به دنبال اصرار یکی از دوستان (خانم فرشته) برای پوشش دادن نظر حامیان آقای رئیسجمهور، از او خواستم تا نکتههای مورد نظرش را به صورت یک پست در بامدادی منتشر کند. در صورتی که پاسخ یا نکتهای دارید همینجا به صورت کامنت مطرح کنید، فرشته به شما پاسخ خواهد داد.
اگر شما هم نوشتهای دارید که دوست دارید اینجا منتشر شود برایم بفرستید تا در قسمت «به قلم دیگران» منتشر کنم.
چرا احمدینژاد ؟
نوشتهی خانم فرشته
داستانی از امیرکبیر نقل میکنند: برای افرادی که حاضر به مایه کوبی بچه هایشان نبودند 5 ریال (یا 5 قران) جریمه در نظر گرفته بود. یکبار مردی به شکایت نزد امیر آمد که بچهاش در اثر عدم مایهکوبی و بیماری آبله مرده بود و پولی نداشت که جریمه بدهد. میگویند امیر در آن لحظه گریه کرد – از دست فقر و جهل و بدبختی مردم – دست در جیبش کرد مبلغ جریمه را به او داد و گفت ببر بده !
احتمالا طبق معیارهای جامعه سیاستزده امروزما امیر گداپرور و عوامفریب بود (چون گریه کرد و پول داد).
امیرکبیر که بود؟ فرزند یک آشپز.
سرانجامش چه شد؟ سه سال بیشتر خدمت نکرد؛ غوغا راه انداختند – می دانیم چه کسانی – عزل شد و از آنجا که حتی سایه در تبعیدش هم خطرناک بود کشته شد. اما نامش برای همیشه ماند.
سر و کله محمود احمدینژاد در صحنه سیاسی ایران و به تبع آن حلقه قدرت بسته مستقر در تهران- 1382 پیدا شد و توسط شورای شهر دوم – که سیاسی کاری نمیکرد- به سمت شهردار انتخاب شد و اولین برخورد و صف آرایی با او همان موقع شکل گرفت. زمانی که وزیر کشوروقت موسوی لاری تا دوماه حاضر به امضای حکم او نبود و دولت گفتگوی تمدنها هم او را به جلسات کابینه راه نداد تا ثابت کند چه گفتگوی تمدنی؟ وقتی حاضر نیستید کسی که از باند شما نیست را سر یک میز تحمل کنید .
من نمی دانم احمدینژاد آن موقع هم عوام فریب، دروغگو (طبق تهمتهای آقای موسوی)، و یا کاپشنپاره و گداپرور بود یا نبود فقط میدانم که از «آنها» نبود.
در چند سال گذشته هیچ مدرکی از فساد مالی در کارنامه احمدینژاد؛ خانواده، اطرافیان، خواهر و برادرش وجود نداشته – هرچند عده ای از پولهای شهرداری و استانداری اردبیل بگویند ولی مطمئن باشید اگر مدرک و سندی علیه او وجود داشت در این چهار سال نه یک بار بلکه هزاران باربه پیراهن عثمان تبدیل شده بود.
پاشنه آشیل دولت احمدینژاد گاهی حرفهای خودش یا اطرافیانش هستند – که در مقایسه با شعارها و حرفهای قبلیها چیزی نیست ولی همیشه در بوق شیپورچیها پخش میشود- و دو نفر: کردان و سردار میلیاردر .
در قضبه کردان – که عملا او را از هستی ساقط کردند، تنها کسی که بر خلاف دوستان سابق او که از همه چیز خبر داشتند و سالها ماست مالی کرده بودند، توی سر کردان نزد و حق دوستی را ادا و پشتش را خالی نکرد احمدی نژاد بود. دیگر به اصطلاح ایراد وارد بر دولت اوسرداری است که لا اقل از رانت خواری و بیرز و بپاش در زمان او ثروتمند نشده و آنقدر صداقت داشت که در بدو ورود به ساختمان فاطمی ثروتش را اعلام کند تا بقیه بدانند به خاطر پول نیامده است.
احمدینژاد آدمی ساده است مثل همه ما که از اشتباه یا خطا بری نیستیم، یک آدم! از طبقه متوسط رو به پایین جامعه.
با انقلاب ایران طبقهای بر کشور حاکم شدند از تکنوکراتهای درس خوانده غرب و بسیار تندرو که آرمانهای انقلابی داشتند. با ادامه این سالها کم کم با قدرت و به تبع آن اختیارات و ثروت ناشی از قدرت خو کردند وحالا همانها مخالف احمدینژادند. فردی که محصول تفکر انقلاب درسی سال گذشته است، کسی که همان آرمانهای قدیمی آنان را دارد که مردم برایشان انقلاب کردند ولی آنان دیگر از آن خواستهها و عقاید دست برداشتهاند و دور شده اند. پس تحمل احمدینژاد را ندارند.
