکی از دزدها ها را به او معرفی می‌کند). اما اگر اطلاعات مهمی که دارد را صریحا فاش کند دزدها حتما شب بعد او را ترور خواهند کرد. به‌علاوه معلوم نیست اگر ادعا کند رئیس‌پلیس است کسی حرفش را باور کند. چون ممکن است دزد باشد و دروغ بگوید.
  • رفتار آدم‌ها وقتی دزد هستند با وقتی پلیس هستند فرق می‌کند. پلیس‌ها یک چهره دارند و صادقانه برای حدس زدن این‌که چه کسی دزد است تلاش می‌کنند. اما دزدها دو چهره دارند و باید وانمود کنند پلیس هستند. این نکته باعث تفاوت‌های رفتاری یا گفتاری ظریفی در افراد می‌شود که می‌تواند در بازی بسیار کاربرد داشته باشد.

tt_sp

بازی گروهی یا شطرنج روانی؟

مافیا یک بازی جدی و بسیار فکری، تلفیقی از روان‌شناسی و دقت تحلیل و موشکافی منطقی و در عین حال فوق‌العاده هیجان‌انگیز است. حتما آن‌را در جمع‌های دوستانه و تفریحی خود امتحان کنید.

به صورت کامل‌تر قوانین این بازی در ویکی‌پدیا آمده که تقریبا مشابه همین است که ما بازی می‌کنیم و این‌جا تعریف کردم ولی نقش‌ها اسم دیگری دارد (مافیا یا مجرم به جای دزد، شهروند یا بی‌گناه به جای پلیس، راوی به جای حاکم). نسخه‌های متعددی از این بازی وجود دارد که بسته به تعداد و کشش روانی جمع می‌توانید آن‌را پیچیده‌تر کنید. نسخه‌های پیچیده‌تر این بازی هم این‌جا توضیح داده شده و قصد من معرفی است و نه روایت جزئیات.

خوش باشید و از این بازی لذت ببرید. مواظب باشید که در این بازی ممکن است میانه دوستان خیلی خوب یا حتی زن و شوهرها شکرآب شود!

تقویم تاریخ

یکی از روش‌های خوب برای آشنا شدن با وقایع جهان و تاریخ مراجعه روزانه به فهرست اتفاقاتی است که در یک روز خاص تقویمی در تاریخ رخ داده است. متاسفانه تعداد وب‌گاه‌هایی که تاریخچه روز یا به قول رادیو ایران «تقویم تاریخ» ارائه می‌دهند بسیار زیاد است و همه آن‌ها هم مستند و با کیفیت یا جامع نیستند و در کل باعث سردرگمی می‌شود.

images_Logo1یکی از برنامه‌های مورد علاقه من برنامه «تقویم تاریخ رادیو» بود. در واقع قبل از این‌که من آلبوم «زمان» پینک‌فلوید را بشناسم قسمت آغازین آن‌را از طریق برنامه تقویم تاریخ بارها شنیده بودم. متاسفانه تقویم تاریخ (به دلایل واضح) تاریخ را به شیوه بی‌طرفانه نقل نمی‌کند و حتی برخی اتفاقات مهم را نیز یکسره گزارش نمی‌کند.

در این‌جا یک روش خوب و ساده را معرفی می‌کنم که کارتان را راحت می‌کند. با صرف روزانه 10 دقیقه در دانش‌نامه ویکی‌پدیا که یک مرجع بی‌طرف و نسبتا معتبر است می‌توانید دانش خود را از وقایع جهان بالاتر ببرید. برای این‌کار کافی است تاریخ امروز را به صورت میلادی در انتهای نشانی ویکی‌پدیا بنویسید. مثلا:

today

یا این‌که تاریخ مربوطه را در خود ویکی‌پدیا جستجو کنید، یا روی لینک‌های زیر کلیک کنید:

January   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
February   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
March   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
April   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30
May   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
June   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30
July   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
August   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31
September   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30  
October   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 29 31
November   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30  
December   1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31

مرور اتفاقات تاریخی دانش و بینش جالبی به آدم می‌دهد. از طرف دیگر بعضی وقایع هستند که اگرچه آن‌ها را می‌دانیم ولی تکرار آن‌ها در وب‌خوانی‌های هرروزه اهمیت‌شان را یادآوری می‌کند.

پی‌نوشت: همانطور که بالا هم اشاره کردم و آقای منیری هم تاکید کردند برنامه «تقویم تاریخ» رادیو ایران روزنگار تاریخ فارسی دارد. یک وب‌گاه دیگر را هم آقای منیری معرفی کردند به نام «امروز در تاریخ ایرانیان». اهمیت این دو وب‌گاه از لحاظ فارسی بودنشان است و محوریت تاریخ ایران. از آقای منیری عزیز برای این معرفی ممنونم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

شهروند اینترنتی کیست؟

netizen-logoاصطلاح «شهروند اینترنتی» یا «نِت‌وَند» (Netizen یا Cybercitizen) برای توصیف کاربری که در گروه‌ها و اجتماعات دنیای آن‌لاین فعالیت دارد به کار برده می‌شود. «شهروند اینترنتی» با استفاده از اینترنت به ایجاد یا گسترش گروه‌های آن‌لاین کمک می‌کند، با دیگر شهروندان اینترنتی تبادل فکر و ایده می‌کند، اطلاعات و دانش موجود را منظم یا تکمیل می‌کند و از اینترنت به عنوان بستری برای رشد و بالنده‌گی فکری و اجتماعی استفاده می‌کند. اگر اینترنت را یک کشور فرض کنیم، شهروند اینترنتی یکی از شهروندان قانونی این کشور محسوب می‌شود.

واژه‌شناسی

اصطلاح «شهروند اینترنتی» را برای اولین بار آقای مایکل هاوبن (Michael Hauben) به‌کار برد و در واقع اختراع کرد. او با زیرکی واژه‌های شهروند (Citizen) و شبکه (Network) یا اینترنت (Intenret) را به هم پیوند زد و واژه معنادار و زیبای Netizen را ساخت. واژه‌ای که در خود مفهوم شهروندیت یعنی دارای حق و حقوق شهروندی بودن و شبکه به معنای ارتباطات نوین را نهفته دارد.

testacb

همه کاربران اینترنت که از امکانات آن در خانه، محل کار یا مدرسه یا جاهای دیگر استفاده می‌‌کنند «شهروندان اینترنتی» هستند.

اما شهروندان اینترنتی که دانش بیشتری درباره اینترنت، شبکه و «شبکه‌ٔ شبکه‌ها» دارند مسئولیت بیشتری در قبال گسترش و رشد کاربرد اینترنت دارند. این مسئولیت از نوع خودانگیخته است، یعنی شخصی که بینش شبکه‌ای بیشتری دارد خود به خود در قبال توسعه و رشد آن احساس مسئولیت بیشتری می‌کند. همچنین مسئولیت این افراد برای تشویق و گسترش آزادی بیان و دسترسی آزاد به اطلاعات طبعا بیشتر است.

شهروندان اینترنتی و کاربران مولف‌

user-authorsمفهوم شهروند اینترنتی بی‌شباهت به مفهوم «کاربران مولف» که پیش از این دو موردش نوشته بودم نیست. هر دو ساکن دنیای آنلاین هستند، هر دو در حرکت‌های شبکه‌ای و گروهی مشارکت می‌کنند، از آن تاثیر می‌گیرند و بر آن تاثیر می‌گذارند و هر دو از حالت مصرف کننده محض اطلاعات خارج شده و «تولید کننده اطلاعات» هستند.

حقوق شهروندان اینترنتی

Cyberrightهمانگونه که «شهروندان» یک کشور دارای مجموعه‌ای از حقوق شهروندی هستند (مثلا حق تحصیل، حق خروج از کشور، حق خرید و فروش ملک، …)، شهروندان اینترنتی نیز دارای حقوقی هستند که باید به رسمیت شناخته شود. مهم‌ترین این حقوق «حق آزادی بیان» در اینترنت و «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» است.

مفهوم و اهمیت «شهروند اینترنتی» در جوامعی که با محدودیت آزادی بیان مواجه هستند (مثل ایران یا چین) پررنگ‌تر است. چرا که در این جوامع هنوز حق و حقوق شهروندان در اینترنت به درستی تضمین نمی‌شود. حق دسترسی آزاد به اطلاعات با محدودیت و فی-ل.تر شدن، و حق آزادی بیان با روش‌های سرکوب یا تهدید از شهروندان اینترنتی گرفته می‌شود.

همانند همه حقوق شهروندی که در طول تاریخ توسط پایداری و مبارزه مردم به دست آمده و نهادینه شده است، حقوق شهروندان اینترنتی نیز فقط با همیاری، پشتکار و دانش همه‌گانی به دست خواهد آمد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

دانشگاه برنامه‌نویسی گوگل

قبلا در مورد «موتور جستجوی متن گوگل» (Google Code Search) نوشته بودم. امروز متوجه شدم گوگل یک وب‌گاه جدید به نام «دانشگاه متن گوگل» (Google Code University) راه‌اندازی کرده و در آن دوره‌های آموزشی مختلف کامپیوتر و برنامه‌نویسی را به صورت رایگان ارائه می‌دهد.

Google Code University - Google Code

متاسفانه احتمالا GCU برای کاربران ایران محدود است ولی راه‌اندازی اولین دانشگاه گوگل جالب توجه است. احتمالا در آینده شاهد گسترش کمی و کیفی چنین حرکاتی خواهیم بود.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

پیشنهاد: لطفا برای هر لینک در لینکدونی خوش‌مزه‌ها یک خط توضیح بنویسید

به خودم جسارت می‌دهم و یک پیشنهاد می‌دهم که به نظرم اهمیت زیادی دارد.

یکی از جالب‌ترین قسمت‌هایی که در هر وب‌لاگ (یا خوراک) می‌خوانم لینکدونی خوش‌مزه‌های وب‌لاگ است. به خصوص مجموعه لینک‌های خوشمزه روزانه که به صورت خلاصه در خوراک وب‌لاگ ظاهر می‌شود. از نظر روان‌شناختی چون «خوشمزه» کردن یک لینک کمی بیشتر از «به اشتراک گذاشتن آن در گوگل‌ریدر» زحمت می‌طلبد معمولا کیفیت مطالب «خوشمزه» بیشتر از مطالب به اشتراک گذاشته شده در گوگل‌ریدر است.

اما مشکل این‌جاست که بیشتر دوستان وقتی لینکی را خوشمزه می‌کنند (به del.ico.us ارسال می‌کنند) هیچ‌گونه توضیح یا کامنتی پای آن قرار نمی‌دهند و این کار انتخاب و مطالعه لینک‌های ارسالی را برای من خواننده مشکل می‌کند. مثلا من از میان لینک‌های زیر نمی‌توانم درست انتخاب کنم و این خطر وجود دارد که یک‌سره از خواندن آن‌ها منصرف شوم (بر خلاف میل‌ام):

linkdooni-without-comment

اگر هر کدام از لینک‌ها (به خصوص آن‌هایی که عنوان‌شان زیاد واضح نیست) دارای یک خط کوتاه توضیح باشند، آن‌ وقت من خواننده علاقه‌مند به وب‌لاگ خانم یا آقای «الف» یا «ب» می‌توانم «گزینشی‌تر» مطالبی را که به نظر ایشان جالب رسیده دنبال کنم. این کار یک حسن دیگر هم دارد. موضع نویسنده وب‌لاگ هم تا حدودی در مورد محتوای لینک‌ها نشان داده می‌شود. فراموش نکنیم من در درجه اول به «وب‌لاگ نویس» خاص علاقه‌مند هستم و دوست دارم بدانم نظر او در مورد مطالب مختلف چیست.

خودم هم جدیدا این روش را در پیش گرفته‌ام و سعی می‌کنم تا حد امکان لینکدونی خوشمزه‌هایم را همراه با یک خط توضیح ارسال کنم. مثلا نمونه

linkdooni-with-comment

امیدوارم پیشنهاد من حمل بر جسارت نشود. فقط حیفم می‌آید به خاطر این‌که لینکدونی دوستان توضیح همراهش نیست از خواندن آن منصرف شوم.

پی‌نوشت:‌ این قسمت را در پاسخ سوال دوست خویم رضا اضافه می‌کنم. چگونه در سایدبار‌ وردپرس لینک‌های خوشمزه را اضافه کنیم:

اول:

add-delicious-to-sidebar-in-wordpress-step1

و بعد:
add-delicious-to-sidebar-in-wordpress-step2


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

با وب‌لاگ‌هایی که در مورد شما می‌نویسند خوراک بپزید

به فکرم رسید که توی گوگل‌ریدر و در قسمت خوراک‌هایی که «هر روز باید بخوانم» خوراکی درست کنم که همه وب‌لاگ‌هایی که در مورد «بامدادی» می‌نویسند را شامل شود. به این ترتیب به سرعت می‌توانم بفهم دوستان در مورد من چه می‌نویسند و اگر چه توی پانل وردپرس هم آماری داده می‌شود ولی اولا به صورت خوراک نیست و ثانیا محدودیت‌های خودش را دارد (مثلا نمی‌توانم از همانجا مطلب را بخوانم یا به اشتراک بگذارم).

