چطور تحریم می‌تواند ماشین پروپاگاندا و لابی اسرائيل را خنثی کند؟ (معرفی سه کتاب)

امروز سه کتاب درباره‌ی اسرائیل معرفی می‌کنم که هر سه را می‌توانید به صورت PDF رایگان از همین‌جا دریافت کنید.

(۱)

The Case for Sanctions Against Israel

فهرست مولفان کتاب «پرونده‌ای برای تحریم اسرائیل» به اندازه‌ی کافی گویاست: نوامی کلاین، ایلان پاپه، اسلاوی ژیژک و …

امیر کاف می‌نویسد:

انتشارات ورسو (VERSO) کتاب خوبش به نام «پرونده‌ای برای تحریم اسرائیل» (The Case for Sanction Against Israel) را برای مدت محدودی به صورت رایگان روی سایتش گذاشته. من تازه دانلود کردم و هنوز نخواندم اما اسامی نویسندگانش چشمگیر است. برای دوستانی که نمی‌دانند، انتشارات ورسو متعلق به گروه «چپ نو» (The New Left) است که نشریه‌ی معروف New Left Review را هم منتشر می کند.

علاوه بر سایت ناشر که کتاب را با فرمت epub در اختیار شما قرار می‌دهد نسخه‌ی PDF آن‌را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید.

(۲)

8303274

در رابطه با درک بهتر شیوه‌ی پروپاگاندای اسرائیلی در سال ۲۰۰۹ گزارشی منتشر شد که به صورت دستورالعملی برای سیاست‌مداران، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران مدافع اسرائيل تهیه شده بود. توصیه‌های این گزارش که به کمک روش‌های علمی و گردآوری اطلاعات روان شناسی و جامعه شناسی تهیه شده است بسیار روشن‌گر و عریان هستند. این گزارش که به سفارش یک مخزن فکر حامی اسرائیل تهیه شده «پروژه‌ی اسرائیل ۲۰۰۹: لغت‌نامه‌ی جهانی» (The Israel Project’s 2009: Global Language Dictionary) نام دارد. محمد کازرونی ‎ به نقل از ایندیپندنت این کتاب را این‌طور معرفی می‌کند:

ماشین پروپاگاندای اسرائیل به قدری مزوّرانه و منفور است که تیغش به این سادگی‌ها نمی‌برد. با این حال، روش‌هایی که توسط پروپاگاندیست‌های اسرائیلی جهت توجیه جنایت و استعمار به کار می‌رود، عمدتاً حساب‌شده و جالب توجه است. نوشته‌ی زیر ترجمه‌ی مقاله ایست که روز یکشنبه ۲۷ ژوئیه در روزنامه‌ی ایندیپندنت چاپ شده است، و نشان می‌دهد که روش‌های مورد استفاده‌ی سخن‌گویان و مقامات دولت اسرائیل مبتنی بر مطالعات دقیق جامعه‌شناسانه است تا بتواند بیشترین تأثیر را بر روی افکار عمومی دنیا (به خصوص غرب) داشته باشد. به طور خاص، یک مطالعه‌ی محرمانه که ۵ سال پیش توسط یک سیاستمدار امریکایی انجام گرفته، توصیه‌های کاربردی جالب توجهی برای افزایش کارآیی پروپاگاندای اسرائیل در جنگ رسانه‌ای دارد. آن را سریع و غیر دقیق ترجمه کردم تا مخاطبان بیشتری با واقعیت پروپاگاندا اسرائیل اشنا شوند.

پاتریک کاکبورن در روزنامه‌ی ایندیپندنت
۲۷ جولای ۲۰۱۴

سخنگوهای دولت اسرائیل به صرافت افتاده‌اند تا به رسانه‌ها توضیح دهند چرا بیش از ۱۰۰۰ نفر فلسطینی را، که بیشترشان شهروندان عادی بوده‌اند، در غزه کشته‌اند، در حالی که تنها سه غیرنظامی توسط راکت‌های حماس در اسرائیل کشته شده است. اما در تلوزیون و رادیو و در روزنامه‌ها، سخن‌گویان دولت اسرائیل مانند مارک رگِو ، اینبار به خلاف گذشته، با چهره‌ای کمتر پرخاشجویانه ظاهر می‌شوند. پیش از این، سخن‌گویان دولت اسرائیل آشکارا نسبت به تعداد بالای کشته‌های فلسطینی بی‌تفاوت بودند، اما این‌بار اوضاع متفاوت است.

پشت این بهبود مهارت‌های روابط عمومی سخن‌گویان اسرائیل دلیلی نهفته است. رفتار آنها نشان از آن دارد که آنها دارند به یک گزارش حرفه‌ای، محققانه، و محرمانه عمل می‌کنند، که به آنها می‌آموزد چگونه بر رسانه‌ها و افکار عمومی در امریکا و اروپا تأثیر گذارند. این گزارش محرمانه توسط یکی از متخصصین سیاست‌گذاری و برآورد افکار عمومی در حزب جمهوری‌خواه امریکا به نام دکتر فرانک لانتز تدوین شده، که پنج سال پیش با حمایت مالی نهادی به نام «پروژه‌ی اسرائیل» صورت پذیرفت. این نهاد غیردولتی که در امریکا و اسرائیل دفتر دارد، گزارش مزبور را برای «آنهایی که در خط مقدم نبرد رسانه‌ای برای اسرائیل می‌جنگند» منتشر نمود.

در تمام ۱۱۲ صفحه‌ی این گزارش محرمانه، این عبارت به چشم می‌خورد: «از چاپ و توزیع آن خودداری کنید». دلیل این امر هم روشن است. گزارش لانتز، که عنوان رسمی آن «لغت‌نامه‌ی جهانی مربوط به پروژه‌ی اسرائیل در سال ۲۰۰۹» است، تقریباً بلافاصله پس از انتشار محرمانه به رسانه‌ها درز کرد و نشریه‌ی نیوزویک آنلاین خبر از انتشار این گزارش داد. بااین‌حال، اهمیت واقعی آن چندان روشن نبود. خواندن این گزارش به همه توصیه می‌شود، به خصوص خبرنگارانی که به سیاست رسانه‌ای اسرائیل علاقه‌مند‌اند، چرا که لیستی از بایدها و نبایدهایی برای سخنگویان دولت اسرائیل ارائه داده است.

این گزارش اطلاعات بسیار مفیدی در مورد شکاف عمیقی که میان اعتقاد واقعی سیاستمداران اسرائیلی و گفته‌های انان وجود دارد به ما می‌دهد. آنچه که آنها می گویند بر اساس نظرسنجی‌های دقیق و علمی تنظیم شده، تا آنچه به گوش مخاطب امریکایی می‌رسد معلوم باشد. بی‌شک، هر خبرنگاری که با سخن‌گوی دولت اسرائیل مصاحبه می‌کند باید ابتدا خلاصه‌ای از این گزارش را مطالعه نماید.

این گزارش پر است از توصیه‌های صریح و جالب در مورد اینکه سخن‌گویان دولت اسرائیل چگونه باید پاسخ‌های خود را برای مخاطبین مختلف تغییر دهند. به عنوان مثال، در بخشی از این گزارش آمده: «آمریکایی‌ها معتقدند که اسرائیل حق دفاع از مرزهای خود را دارد. اما نباید به دام تعیین دقیق حدود و ثقور این مرزها بیافتید. از صحبت درباره‌ی مختصات مرزی و توضیح درباره‌ی مرزهای قبل از ۱۹۶۷ و بعد از آن بپرهیزید، چون تنها نتیجه‌ی آن یادآوری پیشینه‌ی نظامی اسرائیل به مخاطبان امریکایی خواهد بود. به خصوص در مواجهه با رسانه‌های متمایل به جریان چپ، این به ضرر شما است. به عنوان مثال، وقتی سخنگوی اسرائیل درباره‌ی مرزهای این کشور با تعریف سال ۱۹۶۷ سخن گفت، حمایت افکار عمومی از حق دفاع اسرائیل از مرزهایش از ۸۹ درصد به ۶۰ درصد کاهش یافت.»

در مورد حق بازگشت آوارگان فلسطینی که در درگیری‌های ۱۹۴۸ و سال‌های پس از آن از سرزمین خود رانده شدند و دیگر حق بازگشت به خانه‌های خود را نیافتند چه؟ اینجا دکتر لانتز پیشنهاد هوشمندانه و ظریفی به سخنگوها ارائه می‌دهد. او می‌گوید: «بحث بر سر حق بازگشت مسأله‌ی پیچیده‌ای برای اسرائیلی‌ها است، چراکه بیشتر پاسخ‌هایی که به مسأله‌ی حق بازگشت آوارگان داده می‌شود، یادآور توجیه حامیان آپارتاید در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۸۰ است که قائل به حق برابر، اما جداسازی قومی بودند. حقیقت آن است که آمریکایی‌ها فلسفه‌ی برابر اما تفکیک‌شده را نه می‌پسندند، نه باور دارند، و نه می‌پذیرند.»

حال، سخنگوی دولت اسرائیل چگونه باید به این سؤال که به اعتراف خود گزارش، مسأله‌ی پیچیده‌ایست پاسخ دهد؟ آنها باید بر روی لغت درخواست تأکید کنند و مسأله‌ی بازگشت آوارگان را به عنوان تقاضا و درخواست مطرح کنند، چراکه امریکایی ها کسانی را که مدام تقاضا می‌کنند نمی‌پسندند. «بهتر است بگویید فلسطینی‌ها به کشور خود راضی نیستند، و حالا تقاضای دسترسی به مناطقی در داخل خاک اسرائیل دارند.» پیشنهاد دیگر برای سخن‌گوی دولت اسرائیل آن است که حق بازگشت می‌تواند به عنوان یکی از موارد توافق جامع نهایی در آینده باشد.

دکتر لانتز در این گزارش به این نکته اشاره می‌کند که آمریکایی‌ها به طور کلی از مهاجرت در حجم بالا به داخل خاک امریکا بیم دارند، بنابراین، اشاره به مهاجرت گسترده‌ی فلسطینی‌ها به داخل خاک اسرائیل بسیار مفید خواهد بود. اگر هیچ چیز دیگر کار نکرد، بگویید که بازگشت آوارگان فلسطینی «تلاش برای دستیابی به صلح را از مسیر خود خارج خواهد کرد».

گزارش لانتز پس از عملیات سرب گداخته در ماه دسامبر ۲۰۰۸ و ژانویه ۲۰۰۹ نوشته شده. در آن عملیات ۱،۳۸۷ فلسطینی و ۹ اسرائیلی کشته شدند.