حامیان او هم طبقه عادی هستند. مردمی که من میبینم در این چند سال اخیر به رفاه مالی نسبتا معقولی دست یافتند: از کارگر و کارمند تا بازنشسته و از کار افتاده! و جالبترین بخش این که مخالفین احمدینژاد کسانی هستند که از وضع مالی نسبتا خوبی برخوردارند، بازاریان، روشنفکرنماها، طبقه حاکم 27 سال اخیر و به عبارت بهتر : «مترفین».
جامعه امروز ایران در حال عبور از سنت به مدرنیته و مردمسالاری و دموکراسی واقعی است، لازمه مردمسالاری شفافیت در عملکرد، گفتار و کارهای گذشته است. وضعیت کشوری که نمیدانید به کدام آمارش اعتماد کنید؛ باید عوض شود. کسانی که در سالهای اخیر قدرت را در دست داشتند و باعث بوجود آمدن دشمنیهای بین المللی و تحریمها شدند، با وجود سرازیر کردن پول به کشورهای حاشیه خلیجفارس، فقط بدقلقیهای همسایههای عرب را خریدند، باید شناسایی شوند و برای کارهایی که خودسرانه و به حساب مردم ایران انجام دادند جوابگو باشند. دموکراسی با پنهانکاری؛ مغلطه، شلوغبازی؛ وای وای نظام از دست رفت و سران نظام بیاحترام شدند در تضاد است. دیگر اسمش دموکراسی نیست.
به مار ماهی مانی؛
نه این تمام نه آن تمام
منافقی چه کنی،
مار باش یا ماهی
امام خمینی 20 سال پیش در این کشور درگذشت و آقایان هنوز هم خودشان؛ کارهایشان و حرفهایشان را پشت سر او قایم می کنند. بیست سال اخیر در غیاب او مملکت ما باغ و گلستان نبود که همه چیز با ظهور بولدوزر خرابکار کله شقی به نام احمدی نژاد ویران شود و به قهقرا برود.
احمدی نژاد در این چند سال کارهای خوبی هم کرد که فعلا وعمدا از نگاهها مغفول مانده اند : اصلاح سیستم سهمیهبندی بنزین – به تبع آن کم شدن ترافیک و آلودگی هوای تهران.
اعمال نظام مالیاتی که بیست سال هیچ کس جرات نداشت آنرا بکار ببندد ولی بولدوزر ما آنرا به جریان انداخت . نتیجه؟ کاهش وابستگی به درآمد نفتی و افزایش سایر درآمدهای دولت.
تنها دولتی بود که به آدمها بر اساس حجاب خانمها و محاسن آقایان و زندگی خصوصی آنها نگاه نکرد و درخواست تخصص کرد و مهمتر از همه آنکه فضای انتقاد از رییسجمهور و دولت را باز گذاشت که از هیچ تهمت، دروغ و بیادبی رویگردان نشوند. دلم میخواهد فقط بدانم آدمی که حاضر به شنیدن و قبول تذکر یک مجری نیست و با او که هیچکاره است تندی میکند و خشمگین میشود میتواند یک صدم حرفهایی که به احمدینژاد زده شد را تحمل کند؟ آدمی که خودش هم صادق نیست: اگر احمدینژاد یک بارمیان سخنش بپرد با انگشت او را نشان میدهد و میگوید : «میخواهم مانع همین کارهایتان شوم» ولی اگر کروبی چند بار به میان حرفش پرید لبخند ملیحی میزند و هیچ نمیگوید . کروبی احمدینژاد نیست؟ نه! دوستمان و از خودمان است !
بزرگترین کاری که احمدینژاد در چند سال اخیر انجام داد این بود که باعث شد شر عده ای لا اقل برای سه – چهار سال از سر مردم کم شود، و مهمترین دلیل بداخلاقیها و سیاسیبازیها این چند ماه اخیر هم همین است. عده ای میخواهند با زور روی گرده مردم بنشینند.
من به احمدینژاد رای میدهم چون میدانم او به کمک خدا، میتواند. او به وقت؛ همکاری و همدلی نیاز دارد. دومی و سومی را که سالهاست از او دریغ کرده اند.
.
 |
 |
 |
 |
| بامدادی |
نجواها |
یکعکاس |
[silent-clicks] |
| استفاده از مطالب و عکسهای منتشر شده در وبلاگها و فوتوبلاگهای من به شرط «نقل قول دقیق»، «ذکر ماخذ» و «ارجاع لینک به اصل پست» بلا مانع است. |
دوست داشتن در حال بارگذاری...