اولین و آخرین جاهایی که سراغ‌ گرفتم Google Blog Search و Technorati بودند. دروغ چرا، تکنوراتی به نظرم قوی‌تر رسید و چند جا هم خواندم که سرعت به‌روز‌رسانی‌اش از گوگل بیشتر است (که کمی باور کردنش برایم سخت بود). فعلا تکنوراتی را انتخاب کرده‌ام اما اگر مایل هستید محصول‌ نهایی به آن وابسته نشود، خوراک تولیدی را در فیدبرنر بسوزانید (بپزید).

ساده‌ترین راه‌حل

روش آسان و ساده این است که از فید زیر استفاده کنید. فقط به جای bamdadi.com نشانی وب‌لاگ خودتان را قرار دهید:

technorati-search

بدی این روش این است که انعطاف‌پذیری چندانی ندارید و تعداد خوراک‌ها هم محدود به 20 است. اما برای این‌که خوراکش را در سایدبار وب‌لاگتان قرار بدهید کفایت می‌کند.

یاهو پایپ

بعد تصمیم گرفتم یک یاهو پایپ درست کنم که کاربران با کلون کردن آن بتوانند به صورت خودکار خوراک لینک‌های ورودی به وب‌گاه‌شان را درست کنند. این‌کار چندان سخت نبود چون نمونه توی اینترنت زیاد است. اگر علاقه به لوله‌کشی دارید این خوراک را کلون کنید و وب‌لاگ خودتان را در آن معرفی کنید:

incominglinks-yahoo-pipe

استفاده از Technorati Develpers API:

اما اگر می‌خواهید بهتر عمل کنید و همه چیز دست خودتان باشد پیشنهاد می‌کنم اول یک حساب Technorati برای خودتان باز کنید (اگر تا به حال ندارید) و بعد از Technorati Developers کلید یا Technorati API Key دریافت کنید که چیزی مثل 4542c2fw2bac42450760b804e2232668 است. بعد می‌توانید با کمک دستورالعمل ساده زیر برای خود یک دستور جستجو یا Query که مخصوص جستجوهای این‌چنینی در تکنوراتی است درست کنید (اگر عکس خوانا نیست رویش کلیک کنید، یا با مراجعه به صفحه توضیحات تکنوراتی خیال خود و من را راحت کنید).

technorati-reverse-blogs

نتیجه‌ هم چیزی شبیه به این می‌شود:

weblog-reaction-to-bamdadi

اگر خواستید فیدبک بدهید توی وب‌لاگ خودتان بدهید

از این به بعد می‌توانید به صورت مستقیم مطالبی که در مورد شما نوشته می‌شود را بخوانید. اگر باب میل افتاد می‌توانید توی وب‌لاگ خودتان بنویسید تا من سیستم جدیدم را حسابی آزمایش کنم. دوست دارم ببینم سرعت به روزرسانی «تکنوراتی» چقدر است.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

امکان دیدن تعداد مشترکین خوراک‌ها در گوگل‌ریدر

قابل توجه خوراک‌خوان‌های مشتاق و کنجکاو (منظورم همان فضول) مثل خودم. حالا امکانش را دارید که تعداد مشترکین خوراک‌ها در گوگل‌ریدر را ببینید.

google-reader-sub-count

google-reader-sub-count-2

البته این آمار معنای خاص خودش را دارد و فقط شامل مشترکینی است که از امکان Google Feedfetcher استفاده می‌کنند مانند اورکات، گوگل‌ریدر، صفحه شخصی گوگل و …


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

مواظب آینده مجازی خودتان باشید

آیا تا به حال به این موضوع توجه کرده‌اید که هر مطلبی توی فضای عمومی اینترنت می‌نویسید در بانک‌های اطلاعاتی موتورهای جستجو برای مدت طولانی (و شاید برای همیشه) ثبت می‌شود و ممکن است روزی از این‌که چنان چیزی نوشته‌اید و همه می‌توانند آن را ببینند خرسند نباشید؟دقت کنید، من از خطر دزدیده شدن اطلاعات شخصی مثل حساب بانکی یا نشانی منزل حرف نمی‌زنم. موضوع نشر افکار و عقاید شماست. توجه داشته باشید نوشته‌های امروز «آینده مجازی» شما را شکل می‌دهند. آینده‌ای که قابل تغییر دادن یا پاک شدن نیست، چون برای همیشه در حافظه اینترنت ضبط می‌شود.

امروز:

FINGERPRINTجوانی 20 ساله هستید و دنیای‌تان پر از ایده‌ها و آرزوها و هیجانات رنگارنگ است و احتمالا کله‌تان هم کمی بوی قورمه سبزی می‌دهد. دانشجویید و زیاد هم در قید و بند کار و شغل و همسر و فرزند و درآمد و مسئولیت نیستید. برای خودتان وب‌لاگی (وب‌لاگ‌هایی) دارید و در آن هر چه دل تنگتان می‌خواهد می‌گویید. توی تویتتر آمار روزانه‌تان را می‌دهید، توی یوتیوب پای فیلم‌ها کامنت می‌گذارید یا نظرات نغزی در وب‌لاگ‌های دوستان به یادگار می‌‌گذارید.

بدون که زیاد آگاه باشید «اثر انگشت» شما توی اینترنت پخش می‌شود و یادتان نیست یا اهمیتی نمی‌دهید «دست‌‌کش دستتان کنید» و همه جا را پر می‌کنید از اثر انگشت‌های خود. غافل از این‌که ممکن است روزی همین اثر انگشت‌ها کار دستتان بدهد…

10 سال بعد:

اکنون شما 30 ساله هستید. فردی که کم کم در اجتماع جا می‌افتد و از لحاظ اقتصادی هم مستقل است. احتمالا خانواده‌ای تشکیل داده‌اید و همسری و فرزندی. تعهدات شما نسبت به خود و اطرافیانتان چندین برابر شده است. رویاهای دوران نوجوانی اگر چه هنوز توی ذهن‌تان هست، اما مشغله‌های مهم‌تری جای آن همه رنگ و لعاب را گرفته. جدی هستید و می‌خواهید شغل بهتری داشته باشید. سوابق شغلی و تحصیلی‌تان را که فهرست درخشانی از تلاش‌ها و موفقیت‌هاست گردآوری کرده‌اید و برای استخدام در یک شرکت بزرگ و خوب و یک شغل عالی درخواست می‌کنید…

اما سال‌ها توی اینترنت چرخیدن و مطلب نوشتن، از لحظات تلخ و شیرین زندگی‌تان نوشتن، از خاطره‌ها، ایده‌ها، رویاها و افکارتان نوشتن «پرونده قطوری» از شما ساخته است که «همه» می‌توانند آن را بخوانند. «همه» از جمله مدیری شرکتی که قرار است استخدام شما را ارزیابی کند.

google
اینترنت شما را شفاف می‌کند و در معرض دید همه قرار می‌دهد.

آقای مدیر رزومه شما را می‌خواند و قبل از این‌که تحت‌تاثیر فهرست بلند بالای موفقیت‌های شما قرار بگیرد توی «گوگل مفهومی» (Google Semantic Search) که در سال 2012 راه‌اندازی شده است نام شما را تایپ می‌کند: ووووه!!!2008-02-26T085051Z_01_NOOTR_RTRIDSP_2_TECH-GOOGLE-CABLE-DC

فهرست بلند و بالایی از شیرین‌زبانی‌های شما در سال‌های اخیر رو می‌شود. 15 سال پیش جایی نوشته‌اید «همه شرکت‌های بزرگ استثمارگر هستند» و توی یک وب‌لاگ کامنتی گذاشته‌اید «که مدیران شرکت‌های بزرگ موجوداتی سودجو و خطرناک‌اند». در جای دیگر خیلی صادقانه و صمیمانه گفته‌اید «از این‌که ساعت‌های کاری‌تان معین و از پیش تعیین شده باشد متنفرید» و بدتر از همه این‌که کلی هم توی سایت‌های عکس و بازی و سیاست و غیره «اثر انگشت‌» از خودتان به جا گذاشته‌اید.

لحظاتی بعد رزومه شما در سطل آشغال آقای مدیر جا خوش کرده است و شما یک موقعیت خوب شغلی را برای همیشه از دست داده‌اید.

شما را جستجو خواهند کرد، و شما پیدا خواهید شد

مهم نیست کجای جهان باشید. روزی خواهد رسید که هر کجا آفتابی شوید، ابتدا شما را توی اینترنت جستجو می‌کنند. اگر دنبال شغل جدیدی باشید، شک نکنید ابتدا پرونده اینترنتی شما خوب بررسی می‌شود و اگر جایی در روزگار جوانی از سر خشم گفته باشید «زمین صاف است» تا پایان عمر همه شما را به عنوان فردی خواهند شناخت که روزی گفته است «زمین صاف است».

بعید نمی‌دانم روزی برسد (شاید الان هم حتی برخی این‌گونه باشند) که حتی پسرها و دخترها قبل از این‌که با هم دوست شوند، اول زیر و بالای یکدیگر را از توی اینترنت در بیاورند. هر چه باشد شاید مایل باشند بدانند «عشق آینده‌شان» چه‌کار بوده است؟

فراموش نکنید «شما را جستجو خواهند کرد» و شما هم چه بخواهید و چه نخواهید «پیدا خواهید شد».

برای همیشه ثبت می‌شویدprivacy-policy1، شفاف شفاف

متاسفانه دیگر هیچ‌کاری نمی‌توانید انجام دهید. صدها و هزارها لینک و نوشته و مطلب و ارجاع و کامنت و عکس و فیلم از شما توی اینترنت به یادگار مانده که دستتان را برای همیشه برای همه رو می‌کند. شما تا پایان عمر نمی‌توانید مانع از این شوید که «هست و نیست» فکری‌تان توی اینترنت قابل جستحو نباشد.

از الان مواظب باشید!!! هر چیزی که توی اینترنت تحت نام واقعی خودتان می‌نویسید ممکن است روزی، ده‌سال دیگر، بیست‌سال دیگر، کسی چه می‌داند، 50 سال دیگر بر ضد شما به کار گرفته شود. با آگاهی به این واقعیت بنویسید.

تاریخ‌چه حضور شما در اینترنت به نوعی شخصیت شما را در مقابل اطرافیان «شفاف» می‌کند. حریم شخصی شما به همان نازکی می‌شود که در اینترنت در موردش نوشته‌اید. و فراموش نکنید راه بازگشتی وجود ندارد، اگر امروز اطلاعات خصوصی و مهمی از خودتان فاش کنید، این خطر وجود دارد که تا پایان عمر، حتی روزگاری که از افشای این اطلاعات پشیمان شده‌اید، در معرض دید عموم باقی بمانند.

مواظب آینده خودتان باشید

مواظب آینده خودتان باشید. فراموش نکنید شما همیشه آدم امروز نیستید. افکار یا ارزش‌های شما ممکن سال‌ها بعد عوض شوند، تعهدات و وابستگی‌های شما نیز همین‌طور. اما نوشته‌هایی که توی اینترنت باقی می‌گذارید تغییر نخواهند کرد. هر کلمه‌ای که امروز توی اینترنت می‌نویسید در پرونده شما برای همیشه ثبت می‌شود. «با آگاهی به این موضوع بنویسید».

newman_internet

اگر بخواهیم اینترنت را مجسم کنیم احتمالا چیزی شبیه به تصویر فوق می‌شود. جایی در این شبکه مجازی بزرگ، شخصیت دیجیتال شما و آینده مجازی‌تان رقم می‌خورد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

خطرات ناشناخته تلفن همراه

پیش‌درآمد: در این‌جا قصد هیچ نتیجه‌گیری ندارم. فقط قصد اندکی گمانه‌زنی و معرفی موضوعی که سال‌هاست ذهن دانشمندان را مشغول کرده را دارم.
تحقیقات تا به امروز نشان داده استفاده از تلفن‌های همراه هیچ گونه خطر جدی و آنی برای سلامتی افراد ایجاد نمی‌‌کند، ولی در مورد تاثیرات دراز مدت آن بر سلامتی انسان هنوز پرسش‌ها باقی است و پاسخ دقیقی به آن داده نشده است. سئوال اساسی این است: «آیا استفاده طولانی و مداوم از تلفن‌های همراه در دراز مدت بر سلامتی انسان تاثیر نامطلوب می‌گذارد؟»

به عنوان مثال:تلفن‌‌های همراه و اجاق‌های مایکرو-ویو از امواجی با فرکانس تقریبا مشابهی استفاده می‌کنند. فرکانس امواج مایکرو-ویو مورد استفاده در موبایل‌های GSM بین 380 تا 1990 مگاهرتز است و موبایل‌های نسل سوم از فرکانس‌هایی تا سقف 2690 مگاهرتز استفاده می‌کنند. فرکانس امواج مورد استفاده در اجاق‌های مایکرو-ویو 2450 مگاهرتز است. همانطور که می‌بینید امواج استفاده شده در این دو دستگاه مشابه هستند و فقط در شدت تابش با هم فرق می‌کنند. (اجاق مایکرو-ویو 750 وات و یک تلفن همراه متعارف 1 تا 2 وات). پرتوهای مایکرو-ویو توسط مولکول‌های آب بیشتر جذب می‌شود. این پدیده به ظاهر ساده فیزیکی اساس کار اجاق‌های مایکرو-ویو یا مایکروفرها است. با توجه به این‌که در مواد غذایی معمولا آب به مقدار فراوان وجود دارد، تاباندن امواج مایکرو-ویو به آن‌ها باعث گرم و پخته شدن آن‌ها می‌شود. یکی ازتاثیراتی که امواج موبایل بر انسان می‌گذارند گرم شدن موضعی ناحیه سر و به خصوص چشم‌هاست (چون بر خلاف مغز چشم‌ها با گردش خون خنک نمی‌شوند) که اگر چه از کسری از درجه سانتی‌گراد تجاوز نمی‌کند اما عوارض طولانی‌مدت آن معلوم نیست.