در این گزارش، یک فصل کامل به توصیف حماس به عنوان «مانعی بر سر راه صلح، و گروهی که از سوی ایران حمایت می‌شو» اختصاص داده شده است. متأسفانه، در عملیاتی که در حال حاضر در غزه در جریان است، این حربه‌ی پروپاگاندای اسرائیل چندان کارآیی ندارد، چرا که رابطه‌ی حماس و ایران بر سر مسأله‌ی سوریه تیره شده، و این گروه هیچ تماسی با تهران نداشته است. روابط دوستانه‌ی حماس و تهران، به برکت حمله‌ی اسرائیل، تنها چند روز است که از سر گرفته شده است.

بیشتر توصیه‌های دکتر لانتز در مورد لحن صحبت و بازنمایی وضعیت اسرائیل است. او معتقد است که ابراز همدردی با فلسطینی‌ها به شدت اهمیت دارد: «کسانی که به راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرند برایشان مهم نیست که شما چقدر می‌دانید، تا زمانی که دریابند شما چقدر (به کشته‌ها) اهمیت می‌دهید. حتماً با آسیب‌دیده‌ها از هر دو سو ابراز همدردی نمایید». این نکته می‌تواند ابراز همدردی همراه با تأسف بسیار شدیدی که اخیراً از سوی سخن‌گویان دولت اسرائیل شاهدش بودیم را توجیه نماید. بعضی از سخنگویان اسرائیل تا حد اشک‌ریزی برای وضعیت فلسطینی‌هایی که زیر بمب و توپخانه‌ی ارتش اسرائیل قرار دارند پیش رفته‌اند.

در یک جمله که در گزارش مزبور برجسته شده، زیرش خط کشیده شده، و با حروف بزرگ نوشته شده، دکتر لانتز می‌گوید که سخن‌گویان و یا رهبران اسرایل هرگز و به هیچ وجه نباید «کشتار عمدی زنان و کودکان بیگناه را توجیه نمایند»، و باید با تمام کسانی که اسرائیل را به ارتکاب چنین جرمی متهم می‌کنند با پرخاشگری برخورد کنند و مسأله را نپذیرند. با این حال، پنجشنبه‌ی گذشته، زمانی که ۱۶ فلسطینی که در مدرسه‌ی سازمان ملل پناه گرفته بودند کشته شدند، سخن‌گویان اسرائیل برای اجرای این نسخه با مشکل روبرو بودند.

در این گزارش لیست کلمات و عباراتی وجود دارد که باید استفاده شوند، و لیستی از کلمات و عبارات که نباید مورد استفاده قرار گیرند. کلی‌گویی و استفاده از جملات و عبارات نرم و احساسی در صدر توصیه‌ها است. «بهترین راه، و تنها راه برای دستیابی به یک صلح پایدار، دسترسی به احترام متقابل است». از همه مهمتر، تمایل اسرائیل به صلح با فلسطینی‌ها می‌بایست در تمام مدت مورد تأکید قرار گیرد، چرا که آمریکایی‌ها به شدت علاقه‌مند به رسیدن به چنین چیزی هستند. اما هرگونه فشاری به اسرائیل برای ایجاد صلح واقعی می تواند با آوردن عباراتی از این دست تقلیل یابد: «قدم به قدم، و مرحله به مرحله»، چرا که این نوع نگاه «به عنوان یک اصل اولی در معادله‌ی صلح قابل پذیرش است».

دکتر لانتز به عنوان نمونه‌ی کارآمد از سخن کوتاه و تأثیرگذار از سوی اسرائیل، پیشنهاد می‌دهد که بگویید: «من به طور خاص می‌خواهم با مادران فلسطینی که فرزندانشان را در این جنگ از دست داده‌اند ابراز همدردی کنم. هیچ پدر و مادری نباید فرزندان خود را به خاک بسپارند.»

بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، یک بار اعلام کرد که «الآن زمان آن فرا رسیده که کسی از حماس بپرسد: شما دقیقاً دارید چه کاری برای کامیابی و موفقیت مردم خود انجام می دهید؟» عمق نفاق و ریاکاری نهفته در این جمله کاملا روشن است. کافی است بدانیم حصر هفت ساله‌ی اقتصادی غزه موجب شده تا این منطقه با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم کند.

در هر موقعیتی، اتفاقات جاری به نحوی توسط سخن‌گویان اسرائیل نشان داده می‌شود که مخاطب امریکایی و اروپایی تصور کنداسرائیل خواهان صلح با فلسطینی‌ها است و آماده‌ی کوتاه آمدن برای دسترسی به این هدف است، در حالی که تمام شواهد حاکی از آن است که اصلاً چنین چیزی صحت ندارد. با وجود اینکه هدف گزارش مزبور چیز دیگری بوده است، اما کمتر گزارشی تا به حال به این حد از اهداف پشت پرده‌ی اسرائیل در زمان جنگ و صلح پرده برمی‌دارد.

تا جایی که می‌دانم این کتاب به فارسی ترجمه نشده است که فکر می‌کنم ترجمه‌ی آن از واجبات است و امیدوارم توسط دوستانی که در این حوزه فعالیت حرفه‌ای می‌کنند انجام شود. به هر حال کتاب را می‌توانید از این‌جا دانلود کنید.

(در پی‌نوشت اشاره کردم که کتاب به فارسی ترجمه شده. نسخه‌ی فارسی را از این‌جا دریافت کنید.)

(۳)

israelLobby

همان‌طور که می‌دانید دولت آمریکا (دولت و کنگره و سنا) به صورت بی‌دریغ و بی قید و شرط از اسرائيل و سیاست‌های جنایت‌بار آن حمایت می‌کند. یکی از دلایل این حمایت حضور لابی قدرتمند اسرائیل در آمریکاست که به تار و پود قدرت و رسانه در این کشور نفوذ کرده است. یکی از بهترین کتاب‌هایی که کمیت و کیفیت حمایت‌های آمریکا از اسرائیل را شرح می‌دهد کتاب «لابی اسرائيل و سیاست خارجه‌ی آمریکا» (The Israel Lobby and U.S. Foreign Policy) است. کتابی بسیار روشن‌گر درباره‌ی واقعیت‌های سیاسی حاکم بر دنیای امروز.  این کتاب را می‌توانید از این‌جا دریافت کنید.

به طور خلاصه سه کتاب بالا درباره‌ی «لابی»،‌ «پروپاگاندا» و «تحریم» هستند: چطور اسرائیل به کمک تکنیک‌های گسترده‌ی پروپاگاندا و لابی گسترده در آمریکا موفق شده است عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی در آمریکا را به سود خود شکل دهد؟ شباهت رژیم اسرائیل به رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی چگونه است و ضرورت و تاثیر اعمال تحریم‌های موثر علیه این کشور به چه صورت است؟ ما به عنوان شهروندانی که خارج از دایره‌ی قدرت-خشونت هستیم چکار می‌توانیم بکنیم؟

عنوان این پست را با در نظر گرفتن همین تم انتخاب کرده‌ام.

پی‌نوشت: ظاهرا کتاب «پروژه‌ی اسرائیل ۲۰۰۹: لغت‌نامه‌ی جهانی» به صورت «مخاطب محدود» به زبان فارسی ترجمه شده است. دوستی زحمت کشیدند و نسخه‌ای از آن را برای انتشار در بامدادی فرستادند. از ایشان به خاطر توجه به موضوع تشکر می‌کنم. فایل فارسی را از این‌جا دریافت کنید.


<

p style=»text-align:justify;»>با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. در ضمن جهت گفتگو و تبادل نظر، شما را به حضور و مشارکت در گوگل‌پلاس دعوت می‌کنم.

معرفی کتاب: شکست مفتضحانه

خواندن کتاب «شکست مفتضحانه» یا «ناکامی» (Fiasco) نوشته استانیسلاو لم را تمام کردم. نمی‌دانم کتاب به فارسی ترجمه شده یا نه*، من ترجمهٔ انگلیسی‌اش را با کیندل (Kindle) خواندم.

این اولین داستان بلندی بود که از لم می‌خواندم. البته فیلم سولاریس را دیده بودم و آشنایی من با لم به‌‌ همان سولاریس بر می‌گردد. خواندن متن اما به نویسنده نزدیک‌تر است و در واقع خواندن «ناکامی» و مقایسه آن با آثار علمی-تخیلی دیگری که خوانده بودم (از کلارک، آسیموف و برادبری و متفرقه‌هایی از دیگران) به من ثابت کرد که نگاه لم به داستان‌های علمی-تخیلی به آنچه من از این نوع داستان‌ها انتظار دارم نزدیک‌تر است و در واقع لم نویسندهٔ علمی-تخیلی مورد علاقه من است.

متن مملو از اصطلاحات علمی و توضیح دربارهٔ جزییات فنی‌ای است که کمتر در نوشته‌های علمی-تخیلی می‌توان پیدا کرد. به طوری که خواندن متن بدون استفاده مکرر از فرهنگ لغت برای من ناممکن بود. این اشاره زیاد به جزییات از یک طرف کیفیت و باورپذیربودن داستان را بالا می‌برد و از طرف دیگر مقصود اصلی نویسنده که پیچیده و عظیم نشان دادن دنیای اطراف در مقابل کوچکی و ناتوانی انسان است را بهتر نشان می‌دهد. شدت و کیفیت بحث‌ها و جزییات فنی‌ای که در داستان به کار برده شده به حدی است که درک همهٔ فرایندهایی که در داستان رخ می‌دهد برای من ناممکن بود و احتمالا هدف لم هم از آوردن این جزییات فنی و دقیق این بوده که‌‌ همان تاثیری که گفتم را در مخاطب بگذارد.

تم اصلی داستان تلاش برای ایجاد اولین برخورد نزدیک با موجودات هوشمند غیرزمینی است که از طریق سفری طولانی در کهکشان انجام می‌شود. به تدریج که داستان به پیش می‌رود فرستادگان زمین با ناشناخته‌های بیشتری از تمدن هدف مواجه می‌شوند که نویسنده از طریق بحث‌های مفصلی که در سفینه میان دانشمندان در می‌گیرد ابعاد روان‌شناختی و فلسفی آن را بیشتر باز می‌کند. هر چه داستان بیشتر جلو می‌رود ناتوانی فرستادگان زمین از درک خصوصیات و انگیزه‌های تمدن هدف بیشتر روشن می‌شود و عاقبت تماس با موجودات ناشناخته به مفتضحانه‌ترین شکست (Fiasco) ختم می‌شود.

در یکی از نقاط داستان، هنگامی که فضانوردان بعد از مواجه شدن با رفتارهای غیرقابل توضیح تمدن بیگانه از کامپیوتری که در سفینه حاضر بود راهنمایی می‌گیرند با حیرت متوجه می‌شوند که الگوریتم‌های کامپیو‌تر هم مانند خود آنان به شدت در «دایره تفکر بشری» محصور است. یکی از دانشمندان با تعجب می‌گوید (نقل به مضمون):

 

ما آمده بودیم تا به کمک کامپیوتر‌هایمان تمدن بیگانه را بشناسیم، اما چیزی که فهمیدیم این بود که ما به کامپیوتر‌هایمان چقدر شبیهیم.

 

لایهٔ دیگری از داستان برخورد فرهنگی بین فرستادگان زمینیان و ساکنان سیارهٔ کوینتا (Quinta) روایت برخوردهای فرهنگی تمدن‌های داخل زمین هم هست. مرحله مرحله در داستان هنگامی که تلاش‌های فضانوردان در برقراری تماس با کوینتایی‌ها شکست می‌خورد و سفینهٔ فضایی دست به اقدامات خشونت آمیز علیه ساکنان سیاره می‌زند داستان را به صورت استعاره‌ای از برخوردهای فرهنگی مشابه در زمین خودمان می‌دیدم. فرستادگان زمین تصورات خاص بشری خود را از ساکنان کوینتا انتظار داشتند و این پیش فرض‌های ریشه دار در فرهنگ و زبان و علم و شیوه تفکر و حتی تخیلات آن‌ها منجر به تفسیر رفتارهای کوینتانی‌ها به شیوهٔ بشری می‌شد. تفسیرهایی که بعضا برخوردهای قهرآمیز با آن‌ها را توجیه می‌کرد. آیا در تاریخ کهن و معاصر کرهٔ زمین شاهد چنین برخوردهای فرهنگی در سیارهٔ خودمان نبوده‌ایم که با نیت مثبت (برقراری تماس) شروع شده باشد و به سرعت به خشونت گراییده باشد؟

سیاره کوینتا همچنین وضعیتی شبیه دوران جنگ سرد و فلج شدن طرفین درگیر در یک رقابت تسلیحاتی غیرقابل خروج را تداعی می‌کند. کوینتا به دنبال رقابت‌های تسلیحاتی به یک ماشین نظامی تبدیل شده است که سرنوشت محتوم آن نابودی است. تمام تلاش‌های فرستادگان زمین برای برقراری تماس با کوینتا شکست می‌خورد چرا که حتی اگر از ناتوانی طرفین به درک متقابل بگذریم، وضعیت تعادل ناپایداری که در کوینتان میان رقبای درگیر ایجاد شده است به حدی شکننده است که هر طرفی که اولین تماس را با قدرت بر‌تر (سفینه زمینی) برقرار کند تعادل را به سود خود به هم خواهد زد. در نتیجه همه طرفین تلاش می‌کنند تا تماسی برقرار نشود. استعارهٔ زیبای خانه‌ای از جنس ورق‌های بازی (house of cards) که در داستان به کار رفته و طرح روی جلد (بالای همین پست) هم به آن اشاره می‌کند همین وضعیت تعادل ناپایدار و شکنندهٔ سیاره‌ای که اسیر رقابت‌های فلج کننده تسلیحاتی و نظامی شده است را نشان می‌دهد.

داستان ناکامی نوشته استانیسلاو لم یک داستان علمی-تخیلی چند وجهی، چند لایه، غنی و پیچیده است که خواندنش را به همه توصیه می‌کنم.

 

* با تشکر از آذین که توی کامنت ها اشاره کرد که کتاب به فارسی ترجمه شده است. به نام شکست در کوئینتا

.

با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

کهکشان تیم‌برنرز لی: اولین کتاب خود را کی منتشر می‌کنید؟

نام مجموعه‌ی «کهکشان تیم برنرز لی» را با الهام از مفهوم «کهکشان گوتنبرگ» انتخاب کرده‌ام و تا آن‌جا که می‌دانم تاکنون جایی از این اصطلاح استفاده نشده است.

همه‌ی خوانندگان ویکی‌پدیا می‌توانند از صفحات و مقاله‌های موجود در آن کتاب الکترونیکی (ebook) درست کنند. در حال حاضر این امکان برای کاربرانی که حساب کاربری (رایگان) ایجاد کرده‌اند وجود دارد. اما به زودی ویکی‌پرس این امکان را برای همه کاربران و مراجعه کنندگان فراهم می‌کند.

کتاب دارای صفحه‌بندی و جلد و مقدمه (نوشته‌ی خودتان) خواهد بود و می‌توانید آن‌را در فروشگاه‌ دیجیتال ویکی‌پرس بفروشید. مردم می‌توانند نسخه‌ی چاپ شده‌ی آن‌را (درست مثل یک کتاب معمولی) سفارش دهند. ده درصد درآمد فروش آن‌هم به بنیاد ویکی تعلق خواهد داشت.

من حدود پنج دقیقه وقت گذاشتم و اولین کتاب دیجیتال خودم را منتشر کردم. کتاب‌خانه‌ی کتاب‌هایی که توسط دیگر کاربران هم تولید شده را هم می‌توانید این‌جا ببینید.  راستی شما کی اولین کتاب دیجیتال خود را منتشر می‌کنید؟

یا اجازه دهید سوالم‌ را کامل‌تر کنم:

اولین کتاب خود را کی منتشر می‌کنید؟

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
با توجه به فیلتر بودن بامدادی در ایران، لطفا مطالب آن‌را از طریق اشتراک در خوراک آن یا مراجعه به وبلاگ «آینه‌ی بامدادی» پی‌گیری کنید. استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

یکی از خانه‌های این شهر – سه

در هر یک از پست‌های این مجموعه، یک «وبلاگ» از «وبلاگستان» معرفی و پیشنهاد می‌شود. عرصه‌ی معرفی وبلاگ مثل پرواز با گلایدر است: هم هیجان دارد و هم خطرناک است! پس این معرفی‌ها را با در نظر گرفتن این چهار نکته‌ انجام می‌دهم: یکم این‌که این معرفی‌ها لزوما به معنای تایید همه‌‌ی نظرات یا نوشته‌های نویسنده‌ی وبلاگ معرفی شده نیست و در واقع من معمولا نویسنده‌ی این وبلاگ‌ها را اصلا نمی‌شناسم. دوم این‌که صرفا وبلاگ‌هایی را معرفی می‌کنم که به نظرم «ارزش» خوانده شدن دارند. سوم این‌که (بدیهی) معرفی وبلاگ‌ها در این مجموعه به آن معنا نیست که وبلاگ‌هایی که این‌جا معرفی نمی‌شوند به نظرم ارزش خوانده شدن ندارند! چهارم این‌که اگر روزی روزگاری وبلاگ نویس «الف» و «ب» را معرفی کردم که خواسته یا ناخواسته دشمن خونی هم از آب درآمدند امیدوارم خودشان یا دیگران از من دل‌گیر نشوند که چرا هر دو را معرفی کرده‌ام!

ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت

آقای امیرمهدی حقیقت احتمالا برای خیلی از ما دیگر شناخته شده است. او مترجمی جوان است که تا به حال چند کتاب ترجمه یا منتشر کرده، مثل «خاک غریب»، «خوبی خدا»، «فانگلیش» (گردآوری به زبان انگلیسی) و غیره.

او در وبلاگش کم و بیش درباره‌ی دغدغه‌ها و چالش‌هایی که در کار ترجمه با آن‌ها رو به رو می‌شود می‌نویسد. او نه تنها بسیار دقیق و جذاب و می‌نویسد بلکه ما را با دنیایی ورای ترجمه آشنا می‌کند. در لا به لای پست‌های او می‌توانید پیچیدگی‌ها، ظرافت‌های فرهنگی و بومی‌ و آن بخش «غیر قابل ترجمه»ی زبان‌ را بهتر لمس کنید.

مثلا این پست این وبلاگ به نام «بوپیپ کوچولو» را که چند ماه پیش خواندم هنوز از ذهنم بیرون نرفته است. راستی چند وبلاگ را می‌شناسید که پستی داشته باشند که بعد از چند ماه هنوز از ذهن‌تان بیرون نرفته باشد و دقیقا بدانید آن‌را کجا خوانده‌اید؟

او حتی وقتی می‌خواهد چیزی را معرفی کند یا از جایی نقل قول کند این کار را به شیوه‌ای جذاب و مفید انجام می‌دهد. مثلا ببینید چطور این آدم با نثری ساده و جذاب و آوردن چند مثال و نقل قول ما را متوجه اهمیت «کتاب مستطاب آشپزی» و آثار آقای نجف دریابندری می‌کند.

از من می‌پرسید معطل نکنید و مشترک وبلاگ آقای امیرمهدی حقیقت شوید. کافی است روی تصویر زیر کلیک کنید:

وبلاگ ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت
.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

سرخ و سیاه – دو

تلویزیون، چرا من تلویزیون نگاه می‌کنم؟ جولانِ هر روزه‌ی سیاست‌مداران، من فقط می‌خواهم صورت‌های سنگین و تهی آن‌ها را ببینم که حالت افسردگی و تهوع به من دست دهد. چهره‌هایی که من از دوران کودکی می‌شناسم. گردن‌کلفت‌هایی که ردیف آخر کلاس می‌نشینند، پسران استخوان درشت و تنِ لشی که رشد می‌کنند برای این‌که آینده‌ی اداره‌ی کشور را در دست گیرند. آن‌ها با پدران و مادران، خاله‌ها و عمه‌ها، خواهران و برادرانشان، لشکر ملخ‌ها، طاعون‌های ملخ‌های سیاه که به کشور حمله می‌کنند، بدون انقطاع می‌جوند و زندگی‌ها را از بین می‌برند. چرا باید با بی‌زاری و نفرت آن‌ها را نگاه کنم؟ چرا باید آن‌ها را درون خانه‌ راه دهم؟ برای این‌که واقعیت آفریقای جنوبی حاکمیت ملخ‌هاست و این حقیقت است که مرا مریض می‌کند. حقانیت چیزی نیست که آن‌ها بدان اهمیت دهند، تنها چیزی که آن‌ها را جذب می‌کند کسب قدرت و مستی ناشی از جنون قدرت است. بخورند و حرف بزنند، زندگی‌ها را ببلعند و آروغ بزنند. بنشینند دور دایره‌ای بحث‌های پوچ کنند، مثل ضربه‌ی پتک حکم صادر کنند: مرگ، مرگ، مرگ. بی‌آن‌که بوی تعفن مشام‌شان را بیازارد. پلک‌های سنگین، چشمانِ خوکی، حیله‌گر با نسل‌ها سابقه‌ی حیله‌گری روستایی. آن‌ها بر علیه یکدیگر نیز توطئه می‌کنند، از آن‌ نوع توطئه‌های روستایی که ده‌ها سال طول می‌کشد تا تکامل پیدا کند.