نگرانی‌های ویژه‌ای در رابطه با تاثیر امواج تلفن‌های همراه بر سلامتی انسان وجود دارد و بسیاری معتقدند با انجام تحقیقات بیشتر احتمالا عوارض منفی آن مشخص خواهد شد. به دلیل شبهات جدی که در این زمینه وجود دارد در بسیاری از کشورهای صنعتی (مثلا آلمان و فرانسه) توصیه‌هایی جهت استفاده «محتاطانه‌تر» از تلفن‌های همراه به مردم شده است که شخصا فکر می‌کنم تا وقتی تحقیقات هنوز در این زمینه کامل تر نشده است شرط عقل و احتیاط آن است که به آن‌ها توجه کنیم.

radfactsheetlogo

احتیاط بد نیست

همانطور که گفتم خطرات احتمالی تلفن همراه هنوز به طور کامل شناخته نشده است. اما همیشه می‌توان با در نظر گرفتن شرط احتیاط و قانون ALARA یا «کمترین مقداری که به طور منطقی قابل دستیابی است» (As Low As Reasonbly Achieavale) که در مورد پرتوهای رادیواکتیو به کار برده می‌شود با خطرات ناشناخته تلفن همراه روبه‌رو شد.

قانون ALARA می‌گوید «تا حدی که از نظر منطقی امکانش هست» چهار عامل زیر را کنترل کنید:

  • محافظت (Shielding): از سپر محافظ یا پوشش مناسب استفاده کنید.
  • مدت زمان (Time): زمان در معرض بودن را کاهش دهید.
  • فاصله (Distance): فاصله خود را با منبع تابش افزایش دهید.
  • شدت (Amount): شدت تابش منبع را کاهش دهید.

با کاربرد قانون ALARA خودتان می‌توانید حدس بزنید برای کاهش خطرات تلفن همراه چکار می‌توان کرد. مثلا:

  • از تلفن همراه تا حد امکان استفاده نکنید. مدت زمان و تعداد تماس‌های خود را با تلفن همراه کاهش دهید. (زمان)
  • از «گوشی» استفاده کنید چون باعث جذب کمتر انرژی حرارتی توسط مغز می‌شود. (فاصله، محافظت)
  • گوشی تلفن همراه را همواره از بدن خود دور نگاه دارید. (فاصله)
  • داخل خودرویی که مجهز به آنتن مخصوص تلفن همراه نیست یا در مناطقی که خط‌دهی خوب نیست مکالمه نکنید (در شرایطی که آنتن‌دهی خوب نباشد، شدت امواج تلفن خروجی از تلفن همراه شما بیشتر می‌شود). (شدت، زمان)
  • هنگام خرید گوشی جدید دقت کنید که گوشی انتخابی شما «درجه جذب ویژه» یا (SAR: Specific Absorption Rate) کمتری داشته باشد. فهرست سار بعضی مدل‌های تلفن‌های همراه را این‌جا و این‌جا ببینید. (شدت)
  • استفاده کودکان از تلفن همراه را به شدت محدود کنید. (زمان، فاصله)

با تلفن‌همراه خود چایی دم کنید

این مطلب را این‌جا خواندم. شوخی یا جدی بودنش به عهده خود شما!

artists_renderingموتورولا گوشی‌های جدید خود را که مجهز به فن‌آوری «اجاق مایکرو-ویو مینیاتوری» هستند به بازار معرفی کرد. یکی از مهندسین موتورولا گفت: «همه انواع گوشی‌های تلفن‌های همراه امواج مایکرو-ویو منتشر می‌کنند. ما فقط کمی شدت این امواج را تشدید کردیم».

یکی از محقیقین شرکت موتورولا افزود: «با توجه به افزایش انتظارات مشتریان از تلفن همراه با به مرحله‌ای رسیده‌ایم که دوربین عکاسی یا بازی‌ها دیگر کافی نیستند. برای موفقیت در بازار تلفن همراه باید نوآوری داشت».

یک شهروند به خبرنگار ما گفت: «این ایده فوق‌العاده است! به خصوص مواقعی که در ترافیک شهر گیر می‌کنیم دم کردن یک فنجان چای داغ واقعا می‌چسبد!»

پی‌نوشت 1: با تشکر از سارای عزیز که کمک کرد برخی قسمت‌های این نوشته را که انسجام علمی کمتری داشت اصلاح کنم.

پی‌نوشت 2: این قسمت چایی دم کردن با تلفن همراه شوخی بود. (این را محض احتیاط می‌گویم!)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

خبرگزاری مردم جهان

با اصطلاح «رسانه‌های ارتباط جمعی» (Mass Media) یا «رسانه‌های گروهی» که حتما آشنا هستید. رسانه‌های گروهی در واقع همان رسانه‌های سنتی مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون و وب‌گاه‌های خبری هستند که از طریق شبکه خبرگزاری‌های جهان تغذیه می‌شوند و سلطان بی‌رقیب عرصه اطلاع‌رسانی و سرگرمی در سال‌های قرن بیستم بودند (و تا حد زیادی هنوز هم هستند).به تدریج و با ظهور اینترنت و تعمیق فن‌آوری و گسترش ضریب نفوذ کاربرد آن شاهد ظهور گونه جدیدی از رسانه‌ها هستیم که از آن به عنوان رسانه‌های نوین (New Media) یا «رسانه‌های اجتماعی» (Social Media) یاد می‌کنند.

هزار چهره و یک باطن:

مفهوم «رسانه‌ اجتماعی» لزوما محدود به عرصه خبر نمی‌شود و به طور کلی شامل هرگونه استفاده از فن‌آوری‌های شبکه‌ است که با استفاده از «ارتباطات اجتماعی» به «تولید متن، تصویر، فیلم، … » بپردازد.

ْSocialMedia

همچنین شبکه‌های اجتماعی (Social Networking) مانند FaceBook یا Orkut فقط یکی از انواع رسانه‌های اجتماعی هستند. رسانه‌های اجتماعی می‌توانند به صورت وب‌لاگ‌ها، ویکی‌ها، وب‌گاه‌های اشتراک تصویر و فیلم مانند flickr یا YouTube، اشتراک وضعیت لحظه‌ای کاربران مانند twitter، اشتراک خبر مانند بالاترین، اشتراک وقایع و قرارها مانند Upcoming، اشتراک بوک‌مارک‌ها مانند del.ico.us و ده‌ها صورت دیگر جلوه‌گر شوند.

social_media

صورت‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی (Social Media)

با وجود اختلاف ظاهری میان انواع مختلف «رسانه‌های اجتماعی، آن‌ها در یک خصوصیت مهم مشترک هستند و آن «به اشتراک گذاشته شدن اطلاعات» و «تولید اطلاعات به صورت گروهی» است.

خصوصیات (برتری‌های) رسانه‌های اجتماعی:

  • قابلیت به‌روز رسانی سریع: یک روزنامه چاپ شده نمی‌تواند محتوای خود را عوض کند یا اخبار جدید را به سرعت منتشر کند. در صورتی‌که یک وب‌لاگ (یکی از سمبل‌های رسانه‌های اجتماعی)‌ می‌تواند به سرعت به روزرسانی شود.
  • قابلیت کامنت‌گذاری و ارتباط متقابل: خواننده‌گان روزنامه یا شنونده‌گان رادیو نمی‌توانند نظرات خود را ذیل مطالب مختلف بیان کنند (دست‌کم در اغلب موارد)، حال‌ آن‌که این امکان در وب‌لاگ‌ها وجود دارد. (قابل بحث…)
  • سنجش محبوبیت مطالب: برخلاف رسانه‌های سنتی، نویسنده یک وب‌لاگ می‌تواند از میزان نسبی محبوبیت نوشته (یا عکس، …) خود آگاه شود. مثلا تعداد خواننده‌گان یک مطلب خاص، تعداد کامنت‌ها، تعداد دیگ‌ها و …
  • دسترسی کامل به بایگانی: فن‌آوری‌های «رسانه‌های اجتماعی» امکان دسترسی کاربران به بایگانی مطالب را فراهم می‌کنند. چنین امکانی در مورد مطالب رسانه‌های سنتی مانند روزنامه‌های چاپی یا رادیو وجود ندارد.

social media

  • مطالب ترکیبی به کمک متن، صوت، تصویر، فیلم، …: در یک روزنامه فقط متن و تصویر قابل ارائه است. در رادیو فقط صوت. اما در یک رسانه اجتماعی مانند وب‌لاگ می‌توان مطالب را به صورت ترکیبی از متن، صوت، تصویر، فیلم و انیمیشن ارائه کرد.
  • آزادی عمل مولف: برخلاف رسانه‌های جمعی کلاسیک که مولفین قبل از انتشار مطالب خود باید از «سردبیر» یا رئیس خود اجازه کسب کنند، مولفین رسانه‌های اجتماعی مختارند هر مطلبی را که تمایل داشتند در زمان دلخواه و با فرم مورد نظرشان منتشر کنند. تصور کنید روزی شما وارد دفتر شبکهCNN شوید و بگویید: «سلام! من یک ویدئوی جالب دارم. لطفا آن‌را پخش کنید!»
  • ارزان بودن، فراگیر بودن: راه‌اندازی یک شبکه تلویزیونی یا روزنامه نیازمند سرمایه و انرژی زیادی است که از عهده بیشتر افراد جامعه حتی کسانی که حرف زیادی برای گفتن دارند بر نمی‌آید. اما «رسانه‌های نوین» ارزان و ساده هستند و هر فردی که دارای «سواد شبکه‌ای» باشد می‌تواند «شبکه نوین» خود را راه‌اندازی کند و «صدایش» را به گوش دیگران برساند.
  • نامحدود بودن از نظر زمان ارائه و حجم مطالب: این یکی از مهم‌ترین خصوصیات رسانه‌های اجتماعی است. «رسانه‌های گروهی» سنتی جمله‌گی دارای محدودیت‌های ویژه‌ای از نظر زمان یا حجم مطالب ارائه شده دارند. مثلا یک شبکه تلویزیونی محدود به 24 ساعت شبانه روز است، اما شما می‌توانید بیشتر از 24 ساعت فیلم در یک شبانه‌روز در YouTube منتشر کنید. به این ترتیب رسانه‌های نوین در حال عوض کردن زیربنایی مفهوم «زمان رسانه‌ای» هستند.
  • قابلیت تکثیر، دسترسی، استفاده مجدد و ارجاع: رسانه‌های نوین قابل لینک‌دهی هستند و به راحتی می‌توان از مطالب آن‌ها استفاده مجدد کرد. به عنوان مثال من می‌توانم به کمک یک لینک ساده شما را به هر مطلبی که مایل باشم ارجاع دهم (چه صوتی باشد چه متنی چه تصویری،‌…). همچنین مطالب را می‌توانم به صورت خوراک منتشر یا تکثیر کنم. امکانی که در رسانه‌های سنتی وجود ندارد. نویسنده‌گان وب‌لاگ‌های دیگر می‌توانند در صورت تمایل به مطالب من ارجاع دهند یا در مورد آن‌ها در وب‌لاگ خود بنویسند. امکانی که در رسانه‌های سنتی وجود ندارد.

social media - world of mouth in the digital age

رسانه‌های اجتماعی‌‌: نوعی خبرگزاری دهان به دهان هستند که به ساده‌گی محدود نمی‌شود!