آفریقاییان جدید با شکم‌های برآمده و فَک‌های قوی که پشت میزهای اداری می‌نشینند: دینگانه (Dingane) و کِتش‌وایو (Cetshwayo) با پوستی سفید. آن‌ها فشار می‌آورند، قدرت‌شان در زورشان است، با بیضه‌های بزرگ گاومیشی به زن و بچه‌هایشان فشار می‌آورند و شور زندگی را از آن‌ها می‌گیرند. در قلب‌هایشان شور زندگی باقی نمانده، پیام قلب‌های سخت‌شان به سنگینی لخته‌ی خون به طور احمقانه‌ای یکسان و ثابت است، بدون هیچ تحولی. شاهکارشان پس از سال‌ها تفحص در علم لغت‌شناسی این است که حماقت‌شان را به تقدس تبدیل کرده‌اند.

.

عصر آهن، جی‌ ام کوییتزی (J.M. Coetzee)، ترجمه‌ی جلال رجبیان، نشر کاکتوس، تهران 1385

.


بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

آزادی بیان – یک

چیزی که امروز مرا نگران می‌کند، فقط کتاب‌هایی که سوزانده می‌شوند نیست. من نگران کتاب‌هایی هستم که هرگز نوشته نخواهند شد. کتاب‌هایی که هرگز خوانده نخواهند شد. و همه به خاطر ترس از سا.نسو.ر خواهد بود. مثل همیشه، خواننده‌های جوان بازندگان اصلی خواهند بود.
.
.– جودی بلوم

.


.

It’s not just the books under fire now that worry me. It is the books that will never be written. The books that will never be read. And all due to the fear of censorship. As always, young readers will be the real losers.
.
—Judy Blume
.

بامدادی نجواها یک‌عکاس [silent-clicks]
استفاده از مطالب و عکس‌های منتشر شده در وبلاگ‌ها و فوتوبلاگ‌های من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است.

لینک‌های روز: به خصوصی‌سازی بی‌تفاوت نباشیم

  • یک ایده‌ی ساده: پرینتری که کتاب چاپ می‌کند
    نسخه‌ی دیجیتال خیلی از کتاب‌های کلاسیک یا نایاب وجود دارد. مشتری کتاب را انتخاب می‌کند، پولش را می‌دهد و چند دقیقه بعد کتاب صحافی شده از آن طرف پرینتر خارج می‌شود!
  • دستنوشته‌ها: حقوق بشر کیلویی چند…
    شاهزاده‌های عرب و غیر عرب برای خوشگذارانی‌هایشان به ینگه دنیا می‌آیند و جورج بوش و خلف و سلف‌اش دستشان را می‌فشارند و برمی‌گردند در کشور خود تا شن در حلق فروشنده افغانی که در معامله‌ای با خاندان سلطنت کم فروشی کرده بریزند و بعد عریانش کرده و با چوب میخ‌دار بزنندش و بعد نمک روی زخمش بپاشند و بعد از روی بدن نیمه‌جانش با مرسدس بنز آخرین مدلشان چند بار رد شوند تا حسابی حالش جا بیاید.بعد از دیدن این فیلم به این فکر می‌کردم که شاید به نفع مردم ما باشد که تا زمانی که از بر سر کار آمدن حکومتی که نماینده واقعی‌شان است مطمئن نشده‌اند، روابط بین ایران و کشورهای غربی بهبود پیدا نکند.
  • اين‌جا و اكنون: به خصوصي‌سازي بي‌تفاوت نباشيم
    وضعيت كنوني اين بحث در ايران وضعيت غريبي است. ما يك شبه اپوزيسيون داخلي داريم كه به اسم اصلاحات و «مردم‌سالاري» خواهان خصوصي‌سازي و آزادسازي اقتصادي هر چه بيش‌تر است؛ از طرف ديگر، يك پوزيسيون داريم كه آن‌هم باز طرفدار خصوصي‌سازي و آزادسازي اقتصادي است، و در حال حاضر عهده‌دار انجام آن.

    عده‌اي روشنفكر «منتقد» هم داريم، مانند آقاي غني‌نژاد و دوستان، كه تقريباً همه ليبرال‌هاي زنده ديگر نقاط دنيا از نظر ايدئولوژيك ازشان جا مي‌مانند. اين‌ها هم كه نياز به گفتن نيست؛ نه تنها طرفدار خصوصي‌سازي در ايران هستند، بلكه بعضي وقت‌ها اين‌طور از حرف‌هاي‌شان برمي‌آيد كه گويا به نظارت بيش‌تر دولت‌هاي غربي بر اقتصادِ به تلاطم افتاده‌شان هم اعتراض دارند؛ نظارتي كه عملاً براي حفظ سرمايه‌داران است.

    با توجه به اين وضع غالب، فكر مي‌كنم كساني كه به خطر خصوصي‌سازي واقف‌اند، و آن را احساس مي‌كنند خوب است بيش‌تر به اين مسئله حساسيت نشان دهند.

  • این‌جا و اکنون: خصوصی‌سازی: مورد بهزیستی
    سپردن مراكز خدمات بهزيستي به دست خيريه‌ها و يا بخش خدمات خصوصي نتيجه‌اي جز محروميت افراد كم درآمد و بي‌ درآمد از اين خدمات، و نيز افت كيفيت خدمات موجود به دليل وابسته شدن به كمك‌هاي «خيريه» يا سود گردانندگان نخواهد داشت. دور ريختن اين دستاورد رفاهي دولت مدرن در ايران، آن هم به بهانه كم كردن از حجم دولت و كم كردن از هزينه‌ها، جز اين كه به بروز تراژدي‌هاي انساني بيش‌تر بيانجامد، و براي يك عده هم بيلان درست كند كه اين‌قدر در خصوصي‌سازي پيش‌رفت كرديم، نتيجه‌اي در بر نخواهد داشت.

    كساني كه با چنين استدلال‌هايي اين كار را توجيه مي‌كنند، بايد توضيح دهند كه هزينه‌هاي كم شده قرار است در چه كار مهم‌تري صرف شوند؟ البته اگر مكانيسمي وجود داشت كه اين افراد مجبور به توضيح بودند، شايد اصلاً كار به طرح پرسش هم نمي‌كشيد.

  • نون والقلم – جامعه، پذيرش اجتماعي و انعطاف
    به نظر من در تبيين نحوه رفتار با دولت آمريكا -صرف نظر از اينكه با يك راهبرد زيركانه روبروييم يا يك پيشنهاد دوستانه و سخاوتمندانه- نبايد از اين نكته غافل شويم كه رييس جمهور كنوني اين كشور در ميان مردم جهان و مردم كشور خويش -روا يا ناروا- تصويري متفاوت با تصوير مخدوش جرج بوش دارد و طبيعي است كه تلقي افكار عمومي جهان از تقابل با اوباما ، متفاوت با تقابل با بوش خواهد بود و شايد همين نكته كليد افرادي چون «هوگو چاوز» را برآن داشت تا با درك احساس كنوني افكار عمومي جهان از شخصيت اوباما، با دست دادن و تقدیم یک کتاب (واكنش متناسب با تصوير افكار عمومي از اوباما )ضمن آنكه به انتظار ميزان واقعيت مستتر در رفتار جديد آمريكا مي نشيند، واكنش متفاوتي را -در قبال رفتار دوستانه او كه زير نگاه تيز بين افكارعمومي قرار دارد- نشان دهد تا مانع از جبهه گيري افكار عمومي مردم جهان و آمريكا عليه خود شود و به رويه اي غير قابل انعطاف و «يكسان در برابر هر الگويي» متهم نشود و اين برداشت را در اذهان ايجاد كند كه خصومت با آمريكا نه امري« ذاتي» بلكه « عرضي» است و تابعي از رفتار اين كشور خواهد بود.
  • جاسوسی که از ناحیه‌ی مخالفان آمد — عالی
    چگونه شهروندانی به کار جاسوسی می‌آیند و می‌توانند به مراکزی که اطلاعات حساس دارند، رسوخ کنند؟ خوب معلوم است که در «ایران اسلامی»، مثلاً مردی ریش تراشیده یا زنی شل حجاب به درد جاسوسی نمی‌خورد. در کشوری مثل ما جاسوسان باید ظاهری اسلامی داشته باشند؛ در ظاهر هم که شده مبادی به آداب شرعی باشند؛ از نظر سیاسی کاملاً با تفسیرهای رسمی حکومت همراه باشند؛ حتی کاسه‌ی خودشان را از آش حکومت داغ‌تر نشان بدهند؛ در مواردی که بین مسؤولان اختلاف است پشت سر کسی پناه بگیرندکه واجد بیشترین قدرت وکمترین آسیب‌پذیری باشد و …

    حالا اگر سر تا پای شما گواهی دهد که موافق حکومت نیستید یا اگر اصولاً شما مخالف دم و دستگاه حکومت باشید، بویژه مخالفی شناخته شده، چطورمی‌توانید جاسوس هم باشید و موفق شوید؟ اگر برای من وشما پاسخ این پرسش روشن باشد، برای دستگاه‌های اطلاعاتی به مراتب روشن‌تر است. دستگاه‌های اطلاعاتی «دشمن» نیز آن‌قدرها ابله نیستند که برای جاسوسی آدم‌هایی را استخدام کنند که حتی برای قضای حاجت هم به ساختمانی دولتی راهشان نمی‌دهند چه رسد به جمع‌آوری اطلاعات.

لینک‌های روز: جستجوپذیری و پروفایل شخصی در گوگل

تئوری فیلم – دو

این مجموعه قصد آموزش تئوری فیلم را ندارد (که در توانایی من نیست). بلکه گردآوری‌‌ نوشته‌ها و معرفی کتاب‌ها یا منابع «معدودی» است که برایم آموزنده و ارزشمند بوده‌اند و شاید برای شما هم…

تئوری‌ فیلم: در ستایش تئوری

تئوری فیلم، نقد فیلم نیست و تحلیل نظری هنر فیلم در صدد نقد فیلم‌ها برنخواهد آمد، بلکه از این جنبه بر نقد فیلم برتری قطعی دارد. در حالی‌که نقد فیلم به آثار در حال حاضر موجود و فیلم‌هایی که ساخته شده توجه دارد و آن‌ها را مورد بررسی نقادانه قرار می‌دهد، تئوری فیلم مبنایی برای ساخته شدن آن آثار است و خصوصیت و کیفیت هنرِ فیلم را با شرح جزییات ماهیتی آن به‌ طور کل و بدون در نظر گرفتن این یا آن فیلم بخصوص توضیح می‌دهد.

نقد فیلم همواره پسینی (a posteriori) و بعدی است، در صورتی‌که تئوری فیلم همواره پیشینی (a priori) و قبلی؛ نقد فیلم به یک فیلم خاص یا گروه از فیلم‌های خاص می‌پردازد یا به مکتبی توجه دارد یا به یک دوره، در صورتی‌که تئوری فیلم، به فیلم به طور کلی می‌پردازد؛ نقد فیلم محدود و خاص است، تئوری فیلم جامع و عام.

– تئوری فیلم (Theory of the Film)، بلا بالاش (Béla Balázs)، ترجمه‌ی کامران ناظرعمو، دانشگاه هنر، تهران  1376  (حواشی فصل اول)

چه جور کتاب‌هایی را هرگز نخواهم خرید؟

نگاهی بیاندازیم به کتاب «فلسفه‌ی فیزیک» نوشته‌ی «ماکس پلانک» و ترجمه‌ی آن به فارسی توسط آقای «دکتر …».

ماکس پلانک یکی از بزرگترین دانشمندان قرن بیستم بوده است. اگر آقای مترجم به خودش اجازه می‌دهد مدرک دکترای ناقابل‌اش را زیر اسم ماکس پلانک بگذارد، من خواننده هم حق دارم آن را خریداری نکنم، چون دوست ندارم از چنین ذهنیت و فرهنگی حمایت کنم. به عبارت دیگر:

philosophy-of-physic-dr

من کتاب‌هایی که عناوین و القاب‌ مترجم آن از لقب‌ها و عناوین نویسنده‌ی آن طولانی‌تر باشد را نخواهم خرید. والسلام.


لطفا مشترک شوید
بامدادی
نجواها
کلیک‌های خاموش
یک عکاس

لینک‌های روز: به من دروغ نگو


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

زمینی برای تمامی فصول

بعضی کتاب‌ها ارزش کاغذی که صرف چاپشان شده را ندارند؛ بعضی‌ کتاب‌ها را باید تورق کرد؛ بعضی کتاب‌ها را باید خواند، اما محدود به جغرافیا و زمانی هستند که چون بگذرد کتاب هم به بایگانی تاریخ سپرده می‌شود؛ بعضی کتاب‌ها را اما باید تا پایان عمر، در هر فصل و هر سال و هر جغرافیایی خواند و دوباره خواند، هر وقتی که دِل یا سَر طلب کند.

زمین انسان‌ها در زمره‌ی چنین کتاب‌هایی است.

زمین بیش از هر کتابی از ما به ما می‌آموزد، زیرا در برابر ما ایستادگی می‌کند. بشر هرگاه با مانع درگیر شود توان خود را می‌آزماید اما برای چیره شدن بر مانع به ابزاری نیاز دارد، رنده‌ای یا گاوآهنی می‌خواهد. بزرگر هنگام شخم، رازهای طبیعت را مو به مو بیرون می‌کشد و حقیقتی که به دست می‌آورد حقیقتی کلی است. هواپیما نیز که ابزار کار هوانوردان است انسان را با تمام مسائل کهن درگیر می‌کند.

من تصویر نخستین شب پروازم را بر فراز آرژانتین پیوسته پیش نظر دارم. شب تاریکی بود که فقط روشنایی‌های انگشت‌شمار و پراکنده‌ی دشت همچون ستارگان سوسو می‌زدند.

هر یک از آن‌ها در این دریای ظلمات بر معجزه‌ی جانی آگاه دلالت می‌کرد. در این کانون کتاب می‌خواندند، فکر می‌کردند و راز دل می‌گفتند. در آن دیگر چه بسا در پی کاوش کیهان بودند و خود را با محاسبات سحابی آندرومدا می‌فرسودند و در آن یکی عشق آشیان داشت. این آتش‌ها دورادور در پهنه‌ی دشت می‌درخشیدند و غذای خود را می‌خواستند تا محقرترینشان که از شاعر بود یا آموزگار یا درودگر.

اما در میان این اختران جاندار چه بسیار بودند پنجره‌های بسته و ستارگان خاموش و انسان‌های خواب مانده…

باید کوشید و به هم رسید. باید کوشید و با برخی از این آتش‌ها که دور از هم در دامن صحرا فروزانند پیوند پدید آورد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

هنر مبارزه: دو – طرح‌ریزی

سان وو (Sun Wu) مشهور به سان تزو (Sun Tzu) ژنرال چینی قرن هشتم قبل از میلاد است که کتاب «هنر مبارزه» (The Art of War) به نام او شناخته می‌شود و در شمار کهن‌ترین آثار در زمینه‌ی استراتژی جنگ است. البته ارزش امروزی «هنر مبارزه» به مراتب فراتر از «استراتژی‌های نظامی» است و اصولا نگاه عمیق‌‌اش به مفهوم‌های استراتژی و تاکتیک می‌تواند در زمینه‌های مختلف از «زندگی شخصی» گرفته تا «تاکتیک‌های برنده در کسب و کار» یا «سیاست‌گذاری کلان کشور» مصداق و کاربرد داشته باشد. شاید یکی از گفتارهای خود سان‌ تزو به خوبی و زیبایی خودش را وصف کند، آن‌جا که می‌گوید:

««  دشمن را بشناس و خود را بشناس و می‌توانی بی‌هراس شکست، صدها نبرد را بجنگی.  »»

کتاب ارزشمند «هنر مبارزه» سان‌ تزو را از روی ترجمه‌ی انگلیسی «لیونل ژیل» ترجمه و به صورت سریالی منتشر می‌کنم. متن کامل این ترجمه‌ها را در این‌جا و پست‌های قبل را در این‌جا ببینید.

سان‌ تزو – هنر مبارزه
فصل یک – گفتار دو
طرح‌ریزی

15. ژنرالی که اندرز مرا گوش دهد و مطابق آن عمل کند پیروز خواهد شد – بگذار چنین فردی در مسند فرماندهی باقی بماند! ژنرالی که اندرز مرا گوش ندهد و مطابق آن عمل نکند رنج شکست را خواهد پذیرفت: بگذار چنین فردی طرد شود!

16. البته در حالی‌که اندرزهای من را اجرا می‌کنید، از فرصت‌های مناسبی که فراتر از قوانین روزمره هستند بهره جویید.

17. بسته به سودمندی شرایط، باید برنامه‌‌ها را عوض کرد.

18. فریب، بنیان همه‌ی ابزارهای جنگ است.

19. بنابراین، وقتی آماده‌ی حمله‌ایم، باید ناتوان به نظر برسیم؛ وقتی از قدرت خود استفاده می‌کنیم، باید منفعل به نظر برسیم؛ وقتی نزدیکیم، باید کاری کنیم دشمن باور کند که دوریم؛ وقتی دوریم، باید متقاعدش کنیم که نزدیکیم.

20. برای جلب توجه دشمن طعمه‌ بگذار. در صفوف‌اش آشوب ایجاد کن؛ و خردش کن.

21. اگر از همه‌ی جهت‌ها ایمن است، مراقبش باش. اگر از تو نیرومندتر است از او پرهیز کن.

22. اگر حریفت تند‌مزاج است، آزارش بده. وانمود کن که ضعیفی و بگذار نادانی و غرور در او رشد کند.

23. اگر آسوده است، آسایش را از او بگیر [خسته‌اش کن]. اگر نیروهایش یک‌پارچه‌اند، بین‌شان نفاق بیانداز.

24. به نقطه‌ای حمله کن که آمادگی‌اش را ندارد، جایی ظاهر شو که انتظارت را نمی‌کشد.

25. از پیش ابزارهای کلیدی پیروزی‌ات را برای عموم فاش نکن.

26. ژنرال پیروز در معبد خود [مقر خود] محاسبات جنگ را انجام می‌دهد. ژنرالی شکست می‌خورد که از پیش کمتر محاسبه کرده باشد. بنابراین «زیاد محاسبه کن و پیروز شو، و کم محاسبه کن و مغلوب شو». تنها با توجه کردن به این نکته است که من می‌توانم شکست یا پیروزی احتمالی یک طرف را پیش‌بینی کنم.


«هنر مبارزه» نوشته‌ی سان‌ تزو است که به صورت سریالی ترجمه و منتشر می‌کنم. با من بمانید تا «هنر مبارزه» را از دست ندهید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

هنر مبارزه: یک – آشنایی با محل کارزار

سان وو (Sun Wu) مشهور به سان تزو (Sun Tzu) ژنرال چینی قرن هشتم قبل از میلاد است که کتاب «هنر مبارزه» (The Art of War) به نام او شناخته می‌شود و در شمار کهن‌ترین آثار در زمینه‌ی استراتژی جنگ است. البته ارزش امروزی «هنر مبارزه» به مراتب فراتر از «استراتژی‌های نظامی» است و اصولا نگاه عمیق‌‌اش به مفهوم‌های استراتژی و تاکتیک می‌تواند در زمینه‌های مختلف از «زندگی شخصی» گرفته تا «تاکتیک‌های برنده در کسب و کار» یا «سیاست‌گذاری کلان کشور» مصداق و کاربرد داشته باشد. شاید یکی از گفتارهای خود سان‌ تزو به خوبی و زیبایی خودش را وصف کند، آن‌جا که می‌گوید:

««  دشمن را بشناس و خود را بشناس و می‌توانی بی‌هراس شکست، صدها نبرد را بجنگی.  »»

قصد دارم کتاب ارزشمند «هنر مبارزه» سان‌ تزو را از روی ترجمه‌ی انگلیسی «لیونل ژیل» ترجمه کنم و به صورت سریالی منتشر کنم. کتاب سان ‌تزو در 13 فصل نوشته شده که هر فصل حاوی چندین گفتار کوتاه است. بسته به درون‌مایه‌ی گفتارها ممکن است یکی یا چند تا از‌آن‌ها را در یک پست منتشر کنم. در پایان هر فصل هم، تمام گفتارهای مربوط به‌ آن را در کنار هم منتشر خواهم کرد.

نیازی به تاکید نمی‌بینم (و با این حال تاکید می‌کنم!) که در این‌جا بحث بر سر مخالفت یا موافقت با دستورالعمل‌های سان‌ تزو نیست. «هنر مبارزه» را باید به صورت مجموعه‌ای از توصیه‌های عمیق تاکتیکی یا استراتژیکی باید دید، که بسته به علاقه یا خلاقیت خواننده می‌توانند در زمینه‌های مختلف تعمیم داده شوند.