  • قابلیت شبکه‌سازی و دریافت اطلاعات از سرویس‌های دیگر: این هم یکی از خصوصیت‌های بنیادی و بسیار مهم رسانه‌های نوین یا رسانه‌های اجتماعی است. رسانه‌های نوین می‌توانند مطالب یا اطلاعات را از منابع مختلف و به صورت همزمان ارائه دهند. مثلا مطالب ستون سمت راست وب‌لاگ من از سرویس‌های مختلفی مانند Google، del.ico.us یا AideRSS ارائه می‌شود.
  • غیرمتمرکز بودن منابع خبری نوین: رسانه‌های اجتماعی و نوین امکان ابراز عقیده بخش بزرگ‌تری از مردم جامعه را ایجاد می‌کند. اگر در رسانه‌های سنتی فقط عده محدودی مولف یا خبرنگار اجازه نشر افکار و عقاید خود را دارند، در رسانه‌های نوین این پتانسیل وجود دارد که همه مردم افکار و عقاید خود را منتشر کنند. اگر در دهه‌های قبل مردم برای کسب اخبار و اطلاعات مربوط به جنگ ویتنام مجبور بودند به تعداد انگشت‌شماری رسانه جمعی «اعتماد» کنند (خبررسانی متمرکز)، امروز می‌توانند اخبار مربوط به عراق یا افغانستان را مستقیما از طریق متن یا تصویری که «مردم عادی» این کشورها در وب‌لاگ‌ها یا صفحه‌های شخصی خود منتشر می‌کنند دنبال کنند (خبررسانی غیرمتمرکز).
  • خبرگزاری دهان به دهان، همه چیز را همه‌گان می‌دانند: رسانه‌های اجتماعی می‌توانند به صورت نوعی خبرگزاری عمل کنند که می‌توان به آن عنوان «خبرگزاری دهان به دهان» داد. تصور کنید نویسنده یک وب‌لاگ به موضوع جالب توجهی برخورد می‌کند و آن را در وب‌لاگ خود منتشر می‌کند. خواننده‌گان وب‌لاگ او مطلب را به اشتراک می‌گذارند، یا در مورد آن می‌نویسند، یا به آن در وب‌لاگ خود لینک می‌دهند. خواننده‌گان این وب‌لاگ‌ها به نوبه خود به آن لینک می‌دهند یا در وب‌لاگ‌های خود می‌نویسند. به این ترتیب خبر به صورت دهان به دهان (بخوانید وب‌لاگ به وب‌لاگ!) پخش می‌شود. این شیوه خبرپراکنی به صورت ذاتی با شیوه خبرپراکنی سنتی که اخبار از مراکز رسمی و مشخص منتشر می‌شود فرق دارد.ممکن است گروهی «به درستی» کیفیت یا سندیت این‌گونه خبررسانی را به پرسش گیرند. هرچه باشد ممکن است اخبار یا مطالب دروغ یا چرند نیز به صورت دهن به دهن منتشر شود. اما نباید فراموش کرد وجود این شبکه اطلاع‌رسانی مردمی و غیرمترکز و غیررسمی می‌تواند در بسیاری از موارد «اتفاقات مهمی» را که «مراکز قدرت و رسانه» سعی در پنهان کردن آن از مردم دارند افشا کند و به این ترتیب می‌تواند مانند یک اهرم فشار اجتماعی از سوی مردم برای وادار کردن «حاکمیت» به «پاسخ‌گویی بیشتر» تبدیل شود.

wom

رسانه‌های نوین «خبرگزاری همه مردم جهان» هستند.

خبرگزاری مردم جهان

بدون تردید در حال مشاهده پدیده نوظهوری در عالم ارتباطات هستیم که از چند دهه پیش آغاز شد و احتمالا تا چند دهه دیگر به اوج خود خواهد رسید. پدیده‌ای که قرن‌های بعد به عنوان «دوره‌ای سرنوشت‌ساز و کلیدی» از آن یاد خواهند کرد. برای اولین بار در تاریخ «ممکن» است «مردم» ابزاری را به دست بیاورند که بتواند با ابزارهای «کنترل فکر دستگاه‌های قدرت» رقابت کند. به امید روزی که «خبرگزاری نوظهور مردم جهان» درب دکان دروغ و سودجویی «اقتدارگرایان غیرپاسخگو» را در سراسر جهان تخته کند.


مطالب این وب‌لاگ را از طریق خوراک‌خوان دنبال کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

اکتشاف جهان وب‌لاگ به کمک گوگل

به کمک ابزارهای جدیدی که گوگل در اختیار کاربران قرار داده است و روز به روز هم کامل‌تر می‌شود می‌توانید به صورت هدف‌مندتری وب‌لاگ‌های مورد علاقه خود را اکتشاف و یا «اخبار تولید شده توسط وب‌لاگستان» را دریافت کنید. در این‌جا به معرفی دو ابزار مهم گوگل در این زمینه می‌پردازیم.

اکتشاف توسط موتور جستجوی وب‌لاگ‌ گوگل (Google Blog Search)

g_bsrch_logoشاید به نظرتان بیاید که این سرویس چیز خاصی نیست و با همان موتور جستجوی معمولی گوگل هم می‌شود وب‌لاگ‌ها را جستجو کرد. ولی اگر از این سرویس استفاده کنید از کیفیت و دقت اطلاعاتی که به شما می‌دهد حیرت خواهید کرد. GBS خوراک‌های وب‌لاگ‌ها را ایندکس می‌کند و وب‌لاگ‌هایی که خوراک تولید نمی‌کنند را تحت پوشش قرار نمی‌دهد.

نکته قابل توجه این است که به کمک GBS می‌توانید فقط وب‌لاگ‌های فارسی را جستجو کنید. کافی است در قسمت تنظیمات زبان فارسی را انتخاب کنید:

Preferences_1202936827090

به کمک GBS نه تنها می‌توانید فقط وب‌لاگ‌های فارسی را جستجو کنید، بلکه می‌توانید جستجوی‌تان را به یک «بازه زمانی» خاص محدود کنید. مثلا، نوشته‌های وب‌لاگستان فارسی درباره «انتخابات» در «12 ساعت اخیر». سرعت ایندکس‌سازی وب‌لاگ‌ها توسط گوگل حیرت‌انگیز است:

انتخابات - Google Blog Search_1202937330159

برای آشنایی بیشتر با GBS اینجا را بخوانید.

اکتشاف به کمک گوگل‌ریدر

امکان نسبتا جدیدی که به قسمت اکتشاف (Discover) گوگل‌ریدر اضافه شده، گزینه مرور (Browse) است. به کمک آن می‌توانید «بسته‌های خوراکی آماده‌»‌ای (Feed Bundles) را که گوگل از پیش تهیه کرده است به فهرست اشتراکات خود اضافه کنید، یا با استفاده از «کلیدواژه‌» وب‌لاگ‌های موردنظرتان را بیابید:

google-reader-discover-browse

از قسمت توصیه‌ها (Discover –> Recommendations) هم غافل نشوید. در این‌جا گوگل با توجه به آمار وب‌لاگ‌هایی که مطالعه می‌کنید به شما پیشنهاداتی می‌کند که درخور توجه هستند:

Google Image Result for http---blogs.sun.com-plamere-resource-googl_reader_recommendations_detail.png_1202937839535

با توجه به گسترش روزافزون مطالب وب‌لاگستان فارسی (و انگلیسی) شیوه‌های «جستجو» و «انتخاب» وب‌لاگ روز به روز اهمیت بیشتری می‌یابند.


مطالب این وب‌لاگ را از طریق خوراک‌خوان دنبال کنید.
Balatarin

delicious.med.gif

دنباله

مهندس

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

شبکه‌های اجتماعی آینده

در سال‌های اخیر «شبکه‌های اجتماعی» با سرعتی بی‌نظیر گسترش یافته‌اند. به همان نسبت تعدد و پراکندگی آن‌ها به حدی رسیده‌ که استانداردسازی مکانسیم «ارتباطی آن‌ها با یکدیگر» تبدیل به یکی از مهم‌ترین دغدغه‌‌های «وب ‌‌آینده» شده است.با توجه به این‌که «وب آینده» متعلق به «کاربران ِ مولف» می‌باشد، اهمیت ابزارهای ایجاد «همبستگی اجتماعی» روز به روز پررنگ‌تر می‌شود.

شبکه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی مانند MySpace ،FaceBook ،hi5 ، Friendster ،Orkut بستر جالبی برای ایجاد شبکه‌های مجازی میان افراد هستند و در مدت زمانی کوتاه به سرعت رشد کرده‌اند. به عنوان مثال FaceBook حدود 58 میلیون کاربر فعال دارد که هر هفته بیش از 60 میلیون عکس در این وب‌گاه قرار می‌دهند. در نتیجه FaceBook به بزرگترین وب‌گاه عکس در آمریکا بدل شده است. (آمار پایان 2007)

مشکل تعدد شبکه‌های اجتماعی

طولی نکشید که تعدد شبکه‌های اجتماعی دردسرساز شد. چرا که کاربران فقط عضو یک شبکه اجتماعی نیستند و ارتباطات آن‌ها در شبکه‌های مختلف گسترده شده است. هر شبکه ساز خود را می‌زند و برای ورود به آن «نام کاربری» و «کلمه عبور» جداگانه‌ای لازم است. به عنوان مثال 64٪ کاربران FaceBook عضو MySpace هم هستند. همینطور شبکه‌های اجتماعی Bebo، Hi5 و Freindster حدود 49٪ کاربرانشان را با MySpace مشترک هستند. (آمار پایان 2007)

Social Network Aggragetors-isolated-networks

مشکل کاربران به عضویت در «شبکه‌های مختلف و پراکنده» ختم نمی‌شود. کاربران دیگر فقط «کاربر» نیستند و «محتوی» نیز تولید می‌کنند و در واقع کاربرانی «مولف» یا «کاربرِْمولف» هستند. اطلاعات تولیدشده توسط «کاربرْمولف‌»ها به تدریج بیشتر و پراکنده‌تر می‌شود. یک «کاربرْمولف» ممکن است خبرهای کوتاه متنی‌اش را در Twitter، عکس و تصویرهایش را در Flickr، فیلم‌هایش را در YouTube، لینک‌هایش مورد علاقه‌اش را در del.ico.us، نوشته‌هایش را در وب‌لاگ‌های مختلف (و …) قرار دهد. واضح است مدیریت کردن منابع مختلف برای کاربرْمولف‌ها روزبه‌روز دشوارتر می‌شود و باید برای حل این مشکل تدبیری اندیشید.

شاه کلید مشکلات:‌ اضافه کردن یک واسطه

در میان برنامه‌نویسان مشهور است هیچ مشکلی در نرم‌افزار نیست که با اضافه کردن یک لایه جدید حل نشود!

برای حل مشکل تعدد و پراکندگی «شبکه‌های اجتماعی» راه‌حل اضافه کردن یک (یا چند) لایه جدید است. «لایه جدید»، «مترجم» یا واسطه‌ای است که نقش پل ارتباطی میان «شبکه‌های اجتماعی» مختلف را بازی می‌کند و به این ترتیب همه آن‌ها را به یک شبکه بزرگ تبدیل می‌کند. به این «واسطه» جدید «گردهم‌آورنده شبکه‌های اجتماعی» یا Social Network Aggregator می‌گویند.

Social Network Aggragetors

در آینده‌ٔ نه چندان دور، «کاربران ِ مولف» به راحتی می‌توانند انبوه متنوع محصولات و علاقه‌مندی‌های خود را با دیگران به اشتراک بگذارند،‌ بدون این‌که نگران محیط کاربری خود باشند.

این مطلب ادامه دارد.

سادگی، بالاترین پیچیدگی است

سادگی، بالاترین پیچیدگی است.

لئوناردو داوینچی

خوب پاسخ پرسش «سادگی چیست» را همان اول کار لئوناردو به شیوه ایجاز داد! اما اجازه دهید بیشتر مطلب را باز کنیم.

بیشتر فلاسفه و دانشمندان بر این باور هستند که در شرایط برابر، نظریه‌های ساده‌تر بهتر هستند. در این‌جا سادگی یک نظریه به معنی استفاده از پیش‌فرض‌ها یا بدیهیات کمتر در مقایسه با نظریه‌های مشابه است؛ یعنی «پدیده‌ها باید با کمترین پیش‌فرض‌های ممکن توصیف شوند». در همین رابطه «اصل یا تیغ اُکام» مشهور است: «در شرایط مساوی، ساده‌ترین راه‌حل بهترین راه‌حل است.» در واقع اصل اُکام مانند یک تیغ عمل می‌کند و پیش‌فرض‌های اضافی را از نظریه‌های مختلف حذف می‌کند.

Simple is Better

شاید «سادگی اصل اُکام» به نظرتان پیش‌پا افتاده و بدیهی برسد. حتی اگر این‌طور باشد، چیزی از اهمیت آن در علم و فلسفه کاسته نمی‌شود. حتی در زندگی روزمره‌مان نیز کاربرد‌های این اصل را می‌توانیم تشخیص دهیم. مثلا ضرب‌المثل «لقمه را از پشت سر توی دهان گذاردن» به نوعی بیان‌گر همین اصل سادگی است. یعنی برای حل یک مشکل احتیاجی به اضافه‌ کردن بی‌دلیل شاخ و برگ و پیچیده‌سازی آن نیست.

Occum's Razor1 اصل اُکام:

اگر چند راه حال مختلف برای حل یک مشکل داری، ساده‌ترین راه‌حل را انتخاب کن!