سان‌ تزو – هنر مبارزه
فصل یک – گفتار یک
آشنایی با محل کارزار

1. سان‌ تزو گفت: هنر رزم، اهمیت حیاتی برای کشور دارد.

2. این‌جا موضوع مرگ یا زندگی است، دوراهی‌ای میان امنیت یا نابودی. بنابراین باید جدی گرفته شود و به هیچ‌عنوان نادیده گرفته نشود.

3. پنج عامل ثابت و مهم بر هنر رزم تاثیر می‌گذارند که باید بسته به شرایط «میدان» مورد توجه قرار بگیرند.

4. این پنج عامل عبارتند از «قانون هماهنگی و فرمان‌بری»، «آسمان»، «زمین»، «فرمانده»، «نظم و سازمان».

5 و 6. «قانون وفاداری و فرمان‌بری» باعث می‌شود مردم در وفاق کامل با حکم‌رانشان باشند، و از او تبعیت کنند حتی اگر به بهای جان‌شان تمام شود و در این راه هیچ خطری عزم‌شان را سست نکند.

7. «آسمان» نشان‌گر روز و شب، سرما و گرما، زمان و فصل‌هاست.

8. «زمین» شامل فاصله‌هاست، دوری و نزدیکی؛ خطر و امنیت؛ فضای باز و گذرگاه باریک؛ فرصت‌های زنده ماندن یا مردن.

9. «فرمانده» نشانه‌ی ارزش‌هایی مانند خرد، صداقت، جوان‌مردی، دلیری و صلابت است.

10. «نظم و سازمان» به معنای آرایش ارتش در دسته‌‌بندی‌های مناسب، رتبه‌بندی مقام افسران و مدیریت هزینه‌های نظامی است.

11. هر ژنرالی باید با این پنج عامل آشنا باشد: هر کس آن‌ها را بشناسد پیروز خواهد بود، و هر کس آن‌ها را نشناسد شکست خواهد خورد. [در زبان سان تزو ژنرال با فرمانده فرق می‌کند، «ژنرال» شخص است و «فرمانده» یکی از عوامل پنج‌گانه.]

12. بنابراین، بنا به تشخیص‌تان، هنگام ارزیابی وضعیت نظامی [بین خود و دشمن]، اجازه دهید این عوامل مبنای قیاس قرار گیرند.

13. به این ترتیب:

اول: کدام‌یک از دو ملت بیشتر ذوب در قانون وفاداری و فرمان‌بری است؟ [بیشتر به حکم‌ران خود وفادار است]

دوم: کدام‌یک از دو ژنرال‌ بیشترین توانایی را دارد؟

سوم:‌ برتری «آسمان» و «زمین» با کدام‌ سمت بیشتر همراه است؟

چهارم:‌ در کدام‌ ملت «نظم و سازمان» با شدت بیشتری برقرار است؟

پنجم: کدام ارتش نیرومندتر است؟ [از لحاظ روحی و فیزیکی]

ششم:‌ در کدام سو افسران و مردان بهتر آموزش دیده‌اند؟

هفتم: در کدام سو،‌ قانون مجازات و پاداش عادلانه‌تر و بی‌طرفانه‌تر اعمال می‌شود؟

14. با در نظر گرفتن این هفت عامل می‌توانیم شکست یا پیروزی را پیش‌بینی کنیم.


«هنر مبارزه» نوشته‌ی سان‌ تزو است که به صورت سریالی ترجمه و منتشر می‌کنم. با من بمانید تا «هنر مبارزه» را از دست ندهید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز: درست 35 سال پیش ویکتور خارا برای آخرین بار خواند

  • باستان‌شناسان روسی پایتخت گمشده‌ی دولت یهود را کشف کردند
    پایتخت گمشده‌ی پادشاهی «خزر» (تمدنی باستانی، که در قرن‌های‌ هشتم تا دهم میلادی مذهب رسمی دولتش آیین یهود بود) واقع در شمال دریای خزر کشف شد.  صهیونیست‌ها معتقدند فلسطین سرزمین ملت یهود است،  به قول «آنتونی لوینشتاین» اما، حالا که سرزمین تاریخی «دولت یهود» کشف شده، شاید بهتر باشد  دست از سر فلسطینی‌ها بردارند و به خانه‌ی واقعی خود بروند (لطفا این عبارت را سمبولیک برداشت کنید نه لفظی)
    با تشکر از کمانگیر که این «اشتباه‌ِ دیگر من» را گوشزد کرد و باعث شد متن بالا را اصلاح کنم.
  • برای خاطر کتاب‌ها: کاش این‌ها را نخرید، نخوانید
    همانطور که یکی از بهترین کارهایی که یک وبلاگ‌نویس می‌تواند انجام دهد معرفی کتاب است، معرفی‌ کتاب‌هایی که بد ترجمه‌ یا تالیف شده‌اند و ارزش خواندن ندارند هم خیلی مفید است!
  • فشار اقتصادی به قصد انزوای کامل ایران « هزاران نقطه
    نوشته‌های سیاسی هزاران نقطه نیازی به معرفی ندارند. دانش و اطلاعات سیاسی بسیار دست اول و به‌روزی دارد و حرفه‌ای و کامل می‌نویسد. این هم یکی از نوشته‌های جامع و مستند او درباره‌ی برنامه‌‌ی سیستماتیک و حساب‌شده‌ای است که برای انزوای کامل ایران ریخته‌اند.
  • برای ویکتور خارا
    به یاد صدای ماندگار مردم شیلی که وحشیانه سرکوب شد. نویسنده‌ی وبلاگ «آقا اجازه» صفحه‌ی تاثیرگذاری به همین یاد درسته کرده و چند تا از ترانه‌های ویکتور خارا را هم از اسپانیولی به فارسی ترجمه کرده.

    برای خواندن نیست که می‌خوانم
    و نه برای صدایی خوب،
    می‌خوانم چون گیتار پر احساسم
    قلبی زمینی دارد
    و بال‌هایی چون کبوتری کوچک.
    و چون آب مقدس
    است،
    که دردها و شادی‌ها را تعمید می‌دهد…

پیشنهاد می‌کنم متن کامل این‌ ترجمه‌های زیبا را بخوانید.

اینجا آمریکای جنوبی است، حیاط خلوت ایالات متحده‌ی آمریکا. سازمان جاسوسی سیا، شرکت‌های بزرگ بین‌المللی و بانک‌های بزرگ از آن‌طرف دنیا در اینجا دولت مردمی سالوادور آلنده را سرنگون کرده و حکومت فاشیستی ژنرال پینوشه را سرکار آورده‌اند. اکنون زمان تصفیه حساب است. روز 15 سپتامبر 1973 است. ویکتور خارا را شکنجه کرده‌اند و او روی زمین افتاده است. دنده‌هایش و دستهایش را با تبر شکسته‌اند. رییس زندان استادیوم سرمست از پیروزی نزد ویکتور خارا می‌آید. چه اشتباهی! دیکتاتورها همواره احمق هستند: «دوست داری برای دوستانت گیتار بزنی و بخوانی؟» ویکتور جواب مثبت می‌دهد. رییس زندان دستور می‌دهد گیتارش را بیاورند. ویکتور خارا با دستهای شکسته و خونین گیتارش را در آغوش می‌گیرد و سرود اتحاد را می‌خواند. (متن از وبلاگ «آقا اجازه»)

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (22-08-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (28-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

سالروز یک فاجعه فرهنگی برای بشریت

آمار جنایت‌هایی که در عراق رخ می‌دهند به حدی سریع بالا می‌رود که به سختی می‌شود درک و تحلیل درستی از ابعاد آن داشت. اما در این روزها که بیش از پنج‌سال از اشغال عراق می‌گذرد بد نیست به یک جرم بزرگ و تقریبا فراموش شده اشاره کنیم.

06iraqblog-span

پنج سال پیش در چنین روزهایی (حدود یک هفته پس از اشغال بغداد)، سربازان ارتش آمریکا ناظران منفعل غارت شدن «کتابخانه و آرشیو ملی عراق (Iraq National Library and Archive) -یکی از قدیمی‌ترین و پراستفاده‌ترین در جهان- بودند.

عراق یکی از کهن‌سال‌ترین تمدن‌های جهان است و میراث فرهنگی عظیمی را در خود جای داده است. اولین کتابخانه جهان در شهر موصل در شمال عراق و در قرن 7ام قبل از میلاد ساخته شده بود که در سال 1927 از زیر خاک بیرون آمد. بخش اعظم کتاب‌های این کتاب‌خانه‌ (از جمله قدیمی‌ترین نسخه موجود از اولین کتاب ادبی تاریخ) به بهانه حفظ و نگهداری به انگلستان برده شد. در کشورهای عربی این اصطلاح از قدیم متداول بوده که «قاهره می‌نویسد، بیروت منتشر می‌کند و بغداد می‌خواند».

به نیروهای آمریکایی دستور مستقیم داده شده بود که دخالت نکنند. نیروهای آمریکایی در پاسخ درخواست کمک و حمایت کارکنان کتابخانه گفتند «ما سرباز هستیم، نه پلیس» یا «دستوراتی که به ما داده شده شامل حفاظت از این ساختمان‌ نمی‌شود». البته دستورهایی که به نیروهای ارتش آمریکا داده شده بود شامل حفاظت از وزارت نفت و مراکز فرمانده‌هی «مخابرات» (پلیس مخفی صدام حسین) می‌شد.

انفعال عامدانه نیروهای آمریکایی (مبنی بر عدم حفاظت از این مرکز کم‌نظیر فرهنگی) نه تنها از نظر اخلاقی قابل سرزنش است بلکه از نظر قوانین بین‌المللی نیز تخلف محسوب می‌شود. «معاهده‌نامه لاهه در حمایت از میراث فرهنگی در حین درگیری‌ نظامی» (Hague Convention: 1954) به وضوح بیان می‌کند نه تنها باید در حین جنگ از حمله به کتابخانه‌ها خودداری شود، بلکه باید از آن‌ها حفاظت کامل نیز به عمل آید.

منابع: {1} {2}


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (05-04-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

تناقض‌های آزاردهندهٔ یازدهم سپتامبر: نامهٔ سرگشاده‌ به مطبوعات و کنگره آمریکا

در مورد واقعه 11 سپتامبر افسانه و اسطوره فراوان نوشته شده است. روایت رسمی مقامات دولتی آمریکا و آن‌چه از رسانه‌ها پخش شد دارای تناقضات آشکار است و از سوی دیگر نظریه‌ها و گمانه‌زنی‌های سست و کم‌اعتبار که ساده‌اندیشانه کل ماجرا را یک سناریو می‌دانند و به تئوری‌های توطئه مشهورند نیز معتبر نیست. اما در میان انبوه سردرگم کننده روایت‌های ریاکارانه مقامات رسمی یا تحقیقاتی که از لحاظ روش علمی سست و فاقد اعتبار هستند، موارد دقیق و معتبری نیز می‌توان یافت. از این نمونه‌ها آثار آقای دیود گریفین است و به خصوص کتاب اخیرش «تضادهای 11 سپتامبر: نامه سرگشاده‌ای به مطبوعات و کنگره» (اینترلینک، مارس 2008).نگاهی به این کتاب می‌اندازیم که از وب‌گاه تحقیقات جهانی ترجمه (و تلخیص‌)‌ کرده‌ام.

عاقبت کتابی در مورد واقعه 11 سپتامبر منتشر شد که به سیاست‌مداران و روزنامه‌نگاران اجازه می‌دهد بدون این‌که متهم به بیماری توهم توطئه شوند در مورد آن آزادانه بحث کنند. کتاب «تضادهای 11 سپتامبر…» هیچ تئوری‌ای ارائه نمی‌دهد. این کتاب فقط 25 تناقض شگفت‌انگیز را که در روایت عمومی این واقعه منحصر به فرد تاریخی وجود دارد به ما نشان می‌دهد.

9-11-CONTRADICTIONS_An-Open-Letter-to-Congress-and-the-Press-cover

تا امروز مهمترین و آزاردهنده‌ترین پرسش‌ها در مورد روزی که دنیا را عوض کرد روزنامه‌نگاران و سیاست‌مداران را سردرگم و گمراه کرده است. چون:

1. موارد فنی مربوط به فروریختن برج‌ها، ناتوانی ارتش در ره‌گیری هواپیماها و آسیب نسبتا جزئی‌ای که به ساختمان پنتاگون وارد شده برای این‌که در رسانه‌ها بحث یا بررسی شوند بش از حد تخصصی تشخیص داده شده.

اما کتاب گریفین احتیاجی به دانش تخصصی زیاد ندارد چون شیوه کار گریفین نشان دادن تناقض‌ها و شواهد موجود است. اگر آقای جونز بگوید «الف درست است» و آقای اسمیت بگوید «الف نادرست است» همه می‌توانیم تشخیص دهیم که هر دوی این گزاره‌ها همزمان نمی‌تونند درست باشند.

2. بیشتر کسانی که تردیدهایی در روایت رسمی داشته‌اند، تئوری‌های دیگری را ایجاد کرده‌اند که تحت عنوان «تئوری‌های توطئه» توسط مطبوعات و رسانه‌ها رد شده‌اند و ارزش اعتبار آن‌ها زیر سئوال است.

اما کتاب گریفین هیج تئوری جدیدی را برای پاسخ دادن به تناقض‌ها موجود معرفی نمی‌کند و فقط به تناقض‌های آشکاری که هرگز توسط رسانه‌ها یا کنگره مورد موشکافی قرار نگرفته اشاره می‌کند و از آن‌ها صادفانه می‌خواهد که با درک واقعیت نسبت به انجام تحقیقات بیشتر کوشش کنند.

3. با گذشت 6 سال از واقعه 11 سپتامبر روزنامه‌نگاران که معولا پرمشغله هستند به امور دیگر می‌پردازند و دنیا از این مساله به نوعی عبور کرده است.

اما باید توجه داشت پرونده این موضوع به هیچ عنوان بسته نشده و اثرات و عواقب آن نیز هنوز وجود دارند. سناریوی مقامات رسمی که توسط رسانه‌ها نیز کاملا پذیرفته شده برای افزایش بودجه نظامی، توجیه جنگ و محدود کردن آزادی‌ شهروندان به کار گرفته شده است (و می‌شود). واقعیت این است که اخیرا این «نسخه از داستان» در کمیته دفاع و امورخارجه ژاپن (ژانویه 2008) و همین‌طور توسط پارلمان اروپا در بروکسل (فوریه 2008) مورد تردید قرار گرفته و بررسی‌های بیشتر درخواست شده است. کمیته 11 سپتامبر نیز در 2 ژانویه 2008 در نیویورک‌تایمز در مقاله‌ای با عنوان «دیوار سنگی توسط سازمان سیا» اعتبار گزارش‌های قبلی کمیته را مورد تردید قرار می‌دهد.

نگاهی به تناقض‌های مطرح شده:

اما اجازه دهید نگاهی به این تناقض‌ها بیاندازیم. پروفسور گریفین در مورد نظریه و تضاد چنین می‌نویسد:

در فلسفه علم دو شرط اساسی وجود دارد که فرق میان یک «نظریه خوب» و یک «نظریه بد» را نشان می‌دهند:

  1. نظریه نباید با هیچ‌یک از واقعیت‌های شناخته شده موجود در تضاد باشد.
  2. نظریه نباید دارای تناقض‌های درونی باشد. اگر یک نظریه دارای تناقض‌های درونی باشد یک نظریه غیرقابل قبول است.

به عنوان مثال یکی از مواردی که به دلیل تناقض درونی‌ای که دارد غیرقابل قبول است:

هویت هواپیمایی که همزمان با حمله به پنتاگون، بر فراز کاخ سفید مشاهده شد نیز از تناقضات بسیار بحث برانگیز است. ارتش نظامی بودن این هواپیما را تکذیب کرد. این تکذیب در تضاد با گزارش CNN است که تصویر هواپیما را نشان داد و یک افسر سابق ارتش نیز تایید کرد که تصویر متعلق به یک هواپیمای E-4B متعلق به نیروی هوایی آمریکاست‌. [سئوال: اگر حملات 11 سپتامبر ناگهانی و غیرمنتظره بود هواپیمای فرمانده‌هی هوایی همزمان با این حملات بر فراز کاخ سفید چکار می‌کرد؟]

(توضیح: هواپیمای E-4B در «مرکز عملیات هوایی ملی» زیر نظر رئیس‌جمهور، وزیر دفاع و ستادمشترک ارتش آمریکا (Joint Chief of Staff) فعالیت می‌کند. در شرایط بحرانی ملی یا نابودی مراکز فرمانده‌هی زمینی، از طریق این هواپیما به عنوان یک مرکز فرماندهی فوق‌العاده مطمئن می‌توان دستورالعمل‌های اضطراری جنگی ارسال کرد یا هماهنگی با مقامات غیرنظامی را انجام داد.)

در کتاب قبلی خود «پرل هاربر جدید» آقای گریفین اشاره کرده بود: در روز 11 سپتامبر اجرای «روش‌های عملیاتی استاندارد» (Standard Operating Procedures) مربوط به ره‌گیری و شناسایی پروازها بدون هیچ توضیحی متوقف شد. با توجه به پیچیده‌گی و گسترده‌گی موضوع، شبکه دفاعی یادشده نمی‌توانست بدون هماهنگی با مقامات ارشد نظامی «کاملا خاموش» شود. بنابراین پرسیدن این سئوال (که کمیته بررسی 11 سپتامبر هرگز نپرسید) منطقی است که رئیس‌جمهور بوش، وزیر دفاع رونالد رامسفلد و ژنرال ریچارد مایرز (فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا) صبح روز 11 سپتامبر چکار می‌کردند؟ در مورد وضعیت هر یک از این افراد «تناقض‌های غیرقابل توضیحی» در گزارش‌ها وجود دارد. این تضادها در مورد وضعیت معاون اول رئیس‌جمهور دیک چنی نیز وجود دارد. هیچ‌یک از این مقامات تاکنون مورد بازجویی قرار نگرفته‌اند و واضح است که برای رفع ابهامات در مورد تناقضاتی که پیرامون این افراد وجود دارد تحقیقات جدی و جامعی باید انجام شود.

homePage_4

بخش دوم:

در مورد زمان‌های گزارش شده ارتش نیز تضادهایی وجود دارد. یعنی زمانی که ارتش از رفتارهای غیرعادی پروازهای 11، 175، 77 و 93 ‌ آگاه می‌شود. در مورد هر پرواز گریفین تضادهای نکان‌دهنده‌ای را نشان می‌دهد که نیازمند انجام تحقیقات گسترده و دقیق است که چگونه چنین اشتباهات بزرگی رخ داده است. همین‌طور ارتباط میان این اشتباهات و مانور آموزشی‌ غیرمنتظره‌ای که همان‌روز توسط نیروی هوایی انجام شد نیز باید بررسی شود.

بخش سوم:

باز هم گریفین گزارش‌های اولیه مطبوعات را در مورد خصوصیات و روحیات هواپیماربایان ادعایی به دقت بررسی می‌کند و نشان می‌دهد این افراد شیوه‌های مرسوم فرهنگ غرب را در زمینه رفتار جنسی یا نوشیدنی‌های الکلی پذیرفته بودند و به طور قطع نمی‌توان آن‌ها را مسلمانان دوآتشه و متعصب خطاب کرد که آماده ملاقات با خالق خود هستند. همچنین تحقیقات در مورد گزارش مکالمات تلفن همراه و تلفن‌های داخل هواپیما تضادهای بیشتری را نشان می‌دهد.

بخش پایانی:

این قسمت به برج‌ها می‌پردازد که شامل اطلاعات تخصصی در مورد شیوه فروریختن‌ آن‌ها و شهادت شگفت‌انگیز تعداد زیادی از افراد آتش‌نشان که انفجارهای عظیمی را در زیرزمین گزارش دادند (به عنوان مثال).

این امید وجود دارد که روی‌کرد بی‌طرفانه دکتر گریفین در بررسی مجموعه گسترده‌ شواهد موجود مانند تبری این پرونده را بشکافد. هر یک از 25 مورد تناقض‌هایی که در کتاب ذکر شده به دقت مورد تحقیق و موشکافی قرار گرفته است و می‌تواند از پسِ پشتز نمایی که مقامات رسمی ارائه کرده‌اند و مانع از آگاهی مردم جهان از حقیقت شده، چهره واقعی و پنهان این اتفاق تاریخ‌ساز را نمایان کند.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

خبرگزاری مردم جهان

با اصطلاح «رسانه‌های ارتباط جمعی» (Mass Media) یا «رسانه‌های گروهی» که حتما آشنا هستید. رسانه‌های گروهی در واقع همان رسانه‌های سنتی مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون و وب‌گاه‌های خبری هستند که از طریق شبکه خبرگزاری‌های جهان تغذیه می‌شوند و سلطان بی‌رقیب عرصه اطلاع‌رسانی و سرگرمی در سال‌های قرن بیستم بودند (و تا حد زیادی هنوز هم هستند).به تدریج و با ظهور اینترنت و تعمیق فن‌آوری و گسترش ضریب نفوذ کاربرد آن شاهد ظهور گونه جدیدی از رسانه‌ها هستیم که از آن به عنوان رسانه‌های نوین (New Media) یا «رسانه‌های اجتماعی» (Social Media) یاد می‌کنند.