«اصل سادگی» از پایه‌های اساسی «روش علمی» می‌باشد. «آلبرت اینشتین» در این‌باره می‌گوید: «هدف نهایی همه علوم توصیف منطقی بیشترین حقایق تجربی با استفاده از کمترین پیش‌فرض‌ها است».

which-one-is-simpler-hence-better

در شرایط برابر ساده‌ترین روش معمولا بهترین روش است. به نظر شما این‌طور نیست؟

احمق ساده نگهش دار!kiss

افرادی که از دست پیچیده‌سازی‌های بیهوده ذله شده‌اند، ناراحتی و نفرت خود را نسبت به این‌ نوع پیچیده‌سازی‌ها با عبارت بالا نشان می‌دهند! قانون «احمق ساده نگهش دار!» که همان KISS یا !Keep It Simple Stupid است با «لحنی بی‌شیله‌پیله و ساده» به ما حالی می‌کند که باید از پیچیدگی‌های بیهوده پرهیز کنیم!

    در زبان فارسی البته گفتن «احمق!» کار چندان «ساده»ای نیست و این عبارت خودش را نقض می‌کند. شاید بهتر باشد در فارسی از عبارت‌هایی مانند «خوشگله! ساده نگهش دار!»، «خنگ! ساده‌اش بهتره!»، «آی‌کیو! ساده باشه بهتر نیس؟»، «هی! ادعا! الکی پیچیدش نکن!» و مانند این‌ها استفاده کنیم!

    داستان فضانوردان

    می‌گویند دانشمندان ناسا مدت‌ها درپی ‌حل مشکل «نوشتن» در فضا بودند. خودکارهای موجود به درد محیط «جاذبه-صفر» نمی‌خورد، چون جاذبه‌ای وجود نداشت که جوهر را حرکت دهد. پس از صرف میلیون‌ها دلار و انجام تحقیقات گسترده، عاقبت دانشمندان ناسا موفق شدند خودکاری اختراع کنند که با آن می‌شد در همه محیط‌ها به ویژه در فضا که جاذبه صفر است نوشت.

    در تمام این مدت فضانوردان روس‌ از مداد استفاده می‌کردند!

    سادگی و دنیای کامپیوتر

    قوانین حاکم بر دنیای نرم‌افزار و اینترنت نیز چندان تفاوتی با قوانین حاکم بر فیزیک یا فلسفه ندارند. به‌ویژه در مرحله طراحی که رعایت «اصل سادگی» می‌تواند تکلیف موفقیت یا شکست یک پروژه را روشن کند. به عنوان مثال یکی از ارکان اصلی «فلسفه یونیکس» از زمان تولدش تا هم‌ اکنون که از طریق لینوکس میان جامعه «متن‌آزاد» گسترش یافته است قاعده KISS و رعایت سادگی می‌باشد. آقای «دنیس ریچی» خالق زبان C و یکی از بنیان‌گذاران سیستم‌ عامل یونیکس» می‌گوید:

    یونیکس ساده است. اما فقط یک نابغه می‌تواند سادگی‌اش را درک کند.

    ساده، اما نه ساده‌تر!

    فراموش نکنیم برای ساده‌سازی موضوعات، همیشه مرزی وجود دارد که اگر از آن عبور کنیم از قله «ساده‌گرایی» به دره «ساده‌انگاری» و «کوته‌بینی» سقوط خواهیم کرد.

    همه چیز را تا جایی که امکان دارد ساده کنید، اما نه ساده‌تر!

    آلبرت انیشتین

    توجه:‌ این نوشته تالیف، ترجمه و گردآوری از منابع مختلف می‌باشد.

    اول جستجو در گوگل، دوم برنامه‌نویسی

    بخش بزرگی از نرم‌افزارها را «الگورتیم‌»ها (Algorithms)، «الگو»ها (Patterns) یا «بسته‌»های (Package) استاندارد تشکیل می‌دهند. چه بسا بخشی از نرم‌افزاری که قصد نوشتنش را دارید قبلا توسط شخص دیگری طراحی یا نوشته شده باشد. قبل از این‌که به اصطلاح «دست به کد» شوید با استفاده از ابزار Google Code Search کمی در دنیای «متن»های موجود بگردید.

    Google Code Search_1199878165218

    حتی اگر برنامه‌ای که می‌نویسید کاملا جدید است و مطمئن هستید نمونه‌‌ آن قبلا نوشته نشده، دست‌کم می‌توانید از انبوه برنامه‌های موجود در بانک اطلاعاتی گوگل ایده‌های جدید بگیرید و سرعت و کیفیت برنامه‌‌نویسی‌تان را بالا ببرید.

    binary search - Google Code Search

    در قسمت جستجوی پیشرفته علاوه بر این‌که می‌توانید جستجوی خود را به زبان‌ برنامه‌نویسی خاصی محدود کنید، امکان جستجو داخل بسته‌های نرم‌افزار Pacakges نیز وجود دارد. البته استفاده از اپراتورها امکانات بسیار گسترده‌تری به شما می‌دهد.

    همچنین در صورت تمایل می‌توانید «متن» برنامه‌های جدیدی که نوشته‌اید را در GCS ثبت کنید.

    فیلم بعدی که می‌بینید چیست؟

    فرض کنید جایی زندگی می‌کنید که هر فیلمی را انتخاب کنید در دسترس‌تان دارید. همچنین شما از آن دسته آدم‌هایی هستید که علاوه بر مبتلا بودن به جنون سینما، به بیماری وسواس در انتخاب و دیدن فیلم‌ هم دچار هستید. در این صورت آیا برای انتخاب فیلم سردرگم نخواهید شد؟ از میان هزاران فیلم تولید شده در سال، شاید فقط 50 تای آن‌ها برایتان جالب باشد. از کجا خواهید فهمید کدام‌یک باب دندان شماست؟ و اگر سلیقه شما محدود به فیلم‌های روز نباشد و علاقه‌مند به کل تاریخ حدودا 100 ساله سینما باشید، آن‌وقت انتخاب فیلم بعدی از میان چند صد هزار فیلم موجود کار چندان ساده‌ای نیست! مجلات و وب‌گاه‌ها حتی اگر معتبر هم باشند چندان کمکی نمی‌کنند. معیار انتخاب آن‌ها یا موضوعات تجاری و صنعت سینماست و یا سلیقه ویژه هنری منتقدی که درباره یک فیلم خاص می‌نویسد. به هر حال نظر شما نیست.پس راه حل خوب چیست؟

    m o v i e l e n s_1199773736500

    چند روز پیش در مورد سیستم‌های پیشنهاد دهنده و نقش روزافزون و کلیدی آن‌ها در وب آینده صحبت کردم. حالا هم قصد دارم یک «سیستم‌ پیشنهاد دهنده» که در واقع یک پروژه تحقیقاتی در دانشگاه مینیسوتا می‌باشد را معرفی کنم. وب‌گاه MovieLens که «به شما کمک می‌کند فیلم‌های مناسب سلیقه‌تان را بیابید».

    این وب‌گاه پیشنهاد دهنده بر اساس همکاری گروهی (collaborative filtering) کار می‌کند. پس از ثبت‌نام و ورود شما باید دست‌کم 15 فیلم را از میان فهرست فیلم‌هایی که به صورت تصادفی به شما نشان داده می‌شود انتخاب و از 1 تا 5 درجه گذاری کنید. این 15 فیلم در واقع مبنای ارزیابی سلیقه شما توسط سیستم پیشنهاد دهنده وب‌گاه می‌شود و هر چه تعداد فیلم‌هایی که ارزش‌گذاری می‌کنید بیشتر باشد وب‌گاه بیشتر با سلیقه شما آشنا می‌شود.

    m o v i e l e n s_1199773726171

    کار با وب‌گاه بسیار ساده است و مثل IMDB یا Amazon شما را با انبوه تبلیغات و اطلاعات فرعی سردرگم نمی‌کند. رده بندی فیلم‌ها نیز سریع و ساده انجام می‌شود و اصولا فلسفه وب‌گاه بر اساسا «تصفیه‌سازی اطلاعات بر اساس همکاری گروهی» و «ارائه پیشنهاد بر اساس سلیقه شخص شما» است و هدف دیگری را دنبال نمی‌کند.

    m o v i e l e n s_1199770223468

    از همه جالب‌تر آمارهایی است که از مقایسه سلیقه شما با سلیقه عمومی ارائه می‌دهد. مثلا می‌توانید بفهمید (اگر تا به حال نمی‌دانستید!) که بیشتر به چه نوع فیلم‌هایی علاقه دارید. من تا قبل از امروز نمی‌دانستم! وب‌گاه به شما می‌گوید کدام قسمت از سلیقه شما با سلیقه میانگین کاربران همخوانی دارد و در کدام موارد از عموم فاصله زیادی دارید. در واقع وب‌گاه قسمت‌های شخصی‌تر و در واقع شاخ و برگ سلیقه شما را تشخیص می‌دهد.

    m o v i e l e n s_1199767477656

    واقعا کار می‌کند!

    نتیجه حیرت‌انگیز است! پس از این‌که حدود 30 تا از فیلم‌هایی که قبلا دیده بودم در سیستم ارزش‌گذاری کردم، پیشنهادهای سیستم واقعا با سلیقه من سازگار شده بود. در حال حاضر بیشتر از 200 تا از فیلم‌هایی که دیده‌ام را به سیستم معرفی کرده‌ام و فهرست بلند‌بالایی از آرزوهایم (WishList) را نشان کرده‌ام که در اولین فرصت سفارش دهم.

    در ضمن MovieLens مرا در گروه «ببر» قرار داده است. «ببرها شاید به نظر موجودات خطرناک و کشنده‌ای برسند اما بعد از یک روز پر مشغله بدشان نمی‌آید همراه با یک دوست شفیق یک فیلم عاشقانه نگاه کنند».

    شما متعلق به کدام گروه هستید؟

    اصلاح مشکل تغییر نشانی فیدها در فیدبرنر

    این پست به آقای دکتر مزیدی تقدیم می‌شود.موضوع شاید کمی مبهم به نظر برسد. اما نکته‌ای است که جناب دکتر مزیدی عزیز به درستی در کامنت پست قبلی به آن اشاره کردند. مزایای استفاده از فیدبرنر به جای خود، اما این موضوع که فیدبرنر نشانی پست‌ها را عوض می‌کند چندان جالب نیست. مثلا برای این پست فیدبرنر به جای این‌که لینک اصلی پست را به وب‌لاگ من نشان دهد یعنی:
    «https://bamdadi.com/2008/01/05/love-yourself-and-use-aiderss-and-googlereader»
    آن را به صورت زیر تبدیل می‌کند:
    «http://feeds.feedburner.com/~r/bamdadi/~3/211475501»

    دکتر پرسیده بودند آیا راهی هست که بشود از فیدبرنر استفاده کرد و در عین‌حال کاری کرد که مشترکین فیدها را با نشانی اصلی آن‌ها مشاهده کنند؛ یعنی آدرس به صورت اول در فید دریافتی مشترکین نشان داده شود؟

    بله خوش‌بختانه راه حل وجود دارد ولی به قیمت از دست دادن آمارهای بازدیدکنندگان در فیدبرنر!

    مهمترین علتی که فیدبرنر نشانی فید‌ها را به وب‌گاه خودش ارجاع (در واقع re-direct) می‌کند بحث آمار می‌باشد. هر کاربری که روی پستی کلیک کند، درخواست ابتدا به فیدبرنر ارسال گشته و در آن‌جا آمارهای مربوط به آن ثبت می‌گردد. سپس سرور فیدبرنر درخواست را به صفحه اصلی پست در خود وب‌لاگ ارجاع می‌دهد.

    before-after

    طبیعی‌است اگر آدرس پست‌ها از داخل فید مستقیما به وب‌لاگ داده شود، فیدبرنر راهی برای دریافت اطلاعات نخواهد داشت و آماری هم در این زمینه ثبت نخواهد کرد.

    اگر چندان علاقه‌ای به آمارهای فیدبرنر ندارید و ترجیح می‌دهید فیدهای وب‌لاگتان مستقیما به آدرس وب‌لاگ خودتان باشد، گزینه‌های مربوط به آمار بازدیدکنندگان را در فیدبرنر خاموش کنید:

    Analyze -- FeedBurner Stats_1199542248734

    توجه داشته باشید که بعد از اعمال تغییرات فوق مدتی طول می‌کشد که اثر آن را در فیدهایتان مشاهده کنید.

    سئوال:

    به نظر شما کدام بهتر است؟ داشتن آمارهای گوناگون از وضعیت بازدیدکنندگان از وب‌لاگتان و پذیرفتن این نقطه‌ضعف که فیدهای شما با نشانی وب‌لاگ شما ارسال نشود؟ یا این‌که یکسره قید آمارها را بزنید و در عوض خیالتان راحت باشد که پست‌ها لینک به وب‌لاگ خودتان دارند؟

    نکته:

    دوستانی که به تنظیمات وب‌سرور سایت شخصی خود دسترسی دارند می‌توانند با انجام تنظیمات لازم در وب‌سرور و فیدبرنر به هر دو هدف فوق برسند. یعنی هم آمارهای جالب و کامل فیدبرنر را داشته باشند و هم فیدهایشان به نشانی اصلی وب‌لاگشان باشد. برای مشاهده جزییات انجام این کار این لینک را دنبال کنید.

    به خودتان رحم کنید و از AideRSS و گوگل‌ریدر استفاده کنید!

    فکر می‌کنم بیشتر ما روزگاری را به یاد می‌آوریم که موتورهای جستجو نتایج را بر اساس مقایسه لغت به لغت کلید‌واژه‌های فرد بیچاره جستجوگر و محتویات صفحات انجام می‌دادند. نتایج جستجو مزخرف بود و به سختی می‌شد چیز دندان‌گیری توی موتورهای جستجو پیدا کرد.

    بعد گوگل آمد و با ارائه روشی برای ارزش‌گذاری صفحات وب که به آن عنوان PageRank داده بود طوفانی به راه انداخت. طوفانی که به سرعت نتایج جستجو در گوگل را دلچسب و دوست‌داشتنی کرد.

    نمی‌دانم شما چقدر از فید و فیدخوان‌ها استفاده می‌کنید. pagerank_googleاگر نمی‌کنید که توصیه می‌کنم حتما شروع کنید و اگر هم از فیدخوان‌های قدیمی هستید حتما متوجه شده‌اید که تعداد فید‌هایی که هر روز باید بخوانید اینقدر زیاد هستند که عملا فرصت مطالعه همه آن‌ها را ندارید. بگذارید آب پاکی را روی دستتان بریزم. این تازه آغاز ماجراست و روز به روز اوضاع بدتر خواهد شد. با گسترش وب و حضور روزافزون «کاربر-مولف‌ها» (user-authors) حجم مطالبی که هر روز تولید می‌شود به سرعت خارج از وقت و حوصله شما می‌شود. فیدها مانند یک جانوروحشی هستند که باید تربیت شوند!

    وب‌گاه AideRSS تصمیم گرفته است به شما کمک کند. این وب‌گاه به پست‌های مختلف یک منبع امتیاز می‌دهد (PostRank) و شما می‌توانید فقط مشترک فیدهای برگزیده مثلا «خیلی خوب» یا «خوب» بشوید بدون این‌که وقت خود را برای پست‌های کم‌ارزش تلف کنید. امتیازدهی بر اساس معیارهای مختلفی چون تعداد کامنت‌ها، تعداد ارسال‌ها/ارجاع‌ها به/در سایت‌هایی مانند del.ici.us یا Technorati و … می‌باشد.

    نه تنها گزینش بلکه ترکیب!

    AideRSS یک‌کار مهم دیگر هم انجام می‌دهد و آن‌هم ترکیب چندین فید با یکدیگر و تبدیل آن‌ها به یک «فید ترکیبی» است. کاری که FeedBurner در حال حاضر انجام نمی‌دهد. به کمک AideRSS وب‌گاه یا فید موردنظر خود را تحلیل کنید و سپس بسته به میزان علاقه‌ای که به منبع مورد نظر دارید، AideRSS فید ترکیبی اصلاح شده‌ای در اختیار شما قرار می‌دهد.

    تصفیه و ترکیب فیدها بر اساس امتیاز

    به این ترتیب می‌توانید فقط لینک‌های خوب یا عالی منابع مورد نظرتان را بخوانید. مثلا برای وب‌گاه جالب «دودردو فارسی» نتایج AideRSS را ببینید. در این‌جا من فقط «پست‌های خوب» را انتخاب کرده‌ام که از لحاظ آماری حدود 24٪ پست‌های این‌ وب‌گاه را تشکیل می‌دهند:

    -1-persian- via doxdo in Google Reader - AideRSS_1199456218359

    همانطور که قبلا هم گفتم AideRSS همه فیدهایی که انتخاب می‌کنید را با هم ترکیب می‌کند و به شما یک آدرس فید یکتا می‌دهد. البته اگر مایل باشید فید وب‌لاگ‌هایی که به آن معرفی می‌کنید، پس از تصفیه‌سازی و انتخاب بهترین پست‌ها به صورت مجزا نیز در اختیارتان قرار می‌دهد: مثل فید «دودردو فارسی برگزیده توسط AideRSS». اگر تصمیم به استفاده از فیدترکیبی گرفتید در آینده هرگاه صلاح دانستید می‌توانید مشخصات آن‌را عوض کنید، بدون این‌که آدرس فید عوض شود. به عنوان مثال در حال حاضر من فقط « پست‌های خوب» دودردو را به فید ترکیبی خودم اضافه کرده‌ام. اما ممکن است در آینده ترجیح بدهم فیدهای کمتر ولی با کیفیت‌تری را از دودردو فارسی ببینم و مثلا درجه انتخاب را از «خوب» به «خیلی خوب» تغییر دهم:

    My Feeds - AideRSS_1199451674531

    توجه: زیاده‌روی نکنید اما اگر واقعا «کریزی ایناف» هستید،‌ به خواندن ادامه دهید!!

    برای این‌که کار از همه نظر بی‌عیب باشد، می‌توانم توی فیدبرنر یک فید جدید درست کنم به نام مثلا «بهترین پست‌های وب‌لاگستان فارسی» که حاوی فید ترکیبی AideRSS ام باشد. با این‌کار انعطاف‌پذیری من برای مدیریت فیدهایم به حد اعلا می‌رسد! شک دارید؟ با من بمانید…

    این‌که چیزی نیست، حالا کجایش را دیده‌اید!

    حال نوبت به طوفان است! من یک فید اشتراکی در گوگل ریدر درست می‌کنم به عنوان «Farsi-Blogs». بعد فید Public آن‌را در فیدبرنر می‌سوزانم. (این فید شامل همه پست‌های خوب و بد است.) بعد این فید را به AideRSS اضافه می‌کنم و طوری تنظیم می‌کنم که فقط پست‌های «خوب‌» و پر امتیاز را نشانم دهد.

    My Feeds - AideRSS_1199451674531

    از طرفی فید AideRSS ام به صورت خودکار به فیدبرنر ارسال می‌شود که آن‌را هم به گوگل‌ریدر اضافه می‌کنم و در نتیجه همیشه «بهترین پست‌های وب‌لاگستان فارسی» را دارم:

    Google Reader (1000 )_1199451894578

    از این به بعد «بهترین پست‌های وب‌لاگستان فارسی» را دارم بدون این‌که دیگر کاری به کار AideRSS داشته باشم. هر فید جدیدی را که دلم بخواهد در گوگل‌ریدر برچسب Farsi-Blogs می‌زنم، به صورت خودکار Public می‌شود، به صورت خودکار به فیدبرنر و بعد به AideRSS می‌رود، آن‌جا به صورت خودکار بهترین‌هایش انتخاب می‌شود، نتیجه به صورت خودکار به فیدبرنر رفته و در گوگل‌ریدر خوانده می‌شود!

    برای درک راحت‌تر ِ«مسیر جریان اطلاعات» به نمودار زیر توجه کنید:

    AideRSS-Google Reader DataFlow

    معجزه AideRSS، GoogleReader، FeedBurner! مسیر جربان ِ داده (Data Flow Diagram)

    توجه کنید، با روش ذکر شده می‌توانید فیدهای دیگری هم درست کنید. مثلا «بهترین اخبار فن‌آوری اطلاعات» که چکیده‌ای از وب‌لاگ‌های مشهور بین‌المللی باشد و یا …

    معجزه است مگر نه؟ به شما گفتم به خودتان رحم کنید! از امکانات «تصفیه اطلاعات» استفاده کنید تا اولا در شلوغی روزافزون مطالب وب روح و روان‌تان آرام بماند و ثانیا بتوانید بهترین اخبار را در کمترین زمان بخوانید!
    حاصل کار:

    فید «بهترین پست‌های وبلاگستان»

    rss-best-of-farsi-blogs

    توجه: فید‌ها فعلا در مرحله تحقیقاتی می‌باشند. شما هم اگر خواستید آزمایش کنید. هنوز در حال بررسی تنظیمات مختلف ّAideRSS و فیدبرنر هستم تا نتیجه بهتر بگیرم.

    aiderss-logo-devils-workshop-thumb

    آشنایی با «سیستم‌های پیشنهاد دهنده» و جایگاه آن‌ها در وب آینده

    نسل جدید برنامه‌های تحت وب به عنوان «سیستم‌های پیشنهاد دهنده» (Recommender Systems) شناخته می‌شوند. این برنامه‌ها به کمک انباشت و گردآوری مشخصات کاربران و دسته‌بندی سلایق و آمارگیری از علاقه‌مندی‌های آن‌ها، به کاربران پیشنهاداتی می‌دهند که احتمالا مورد علاقه آن‌ها خواهد بود. این پیشنهادات می‌تواند در زمینه معرفی فیلم، کتاب، موسیقی، تصویر، خبر، صفحات وب‌ و یا موارد دیگر باشد.

    یک «سیستم‌ پیشنهاد دهنده» با گردآوری مداوم اطلاعات از رفتار هزاران هزاران کاربر و به کارگیری شیوه‌های «داده کاوُشی» (Data Mining) می‌تواند «روند»ها را تشخیص داده و به «کاربر نوعی» پیشنهاد کند چه موسیقی گوش دهد یا چه مطلبی بخواند.

    recommender system

    اگر تا به حال حدس نزده‌اید، اجازه دهید تاکید کنم که تقریبا همه ما به نوعی با «سیستم‌های پیشنهاد دهنده» آشنا هستیم و دست‌کم با یکی از انواع موجود آن کار کرده‌ایم. بالاترین؟‌ بله درست حدس زدید. وب‌گاه‌هایی مانند بالاترین یا نمونه‌های بین‌المللی آن مانند digg.com و reddit.com در واقع سیستم‌های پیشنهاد دهنده‌ای هستند که با گردآوری و برآیندگیری از نظرات کاربران، اطلاعات را با کاربرد «هوش جمعی» فیلتر می‌کنند و در اختیار مخاطب علاقه‌مند قرار می‌دهند. به این کار «تصفیه اطلاعات با همکاری گروهی» (Collaborative Filtering) می‌گویند.

    اما digg و بالاترین از اطلاعات کاربران استفاده محدودی می‌کنند. کاربران در واقع با رای‌های خود به سیستم معرفی می‌شوند و در حال حاضر امکان تفکیک و دسته‌بندی اطلاعات بر اساس سلیقه کاربران وجود ندارد.

    درگاه‌های ورودی وب آینده:

    اگر در وب‌ کلاسیک،‌ درگاه‌های ورودی کاربران به دنیای وب، جستجوگرهایی بودند که فقط بر اساس کلیدواژه، وب را دسته‌بندی می‌کردند، در وب‌ آینده (وب مفهومی)، کاربران برای شروع تجربه وب‌گردی خود به جای جستجوی تصادفی و کور، به «وب‌گاه‌های پیشنهاد دهنده» مراجعه می‌کنند تا از وقت و فرصت خود در وب بهتر استفاده کنند.

    تصور کنید شما علاقه‌مندید درباره اخبار علمی بیشتر بخوانید. به نظر شما جستجو در موتور جستجو با کلیدواژه «علم» مفیدتر و سریع‌تر است یا ورود به صفحه «علم و فن» در سایت StumbleUpon.com؟

    البته همان‌طور که گفتم هنوز وب‌گاه‌های مانند digg یا StumbleUpon از لحاظ کیفیت و دقت طبقه‌بندی اطلاعات و پیشنهاداتی که می‌دهند بسیار محدود هستند. اما این تازه آغاز داستانی است که به وب مفهومی ختم می‌شود. صبور باشید…

    Buzz_1199370547140

    مزایای استفاده از سیستم‌های‌ پیشنهاد دهنده

    • مبتنی بر بودن بر اطلاعات زنده و واقعی: مهمترین مزیت سیستم‌های پیشنهاد دهنده این است که بر اساس فعالیت کاربران و گردآوری رفتار و سلایق آن‌ها عمل می‌کند. به این ترتیب پیشنهاد آن‌ها بر اساس حدس و گمان نمی‌باشد.
    • عالی برای اکتشاف فضاهای جدید: با استفاده از سیستم‌های پیشنهاد دهنده می‌توانید به فیلم‌ها، تصاویر و خلاصه کلام مطالبی دست یابید که در حالت عادی شاید هرگز به ‌آن‌ها نمی‌رسیدید. به این ترتیب افق کاربری شما در وب گسترش می‌یابد و به جای اتلاف وقت و انرژی برای جستجوی کور و تصادفی در جستجوگرهای وب، وقت خود را صرف استفاده مفید از مطالب جدید خواهید کرد.
    • تنظیم شده با خصوصیت‌های فردی شما: شما توصیه دوستان نزدیک و اعضای خانواده خود را به خاطر شناخت عمیقی که از شما دارند جدی می‌گیرید. چرا شما به نظر آن‌ها اعتماد می‌کنید؟ چون نظر آن‌ها مبتنی بر شناختی است که از شما دارند. به همین ترتیب می‌توانید به پیشنهاد سیستم‌هایی که از خلق و خوی شما آگاهی نسبی بیشتری دارند اطمینان بیشتری داشته باشید. این در حالی است که در وب‌ 1.0 پیشنهادات به صورت تصادفی و در غالب تبلیغات کور به شما ارائه می‌شد که طبیعتا با ضریب اطمینان بسیار پایینی از سوی شما مواجه می‌شد.
    • همیشه به-روز و جدید بمانید: با استفاده از «هوش جمعی» که چکیده رفتار هزاران کاربر مانند خود شماست، می‌توانید از جدیدترین و داغ‌ترین اتفاقات در زمینه‌های مورد علاقه‌تان با خبر بمانید.
    • کاهش هزینه نگهداری سازمانی: در سیستم‌های پیشنهاد دهنده، با توجه به این‌که کاربران اطلاعات را بر اساس سلایق خود شکل می‌دهند، دستکاری و مدیریت اطلاعات وب‌گاه و به‌-روزرسانی آن توسط خود کاربران انجام می‌شود. به این ترتیب هزینه نگهداری و سازماندهی وب‌گاه در مقایسه با وب‌گاه‌های سنتی بسیار کمتر است.

    انواع سیستم‌های پیشنهاددهنده

    سیستم‌های پیشنهاد دهنده به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند:

    • پیشنهاد بر اساس همکاری گروهی (collaborative): متداول‌ترین شیوه است و فرض آن بر این است که الگوی مورد پسند همگان در گذشته، احتمالا هم‌اکنون نیز مورد پسند است.
    • پیشنهاد بر اساس محتوی (content-based): به کمک فهرست‌سازی و شیوه‌های تحلیل محتوی، کلید‌واژه، برچسب گذاری، تهیه گراف از مطالب مرتبط و … سعی در ایجاد ارتباط مفهومی میان مطالب موجود و مطلبی که مورد علاقه شماست می‌کند.
    • پیشنهاد بر اساس تلفیق محتوی و همکاری گروهی (hybrid): استفاده از هر دو تکنیک فوق

    معرفی چند نمونه

    شخصا اعتقاد به آموزش به صورت پایه‌ای دارم و بنابراین در این پست قصدم آشنا کردن شما با مفهوم «سیستم‌های پیشنهاد دهنده» و اهمیت فوق‌العاده زیاد آن‌ها در وب آینده است و نه معرفی چند وب‌گاه. با این وجود خالی از لطف نیست اگر چند نمونه از وب‌گاه‌های نسل جدید را این‌جا معرفی کنیم:

    • Last.fm: سیستم پیشنهاد دهنده موسیقی. در این وب‌گاه مشترک شوید و نرم‌افزار مربوط به آن را در دستگاه خود نصب نمایید. از این به بعد هر آهنگی که در Windows Media Player و یا i-Tunes و یا از طریق خود Last.fm گوش دهید در پروفایل شما ذخیره می‌شود. کم‌کم Last.fm سلیقه موسیقایی شما دستش می‌آید و با انجام کمی «داده کاوشی» و مقایسه سلیقه شما با سلیقه هزاران کاربر دیگر به شما موسیقی‌های جدیدی برای گوش دادن پیشنهاد می‌کند. اما می‌توانید بدون این‌که مشترک Last.fm هم باشید اطلاعات جالبی بدست آورید. مثلا می‌توانید بفهمید کاربرانی که به Pink Floyd علاقه‌مند هستند، Led Zeppelin یا The Doors نیز گوش می‌دهند! و این اطلاعاتی است که از تحلیل مستقیم سلایق کاربران به دست آمده است!

    Similar to Pink Floyd at Last.fm

    Last.fm وب‌سایتی برای آینده است. در دنیای وب مفهومی منتظر ظهور روزافزون وب‌گاه‌هایی مانند آن باشید. در Last.fm برایند شگفت‌انگیز سلیقه‌های هزاران کاربر را در موسیقی ببینید.

    • Amazon: سیستم پیشنهاد دهنده کتاب
    • Yahoo Movies, imdb, Netflix: سیستم‌پیشنهاد دهنده فیلم
    • flickr explor: سیستم‌ پیشنهاد دهنده عکس‌‌های برگزیده
    • Google‌ News: سیستم پیشنهاد دهنده اخبار
    • Facebook: این قابلیت را دارد که به عنوان سیستم پیشنهاد ‌دهنده دوست عمل کند.
    • بالاترین , StumbleUpon, Digg: سیستم‌های پیشنهاد دهنده برای اکتشاف وب
    • Phototree: سیستم پیشنهاد دهنده عکس. پس از ثبت‌نام در چرخیدن در این وب‌گاه و انتخاب چند عکس مورد علاقه‌تان، Phototree با توجه به سلیقه شما، عکس‌های بیشتری را پیشنهاد می‌کند.
    • del.ici.us popular: گردآوری محبوب‌ترین لینک‌های کاربران
    • AmphetaRate: گردآوری و پیشنهاد RSS (در این‌باره در آینده حتما می‌نویسم. فوق‌العاده است!)
    • Google Reader Discover: سیستم پیشنهاددهنده RSS

    Google Reader Dicover
    اخیرا گوگل ریدر هم اقدام به اضافه کردن سیستم پیشنهاد دهنده کرده است. به این ترتیب آمار و اطلاعات مربوط به مطالبی که مطالعه می‌کنید را گردآوری کرده و به شما پیشنهاداتی جهت مطالعه بیشتر می‌کند.

    خلاصه کلام

    با توجه به افزایش روزافزون و در واقع سرسام‌آور اطلاعات و مطالب جالب دیدنی یا خواندنی شاهد حضور رو به افزایش «سیستم‌های پیشنهاد دهنده» به عنوان «فیلترهای هوشمند اطلاعات» خواهیم بود. گامی دیگر به سوی وب مفهومی.

    مطالعه بیشتر

    نظریه مثلثی عشق

    مدل‌ها با انتزاعی کردن کمی یا کیفیی پدیده‌ها یا فرایند‌های پیرامون ما، مطالعه و شناخت آن‌ها را راحت‌تر می‌کنند. اما مدل‌ و مدل‌سازی فقط مربوط به مهندسی و علوم تجربی نمی‌شود. به عنوان مثال به مدل‌سازی «مفهوم عشق» یا «دلبستگی» توجه کنید که توسط روانکاو برجسته رابرت اشترن‌برگ در سال 1987 انجام شده است و به شناخت و درک بهتر روابط عاشقانه کمک می‌کند.

    نظریه مثلثی عشق سعی در مدل‌سازی پدیده دلبستگی در روابط متقابل میان اشخاص می‌کند. در این مدل، سه معیار اساسی وجود دارد که عبارتند از :«صمیمیت»، «شور/شهوت»، «تعهد».

    با توجه به میزان حضور هر یک از شاخص‌های سه‌گانه ذکر شده در رابطه عاشقانه میان افراد، می‌توان درجات یا انواع مختلفی از عشق تعریف نمود. بر اساس این مدل‌، به نظر می‌رسد روابط عاشقانه‌ای که بر اساس فقط یکی از شاخص‌های ذکر شده باشند، ناپایدار خواهند بود.

    مدل مثلثی عشق

    Love Triangle

    هشت حالتی که عشق می‌تواند رخ دهد:

      صمیمیت
    (Intimacy)
    شور / شهوت
    (Passion)
    تعهد
    (Commitment)
    بی‌عشقی (NonLove)      
    مهر و دوستی (Liking or Friendship) X  

    سودایی (Infatuation)   X  
    عشق توخالی (Empty Love)     X
    رومانتیک (Romantic) X X
    مشفقانه (Companionate love) X   X
    سطحی و کورکورانه (Fatuous love)   X X
    کامل (Consummate love) X X X

    توجه: معادل فارسی مناسبی برای کلمه Passion پیدا نکردم. در زبان انگلیسی Passion تلفیقی از مفاهیم گرایش جسمانی، هیجان، شور و سودا است.

    • بی‌عشقی: عدم حضور هیچ‌کدام از اجزای سه‌گانه عشق.
    • مهر و دوستی: به معنی حس دوستی‌ واقعی. در این حالت فرد نسبت به دیگری احساس تعلق، نزدیکی و صمیمیت دارد، اما این حس همراه با تعهد درازمدت و یا شوق و گرایشات جسمانی نیست.
    • عشق سودایی: عشق بدون حس صمیمیت و نزدیکی‌ و همینطور تعهد درازمدت که گاه نیز به آن «عشق در نگاه اول» می‌گویند. این‌نوع عشق ممکن است به سرعت از بین برود مگر این‌که به حالت‌های قوی‌تر تبدیل شود.
    • عشق توخالی: گاه عشق‌های قوی به عشق‌های بی‌محتوی تبدیل می‌شوند که در آن تعهد باقی‌ مانده است اما «مهر و صمیمیت» و «شور / شهوت» از میان رفته است.
    • عشق رُمانتیک: عاشقان رومانتیک علاوه بر داشتن صمیمیت و نزدیکی دارای شور و سودای عاشقانه نیز می‌باشند.
    • عشق مشفقانه: معمولا در ازدواج رخ می‌دهد. در این گونه عشق شور و شوق و گرایشات جسمانی از میان رفته است، اما مهر و محبت شدید و تعهد به طرفین باقی‌مانده است. این‌گونه عشق معمولا بین کسانی ایجاد می‌شوند که می‌خواهند عمری را با یکدیگر سپری کنند ولی گرایش جنسی یا جسمانی به یکدیگر ندارند. این نوع عشق از دوستی قوی‌تر است، چون عامل تعهد نیز به آن اضافه شده است. نوع محبتی که میان اعضای خانواده وجود دارد نیز معمولا از این نوع عشق است. همینطور عشقی که میان دوستان خیلی نزدیک که زمان زیادی را با یکدیگر سپری کنند ولی گرایشات جسمی بین آن‌دو نباشد.
    • عشق سطحی و کورکورانه: این عشق ماحصل گردبادی است که شور و گرایشات جسمانی همچنین تعهد درازمدت به یکدیگر، بدون حضور صمیمیت و نزدیکی روحی ایجاد می‌کند. در واقع دو فرد دوستان یکدیگر نیستند و تعهد و غریزه آن‌ها را به هم نزدیک کرده است.
    • عشق کامل: کامل‌ترین شکل عشق است و نمایانگر رابطه‌ای است که بسیاری از مردم در تلاش و آرزوی رسیدن به آن هستند. نگاه داشتن و حفظ کیفیت عشق کامل معمولا از دستیابی به آن دشوارتر است. اجزای عشق کامل (صمیمیت و دوستی + شور / شهوت + تعهد) باید به عمل تبدیل شوند. بدون بیان کردن و ابراز عشق، حتی کامل‌ترین عشق‌ها نیز می‌میرند. عشق کامل ممکن است دائمی نباشد؛ مثلا اگر شور و تمایلات جسمانی به تدریج ضعیف شود، عشق ِ کامل به عشق مشفقانه (صمیمت و دوستی + تعهد) تبدیل می‌شود.

    اندازه‌گیری و تعیین نوع عشق شما:

    برای تعیین وضعیت عشقی خود کمی صبر کنید! در حال ترجمه مجموعه‌ای از پرسش‌ها هستم که با پاسخ‌‌گویی به آن‌ها می‌توانید میزان حضور سه شاخص ذکر شده را در رابطه خود با طرف مقابل‌تان اندازه‌گیری کنید. پس صبور باشید‍ لطفا!

    مطالعه بیشتر:

    نوشته های خود را امضای مفهومی کنید

    اگر علاقه‌مند به نوشتن هستید و دوست دارید خوانندگان ثابت و جدی پیدا کنید، باید همواره یک نکته مهم را به خاطر داشته باشید:

    در میان هزاران هزار وب‌لاگ، نوشته شما به سختی می‌تواند از نوشته سایرین متمایز باشد. وقتی هم که نوشته‌تان با نوشته‌ دیگران یکسان بود، شما خواننده‌ای را به سمت خود جلب نخواهید کرد.

    پس فرض را بر این می‌گیریم که شرط کلیدی برای یافتن خوانندگان جدی، مفید بودن و در عین حال متمایز بودن وب‌لاگ شماست. بهترین شیوه‌ای که می‌تواند نوشته‌های شما را متمایز کند، شخص خود شما هستید! به یک دلیل ساده. شما در سراسر جهان بی‌همتا هستید! (آیا در این مورد تردیدی هم دارید؟)‌ فقط باید این موضوع را در نوشته‌هایتان منعکس کنید. این یعنی «امضا کردن نوشته‌هایتان» آن‌هم از نوع مفهومی. صدالبته اگر مایل بودید می‌توانید نام خود را پایین نوشته ذکر کنید، اما این کافی نیست. چیزی که موثرتر و ماندگارتر است «امضای مفهومی» است. یعنی رنگ و بوی شخصیت شما در لابه‌لای واژه‌هایتان. خوانندگان با خواندن سطور باید ذهن و حسی را که این واژگان را کنار هم چیده است حس کنند.

    signature1

    خواص داشتن امضای مفهومی چیست:

    • خوانندگان به شما به عنوان مولف یا نگارنده مرتبط می‌شوند، نه فقط با مطالب شما.
    • چیزی که می‌نویسید به سادگی قابل کپی‌برداری یا تقلید کورکورانه نیست.
    • اعتماد بیشتری در دل خواننده ایجاد می‌کنید چون از وجود و شخصیت خودتان در نوشته‌هایتان گنجانده‌اید.
    • به شما کمک می‌کند تا نوشته‌هایتان با سایر نوشته‌ها متفاوت باشید.

    چگونه نوشته های خود را امضای مفهومی کنیم؟

    چند پیشنهاد ساده برای این‌که ردپایی از «خود» در نوشته‌هایتان باقی بگذارید:

    • چطور شد که به فکر این افتادید که در یک مورد بخصوص بنویسید؟ آیا جایی در این مورد چیزی دیدید؟ با دوستی صحبت می‌کردید که ذهنتان به این سمت رفت؟ …
    • تاثیر موضوع مورد نوشته‌تان در خود شما چه بوده است؟ مثلا اگر در مورد خصوصیت جدیدی در وردپرس می‌نویسید، توضیح دهید این خصوصیت جدید را شخصا چگونه می‌بینید.
    • در مورد نظر دیگران گمانه‌زنی کنید و چند گزینه در اختیار مخاطبین قرار دهید که اگر چه گزینه‌های شما هستند، ولی حق انتخاب را به مخاطب می‌دهند.

    مواظب دام باشید:

    البته لطفا در مایه گذاشتن از شخص خودتان زیاده‌روی نکنید و کاری نکنید که وب‌لاگتان هیچ سودی برای مخاطب نداشته باشد و تبدیل به ذهنیت‌گرایی‌های فردی و درونی شود. فراموش نکنید خوانندگان در درجه اول در جستجوی مطالب مفید و به دردبخور هستند. با در نظر گرفتن این نکته، نوشته خودتان را امضای مفهومی کنید.

    i_love_blogging

    اجازه دهید خواننده شما را حس کند. شما نوشتن را دوست دارید…

    ———————————————————————————————–

    منبع: جستجوی پراکنده در وب‌لاگ‌های انگلیسی، به ویژه این وب‌لاگ

    آزادی نرم‌افزارهای ‌آزاد چگونه تضمین می‌شود؟

    book-locked-smaller

    همانطور که می‌دانید در اغلب کشورهای جهان و به ویژه کشورهای صنعتی، قوانین ویژه‌ای جهت حمایت از حقوق مادی یا معنوی پدیدآورندگان نرم‌افزار (و سایر محصولات یا ایده‌ها)‌ وجود دارد. این قوانین طیف گسترده‌ای از موضوعات حقوقی را در بر می‌گیرند و به تولیدکنندگان اجازه می‌دهند در صورت نیاز از آن‌ها جهت حفظ منافع خود استفاده نمایند. قوانین حمایت از حقوق پدید‌آورندگان شامل حق ثبت اختراعات، حق طبع و نشر، نشان‌های تجاری، آدرس اینترنتی (Domain) و بسیاری موارد دیگر می‌شود.

    از سوی دیگر اشخاص، گروه‌ها و موسساتی می‌باشند که اعتقاد به آزادی در دنیای نرم‌افزار دارند. آن‌ها ضمن تولید نرم‌افزار آن‌را به صورت رایگان همراه با متن (برنامه اصلی نرم‌افزار) در اختیار عموم مردم قرار می‌دهند. این‌گونه محصولات به «متن‌آزاد» (Open Source) مشهور می‌باشند. محصولات «متن‌آزاد» بخش بزرگی از نرم‌افزارهای آزاد را تشکیل می‌دهند.

    خوب حال سئوال این‌جاست که اگر یک عامل سوءاستفاده‌گر و فرصت‌طلب اقدام به ثبت تجاری نرم‌افزار «متن‌آزاد» یا ایده‌های به کار گرفته‌شده در آن کرد و آن را به عنوان یک نرم‌افزار تجاری و محصول شخصی خود جا زد، تکلیف چیست؟ در واقع پرسش این‌جاست «چه کسی از محصولات «متن‌آزاد» که در دسترس همه می‌باشند در برابر قوانین مالکیت حقوق معنوی حمایت می‌کند؟»

    copyright

    Copyright به معنی «حق طبع و نشر در انحصار پدیدآورنده‌(گان)»

    پس تا این‌جا به طور خلاصه:

    • اشخاص با گروه‌هایی هستند که محصولات نرم‌‌افزاری را با مقاصد تجاری تولید می‌کنند.
    • قوانینی وجود دارد که از حقوق این اشخاص دفاع می‌کند.
    • اشخاص یا گروه‌هایی هستند که محصولات نرم‌افزاری رایگان و آزاد یا به اصطلاح «متن‌آزاد» تولید می‌کنند.
    • با توجه به آزاد و در دسترس بودن محصولات آزاد، اشخاص منفعت‌طلب می‌توانند آن‌ها را به عنوان محصولات تجاری و انحصاری ثبت نمایند و آزادی آن‌ها را محدود نمایند.

    گروه‌ها و جنبش‌های «متن‌آزاد» برای جلوگیری از این مساله راه حلی یافته‌اند. آن‌ها محصول خود را به صورت کاملا آزاد عرضه نمی‌کنند، بلکه آن‌را تحت موافقت‌نامه یا مجوزی مشهور به کپی‌لفت یا Copyleft به معنی «حق طبع و انتشار آزاد همواره تضمین شده است» عرضه می‌کنند.

    اگر متوجه بازی کلامی شده باشید، Copyleft در واقع بازی کلامی با واژه Copyright است. هر گونه تکثیر یا اعمال تغییرات در محصولاتی که تحت حمایت Copyleft باشد آزاد و بلامانع است. اما شرط آن این است که تکثیر کننده کلیه حقوق مربوط به تکثیر یا اعمال تغییرات را به تک‌تک کاربران بعدی نیز منتقل کند. به این ترتیب هیچ‌کس نمی‌تواند به صورت یک‌جانبه اقدام به انحصاری کردن این محصولات بنماید.

    copyleft

    Copyleft به معنی «تضمین آزادی حق طبع و نشر و اعمال تغییرات برای همه»

    Copyleft محدود کردن همگان به آزادی است! بیایید دست به دست هم دهیم و همدیگر را به آزادی محدود کنیم.

    اصطلاح «کپی‌لِفت» یک مفهوم عمومی می‌باشد و شامل موافقت‌نامه‌های تخصصی‌تری می‌شود. در صورتی که از علاقه‌مندان جنبش آزادی نرم‌افزار می‌باشید و یا قصد دارید نرم‌افزار «متن‌آزاد» تولید کنید، حتما با مجوزهای زیر آشنا شوید:

    • GNU General Public License یا GNU GPL: متداول‌ترین مجوز برای نرم‌افزارهای آزاد. حق چاپ و تکثیر و تغییرات برای همگان آزاد می‌باشد.
    • GNU Free Documentation Licence یا GNU FDL: معادل GNU GPL برای محصولات نوشتاری. حق چاپ، تکثیر و تغییرات برای همه خوانندگان آزاد می‌باشد.

    مطالعه بیشتر:

    چگونه بهترین نرم‌افزار رایگان را پیدا و انتخاب کنیم؟

    بنا به دلایل مختلف ممکن است نتوانید یا نخواهید از نرم‌افزارهای تجاری استفاده کنید. ممکن است به خاطر محدودیت‌های مربوط به محیط کار مجبور به استفاده از نرم‌افزارهای ثبت‌شده و مجاز ‌باشید و در ضمن نخواهید برای خرید نرم‌افزارهای کاربردی تجاری هزینه کنید. شاید هم یکی از حامیان جدی و پر و پا قرص نرم‌افزارهای رایگان و جنبش «آزادی نرم‌افزار» می‌باشید و ترجیح می‌دهید تا جایی که امکانش هست از نرم‌افزارهای غیرتجاری استفاده کنید. راه‌حل شما استفاده از نرم‌افزارهای رایگان یا متن‌‌آزاد می‌باشد. معمولا برای هر کاربردی تعداد بی‌شماری نرم‌افزار متن‌‌آزاد و رایگان در اینترنت پیدا می‌شود، اما انتخاب بهترین آن‌ها معمولا دشوار و وقت‌گیر است.

    در این‌جا قصد دارم به جای پرداختن به این‌که کدام «ماهی» خوشمزه تر است به روش‌های مختلف «ماهیگیری» بپردازم. به این‌ ترتیب می‌توانید هر وقت که لازم شد، بهترین نرم‌افزار رایگان مورد نظرتان را بیابید.

    روش اول: استفاده از صفحه‌های جامع ویکی‌پدیا

    در ویکی‌پدیا صفحه‌هایی وجود دارد که به صورت فهرست‌وار نرم‌افزارهای مختلف مربوط به یک کاربرد خاص را با یکدیگر مقایسه می‌کند. با توجه به این‌که این صفحات به صورت روزانه توسط کاربران «ویکی‌پدیا» به‌روز‌رسانی می‌شود، معمولا جدیدترین و تازه‌ترین فهرست را می‌توانید در این صفحات بیابید. برای دستیابی به فهرست کامل این صفحات به این نشانی مراجعه کنید. به سرعت متوجه خواهید شد که تقریبا در هر موضوعی که فکرش را بکنید صفحه‌ای اختصاصی برای مقایسه نرم‌افزارهای موجود در آن زمینه وجود دارد:

    Category-Software comparisons - Wikipedia, the free encyclopedia_1198826614953

    به عنوان نمونه برای انتخاب «نرم‌افزار پخش صدا و فیلم» می‌توانید به این صفحه ویکی‌پدیا مراجعه کنید. فهرست فوق‌العاده کاملی از نرم‌افزارهای پخش صدا و فیلم را خواهید دید که در جداول مختلف اطلاعات عمومی و تخصصی کافی به شما ارائه می‌دهد. به عنوان مثال در جدول زیر مشخص شده است کدام نرم‌افزار رایگان (Free) و کدامیک متن‌‌آزاد و رایگان (GPL) می‌باشد:

    Comparison of media players - Wikipedia, the free encyclopedia_1198826104890

    صفحه‌های مقایسه‌ای جالبی را که توصیه می‌کنم حتما نگاه کنید:

    روش دوم: استفاده از وب‌گاه‌های ویژه معرفی نرم‌افزارهای رایگان شاخص

    استفاده از ویکی‌پدیا که در قسمت اول به آن اشاره کردم در بیشتر موارد کار شما راه می‌اندازد. اما باز هم انتخاب نهایی را به عهده دانش فنی خود شما می‌گذارد و به شما پیشنهاد خاصی نمی‌کند. اگر وقت و حوصله تحقیقات گسترده ندارید و صرفا می‌خواهید یک نرم‌افزار رایگان داشته باشید که امتحان خودش را نیز پس داده است، بهتر است به وب‌گاه‌هایی مراجعه کنید که مجموعه نرم‌افزارهای خوب و شاخص رایگان را معرفی می‌کنند. این وب‌گاه‌ها که به عنوان فهرست‌های متن‌‌آزاد (Open Source Direcotries) شناخته می‌شوند مکان مناسبی برای شناسایی محصولات متن‌‌آزاد مورد نیاز شما می‌باشند. به این ترتیب کارتان راحت می‌شود و کافی است در زمینه مورد نظرتان نرم‌افزار پیشنهادی این دست وب‌گاه‌ها را که معمولا گزینه‌های خوبی هم هستند، انتخاب و دانلود کنید.

    به عنوان مثال وب‌گاه Open Source Living از این نمونه است. این وب‌گاه انواع نرم‌افزارهای کاربردی را در دسته‌بندی‌های ساده و مشخص به شما معرفی می‌کند بدون این‌که شما را با لینک‌های تودرتو و یا تجاری سردرگم کند. حداکثر با دو یا سه «کلیک» می‌توانید به لینک اصلی دانلود نرم‌افزار مورد نیازتان برسید. نمایی از دسته‌بندی‌های صفحه اول این وب‌گاه:

    Open Source Living_1198828695265

    وب‌گاه «متن‌‌آزاد به عنوان یک امکان دیگر» (OpenSource as Alternative) نیز مجموعه مفصل‌تری از نرم‌افزار‌های متن‌‌آزاد به شما معرفی می‌کند. این وب‌گاه علاوه بر معرفی مستقیم محصولات، برخی اطلاعات مقایسه‌ای نیز میان محصولات تجاری و متن‌‌آزاد ارائه می‌دهد:

    Open Source Alternative - Find Open Source Alternatives to commercial software_1198829068484

    چند نمونه از وب‌گاه‌های معرفی محصولات متن‌‌آزاد و رایگان:

    البته به این فهرست اکتفا نکنید. کافی است در گوگل کلید‌واژه Open Source Directory را جستجو کنید و وب‌گاه‌های خیلی خوب دیگری را نیز پیدا کنید.

    همانطور که در ابتدای نوشته هم اشاره کردم، هدفم بیشتر «ماهیگیری» بود تا توضیح در مورد «انواع و اقسام ماهی‌ها». مطمئن هستم یک «ماهیگیر» خوب به سرعت می‌تواند انواع «ماهی» را همراه با خصوصیات مربوط به «طعم» و «خواص» آن‌ها بشناسد!

    با استفاده از نرم‌افزارهای متن‌‌آزاد از «آزادی و دموکراسی در دنیای نرم‌افزار» حمایت کنیم.