هزار چهره و یک باطن:

مفهوم «رسانه‌ اجتماعی» لزوما محدود به عرصه خبر نمی‌شود و به طور کلی شامل هرگونه استفاده از فن‌آوری‌های شبکه‌ است که با استفاده از «ارتباطات اجتماعی» به «تولید متن، تصویر، فیلم، … » بپردازد.

ْSocialMedia

همچنین شبکه‌های اجتماعی (Social Networking) مانند FaceBook یا Orkut فقط یکی از انواع رسانه‌های اجتماعی هستند. رسانه‌های اجتماعی می‌توانند به صورت وب‌لاگ‌ها، ویکی‌ها، وب‌گاه‌های اشتراک تصویر و فیلم مانند flickr یا YouTube، اشتراک وضعیت لحظه‌ای کاربران مانند twitter، اشتراک خبر مانند بالاترین، اشتراک وقایع و قرارها مانند Upcoming، اشتراک بوک‌مارک‌ها مانند del.ico.us و ده‌ها صورت دیگر جلوه‌گر شوند.

social_media

صورت‌های مختلف رسانه‌های اجتماعی (Social Media)

با وجود اختلاف ظاهری میان انواع مختلف «رسانه‌های اجتماعی، آن‌ها در یک خصوصیت مهم مشترک هستند و آن «به اشتراک گذاشته شدن اطلاعات» و «تولید اطلاعات به صورت گروهی» است.

خصوصیات (برتری‌های) رسانه‌های اجتماعی:

  • قابلیت به‌روز رسانی سریع: یک روزنامه چاپ شده نمی‌تواند محتوای خود را عوض کند یا اخبار جدید را به سرعت منتشر کند. در صورتی‌که یک وب‌لاگ (یکی از سمبل‌های رسانه‌های اجتماعی)‌ می‌تواند به سرعت به روزرسانی شود.
  • قابلیت کامنت‌گذاری و ارتباط متقابل: خواننده‌گان روزنامه یا شنونده‌گان رادیو نمی‌توانند نظرات خود را ذیل مطالب مختلف بیان کنند (دست‌کم در اغلب موارد)، حال‌ آن‌که این امکان در وب‌لاگ‌ها وجود دارد. (قابل بحث…)
  • سنجش محبوبیت مطالب: برخلاف رسانه‌های سنتی، نویسنده یک وب‌لاگ می‌تواند از میزان نسبی محبوبیت نوشته (یا عکس، …) خود آگاه شود. مثلا تعداد خواننده‌گان یک مطلب خاص، تعداد کامنت‌ها، تعداد دیگ‌ها و …
  • دسترسی کامل به بایگانی: فن‌آوری‌های «رسانه‌های اجتماعی» امکان دسترسی کاربران به بایگانی مطالب را فراهم می‌کنند. چنین امکانی در مورد مطالب رسانه‌های سنتی مانند روزنامه‌های چاپی یا رادیو وجود ندارد.

social media

  • مطالب ترکیبی به کمک متن، صوت، تصویر، فیلم، …: در یک روزنامه فقط متن و تصویر قابل ارائه است. در رادیو فقط صوت. اما در یک رسانه اجتماعی مانند وب‌لاگ می‌توان مطالب را به صورت ترکیبی از متن، صوت، تصویر، فیلم و انیمیشن ارائه کرد.
  • آزادی عمل مولف: برخلاف رسانه‌های جمعی کلاسیک که مولفین قبل از انتشار مطالب خود باید از «سردبیر» یا رئیس خود اجازه کسب کنند، مولفین رسانه‌های اجتماعی مختارند هر مطلبی را که تمایل داشتند در زمان دلخواه و با فرم مورد نظرشان منتشر کنند. تصور کنید روزی شما وارد دفتر شبکهCNN شوید و بگویید: «سلام! من یک ویدئوی جالب دارم. لطفا آن‌را پخش کنید!»
  • ارزان بودن، فراگیر بودن: راه‌اندازی یک شبکه تلویزیونی یا روزنامه نیازمند سرمایه و انرژی زیادی است که از عهده بیشتر افراد جامعه حتی کسانی که حرف زیادی برای گفتن دارند بر نمی‌آید. اما «رسانه‌های نوین» ارزان و ساده هستند و هر فردی که دارای «سواد شبکه‌ای» باشد می‌تواند «شبکه نوین» خود را راه‌اندازی کند و «صدایش» را به گوش دیگران برساند.
  • نامحدود بودن از نظر زمان ارائه و حجم مطالب: این یکی از مهم‌ترین خصوصیات رسانه‌های اجتماعی است. «رسانه‌های گروهی» سنتی جمله‌گی دارای محدودیت‌های ویژه‌ای از نظر زمان یا حجم مطالب ارائه شده دارند. مثلا یک شبکه تلویزیونی محدود به 24 ساعت شبانه روز است، اما شما می‌توانید بیشتر از 24 ساعت فیلم در یک شبانه‌روز در YouTube منتشر کنید. به این ترتیب رسانه‌های نوین در حال عوض کردن زیربنایی مفهوم «زمان رسانه‌ای» هستند.
  • قابلیت تکثیر، دسترسی، استفاده مجدد و ارجاع: رسانه‌های نوین قابل لینک‌دهی هستند و به راحتی می‌توان از مطالب آن‌ها استفاده مجدد کرد. به عنوان مثال من می‌توانم به کمک یک لینک ساده شما را به هر مطلبی که مایل باشم ارجاع دهم (چه صوتی باشد چه متنی چه تصویری،‌…). همچنین مطالب را می‌توانم به صورت خوراک منتشر یا تکثیر کنم. امکانی که در رسانه‌های سنتی وجود ندارد. نویسنده‌گان وب‌لاگ‌های دیگر می‌توانند در صورت تمایل به مطالب من ارجاع دهند یا در مورد آن‌ها در وب‌لاگ خود بنویسند. امکانی که در رسانه‌های سنتی وجود ندارد.

social media - world of mouth in the digital age

رسانه‌های اجتماعی‌‌: نوعی خبرگزاری دهان به دهان هستند که به ساده‌گی محدود نمی‌شود!

  • قابلیت شبکه‌سازی و دریافت اطلاعات از سرویس‌های دیگر: این هم یکی از خصوصیت‌های بنیادی و بسیار مهم رسانه‌های نوین یا رسانه‌های اجتماعی است. رسانه‌های نوین می‌توانند مطالب یا اطلاعات را از منابع مختلف و به صورت همزمان ارائه دهند. مثلا مطالب ستون سمت راست وب‌لاگ من از سرویس‌های مختلفی مانند Google، del.ico.us یا AideRSS ارائه می‌شود.
  • غیرمتمرکز بودن منابع خبری نوین: رسانه‌های اجتماعی و نوین امکان ابراز عقیده بخش بزرگ‌تری از مردم جامعه را ایجاد می‌کند. اگر در رسانه‌های سنتی فقط عده محدودی مولف یا خبرنگار اجازه نشر افکار و عقاید خود را دارند، در رسانه‌های نوین این پتانسیل وجود دارد که همه مردم افکار و عقاید خود را منتشر کنند. اگر در دهه‌های قبل مردم برای کسب اخبار و اطلاعات مربوط به جنگ ویتنام مجبور بودند به تعداد انگشت‌شماری رسانه جمعی «اعتماد» کنند (خبررسانی متمرکز)، امروز می‌توانند اخبار مربوط به عراق یا افغانستان را مستقیما از طریق متن یا تصویری که «مردم عادی» این کشورها در وب‌لاگ‌ها یا صفحه‌های شخصی خود منتشر می‌کنند دنبال کنند (خبررسانی غیرمتمرکز).
  • خبرگزاری دهان به دهان، همه چیز را همه‌گان می‌دانند: رسانه‌های اجتماعی می‌توانند به صورت نوعی خبرگزاری عمل کنند که می‌توان به آن عنوان «خبرگزاری دهان به دهان» داد. تصور کنید نویسنده یک وب‌لاگ به موضوع جالب توجهی برخورد می‌کند و آن را در وب‌لاگ خود منتشر می‌کند. خواننده‌گان وب‌لاگ او مطلب را به اشتراک می‌گذارند، یا در مورد آن می‌نویسند، یا به آن در وب‌لاگ خود لینک می‌دهند. خواننده‌گان این وب‌لاگ‌ها به نوبه خود به آن لینک می‌دهند یا در وب‌لاگ‌های خود می‌نویسند. به این ترتیب خبر به صورت دهان به دهان (بخوانید وب‌لاگ به وب‌لاگ!) پخش می‌شود. این شیوه خبرپراکنی به صورت ذاتی با شیوه خبرپراکنی سنتی که اخبار از مراکز رسمی و مشخص منتشر می‌شود فرق دارد.ممکن است گروهی «به درستی» کیفیت یا سندیت این‌گونه خبررسانی را به پرسش گیرند. هرچه باشد ممکن است اخبار یا مطالب دروغ یا چرند نیز به صورت دهن به دهن منتشر شود. اما نباید فراموش کرد وجود این شبکه اطلاع‌رسانی مردمی و غیرمترکز و غیررسمی می‌تواند در بسیاری از موارد «اتفاقات مهمی» را که «مراکز قدرت و رسانه» سعی در پنهان کردن آن از مردم دارند افشا کند و به این ترتیب می‌تواند مانند یک اهرم فشار اجتماعی از سوی مردم برای وادار کردن «حاکمیت» به «پاسخ‌گویی بیشتر» تبدیل شود.

wom

رسانه‌های نوین «خبرگزاری همه مردم جهان» هستند.

خبرگزاری مردم جهان

بدون تردید در حال مشاهده پدیده نوظهوری در عالم ارتباطات هستیم که از چند دهه پیش آغاز شد و احتمالا تا چند دهه دیگر به اوج خود خواهد رسید. پدیده‌ای که قرن‌های بعد به عنوان «دوره‌ای سرنوشت‌ساز و کلیدی» از آن یاد خواهند کرد. برای اولین بار در تاریخ «ممکن» است «مردم» ابزاری را به دست بیاورند که بتواند با ابزارهای «کنترل فکر دستگاه‌های قدرت» رقابت کند. به امید روزی که «خبرگزاری نوظهور مردم جهان» درب دکان دروغ و سودجویی «اقتدارگرایان غیرپاسخگو» را در سراسر جهان تخته کند.


مطالب این وب‌لاگ را از طریق خوراک‌خوان دنبال کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی