لینک‌های روز: روزی روزگاری همه خواب بودند

mencao1-alessandro-gatto1

روزی روزگاری همه خواب بودند و مردمانی اسیر، زیر زنجیر تانک‌ها له شدند.

.
اولین مجموعه‌ی لینک‌های روز بامدادی در سال 2009، کلکسیونی از اندوه است:
  • اقتصاد امریکا، کسری بودجه و بحران جهانی
    نگاهی تحلیلی به وضعیت اقتصادی آمریکا و موضوع کسری بودجه و عوارض آن بر اقتصاد
    .
  • اسراییل را بایکوت کنیم
    تصور کنید یکهو کشوری را(حالا اگر شده اول ذره ذره زمین بخرند درش…) را بگیرند بگویند » اینجا چند هزار سال پیش مال ما بوده . حالا می‌خواهیم‌اش.» این با کجای منطق پراگماتیستی دنیای امروز جور در میاید؟ که تورات و تلمود را بگردانند، بگذارند جلویت و بگویند» ببین راست می گوییم اینجا مال ما بوده ، خود خدا گفته.» از کی در این دنیای کاپیتالیستی حرف خدا از کاغذ و سند مهم‌تر شده؟ کاش ما هم قرآن را برداریم نشان‌شان دهیم که اینجا مال ماست، ببینید قبله اول! با این منطق‌شان قبول باید بکنند دیگر.
    .
  • تحلیل هارتز: حماس از حمله‌ی زمینی اسرائیل استقبال خواهد کرد
    اگر اسرائیل حمله‌ی زمینی نکند، حماس اعلام می‌کند که ما پیروز شدیم چون هنوز داریم موشک شلیک می‌کنیم و اسرائیل کم آورده، اگر اسرائیل حمله‌ی زمینی کند،‌ حماس به این امید که مانند جنگ لبنان بتوانند تلفات قابل توجهی به نیروهای اسرائیل وارد کنند خواهد نشست.
    .
  • دستنوشته‌ها: اعدام و اهدای عضو
    یک نوشته و صدها پرسش در ذهن
    .
  • معرفی وبلاگ: یک مادر از غزه
    من یک فلسطینی هستم از غزه. من یک مسلمان هستم. من یک روزنامه‌نگار هستم. من یک مادر هستم. این وبلاگ درباره‌ی تلاش من برای بزرگ کردن بچه‌هایم در میان فضاها و هویت‌هاست – غزه، آمریکا، لبنان، حیفا و همین‌طور درباره‌ی شغلم به عنوان یک روزنامه‌نگار …
    .
  • آیا اینها هم جزو جمهوری اسلامی هستند؟
    در ماجرای غزه، عده ای احتمالا به دلیل مخالفت با سیاستها و موضعگیری های دولت ایران، اسراییل را بی تقصیر و حماس را مقصر می دانند. بیایید عینک تعصب و لجاجت را از چشم برداریم. قضیه خیلی بالاتر از  جملات نغز فلانی یا هر کس دیگری است. سازمان ملل اسراییل را به نقض حقوق بشر متهم می کند (این را بی بی سی گفته، صداوسیما نگفته) و  یوتیوب، کانال ویدئویی وزارت جنگ اسراییل را به دلیل نقض قوانین و نمایش وحشی گری مسدود می کند، آیا اینها هم جزو جمهوری اسلامی هستند؟
    .
  • افغانی… به همین راحتی
    متن این شوخی منتشر شده در یک نشریه‌ی دانشجویی را ببینید. وقتی متنی اینقدر فاشیستی و توهین آمیز در یک نشریه «دانشجویی» چاپ شود خودتان بفهمید که در کوچه و خیابان چه خبر است. در کلانتری‌ها چه خبر است. در کارگاه‌های ساختمانی چه خبر است. در مدرسه چه خبر… آه گفتم مدرسه؟ نه در این یکی خبری نیست، مگر نمی‌دانید بچه‌های افغانی حق تحصیل ندارند. مگر نمی‌دانید حتی اگر قانونی به ایران مهاجرت کرده‌باشند هم ایرانی‌ها عارشان می‌آید بچه‌هایشان کنار بچه‌های افغانی‌ها بنشینند. مگر نمی‌دانید ما از نژاد پاک آریایی و همخون با آلمانی ها هستیم!
    .
  • چرا و چطور درباره فلسطین بنویسیمفکر می‌کنم ما که از غزه می‌نویسیم وظیفه داریم در کنار اعتراض به فاجعه‌ای که در فلسطین می‌گذرد روشن کنیم که به سیاست‌های غلط جمهوری اسلامی و دیگران در این منطقه هم معترضیم.ما در مساله فلسطین گرچه در کنار مردم فلسطین هستیم اما روبه روی جمهوری اسلامی هستیم. منافع سیاسی جمهوری اسلامی ایجاب می‌کند که آتش در غزه مدام روشن باشد ما باید به این سیاست غلط و ضد انسانی معترض باشیم، چنانکه به سکوت غیرانسانی رهبران عرب معترضیم و چنان‌که به زیاده‌خواهی اسرائیل معترضیم و چنان‌که سیاست‌های صهیونیستی غرب را ناپسند و غیرانسانی می‌دانیم.
    .
  • کنسیل حقوق‌بشر سازمان ملل درباره فجایع غزه
    حمله‌ به نوار غزه به سه دلیل اصلی «کیفر جمعی»، «حمله به غیرنظامیان» و «واکنش نظامی غیرمتناسب» اقدامی شدید علیه حقوق بشر بین‌المللی است.
    .
  • نون والقلم – وقتی همه خواب بودند… روایت یک تجاوز – بخش اول
    تحلیلی بسیار خواندنی با سبکی هیجان‌انگیز و گزارش‌گونه درباره‌ی اثبات ضعف هاي آشكاري است كه نيروهاي حماس در مواجهه با ارتش اسراييل با آن دست و پنجه نرم مي كنند. اما اين سخن بدان معني نيست كه برنده قطعي اين جنگ نيروهاي اسراييل باشند زيرا  اسرائیل از سال 1967 که بیت المقدس را گرفت، تا کنون در هیچ جنگ شهری پیروز نشده است و از جنگ سال تا کنون نیز هیچ جنگی را با پيروزي به پايان نرسانده است.حمله سال 1978 اسراييل به لبنان شكست خورد ، حمله 1982 آنها نیز يك اشتباه استراتژيك بود و در هیچ یک از بمباران های سال 1993 و نه حتی بمباران های سال 1996 لبنان نيز دستاورد نظامي قابل اعتنايي نداشته است  اما سوال اين است كه با اين اوصاف چرا اسراييل به دنبال شعله ور كردن جنگي ديگر است؟

لینک‌های روز: استراتژی اسرائیل در غزه : یا بمیر یا خشن باش

gaza

هم‌صدا با حامیان نیرومند اسرائیل، خیلی‌ها حماس را مقصر اصلی کشتار اخیر می‌دانند: مگر تقصیر حماس نبود که به اسرائیل موشک انداخت؟ راستی چرا حماس «نمی‌فهمد» که نباید با نیرومندتر از خود درگیر شود؟ چرا حماس صلح نمی‌خواهد؟ چرا مردم غزه دست از سر اسرائیل بر نمی‌دارند و بروند زندگی آرامش‌شان را بکنند؟
ولی یک نکته‌ی مهم را نباید فراموش کنیم، اسرائیل به حماس یا اصولا «مردم غزه» اجازه‌ی «زنده ماندن آرام نمی‌دهد» یعنی استراتژی‌ای که در پیش گرفته این است که هیچ راه چاره‌ای برای مردمی که جایی ندارند بروند باقی نگذارد: «یا بمیر، یا خشن باش» که دومی اولی را هم توجیه می‌کند که «دیدی چقدر خشن بودی، پس حق دارم بکشمت». در راستای همین استراتژی، تحریک‌ها و حتی تهاجم‌های بی‌وقفه و سیستماتیک اسرائیل به غزه در رسانه‌ها انعکاس ملایمی پیدا می‌کند (گاهی هم اصلا منعکس نمی‌شود) در حالی‌که کوچکترین پاسخی از سوی غزه بزرگ‌نمایی می‌شود که یعنی «این‌ها صلح نمی‌خواهند، این‌ها خودشان جنگ را شروع می‌کنند، و …». داستانی مشمئز کننده و در عین حال حکایتی تکراری…

و اما لینک‌های روز:

  • نمایی از مانهاتان از فراز برج های مرکز تجارت جهانی نیویورک که دیدنش دیگر ممکن نیست
    الان این عکس برای من خیلی هولناکه. یعنی تصور می‌کنم مسافران اون هواپیماها یا مردمانی که توی ساختمان همزمان با دیدن این منظره در انتظار سوختن و مرگ بوده‌اند…
    بیشتر شبیه یک کابوس می‌مونه، کابوسی که «خودمان برای خودمان ایجاد کرده‌ایم و باز هم می‌کنیم».
  • با ویرگول به جنگِ دشمنت نرو!
    فکر کنم اگر کامل هم پی‌گیری نکرده باشید دست‌کم یکی دو تا پست در رابطه با «دعوای ویرگولی» خوانده‌اید. این نوشته‌ی محسن حاتمی را بخوانید تا به پوچ بودن و سطحی بودن کل ماجرا بیشتر واقف شوید. این هم نظر من:
    تا کی می‌خواهیم «زبان» را در قالب‌های تنگ و تاریک دانشکده‌ی ادبیات و آدم‌های فسیل به زور جا دهیم؟ زبان دینامیک و زنده است و از این جور «این کار را بکن تا بشوی زبان درست» ‌ها بر نمی‌تابد.
  • بوسه‌ی وداع – 1
    پرتاب کفش به سوی جرج بوش به عنوان رئیس‌جمهور قدرت اول جهان و نماد زورگویی٬ تروریسم٬ دروغ‌گویی/ و شروع کننده‌ی جنگ غیرقانونی علیه عراق٬ مخالفان قدرت٬ خشونت٬ جنگ و خونریزی را به شوق و تحسین واداشت*. عمل منتظر الزیدی خبرنگار عراقی یک اکسیون هوشمندانه و متهورانه بود با بزرگترین تأثیر ممکن در عرصه‌ی جهانی. چگونه/ با چه زبانی می‌شود به مسبب اصلی یک میلیون کشته٬ صدهاهزارنفر زخمی٬ خانه‌های خراب٬ یک میلیون آواره‌ی دربدر٬ تجاوز و آدم‌کشی اعتراض کرد؟
  • بوسه‌ی وداع – 2
    دو پیشنهاد: اول که وبلاگ معرکه‌ی چهاردیواری (مانی ب.) را از دست ندهید. بعد هم این که این پست‌اش را که یکی از بهترین‌های چند وقت اخیرش است مطالعه کنید.
  • یک عکس تکان دهنده
    عکس در نگاه اول ساده به نظر می‌رسد، چند جوان و یک پیرزن در حال دوبیدن هستند. اما با کمی دقت و خواندن توضیح آن ابعاد داستانی ناشناخته و هولناک بازتر می‌شود.
  • به احترام روز جهانی مهاجرت
    از زبان یک افغانی: کجا باید برویم آخر؟ در هرجا وحشت و ناآرامی با ماست. در هرجا شکننده‌گی و خطر ما را همراهی می‌کند. نمونه‌اش هم این پسربچه 13 ساله افغانی است که چند روز پیش در شهر مستری ایتالیا زیر چرخ‌های تریلی له شد. خانواده این پسربچه 13 ساله منتظرند خبر خوشی بشنوند که فرزند شان اروپا رسیده و پول می‌فرسته، هان؟
  • خواندن کل اين متن بيشتر از 3 دقيقه زمان شما را نخواهد گرفت
    عجله نکنید. راز کیفیت در آهستگی است.
  • آق بهمن: ۲۲۰ کشته در یک روز: شدیدترین حمله اسرائیل به غزه در ۴۰ سال اخیر
    البته معقول به‌نظر می‌رسد که یک دولت شلیک خمپاره به خاکش را تحمل نکند، و هر کاری برای توقفش بکند. اما خب کسی نمی‌گوید که اسرائیل چندین ماه است که غزه را محاصره کرده و نمی‌گذارد غذا و دارو و سوخت درست و حسابی به غزه برسد، و رسماً دارد ذره ذره یک و نیم میلیون ساکن این باریکه را می‌کشد. دو طرف شش ماه آتش‌بس کرده بودند، و حماس تا حدود زیادی به آتش‌بس وفادار بود. اسرائیل هم در کل آتش‌بس را رعایت می‌کرد. یعنی حمله نظامی زیادی به غزه نمی‌کرد. اما محاصره غزه کم‌تر از حمله نظامی است؟ دوره شش ماهه آتش‌بس تمام شد و حماس گفت اسرائیل به روح آتش‌بس وفادار نیست (که اشاره‌شان هم به همین محاصره بود) و آتش‌بس را تمدید نکرد. نمی‌دانم چه بگویم. برای چندمین بار: خودتان را بگذارید جای یکی از اهالی غزه که در انتخابات سه سال پیش، که همه دنیا پیش از انتخابات و بعد از آن می‌گفت انتخابات آزاد و سالمی بوده، به حماس رای داده و حماس هم در کل فلسطین ۶۰ درصد رأی آورده و دولت تشکیل داده است و آن وقت کل دنیا این پیروزی را قبول نکرده و گفته این دولت را به رسمیت نمی‌شناسد. چه حالی به شما دست می‌دهد؟ بعد هم بین حماس و فتح درگیری شده و حماس غزه را گرفته و فتح، کرانه باختری را. بعد از مدتی هم اسرائیل، غزه را محاصره کرده و باقی ماجرا. حالا هم که ظرف یک روز ۲۲۰ نفر از همین اهالی غزه را کشته است. حالا خیلی عجیب است که این آدم اهل غزه دنبال این باشد که از هر راهی که شده انتقام خون یکی از اعضای حانواده‌اش (خواهرش، برادرش، پدرش، همسرش، بچه‌اش) را بگیرد؟
  • ماجراها با کافه ها و رستوران های تهران « آقا اجازه؟
    عالی!!! سال‌هاست این غرغرها را این جا و آن جا می‌کنم اما هیچ‌وقت این‌طور جامع و مانع و ساده و روان حرف‌هایم را کسی یک جا نگفته بود. توصیه می‌کنم با آرامش و دقت کل این متن کم‌نظیر را بخوانید.

لینک‌های روز: آقای جهان چشم‌هایش را بسته‌ است

gaza-world


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

داده‌کاوشی و سیستم پیش‌اخطار گوگل

مبحث داده‌کاوُشی (Data Mining) یکی از جالب‌ترین موضوعات علوم کامپیوتر است. ایده‌ این است که با تحلیل بانک‌هایِ اطلاعاتی بزرگ شامل داده‌های خام می‌توان به الگوها یا اطلاعات نوینی دست یافت که شاید در نگاه اول هیچ‌گونه همبستگی آشکاری با موضوع اصلی بانک اطلاعاتی نداشته باشند. مثلا فرض کنید با داده‌کاوی روی اطلاعات فروش یک فروشگاه زنجیره‌ای بتوان الگوهای خرید گروه‌های مختلف سنی یا جنسیتی مشتریان را شناسایی کرد و با توجه به این الگوها چیدمان یا حتی قیمت‌های اجناس داخل فروشگاه را اصلاح نمود.

یک مصداق دیگر داده‌کاوی را توی خبرها دیدم و به نظرم جالب رسید چون یک نمونه‌ی شاخص داده‌کاوُشی است از نوعی که شاید اصلا به ذهن نرسد. این بار «گوگل شیوع آنفلوانزا را در منطقه‌های مختلف پیش‌بینی می‌کند!»

در واقع ایده همان داده‌کاوُشی روی بانک اطلاعاتی است. گوگل تک‌تک کلید‌واژه‌های کاربران را هنگام جستجو ذخیر و نگهداری می‌کند، همین‌طور موقعیت جغرافیایی کاربران را. بعد گوگل در این سایت جدید خود، با توجه به آمار جستجوهای مربوط به این بیماری (مثلا درد، مسکن، تب، سرفه و …) و اوج گرفتن موضعی آن‌ها شیوع این بیماری را در ناحیه‌ی معینی از آمریکا پیش‌بینی می‌کند و به این ترتیب به کاربرانی که در آن ناحیه زندگی می‌کنند هشدار می‌دهد که در معرض خطر ابتلا به آنفلوانزا هستند. این نوع پیش‌اخطار (Early Warning) در عمل می‌تواند بسیار موثر باشد. مردم و همین‌طور پزشکان با علم به این‌که اِپیدمی آنفلوانزا در راه است می‌توانند تدابیری بیاندیشند تا سرعت رشد آن‌ را کاهش دهند.

flu

این جور سرویس‌ها را پیش از آن‌که بخواهیم کاربردی ببینیم باید به عنوان نمونه‌های جالبی از تلاش برای دستیابی به روش‌ها و تکنیک‌های داده‌کاوشی در نظر بگیریم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز: سوسیالیسم برای ثروتمندان

  • حسین فهمیده و سمند تازه اش « هزاران نقطه
    بسیار تلخ، مهم و خواندنی
  • « سوسیالیسم» برای ثروتمندان و قمارخانه وال استریت – نئولیبرال‌ها اگر پاسخی دارند لطفا بدهند
    بر همکاران نئو لیبرال که درگذر این سالها اندر مزایای کارآئی بازار کم یقه درانی نکرده بودند، نمی دانم چه رفته است که در برابر این موج تازه «سوسیالیسم برای ثروتمندان» چیزی نمی گویند و شکوه ای نمی کنند! تو گوئی که کارآئی نظام بازار فقط درمواقعی است که همه چیز بروفق مراد می گذرد و برخلاف وعده هائی که می دهند، شرایطی فراهم می شود که زیان های بخش خصوصی باید به زیان مالیات دهندگان «اجتماعی» شود. این گونه که از قرائن پیداست، در این جا « مداخله دولت» نه فقط بد نیست که حتی ضروری هم شده است. اگر حرفم را قبول ندارید یک بار دیگر به فرمایشات آقای بوش، و رئیس بانک مرکزی و وزیر خرانه داری امریکا و حتی گوردن براون نخست وزیر انگلیس و حتی دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کاران گوش بدهید تا صحت عرایض بنده برای شما روشن شود. عبرت آموز است آن موقع که اوضاع به نظر دلچسب می آمد، دولت آقای بوش از مالیات ها می کاست. که خبر داریم، بخش عمده این بذل و بخشش ها نصیب یک درصد ثروتمندان شد. وحالا که این « قمارخانه وال استریت» به گل نشسته است، هزینه اش را می خواهند بین همگان سرشکن کنند! سوسیالیسم برای ثروتمندان از این بهتر!
  • ای کاش «تروی دیویس» قرار بود در ایران اعدام شود
    سناریو برایتان آشنا نیست؟ آیا قصه همانی نیست که ما در ایران از آن می‌نالیم؟ آیا صحنه نمایش همان جامعه لیبرال دمکراتی نیست که برایش مبارزه می‌کنیم؟ خیلی به اینکه چند گروه سیاسی و حقوق‌بشری با تمام قدرتشان بتوانند اعدام دیویس را متوقف کنند امیدوار نیستم. با‌این‌حال یک نکته بسیار جالب است. اگر دیویس در ایران اعدام می‌شد هزار رادیو و تلویزیون گزارشش را مخابره کرده ‌بودند و این در حالی است که دیشب در پنل [آمریکا] همه داشتند فکر می‌کنند چه‌کنند که توجه رادیوی محلی را جذب کنند. دنیای غریبی است!
  • به وبلاگ ديرتش‌باد رای دهید
    «دیر تش باد» توانست به جمع ۱۱ وبلاگ برتر پنجمین دوره رقابت های مسابقه وبلاگ نوسی دویچه وله آلمان راه یابد. دیر تش‌باد تنها وبلاگ فارسی است که توانسته به جمع بهترین وبلاگ‌ها را یابد.
  • برنامه سینماهای تهران
  • هر شهروند یک خبرنگار است
    مقاله‌ی رسانک درباره‌ی پتانسیل‌های رسانه‌های اجتماعی در حال ظهور و مفهوم روزنامه‌نگاری شهروندی
  • توضیحات ضروری داور درباره مسابقه وبلاگی دویچه وله | امشاسپندان
    نوشته‌ای از زبان یکی از داوران جهت آشنایی با مسابقه‌ی وبلاگی دویچه‌وله، شیوه‌ی داوری و وبلاگ‌های فارسی نامزد شده
سوسیالیسم خوب است، اگر و تنها اگر به سود خوک‌های چاق تمام شود

نگاه استراتژیک: روسیه در آمریکای لاتین – فرصت‌ها و چالش‌ها

این نوشته، هفتمین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

خلاصه‌ی قسمت‌های قبل

در قسمت‌‌های قبل دیدیم که ریشه‌ی تضاد منافع آمریکا و روسیه به اختلاف اساسی میان استراتژی‌های این دو کشور باز می‌گردد. آمریکا متمایل به حفظ برتری «کنترل قاره‌ای» است و به این منظور با استراتژی گسترش‌طلبانه‌‌ی روسیه که تلاش دارد با بلعیدن کشورهای همسایه‌‌ی خود یک لایه‌ی حایل دفاعی پیرامون خود به وجود آورد مقابله می‌کند. همین‌طور دیدیم که کشورهای آمریکای لاتین به تنهایی نمی‌توانند تهدیدی برای آمریکا محسوب شوند، اما در صورت حضور یک قدرت از نیمکره‌ی شرقی می‌توانند به اهرم فشار خطرناکی بر ضد منافع آمریکا تبدیل شوند. به این ترتیب روسیه برای خنثی کردن قدرت فرامرزی آمریکا تلاش می‌کند بحران‌هایی دور از مرزهای خود برای آمریکا به وجود آورد و بخش قابل توجهی از تلاش‌هایش را در منطقه‌ی آمریکایی لاتین متمرکز کرده است و خواهد کرد. در ادامه سه تاکتیک مهم روسیه در منطقه‌ی آمریکای لاتین را بررسی کردیم که عبارت بودند از تلاش روسیه برای به خطر انداختن «دسترسی دریایی ایالات متحده‌ی آمریکا» از طریق تشکیل‌ مثلث قدرت هوایی در منطقه‌ی «کوبا، گرانادا،نیکاراگوئه» (یا نقاطی مشابه)، حمایت روسیه از تولید و انتقال مواد مخدر به ایالات متحده‌ی آمریکا و ایجاد بی‌نظمی و اختلال در جامعه‌ی آمریکا از طریق ناپایدار کردن کشور مکزیک بود. در ادامه نگاهی گذرا می‌اندازیم و فرصت‌ها و چالش‌های روسیه در آمریکای لاتین امروز.

فرصت‌های روسیه در آمریکای لاتین

دانیل اورتگا (Daniel Ortega)، رئیس جمهور نیکاراگوئه، تمایل ویژه‌ی خود را به دسته‌بندی‌های مربوط به دوران جنگ سرد پنهان نمی‌کند. به دنبال جنگ روسیه و گرجستان، نیکاراگوئه تنها کشور جهان بود که آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخت. کارگردان پنهان داستان (مسکو) البته از این وضعیت خوشنود است.

رئیس‌جمهور بولیوی اوو مورالس (Evo Morales)، در تلاش برای بازنویسی قانون نحوه‌ی توزیع سرمایه به سود حامیان فقیرش که در منطقه‌های مرتفع‌ (highlands) زادگاهش زندگی می‌کنند است. هاله‌ای از درگیری‌های قومی این منطقه‌ها با مرکزیت شهر کوچابامبا (Cochabamba) را از منطقه‌های پایین‌دست (lowlands) ثروتمندتر و اروپایی‌تر جدا می‌کند. بولیوی در آستانه‌ی بروز یک جنگ داخلی تمام و عیار است، شرایطی که به شدت دخالت‌های خارجی از آن نوع که در دوران جنگ سرد دیدیم را ترغیب می‌کند. چندی نخواهد گذشت که سرفصل روزنامه‌های پرتیراژ جهان، به عکس‌های کوچابامبایی‌های کلاشینکوف به دست در حالی که شعارهای تند ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی می‌دهند، مزین شود.

کارتل‌های مواد مخدر در مکزیک، بسیار نیرومندتر از نمونه‌های چند دهه‌ی قبل خود شده‌اند. قدرت مخرب این کارتل‌ها اختیار عمل ویژه‌ای به روس‌ها می‌دهد و دستشان را برای طراحی سناریوهای مطلوب باز می‌گذارد.

وضعیت روسیه در ونزوئلا هم جالب توجه است. هوگو چاوز (Hugo Chavez) رئیس‌جمهور این کشور، دارای افکار ضدآمریکایی‌‌ای است که چندین مرحله از تندروترین تبلیغات‌چی‌های روس هم افراطی‌تر به نظر می‌رسد. چاوز به بمب‌افکن‌های استراتژیک روسیه اجازه‌ی حضور در خاک ونزوئلا را داده و سفیر آمریکا را نیز اخراج کرده است. با نگاهی به نقشه‌ی منطقه می‌توان به سادگی فهمید که ونزوئلا نسبت به گرانادا، پایگاه به مراتب موثرتری برای تهدید کانال پاناما خواهد بود.

همین‌طور چاوز بارها تمایل خود را برای دخالت نظامی در درگیری‌های بولیوی و همین‌طور حمایت از قاچاق اسلحه -از طریق روابطی که با فارک (FARC) دارد- اعلام کرده است. شبکه‌های قاچاق اسلحه و مواد مخدر به راحتی می‌توانند از فرصت‌های قدیم و جدیدی که در ونزوئلا فراهم است بهره جویند و این واقعیت از چشم روس‌ها پنهان نخواهد ماند.

چالش‌های نوین روسیه در آمریکای لاتین

البته همه‌ی تحولات آمریکای لاتین پس از دوران جنگ سرد به سود روسیه تمام نشده است. مثلا کوبا دیگر مثل سابق کورکورانه از روسیه حمایت نمی‌کند. به دنبال طوفان در کوبا، کمک‌های امدادی روسیه حرکتی برای ایجاد گشایشی در ارتباطات بود. کوبا به وضوح مردد است: در حالی‌که کاسترویسم همراه با کاستروی پیر در بستر مرگ است و بزرگ‌ترین بازار جهان درست در یک قدمی مرزهای کوبا قرار دارد، البته که کوبایی‌ها با چند پشیز ناقابل به سوی روسیه جذب نخواهند شد. در زمان شوروی، کوبا به ازای اتحادی که با روسیه داشت، سوبسید‌ها و حمایت‌های مالی فراوانی دریافت می‌کرد. چند محموله‌ی هوایی آذوقه برای طوفان‌زدگان کوبایی‌ها به هیچ عنوان تطمیع‌کننده نیست. هنوز مشخص نیست، روس‌ها چقدر باید برای جلب توجه کوبایی‌ها هزینه‌ی «دلاری» کنند.

وضعیت برزیل هم البته برای روس‌ها چندان مطلوب نیست. حکومت مرکزی برزیل دیگر مثل قبل منفعل و ضعیف نیست. برزیل به سرعت به یک قدرت صنعتی تبدیل می‌شود و شرکت نفتی پتروبراس (Petroleo Brasileiro) هم به مراتب از هر شرکت روسی که تاکنون در آمریکای لاتین حضور یافته، موفق‌تر است.

برزیل به عنوان قدرت صنعتی در حال ظهور، نفوذ خود را در کشورهای همسایه‌اش اروگوئه، پاراگوئه، بولیوی و حتی رقبای‌ منطقه‌ایش یعنی ونزوئلا و آرژانتین گسترش می‌دهد. فقط کشورهایی که قدرت و کنترل نامحسوس و ضعیفی روی مرزهای خود و کشورهای همسایه‌شان دارند، از دخالت‌ها و حمایت‌های روسیه حمایت می‌کنند. برزیل دیگر چنین کشوری نیست و مسلما از موش‌دوانی‌های روسیه در مجاورت مرزهایش چندان خوشنود نخواهد شد.

در هفت‌ قسمت «نگاه استراتژیک» تضاد منافع ریشه‌ای آمریکا و روسیه را تحلیل کردیم و دیدیم که روسیه چگونه با پی‌گیری سه تاکتیک مهم در منطقه‌ی آمریکای لاتین، تلاش می‌کند قدرت دوربرد آمریکا در اوراسیا و پیرامون مرزهایش را منحرف و محدود کند.

در آینده‌ی بحث‌های نگاه استراتژیک، به سایر موضوعات و نقاط دیگر جهان خواهم پرداخت.

مطالعه‌ی دقیق نوشته‌های قبل به درک بهتر این نوشته کمک می‌کند:

  1. روسیه به مثابه یک قلب تپنده
  2. آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای
  3. چگونه روسیه می‌تواند هژمونی آمریکا را هدف قرار دهد؟
  4. مثلث قدرت هوایی چیست و چرا آمریکا از تشکیل آن می‌ترسد؟ (شرح تاکتیک اول روسیه در آمریکای لاتین)
  5. مواد مخدر، اسلحه‌ای ارزان و موثر در خدمت روسیه
  6. روسیه پایداری داخلی آمریکا را هدف قرار می‌دهد
  7. نگاه استراتژیک: روسیه در آمریکای لاتین – فرصت‌ها و چالش‌ها

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک: روسیه پایداری داخلی آمریکا را هدف قرار می‌دهد

این نوشته، ششمین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

خلاصه‌ی قسمت‌های قبل

در قسمت‌‌های قبل دیدیم که ریشه‌ی تضاد منافع آمریکا و روسیه به اختلاف اساسی میان استراتژی‌های این دو کشور باز می‌گردد. آمریکا متمایل به حفظ برتری «کنترل قاره‌ای» است و به این منظور با استراتژی گسترش‌طلبانه‌‌ی روسیه که تلاش دارد با بلعیدن کشورهای همسایه‌‌ی خود یک لایه‌ی حایل دفاعی پیرامون خود به وجود آورد مقابله می‌کند. همین‌طور دیدیم که کشورهای آمریکای لاتین به تنهایی نمی‌توانند تهدیدی برای آمریکا محسوب شوند، اما در صورت حضور یک قدرت از نیمکره‌ی شرقی می‌توانند به اهرم فشار خطرناکی بر ضد منافع آمریکا تبدیل شوند. به این ترتیب روسیه برای خنثی کردن قدرت فرامرزی آمریکا تلاش می‌کند بحران‌هایی دور از مرزهای خود برای آمریکا به وجود آورد و بخش قابل توجهی از تلاش‌هایش را در منطقه‌ی آمریکایی لاتین متمرکز کرده است و خواهد کرد. در ادامه دو تاکتیک مهم روسیه در منطقه‌ی آمریکای لاتین را بررسی کردیم که عبارت بودند از تلاش روسیه برای به خطر انداختن «دسترسی دریایی ایالات متحده‌ی آمریکا» از طریق تشکیل‌ مثلث قدرت هوایی در منطقه‌ی «کوبا، گرانادا،نیکاراگوئه» (یا نقاطی مشابه) و حمایت روسیه از تولید و انتقال مواد مخدر به ایالات متحده‌ی آمریکا. در ادامه، سومین تاکتیک روسیه در آمریکای لاتین را بررسی می‌کنیم.

روسیه در جستجوی ناپایدار کردن مکزیک

سومین تاکتیک مهم روسیه در منطقه‌ی آمریکای لاتین و مرکزی برای مقابله با قدرت دوربرد آمریکا، امنیت و ثبات اجتماعی این کشور را به صورت مستقیم نشانه می‌گیرد، اما حوزه‌ی عملیاتی این تاکتیک تقریبا به صورت کامل در کشور مکزیک است. کشور مکزیک با بیش از صد میلیون نفر جمعیت و اقتصاد دارای رشدی که همزمان به اقیانوس‌های اطلس و آرام دسترسی دارد تنها کشوری در نیم‌کره‌ی غربی است که دست‌کم از لحاظ تئوری (شاید هم به سختی بشود گفت به صورت اجتناب‌ناپذیری) می‌تواند سلطه‌ی ایالات متحده‌ در قاره‌ی آمریکای شمالی را به خطر بیاندازد.

در دوران جنگ سرد دستگاه‌ جاسوسی شوروی توجه ویژه‌ای به مکزیک داشت که با هدف ایجاد بحران‌های مزمن و ماندگار (chronic problems) برای آمریکا انجام می‌شد. در واقع پایگاه عملیاتی کا‌گ‌ب‌ (K.G.B) در مکزیکوسیتی، بزرگترین پایگاه این سازمان در جهان بود (و هنوز هم هست). کا‌گ‌ب در ایجاد ناآرامی‌ها و شورش‌های سال 1968 در مکزیکوسیتی نقش قابل توجهی بازی کرد. اگر چه این ناآرامی‌ها در سرنگون ساختن دولت وقت ناموفق بود، به خوبی میزان نفوذ دستگاه‌ جاسوسی روسیه در مکزیک را نشان می‌دهد.

مشکلات امنیتی‌ای که حضور کشور متخاصمی به بزرگی مکزیک در آن‌سوی مرزهای جنوبی ایالات متحده می‌تواند ایجاد کند هم واضح هستند و هم بسیار خطرناک.

مانند تاکتیک دوم روسیه یعنی «تسهیل تزریق مواد مخدر به جامعه‌ی آمریکا» که تصادفا با حضور در مکزیک نیز هم‌پوشانی دارد، انتظار می‌رود در سال‌های آینده روسیه تلاش جدی در راستای ناپایدار کردن مکزیک انجام دهد. اما باید توجه داشت،‌ با وجودی که حضور یک دولت مکزیکی ضدآمریکایی هدف روس‌هاست، تنها گزینه‌ی آن‌ها نیست. مافیاهای موادمخدر در مکزیک چنان قدرتمند شده‌اند که عملا کنترل و نفوذ دولت مکزیک روی بخش‌های بزرگی از مکزیک زیر سئوال رفته است. سقوط حاکمیت مرکزی مکزیک حتی بدون دخالت روسیه هم موضوعی دور از ذهن نیست. کافی است شبیه همان کاری را که شوروی با گروه‌های شبه‌نظامی ضدآمریکایی انجام داد، روسیه با مافیاهای مواد مخدر مکزیک انجام دهد تا حیات دولت مکزیک رسما به پایان برسد.

مکزیک آشوبی، آمریکا را به آشوب می‌کشاند

از این نکته هم نباید غافل شویم که یک مکزیک از هم پاشیده و ملوک‌الطوایفی (a failed Mexico) برای ایالات متحده بسیار خطرناک‌تر از یک مکزیک یک‌پارچه ولی ضدآمریکایی (hostile united Mexico) است. یک مکزیک مقتدر ضدآمریکایی را می‌توان ترساند، می‌توان تحریمش کرد و حتی می‌توان به آن حمله‌ی نظامی کرد و به صورت موثری تحت کنترل درآورد. اما یک مکزیک فروپاشیده را چکار می‌توان کرد؟ یک مکزیک فروپاشیده هیچ محدودیتی برای جریان سیال مواد مخدر به آمریکا ایجاد نخواهد کرد. مرزهای مکزیک و آمریکا آشوبی (chaotic) می‌شود و عواقب داستان از مواد مخدر هم فراتر می‌رود. یکی از بزرگ‌ترین شرکای تجاری ایالات متحده‌ی آمریکا تبدیل به یک منطقه‌ی بی‌قانون ملوک‌الطوایفی می‌شود که بی‌نظمی و آشوب از آن به آمریکا نشت خواهد کرد.

برای روس‌ها چندان فرقی نمی‌کند که مکزیک تبدیل به یک حاکمیت یک‌پارچه‌ی ضدآمریکایی شود یا این‌که به یک «غول آشوب‌زده» بدل گردد. در هر دو حالت بحرانی عظیم برای ایالات متحده‌ی آمریکا به وجود خواهد آمد که هیچ منبع مالی یا نظامی‌ای نمی‌تواند به سرعت یا سادگی آن را حل کند.

ناپایدار کردن مکزیک تاکتیک مهم روسیه برای ایجاد مشکلات عظیم برای آمریکا

تاکتیک‌های روسیه در آمریکای لاتین ارزان و موثر است

مطمئن باشید تصادفی نیست که روس‌ها از «هم اکنون» در حال برنامه‌ریزی برای ایجاد مشکلات عظیم غیرقابل حل برای آمریکا هستند، همان‌طور که در شرح سه تاکتیک مهم روسیه در آمریکای لاتین دیدیم و بررسی کردیم. درک بهره‌وری اقتصادی یا تحلیل سود و زیان گزینه‌های روسیه در آمریکای لاتین، نیازی به نبوغ ندارد:

تهدید دسترسی دریایی ایالات متحده‌ی آمریکا (تاکتیک اول روسیه)، به دیپلماسی و چند بمب‌افکن و هواپیمای شکاری احتیاج دارد. تسهیل و تشویق تجارت مواد مخدر به آمریکا (تاکتیک دوم روسیه)، چند محموله اسلحه‌ و مقداری زیرکی لازم دارد. ناپایدار کردن کشوری با شرایط مکزیک امروز (تاکتیک سوم روسیه)، نیز نیازمند مقداری خلاقیت است. روسیه می‌تواند با صرف هزینه‌ی اندک روی تک‌تک این تاکتیک‌ها مانور دهد. اما مقابله با اثرات آن‌ها هزینه‌ی غیرقابل اندازه‌گیری‌ای برای ایالات متحده‌ی آمریکا دربرخواهد داشت. روسیه، استراتژی آمریکا مبنی بر محدودسازی مرزهایش (containment) را به شیوه‌ای موثر و معکوس پاسخ می‌دهد.

در قسمت بعدی نگاه استراتژیک نگاهی گذرا خواهیم انداخت به وضعیت فعلی آمریکای لاتین و حضور روسیه در آن.


مطالعه‌ی دقیق نوشته‌های قبل به درک بهتر این نوشته کمک می‌کند:

  1. روسیه به مثابه یک قلب تپنده
  2. آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای
  3. چگونه روسیه می‌تواند هژمونی آمریکا را هدف قرار دهد؟
  4. مثلث قدرت هوایی چیست و چرا آمریکا از تشکیل آن می‌ترسد؟ (شرح تاکتیک اول روسیه در آمریکای لاتین)
  5. مواد مخدر، اسلحه‌ای ارزان و موثر در خدمت روسیه

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

رسانه‌ها، بحران مالی و فیدبک مثبت

بنا «به دلایلی» که در این‌مقال نمی‌گنجد تراز ارزش (equity) بیشتر بانک‌ها یا موسسات مالی بزرگ منفی می‌شود، یعنی تعهداتشان (liabilities) از دارایی‌هایشان (assets) پیشی می‌گیرد.

کم‌کم خبر به عده‌ای از مردم می‌رسد و آن‌ها را نگران می‌کند. به خود می‌گویند در صورتی که تراز ارزش بانک منفی شده باشد، یعنی من نمی‌توانم به آن اعتماد کنم،‌ چون بانک ممکن است ورشکست شود و در صورت ورشکسته شدن حتی اگر تمام دارایی‌هایش را هم تبدیل به پول نقد کند (liquidize) باز هم نمی‌تواند همه‌ی تعهداتش را پرداخت کند. من دوست ندارم در میان کسانی باشم که نمی‌توانند پولشان را از حسابشان در بانک بگیرند. پس بهتر است هر چه زودتر پولم را از بانک خارج کنم.

این افراد پولشان را از بانک‌ها خارج می‌کنند. نقدینگی بانک به سرعت شروع به کاهش یافتن می‌کند و چیزی نمانده که به صفر برسد. اگر نقدینگی بانک به صفر برسد، بانک مجبور است برای پرداخت پول سپرده‌ی مشتریان، شروع به فروختن دارایی‌هایش کند و پس از آن هم چاره‌ای ندارد جز این‌که اعلام ورشکستگی کند. مشکل این‌جاست بانک برای جبران کسری نقدینگی‌اش وام هم نمی‌تواند بگیرد، چون بانک‌ها و موسسات دیگر هم دچار همین مشکل هستند: «کمبود ناگهانی نقدینگی»!

اخبار دهان به دهان می‌گردد. تعداد بیشتری از مردم از بحران نقدینگی بانک‌ها با خبر می‌شوند. بی‌اعتمادی مثل یک بیماری مسری از فرد به فرد منتقل می‌شود. افراد بیشتری به بانک‌ها هجوم می‌آورند که پول‌هایشان را قبل از این‌که بانک ورشکسته شود از حساب‌هایشان خارج کنند.

بی‌اعتمادی گسترش فراگیر می‌یابد. موضوع دیگر رازی در میان خواص نیست و همه‌ در کوچه و بازار درباره‌اش حرف می‌زنند. حتی بی‌خبرترین افراد هم وقتی اخبار رادیو و تلویزیون را گوش می‌دهند ممکن نیست به اندازه‌ی کافی «نگران نشوند». همه جا صحبت از بحران مالی است، صحبت از ورشکسته شدن بانک‌ها و موسسات مالی بزرگ است، صحبت از این است که دولت با تزریق نقدینگی به بازار بانک‌ها را خریداری نماید. همه‌ی این حرف‌ها در رسانه‌ها زده می‌شود که مردم را آرام‌تر کنند، اما همزمان با اطلاع‌رسانی و آگاهی تعداد بیشتری از مردم از بحران مالی، موج نگرانی و بی‌اعتمادی گسترش بیشتری می‌یابد و هجوم مردم به بانک‌ها سرعت بیشتری می‌گیرد. اطلاع‌رسانی در رسانه‌ها فیدبک مثبت ایجاد شده را تشدید می‌کند.

و به این ترتیب شدت گرفتن «بحران مالی» با تشکیل فیدبک مثبت شدیدتر می‌شود (از علت ریشه‌ای بروز آن بگذریم):

  1. کاهش تراز ارزش بانک‌ها یا موسسات مالی (بنا به دلایلی)
  2. بی‌اعتمادی نسبی مردم
  3. هجوم مردم به بانک‌ها برای نجات دادن سرمایه‌هایشان قبل از آن‌که بانک ورشکست شود
  4. کاهش شدید نقدینگی بانک‌ها و موسسات مالی
  5. تلاش رهبران مالی و سیاسی کشور(ها) برای کنترل بحران
  6. تلاش در سطح رسانه‌ای برای پوشش خبری بحران
  7. آگاهی بخش بزرگ‌تری از مردم و شدت گرفتن  2

به عبارت دیگر «پوشش گسترده‌ی رسانه‌ای» همچون فیدبک مثبت عظیمی باعث افزایش اطلاع مردم از عمق بحران و دامن زدن به نگرانی‌هایشان می‌شود که به نوبه‌ی خود هجوم آن‌ها به بانک‌ها و در واقع بحران مالی را تشدید می‌کند.

فیدبک مثبت، ورودی سیستم را در راستای افزایش تغییرات خروجی سیستم تغییر می‌دهد. بر خلاف فیدبک منفی که ورودی سیستم‌ را در راستای کاهش تغییرات خروجی سیستم تغییر می‌دهد.

هیچ سیستم کنترلی با فیدبک مثبت نمی‌تواند برای مدت طولانی پایدار بماند. فیدبک مثبت در صورتی که ادامه یابد تقریبا همواره بعد از گذشت «زمان کافی» به انفجار یا فروپاشی سیستم ختم می‌شود.

اکوسیستم‌های مالی (نهادهای مالی+نهادهای سیاسی+رسانه‌ها+اقتصاد به معنای عام‌تر+مردم+…) نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

نکته: این نوشته سعی ندارد ریشه‌های به وجود آمدن «بحران مالی اخیر» در آمریکا و جهان را توضیح دهد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک: مواد مخدر به مثابه سلاحی فلج کننده

این نوشته، پنجمین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

خلاصه‌ی قسمت‌های قبل

در قسمت‌‌های قبل دیدیم که ریشه‌ی تضاد منافع آمریکا و روسیه به اختلاف اساسی میان استراتژی‌های این دو کشور باز می‌گردد. آمریکا متمایل به حفظ برتری «کنترل قاره‌ای» است و به این منظور با استراتژی گسترش‌طلبانه‌‌ی روسیه که تلاش دارد با بلعیدن کشورهای همسایه‌‌ی خود یک لایه‌ی حایل دفاعی پیرامون خود به وجود آورد مقابله می‌کند. همین‌طور دیدیم که کشورهای آمریکای لاتین به تنهایی نمی‌توانند تهدیدی برای آمریکا محسوب شوند، اما در صورت حضور یک قدرت از نیمکره‌ی شرقی می‌توانند به اهرم فشار خطرناکی بر ضد منافع آمریکا تبدیل شوند. به این ترتیب روسیه برای خنثی کردن قدرت فرامرزی آمریکا تلاش می‌کند بحران‌هایی دور از مرزهای خود برای آمریکا به وجود آورد و با توجه به سیستم‌ جاسوسی قدرتمند خود، بخش قابل توجهی از تلاش‌هایش را در منطقه‌ی آمریکایی لاتین متمرکز کرده است و خواهد کرد. به علاوه در قسمت قبل دیدیم که تلاش برای به خطر انداختن «دسترسی دریایی ایالات متحده‌ی آمریکا» از طریق تشکیل‌ مثلث قدرت هوایی در منطقه‌ی «کوبا، گرانادا،نیکاراگوئه» (یا نقاطی مشابه) یکی از تاکتیک‌های مهم روسیه برای پخش کردن قدرت دوربرد آمریکاست.

مواد مخدر، اسلحه‌ای ارزان و موثر در خدمت روسیه

دومین تاکتیک مهم روسیه در منطقه‌ی آمریکای لاتین که به منظور رویارویی غیرمستقیم با ایالات متحده و ایجاد بحران برای این کشور و در نتیجه پخش کردن قدرت دوربرد آن انجام می‌شود، تسهیل تولید و توزیع مواد مخدر (drug facilitation) است. طبیعی است اجرای این تاکتیک به مراتب پیچیده‌تر از تاکتیک «تلاش برای رسیدن به مثلث قدرت هوایی» است که قبلا شرح دادیم.

آمریکای جنوبی اراضی گسترده و متنوعی دارد که به سختی ممکن است جذابیتی برای روس‌ها داشته باشند. بیشتر دولت‌های این منطقه، تولید کننده‌ی محصولات نسبتا پیش‌پا‌افتاده‌ی تجاری یا صنعتی (commodity providers) هستند، تقریبا از همان نوعی که شوروی سابق یا روسیه‌ی امروز چنین است، بنابراین از لحاظ اقتصادی این کشورها رقبای روسیه محسوب می‌شوند. از لحاظ سیاسی نیز این کشورها می‌توانند به عنوان سنگرهایی برای پناه دادن نیروهای ضد-آمریکایی نقش بازی کنند. بنابراین کرملین هر جا بتواند از گرایش‌های ضدآمریکایی در این منطقه حمایت می‌کند. اما همان‌طور که قبلا هم توضیح دادیم، حتی اگر تمام کشورهای آمریکایی لاتین توسط دولت‌های ضدآمریکایی اداره شوند، چندان اهمیتی برای واشنگتن نخواهد داشت؛ چرا که این دولت‌ها چه به‌تنهایی و چه جملگی، تقریبا هیچ راهی برای به خطر انداختن منافع آمریکا را ندارند، البته به جز یک راه:

«تجارت مواد مخدر» جامعه‌ی آمریکا را از درون خالی می‌کند و هزینه‌های انبوهی به سیستم «تامین اجتماعی»، «قانون‌گذاری و اجرایی»، «بهداشت و درمان» و «بازرگانی» این کشور تحمیل می‌کند.

در دوران جنگ سرد،‌ روس‌ها با تولیدکنندگان و قاچاق‌چی‌های مواد مخدر روابط ویژه‌ای برقرار کرده بودند. از «فارک: نیروهای مسلح ارتش کلمبیا» (FARC: Revolutionary Armed Forces of Colombia) گرفته تا کشت‌کاران کوکائین در ارتفاعات بولیوی. البته شوروی به صورت مستقیم از کشت و تجارت مواد مخدر حمایت نمی‌کرد، اما از هر گروهی که از لحاظ «ایدئولوژیکی» مفید تشخیص می‌داد حمایت می‌کرد.

پیش‌بینی می‌شود در آینده روسیه چنان در این زمینه فعال شود که فعالیت‌های قبلی شوروی در قیاس با آن کمرنگ جلوه کند. بعد از فروپاشی شوروی، بسیاری از عوامل «سرویس امنیتی فدرال روسیه» (FSB) در جستجوی تامین منابع مالی جدید برای خود برآمدند. فراموش نکنیم سازمان‌های امنیتی-جاسوسی روسیه تقریبا به حال خود رها شده بودند و تنها بعد از سال 1999 بود که ولادیمیر پوتین رهبری دولت روسیه را به دست گرفت و به طور جدی به دستگاه‌های امنیتی و جاسوسی روسیه به عنوان اصلی‌ترین دارایی‌های دولت توجه کرد.

سقوط شوروی، تعداد بسیاری از ماموران امنیتی روسیه را که از قضا تجربه و دانش بسیار بالایی در زمینه‌ی قاچاق (smuggling) و جرائم سازماندهی‌شده (organized crime) داشتند را به مرکز چنین فعالیت‌هایی هدایت کرد. بعد از گذشت حدود یک دهه، بخش بزرگی از این عوامل (agents) مجددا به خدمت دولت روسیه بازگشته‌اند، با کوله‌باری از تجربه‌های پرخطر در بخش‌های نه چندان دوست‌داشتنی امور امنیتی یا جاسوسی. این افراد به طور جدی «منافع مالی شخصی» خود را در عملیات آینده‌ی روسیه در «آمریکای لاتین» دنبال می‌کنند.

روسیه، باندهای مواد مخدر و آمریکای لاتین

باندهای مواد مخدر احتیاجی به پول روس‌ها ندارند، اما برای عملیات خود به اسلحه و آموزش نیاز دارند که دقیقا با نقاط قوت روس‌ها هماهنگی دارد. واضح است که دخالت روسیه در این منطقه‌ها کاملا پنهانی و محرمانه است. مطمئنا روس‌ها زیرک‌تر از آن هستند که زیر دوربین‌های خبری سی‌ان‌ان و در اوج جنگ‌های داخلی بولیوی برای فارک‌ها (FARC) کشتی پر از اسلحه بفرستند. اما این مشکلی است که روس‌ها در حل آن‌ بسیار عالی هستند (قبلا توضیح دادیم سیستم جاسوسی و امنیتی روس‌ها بسیار با تجربه و نیرومند است) و به قولی پیراهن‌ها در این زمینه پاره کرده‌اند.

حمایت از تولید مواد مخدر و تسهیل قاچاق آن به ایالات متحده‌ی آمریکا برای روسیه کاری ساده و ارزان است. اما تاثیر منفی اقتصادی و اجتماعی آن بر جامعه‌ی آمریکا به حدی سنگین است که می‌توان از آن به عنوان یک عامل فشار مهم برای کنترل قدرت فرامرزی آمریکا یاد کرد. درست همین‌ نکته است که تاکتیک دوم روس‌ها در آمریکای لاتین را شکل می‌دهد.

در ادامه‌ی بحث‌های «نگاه استراتژیک» به شرح تاکتیک سوم روسیه در آمریکای لاتین خواهیم پرداخت، همین‌طور شرحی خواهیم داشت به وضعیت فعلی گرایشات متمایل به روسیه در آمریکای لاتین و مشکلاتی که روسیه برای اجرای تاکتیک‌هایش پیش‌رو دارد.

روسیه با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از باندهای تولید و قاچاق مواد مخدر در آمریکای لاتین، هزینه‌ی اقتصادی و اجتماعی سنگینی را بر جامعه‌ی آمریکا وارد می‌کند.

مطالعه‌ی دقیق نوشته‌های قبل به درک بهتر این نوشته کمک می‌کند:

  1. روسیه به مثابه یک قلب تپنده
  2. آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای
  3. چگونه روسیه می‌تواند هژمونی آمریکا را هدف قرار دهد؟
  4. مثلث قدرت هوایی چیست و چرا آمریکا از تشکیل آن می‌ترسد؟ (شرح تاکتیک اول روسیه در آمریکای لاتین)

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک‌: روسیه در جستجوی تهدید دسترسی دریایی آمریکا

این نوشته، چهارمین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

خلاصه‌ی قسمت‌های قبل

در قسمت‌‌های قبل دیدیم که ریشه‌ی تضاد منافع آمریکا و روسیه به اختلاف اساسی میان استراتژی‌های این دو کشور باز می‌گردد. آمریکا متمایل به حفظ برتری «کنترل قاره‌ای» است و به این منظور با استراتژی گسترش‌طلبانه‌‌ی روسیه که تلاش دارد با بلعیدن کشورهای همسایه‌‌ی خود یک لایه‌ی حایل دفاعی پیرامون خود به وجود آورد مقابله می‌کند. همین‌طور دیدیم که کشورهای آمریکای لاتین به تنهایی نمی‌توانند تهدیدی برای آمریکا محسوب شوند، اما در صورت حضور یک قدرت از نیمکره‌ی شرقی می‌توانند به اهرم فشار خطرناکی بر ضد منافع آمریکا تبدیل شوند. به این ترتیب روسیه برای خنثی کردن قدرت فرامرزی آمریکا تلاش می‌کند بحران‌هایی دور از مرزهای خود برای آمریکا به وجود آورد و با توجه به سیستم‌ جاسوسی قدرتمند خود، بخش قابل توجهی از تلاش‌هایش را در منطقه‌ی آمریکایی لاتین متمرکز کرده است و خواهد کرد.

مثلث قدرت هوایی چیست و چرا آمریکا از تشکیل آن می‌ترسد؟

شاید کهن‌سال‌ترین و دائمی‌ترین دغدغه‌ی سیاست‌گذاران آمریکایی موضوع «محدودیت دسترسی دریایی» (Naval Interdiction) بوده است. از لحاظ تاریخی پس از این‌که ایالات متحده‌ی آمریکا کنترل زمینی نواحی آمریکای شمالی را به دست آورد، مهم‌ترین تلاشش را بر کنترل همه‌ی شاه‌راه‌های دریایی‌ای که به آمریکایی شمالی منتهی می‌شوند متمرکز کرد. کلیدی‌ترین سیاست در این استراتژی، خنثی کردن «کوبا» بود. داشتن بزرگ‌ترین یا قدرتمندترین حضور دوربرد دریایی معنای بسیار اندکی دارد، اگر کوبا همزمان یک کشور متخاصم باشد و به پایگاه یکی از قدرت‌های نیمکره‌ی شرقی هم تبدیل شده باشد.

نواحی ساحلی ایالات متحده‌ی‌ آمریکا در خلیج مکزیک، نه تنها قلب صنعت انرژی این کشور هستند، بلکه به آمریکا اجازه می‌دهد که به عنوان یک عامل سیاسی و اقتصادی منسجم (unified polity and economy)  عمل کند. حوزه‌ی آب‌ریز رودهای اوهایو، میسوری و می‌سی‌سی‌پی به نیواورلئان و خلیج مکزیک منتهی می‌شود. قدرت اقتصادی این حوزه‌ها وابسته به دسترسی آن‌ها به کشتی‌رانی اقیانوسی (oceanic shipping) است. یک قدرت متخاصم مستقر در کوبا به سادگی می‌تواند «تنگه‌ی فلوریدا» (Straits of Florida) و کانال یاکاتان (Yucatan Channel) را ببندد، و خلیج مکزیک را به یک دریاچه‌ی بزرگ تبدیل کند.

با در نظر گرفتن واهمه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا از «محدودیت دسترسی دریایی»، شوروی سابق متوجه یک گنج استراتژیک دیگر در منطقه شده بود که بی‌تردید از دید روسیه نیز غافل نخواهد ماند: «کانال پاناما».

هم به دلایل اقتصادی و هم به دلایل نظامی، برای آمریکاییان به شدت سهل‌تر است که محبور به دور زدن قاره‌ی آمریکای جنوبی نباشند، به خصوص این‌که قدرت اقتصادی و نظامی آمریکا بر پایه‌ی «دسترسی و قدرت دریایی» (maritime power and access) بنا شده است.

روسیه در جستجوی ایجاد مثلث قدرت هوایی

در دوران جنگ سرد، روس‌ها روابط دوستانه‌ای با نیکاراگوئه برقرار کرده بودند. آن‌ها برای تحولات سیاسی متمایل به منافع خود در جزیره‌ی گرانادا واقع در دریای کارائیب نیز برنامه‌ریزی کرده بودند. مانند کوبا، این دو منطقه به تنهایی دارای اهمیت استراتژیک چندانی نیستند. اما آن‌ها (کوبا، گرانادا، نیکاراگوئه) را با هم در نظر بگیرید و به هر کدام یک پایگاه هوایی شوروی اضافه کنید و به مثلث قدرت هوایی شوروی/روسیه (triangle of Soviet airpower) می‌رسید که می‌تواند دسترسی به کانال پاناما را به مخاطره بیاندازد و همین‌طور دسترسی خلیج مکزیک به اقیانوس اطلس را تهدید کند.

این مثلث در تاریخ جنگ سرد هرگز به مرحله‌ی تشکیل و تثبیت نرسید و روسیه‌ی امروز هم می‌داند ایجاد آن شاید هرگز عملی نباشد. اما مطمئنا حرکت یا برنامه‌ریزی برای ایجاد آن را به عنوان تاکتیک موثری برای پخش کردن قدرت آمریکا و ضعیف‌تر ساختن تمرکز قدرت این کشور در منطقه‌ی اوراسیا و به خصوص مرزهای روسیه، در دستور کار قرار خواهد داد. تلاش روسیه برای برقراری ارتباطات صمیمانه با ونزوئلا یا کوبا و خبرهایی مانند «فرود بمب‌افکن‌های راهبردی روسیه در ونزوئلا» که ممکن است در نگاه اول چندان معنی‌دار به نظر نرسند را باید در راستای همین تاکتیک روسیه تحلیل کرد.

در ادامه‌ی بحث‌های نگاه استراتژیک، دو تاکتیک مهم دیگر روسیه در منطقه‌ی آمریکا لاتین به منظور پخش/تضعیف قدرت دوربرد آمریکا در پیرامون مرزهای روسیه را بررسی خواهیم کرد. پس از آن نگاهی خواهیم انداخت به گرایش‌های امروز منطقه‌ی آمریکای لاتین در قبال روسیه.

ایجاد مثلث قدرت هوایی روسیه می‌تواند دو شاهرگ مهم اقتصاد و قدرت آمریکا را به مخاطره بیاندازد: دسترسی خلیج مکزیک به اقیانوس اطلس و امنیت کانال پاناما

مطالعه‌ی دقیق نوشته‌های قبلی به درک بهتر این نوشته کمک می‌کند:

  1. روسیه به مثابه یک قلب تپنده
  2. آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای
  3. چگونه روسیه می‌تواند هژمونی آمریکا را هدف قرار دهد؟

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک: روسیه پاشنه‌ی آشیل آمریکا را نشانه می‌گیرد

این نوشته، سومین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

خلاصه‌ی قسمت‌های قبل

در قسمت‌ اول نگاه استراتژیک با عنوان «روسیه به مثابه یک قلب تپنده» دیدیم که کشور روسیه به لحاظ تاریخی برای حفظ امنیت خود مانند قلبی تپنده رفتار می‌کند: در دوران قدرت باز می‌شود و کشورها و منطقه‌های مجاورش را می‌بلعد و در دوران ضعف، این مناطق را از دست می‌دهد. در ادامه و در قسمت دوم تحت عنوان «آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای» اختلاف منافع آمریکا و روسیه را توضیح دادیم و دیدیم که آمریکا به دلیل این‌که تنها کشوری در جهان است که به طور موثری یک قاره‌ی کامل را کنترل می‌کند، مایل به حفظ این برتری خود از طریق جلوگیری از ظهور قدرت‌ بزرگی در اوراسیا است. به همین دلیل با تشکیل ائتلاف‌های مختلف در سراسر مرزهای روسیه، مانع از گسترش روسیه می‌شود. از این دیدگاه دیدیم که استراتژی امنیتی روسیه (ایجاد لایه‌های امنیتی و حایل پیرامون خود) کاملا در تضاد با استراتژی آمریکا در اوراسیا است.

در ادامه نگاهی می‌اندازیم به پاشنه‌ی آشیل آمریکا و روش‌هایی که روسیه برای فشار آوردن به آن در پیش خواهد گرفت (گرفته است).

چگونه روسیه می‌تواند هژمونی آمریکا را هدف قرار دهد؟

همه‌ی جبهه‌های رویارویی قدرت‌های بزرگ در اوراسیا (Eurasia) نیست. تا امروز، اعمال قدرت آمریکا در مرزهای روسیه،‌ این کشور را در وضعیت تدافعی قرار داده است. این وضعیت برای روسیه خطرناک است، چرا که دیر یا زود یا درگیر ناآرامی‌های داخلی می‌شود (گفتیم که روسیه دارای اقلیت‌های بسیار ناهمگون است) یا این‌که تنش‌ها به درگیری زمینی منجر خواهد شد (نمونه‌‌ی کوچکش را در گرجستان دیدیم). روسیه باید تلاش کند، قدرت ایالات متحده‌ی آمریکا را تا حد امکان پخش کند، به خصوص در رویداد‌هایی که از مرزهای روسیه دور باشند. اما روسیه در کدام نقطه‌ی جهان می‌تواند از نقطه‌‌ی ضعف آمریکا بهره جوید؟

به خاطر وضعیت جغرافیایی ایالات متحده، این کشور برتری خود را از طریق ایجاد ائتلاف‌هایی مبتنی بر منافع مشترک و دور از مرزهای خود به دست می‌آورد. همگنی نسبی و هماهنگی داخلی (internal U.S. harmony) در این کشور به حدی است که چندان نیازی به داشتن سیستم‌های جاسوسی یا امنیتی خیره کننده برای حفظ امنیت داخلی خود ندارد. برخلاف روسیه، آمریکا تعداد زیادی جمعیت نافرمان، خشمگین، فتح شده و ناهمگون که احتیاج به «سر جای خود نشانده شدن» داشته باشند ندارد. اما درست برعکس، روسیه برای حفظ ثبات داخلی کشورش، به بازوی امنیتی و جاسوسی نیرومند احتیاج دارد. دستگاه‌های جاسوسی روسیه در کوران «کنترل اقلیت‌های روسیه» چنان مهارت و تجربه‌ای به دست آورده‌اند که به جرات می‌توان گفت یکی از نقاط قدرت این کشور، بازوی جاسوسی نیرومند آن است.

اما هیچ‌ منقطه‌ای در جهان به اندازه‌ی «آمریکای لاتین» قدرت دستگاه‌های جاسوسی روسیه و ضعف نسبتی دستگاه‌های جاسوسی آمریکا را نشان نمی‌دهد.

به صورت سنتی ایالات متحده از ناحیه‌ی «حیاط خلوت»‌ (backyard) خود چندان احساس خطر نمی‌کند. آمریکای لاتین یک قاره‌ی توخالی است، از این لحاظ که فقط حاشیه‌های آن توسعه‌ی شهری یافته است. به خاطر همین موضوع‌ (نداشتن حمایت زمینی گسترده‌ی داخلی) هرگز نمی‌تواند به یک قدرت همبسته‌ی بزرگ (single hegemonic power) تبدیل شود. آمریکای مرکزی و نواحی جنوبی مکزیک نیز به شدت از لحاظ جغرافیایی شکسته و خرد هستند. مکزیک شمالی (مانند کانادا) به شدت از لحاظ اقتصادی به ایالات متحده وابسته است و بنابراین هرگز تقابل جدی با ایالات متحده‌ی آمریکا را در دستور کار خود قرار نخواهد داد.

با توجه به موارد ذکر شده، طبیعی است که ایالات متحده‌ی آمریکا «چندان» نگران باقی‌مانده‌ی نیمکره‌ی غربی (آمریکای مرکزی و لاتین) نباشد. اما وقتی یک قدرت خارجی بخواهد از این منطقه «بازدید» کند، داستان بسیار فرق می‌کند.

نقطه‌ی ضعف ایالات متحده در کجاست؟

از زمان «دکترین مونرو» (Monroe Doctrine) تاکنون، استراتژی آمریکا در قبال آمریکای لاتین بسیار ساده بوده است. در این منطقه، ایالات متحده از ناحیه‌ی هیچ قدرت محلی‌ای احساس خطر نمی‌کند، اما «به شدت» از ناحیه‌ی اتحاد یک قدرت‌ نیم‌کره‌ی شرقی (Eastern Hemispheric power) با قدرت‌های محلی در آمریکای لاتین احساس خطر می‌کند. کشورهای آمریکا لاتین، به خودی خود نمی‌توانند چندان آسیبی به منافع آمریکا برسانند، اما می‌توانند مانند یک اهرم عظیم توسط قدرت‌های نیم‌کره‌ی شرقی بر علیه قدرت آمریکا مورد استفاده قرار گیرند. این نکته، قانون مطلق حاکم بر نگاه ایالات متحده به آمریکای لاتین است.

با توجه به آن‌چه گفتیم، نتیجه‌گیری این‌که روسیه اصلی‌ترین تلاش‌هایش را در «کجای جهان» متمرکز خواهد کرد چندان دشوار نیست. کافی است نگاهی به تاریخ جنگ سرد بیاندازیم؛ تلاش‌های آینده‌ی روسیه نیز چندان متفاوت نخواهد بود. روسیه با در پیش گرفتن سه تاکتیک مهم در منطقه‌ی آمریکای لاتین، می‌تواند هژمونی آمریکا را به طور جدی به خطر بیاندازد.

در قسمت‌های بعدی «نگاه استراتژیک» این تاکتیک‌ها را تحلیل خواهیم کرد.

کشورهای آمریکای لاتین به تنهایی تهدیدی برای منافع آمریکا محسوب نمی‌شوند، اما حضور عامل سوم داستان را عوض می‌کند.

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

تحریم‌های جدید‌ آمریکا:هدف صنایع کشور

این پست نوشته‌ی دوست خوبم «چشم‌هایی که فکر می‌کنند» است که در بامدادی منتشر می‌شود. با سپاس فراوان از او که قبول کرد در این‌ رابطه مطلب کوتاهی بنویسد.

تحریم‌های مالی و تجاری موثر همیشه از طریق طرف‌های بالادست و دارای قدرت‌های انحصاری و «شبه کارتل» صورت می‌گیرد و تا قبل از رسیدن به چنین جایگاهی در بازار، اصولا «تحریم کردن» موضوعیت یا تاثیرگذاری ندارد.

در منظر خرد، شرکتی مانند «شرکت ملی نفت ایران» در بازار محدود داخلی، توانایی این را دارد که هر یک از شرکت‌های پیمانکاری داخلی طرف قراردادش را به خاطر کوتاهی از انجام تعهدات درج شده در متن قرارداد تنبیه کند. به عنوان مثال شرکت نفت می‌تواند نام پیمان‌کار متخلف را در «فهرست سیاه» قرار دهد و از انعقاد قراردادهای بعدی با آن شرکت جلوگیری کند. در صورتی که پیمان‌کار به دادگاه‌های صالحه شکایت برد و دادگاه حکم مثبت به نفع او صادر کند، امکان «رفع اثر» از او وجود دارد. اما با توجه به انحصاری بودن بازار داخلی صنعت نفت و انرژی، شرکتی که نامش (حتی برای مدت کوتاهی) در فهرست سیاه شرکت نفت درج شده باشد و «انگ خورده» باشد تا وقتی که بتواند تغییر نام یا فعالیت داده و حایز امتیاز لازم برای این‌که در زمره‌ی پیمان‌کاران با صلاحیت صنعت نفت قرار گیرد، فرصت زیادی از دست خواهد داد و در نتیجه احتمالا از هستی ساقط می‌شود.

آمریکا شرکت‌های صاایران، صنایع الکترونیک شیراز، صنایع مخابرات ایران و چند شرکت دیگر را هم به فهرست اضافه کرد.
آمریکا شرکت‌های صاایران، صنایع الکترونیک شیراز، صنایع مخابرات ایران و چند شرکت دیگر را تحریم کرد.

از نگاه کلان‌تر، تحریم‌های اقتصادی و مالی آمریکا نیز (با اندکی تفاوت) همان محتوا را در بردارد، یعنی کشوری که از سوی آمریکا تحریم شود، در حیطه‌هایی که وابسته‌ به بازارهای انحصاری یا فن‌آوریهای انحصاری است به راحتی ضربه‌پذیر خواهد بود و تا وقتی که بتواند استراتژی تقابلی مناسب اتخاذ کند، بایستی تاوان سنگینی بابت تحریم‌ها بپردازد.

در صنعت نفت و گاز و انرژی، به جز بحث نیروی انسانی و بخش‌هایی مانند ابنیه و بعضی سازه‌های فرایندی نسبتا ابتدایی، انحصار فن‌آوری در اختیار کشور آمریکا و هم پیمانان آن است که برای چنین روزهایی به کار می‌آیند و به راحتی یک مشتری بالقوه مانند ایران را با کوچکترین اشاره‌ی برادر بزرگ‌تر کنار می‌گذارند. حتی کمپانی‌هایی مانند توتال که امروز عمده‌ی سود ناشی از سرمایه‌گذاری را در ایران به جیب زده‌اند به راحتی به اردوی برادر بزرگ‌تر خواهند پیوست.

چند روز پیش خزانه‌داری آمریکا  6 شرکت ایرانی وابسته به «صنایع نظامی ایران» را در فهرست تحریم‌های یک جانبه‌ی آمریکا قرار داد. شرکت‌های «صنایع الکترونیک ایران یا صاایران»، «صنایع الکترونیک شیراز»، «صنایع مخابرات ایران» و … نیز در شمار شرکت‌های تحریم شده هستند.

اگر چه شاید در نگاه اول واضح نباشد و به نظر برسد که تحریم این شرکت‌ها فقط محدودیت‌هایی برای صنایع نظامی ایجاد می‌کند، اما این تحریم‌ها، عملا حوزه‌ی تاثیر تحریم‌های آمریکا را به صنایع داخلی و بازارهای داخلی ایران می‌کشاند. این شرکت‌ها معمولا به جز فرایندهای عملیاتی خودشان، تامین‌کننده‌ی بسیاری از خدمات «فنی- مهندسی» برای بخش‌های مختلف صنعت نیز هستند (بعضا حتی نقش کلیدی دارند). به عنوان نمونه در بحث «کالیبراسیون ادوات و ابزاردقیق» مرجع اصلی در ایران شرکت «صاایران» است که پس از تعمیرات اساسی یا دوره‌های بازرسی بایستی با صدور گواهی‌نامه‌های اعتبار کالیبراسیون، مجوز راه‌اندازی یا ادامه‌ی‌ کار بسیاری از صنایع را صادر سازد. بدون تامین قطعات دستگاه‌های تست و آزمون صحت کالیبراسیون این شرکت، عملا بخش بزرگی از صنایع کشور نخواهند توانست مطابق استانداردهای تثبیت شده‌ی صنعتی به کار خود ادامه دهند و در نتیجه‌ به تدریج وادار به توقف همکاری خود با صنایع بین‌المللی (حتی آن‌ها که ایران را تحریم نکرده‌اند) خواهند شد.

به دنبال تحریم‌‌های پی‌درپی به ظاهر بی‌اهمیت ولی در واقع «زیربنایی و دامن‌گیر» متاسفانه باید منتظر تبعات بسیار ناگوارتری باشیم. البته به نظر می‌رسد به اعتقاد ««برخی»» از ««مسئولان رده‌ی بالای کشور»»، این تحریم‌ها هیچ تاثیری بر اقتصاد ایران ندارد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

نگاه استراتژیک: ریشه‌ی تضاد آمریکا و روسیه در کجاست

این نوشته، دومین مطلب از سری پست‌هایی است که تحت عنوان «نگاه استراتژیک» نگاشته می‌شود. در «نگاه استراتژیک» سعی می‌کنم کوتاه بنویسم تا مطالب راحت‌تر خوانده شوند، همین‌طور در این نوشته‌ها از بیان نظرات شخصی‌ام پرهیز می‌کنم و نقل قول می‌کنم از مطالب تهیه‌ شده توسط تحلیل‌گران حرفه‌ای و بی‌طرف. بنابراین این نوشته‌ها قبل از این‌که نظرات من باشند، نتیجه‌ی تحلیل حرفه‌ای‌ترین موسسات دنیا هستند و در میان انبوه اطلاعات و تفسیرهای «غیردقیق» یا «غیرمستند» یا «تحریف شده» یا «ایدئولوژیک»، خواندن آن‌ها می‌تواند بسیار روشن‌گر باشد.

اولین سری مجموعه‌ی نگاه استراتژیک با استفاده از مقاله‌ها و تحلیل‌های «استراتفور» که گاه و بی‌گاه به دستم می‌رسد نوشته شده است. اصل مقاله‌ها اغلب طولانی هستند، بنابراین آن‌ها را به قسمت‌های کوتاه‌تر تفکیک می‌کنم و سعی می‌کنم هر کدام استقلال معنایی خود را حفظ کند.

در قسمت اول نگاه استراتژیک با عنوان «روسیه به مثابه یک قلب تپنده» دیدیم که کشور روسیه به لحاظ تاریخی برای حفظ امنیت خود مانند قلبی تپنده رفتار می‌کند: در دوران قدرت باز می‌شود و کشورها و منطقه‌های مجاورش با می‌بلعد و در دوران ضعف، این مناطق را از دست می‌دهد.

در ادامه نگاهی می‌اندازیم به ریشه‌ی تضاد میان آمریکا و روسیه و روش‌هایی که آمریکا (و دیگران) برای کنترل روسیه در پیش گرفته‌اند.

آمریکا: تلاشی مستمر برای حفظ کنترل قاره‌ای

کشورهای همسایه‌ی روسیه، مسکو را دوست ندارند. درک این واقعیت، با توجه به سیاست امنیتی روسیه (ایجاد لایه‌ی حایل از طریق کنترل کشورهای نزدیک) که با گرایش این کشور به توسعه همراه است و همین‌‌طور سیاست داخلی روسیه که مبتنی بر ایجاد ترس و ترور است (برای جلوگیری از قدرت گرفتن گروه‌های متنوع و گسترده‌ی اقلیت) چندان دشوار نیست.

بخش بزرگی از تاریخ غرب پیرامون تشکیل یا تحول ائتلاف‌های (coalitions) مختلف برای کنترل کردن «نقاط ضعف امنیتی»‌ روسیه شکل گرفته است.

به طور خاص درباره‌ی «ایالات متحده‌ی آمریکا»، ریشه‌ی این موضوع به مساله‌ی «کنترل قاره‌ای» باز می‌گردد. آمریکا تنها کشوری در جهان است که عملا «یک قاره‌‌ی کامل» را به صورت موثر تحت کنترل خود دارد. در این قاره‌، مکزیک و کانادا بسیار محتاط هستند (به خاطر حساب بردن از آمریکا)  و استقلال عمل اندکی دارند. (البته کشور استرالیا نیز یک قاره‌ی کامل را کنترل می‌کند، اما با توجه به این‌که حدود 85 درصد خاک این کشور غیرقابل استفاده است، شاید از لحاظ جغرافیایی دقیق‌تر باشد که استرالیا را نه یک قاره‌، که مجمع‌الجزایری که با پل‌هایی طولانی به هم متصل شده‌، تلقی کنیم.) این واقعیت، امتیاز بزرگی برای ایالات متحده محسوب می‌شود. نه تنها این کشور دارای بازار داخلی عظیمی است، بلکه توانایی این را دارد که بدون هراس از «حمله‌ از پشت سر» در نقاط دوردست اعمال قدرت کند. نیروهای آمریکایی می‌توانند تقریبا با تمام توان در عملیات تهاجمی شرکت کنند، در حالی که سایر رقبای اوراسیایی (Eurasia) «ایالات متحده»، همواره باید بخش قابل توجهی از نیروهای خود را صرف محافظت در برابر هجوم همسایه‌هایشان کنند.

تنها چیزی که ممکن است برتری «کنترل قاره‌ای» (و امنیت) ایالات متحده‌ی آمریکا را تهدید کند، ظهور یک «قدرت همبسته‌ی» (hegemon) اوراسیایی‌ است. در طول 60 سال گذشته، روسیه (یا شوروی) تنها پیکره‌ای بوده است که امکان این را داشته که به چنین قدرتی تبدیل شود؛ البته به خاطر پهنه‌ی جغرافیایی خود.

استراتژی آمریکا برای مواجهه (یا پیشگیری)‌ از ظهور چنین قدرتی ساده است: «حبس‌سازی» (containment) یا ایجاد شبکه‌ای از متحدان برای جلوگیری از نفوذ و توسعه‌ی سیاسی، اقتصادی یا نظامی روسیه. واضح‌ترین مصداق این استراتژی ناتو (NATO) است، اما سیاست تفکیک یا فاصله‌اندازی میان روسیه و چین (Sino-Soviet split) شاید پیچیده‌ترین مصداقش باشد.

سیاست «حبس‌سازی» ایجاب می‌کند که آمریکا با هر گام روسیه برای خروج از «حبس» مقابله کند: آمریکا این‌کار را با تشکیل ائتلاف‌های جدید (new coalitions) در نقاطی که روسیه قصد گسترش دارد، انجام می‌دهد. جنگ کره یا ویتنام – هر دو متعلق به حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوره‌های تاریخ آمریکا – مصداق‌های چنین استراتژی‌ای بوده‌اند. «حمایت هوایی از برلین» (Berlin Airlift) یا حمایت از شبه‌نظامیان اسلام‌گرا در افغانستان (که بعدها تبدیل به القاعده‌ شدند) نیز از نمونه‌های همین استراتژی آمریکا در برابر تلاش روسیه برای خروج از «حبس» بوده‌اند.

همانطور که قبلا دیدیم، روسیه مانند یک قلب تپنده عمل می‌کند که در مواقع قدرت تمایل به باز شدن (بلعیدن منطقه‌های مجاور) دارد. جنگ اخیر در گرجستان به سادگی نشانه‌ی اولین تلاش‌های «روسیه‌ی در حال ظهور» برای «باز شدن‌» و گسترش ناحیه‌ی حایل امنیتی (security buffer) پیرامون خود و طبق ذهنیت کرملین، خروج از پیله‌ای که قدرت‌های دیگر بعد از جنگ سرد به دور روسیه بافته‌اند، محسوب می‌شود.

در برابر این حرکت روسیه‌، آمریکایی‌ها (و دیگران) درست همان‌گونه که در زمان جنگ سرد رفتار کردند، عمل خواهند کرد: تشکیل ائتلاف‌های جدید به منظور جلوگیری از گسترش روسیه. در اروپا، دغدغه‌ی اصلی، نگاه داشتن «آلمان» در جبهه‌ی ائتلاف و همین‌طور حفظ همبستگی ناتو است. در منطقه‌ی قفقاز، آمریکا باید ماهرانه اتحادش با ترکیه را مدیریت کند و روش‌هایی برای درگیر شدن با ایران بیابد. در چین و ژاپن، مسلما همکاری‌های امنیتی،‌ اولیت بالاتری نسبت به تضاد‌های اقتصادی خواهد داشت.

روسیه و ایالات متحده برای نفوذ یا سلطه در همه‌ی این مناطق (اروپا، قفقاز، چین و ژاپن) تلاش خواهند کرد، چون این مناطق خطوط مرزی روسیه را تشکیل می‌دهند. از این دیدگاه این مناطق بسیار آشنا به نظر می‌رسند، چرا که «منطقه‌های مجاور مرزی روسیه» بیش از 300 سال است که «منطقه‌های مجاور مرزی روسیه»‌ هستند. تک‌تک نواحی درگیری تاریخی روسیه (بالتیک، اتریش، اوکراین، صربستان، ترکیه،‌ آسیای مرکزی، مغولستان) مجددا در داستان ما ظهور  خواهند کرد. آری چنین است بافت تاریخ: قدرت‌های بزرگ همواره در جستجوی ایجاد برتری استراتژیک در منطقه‌های مشابهی بوده‌اند، هستند و خواهند بود.

آمریکا تنها کشوری در جهان است که یک قاره‌ی کامل را به طور موثری کنترل می‌کند. تنها چیزی که این برتری را ممکن است به خطر بیاندازد ظهور یک قدرت بزرگ ارواسیایی مانند روسیه است.
ایالات متحده‌ی آمریکا تنها کشوری در جهان است که یک قاره‌ی کامل را به طور موثر کنترل می‌کند. تنها عاملی که ممکن است این برتری را به خطر بیاندازد ظهور یک قدرت بزرگ اوراسیایی است.

با من بمانید تا در مجموعه‌ی «نگاه استراتژیک» دینامیسم حاکم بر دنیای امروز را بهتر بشناسیم.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز: عشق‌بازی با وطن در وبلاگستان

  • سلطان و شبان، عشقبازی با وطن « هزاران نقطه
    «شبان» ساده‌انگار هم نیست. خیلی تحقیق می‌کند و زحمت می‌کشد. همه چیز را گوش می‌دهد و از همه چیز نت برمی‌دارد. بیل او رایلی، مجری یکی از برنامه‌های فاکس‌نیوز، پیش از جنگ عراق در چند میزگرد گفت: «ملت عراق با نرخ تورم دو رقمی و فقر چندین سال است گرفتارند. مردمی که این وضعیت را قبول می‌کنند، دیگر صلاحیت تصمیم‌گیری بر آینده خود را ندارند و حالا آمریکا باید این مردم را از دیکتاتوری صدام، خلاص کند.»
    «شبان» هم در دفتر خود نوشت: نرخ دو رقمی تورم. از این رو بود که یکی از نوشته‌ها برای برنامه‌ی طولانی مدت خود را این گونه آغاز کرد: «برای کشوری [ایران] با نرخ تورم دو رقمی، تغییر رژیم دیگر موضوعی حتمی است که زمان اَن سر نرسیده است.»
  • جهان‌بینی آماری، جهان‌بینی اخلاقی « رونوشت
    اگر بپذیریم جهان‌نگری بر مبنای آمار و ارقام درست است، اقدام هیتلر در سربه‌نیست کردن انسان‌های معلول یا پیر و یا کودکان چه ایرادی دارد؟ آیا واقعا در یک دستگاه فکری «آماری» اینان «مصرف‌کننده‌های بدون تولید» نیستند؟ فکر می‌کنم جواب این یک سوال ساده گویای تفکر ما باشد درباره دوگانه‌ی «آمار در برابر اخلاق» ( گاهی این دو کاملا دربرابر هم قرار می‌گیرند).
  • این نوشته‌ی صمیمانه‌ی سارا و به خصوص آن قسمتی که درباره‌ی علم و مذهب (به جای مذهب بگذارید جهان‌بینی، اخلاق، هر چه) می‌نویسد را باید بارها و بارها خواند
    چیزی که ضد مذهبیون نمی‌فهمند اینست که مذهب یک انتخاب است، همانطور که کافر شدن و ضد خدا شدن هم یک انتخاب است. علم نه مذهب را تایید و نه رد می کند. علم با گزاره های درست و غلط سروکار دارد. در محدوده آزمایشاتش می تواند بگوید که چه چیزی می تواند از تئوری به در آید و قانون شود و چه چیزی نمی تواند. علم بسیار فروتن است چرا که می داند که فرق بین تئوری و قانون چیست. می داند که حساب احتمالات چیست. علم به بایدها و نبایدها هم کاری ندارد. هیچ خط قرمز و کار درست و غلطی هم از آن در نمی آید. علم فقط فرآیند و پیامدهای یک واقعه را می تواند تعریف کند. اما مذهب را میتوان بوجود آورد، یک مذهب لازم نیست که حتما قائم به ذات خودش باشد.
  • آمریکا به اسرائیل بمب‌های ضدسنگر می‌فروشد
    مخصوص نابود کردن تجهیزات یا تاسیساتی که زیر سنگرهای بتونی پنهان شده‌اند. حدس بزنید کاربردش کجاست؟
  • امکان راست به چپ نوشتن در جی‌میل فراهم شد
    مدت‌ها بود منتظر این امکان ساده ولی مهم بودیم.
ریاکار کیست؟ آن‌کس که قلب و چهره‌اش هم‌آوا نباشند.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

سربازها بهترین شاهدان جنگ هستند

با هم گوشه‌هایی از افشاگری‌های سربازان آمریکایی درباره‌ی نحوه‌ی برخورد ارتش «امپراطور متمدن،‌ دموکراسی‌خواه و بسیار حساس به حقوق‌بشر جهان» با مردم عراق را می‌خوانیم. به غیر از خود مردم عراق، سربازان آمریکایی بازگشته از جنگ (و مخالف جنگ) بهتر از هر کسی می‌توانند آن‌چه را در عراق می‌گذرد توصیف کنند. این نوشته قسمت‌هایی است از گزارش کوتاهی که ظهر جمیل تهیه کرده است.

یک گروهبان آمریکایی:
زن عراقی‌ای را دیدیم در حالی‌که گونی‌ای را به دنبال خود می‌کشید و به نظر می‌رسید در حال نزدیک شدن به ماست. ما او را با یک موشک‌انداز دستی منفجر کردیم. اما وقتی که گرد و غبارها خوابید متوجه شدیم گونی‌ای که همراه داشت پر از خوار و بار بوده. زن قصد داشته بود برای ما غذا بیاورد و ما او را تکه‌تکه کردیم.

یک گروهبان آمریکایی:
به ما توصیه می‌کردند که اگر جایی «اسلحه‌ یا سلاح سرد» (drop weapon or shovel) روی زمین دیدیم برداریم و همراه خود داشته باشیم. این اسلحه‌ها به دردمان می‌خورد، چون در مواقعی که یک غیرنظامی را می‌کشتیم، می‌توانستیم اسلحه را در جسدش جاسازی کنیم و وانمود کنیم شبه‌نظامی بوده است.

یک تک‌تیرانداز آمریکایی:
یک‌بار دستور آمد که به سوی همه‌ی تاکسی‌ها شلیک کنیم چرا که دشمن از آن‌ها برای حمل و نقل استفاده می‌کند. یکی از تک‌ تیراندازها پرسید: «درست شنیدم؟ به همه‌ی تاکسی‌ها شلیک کنیم؟» افسر فرمانده پاسخ داد «سرباز، دستور را شنیدی، همه‌ی تاکسی‌ها را هدف قرار دهید». بعد از آن شهر روشن شد با نور ناشی از انفجار ماشین‌ها.

یک تفنگدار آمریکایی:
بسیار پیش می‌آمد که خشاب‌هایمان را بدون شناسایی هدف و به صورت تصادفی در شهر شلییک می‌کردیم و بعد با نفربرهایمان گشت می‌زدیم و از جسدها عکس‌های پیروزی (trophy photos) می‌گرفتیم.

یک سرباز آمریکایی:
«اگر دیدید کسی ظاهرا تسلیم شده، دست‌هایش را بالا گرفته همراه با یک پارچه‌ی سفید، آرام حرکت می‌کند و هر چه را که دستور می‌دهید اطاعت می‌کند، فرض کنید یک حقه است و به او شلیک کنید.» این بخشی از دستورالعملی بود که به ما در جریان حمله‌ی سال 2004 به فلوجه داده شده بود.

یک سرباز آمریکایی:
گاهی به بچه‌های عراقی شکلات می‌دادیم، نه به خاطر این‌که به آن‌ها محبت کنیم، چون می‌خواستیم نزدیک ما بمانند. وقتی بچه‌ها نزدیک ما باشند، کسی به ما حمله نمی‌کند. ما از بچه‌ها به عنوان سپر محافظ استفاده می‌کردیم.

یک عضو ارشد گروه سربازان مخالف جنگ (Veterans Against the War):
مقیاس جنایت‌هایی که در عراق رخ می‌دهد بسیار فراتر از چند اشتباه یا تصمیم شخصی است و مستقیما به سیاست‌های دولت آمریکا در خاورمیانه و عراق باز می‌گردد.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

گامی دیگر برای به گل نشاندن یک اقتصاد به گل نشسته

همانطور که می‌دانید چند روز پیش، آمریکا به صورت یک‌جانبه شرکت کشتی‌رانی جمهوری اسلامی و 18 شرکت وابسته به آن را تحریم کرد. از بحث قانونی بودن یا نبودن چنین تصمیمی که بگذریم، تبعات این تحریم (یا حتی صحبت از چنین تحریمی) را به هیچ‌وجه نباید به صورت مستقیم نگاه کرد. شرکت کشتی‌رانی جمهوری اسلامی دارایی‌های چندانی در آمریکا ندارد و حتی بازار آمریکا، بخش کوچکی از کسب و کارش را تشکیل می‌دهد. پس در نگاه اول شاید به نظر برسد تحریم‌ اعمال شده، تاثیر چندانی بر کسب و کار این شرکت و به صورت عام‌تر بر صادرات و واردات یا اقتصاد ایران ندارد.

اما تاثیرات چنین تحریمی را فقط نباید از طریق بررسی اثرات آنی آن بر کسب و کار شرکت کشتی‌رانی جمهوری اسلامی دید. اولا این تحریم نشان‌دهنده‌ی سیگنال سیاسی مهمی از سوی آمریکاست، یعنی یک قدم نزدیک‌تر شدن به سمت محاصره‌ی دریایی کامل ایران که می‌تواند ضربه‌ای کشنده و عملا به معنای جنگ با ایران باشد. ثانیا تحریم‌هایی که به صورت یک‌جانبه‌ از سوی آمریکا اعمال شود، به گونه‌های مختلف بر همکاری کشورهای دیگر با ایران تاثیر می‌گذارد. بازارهای امروز از بسیاری جهات فراملیتی شده‌اند و  شرکت‌های بیمه، حمل و نقل دریایی یا خدمات فنی و مهندسی بزرگ، کم و بیش سرمایه‌های آمریکایی دارند واین گونه شرکت‌ها به تدریج وادار خواهند شد همکاری‌های خود با شرکت کشتی‌رانی جمهوری اسلامی را محدود یا قطع کنند.

همین‌طور فشار سیاسی آمریکا بر کشورهای دیگر را نباید دست‌کم بگیریم. چراغ قرمزی که آمریکا به شرکت‌ کشتی‌رانی جمهوری اسلامی نشان داده است، بسیاری از کشورها و شرکت‌های بزرگ دیگر را نسبت به ادامه‌ی همکاری با آن محتاط‌تر می‌کند. نمونه‌ی چنین تاثیراتی را قبلا در زمینه‌ی تحریم یک‌جانبه‌ی سیستم‌های بانکی ایران از سوی آمریکا دیده‌ایم.

از سوی دیگر، به محض این‌که یک «علامت سئوال بزرگ» از سوی آمریکا روی شرکت‌ کشتی‌رانی جمهوری اسلامی قرار بگیرد، شرکت‌های بیمه نرخ بیمه‌ی حمل و نقل توسط آن را افزایش خواهند داد، دسترسی به قطعات یدکی و خدمات فنی دشوارتر میشود و درنتیجه نگهداری و تجهیز ناوگانش‌ گران‌تر می‌شود. همچنین این شرکت تعدادی از مقصد‌های بازرگانی خود را در کشورهایی که متحد نزدیک آمریکا هستند از دست می‌دهد و در نهایت شرکت‌های رقیب حمل و نقل در کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج‌فارس بازارهای واقعی و بالقوه آن را از آن خود خواهند کرد.

از این‌نکته نباید غافل شویم، که حتی صحبت چنین تحریم‌هایی امنیت سرمایه‌گذاری در ایران (که هم اکنون هم وضعیت بحرانی‌ای دارد) را کاهش می‌دهد و روند فرار سرمایه‌ از ایران را نیز تسریع می‌کند.

متاسفانه این حرکت تلاش دیگری است از سوی کابینه‌ی جورج بوش برای بسته‌تر کردن فضای مذاکره و‌ دیپلماسی و دشوارتر کردن رسیدن به راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز توسط دولت آینده‌ی آمریکا.

پی‌نوشت: تشکر ویژه از «پویا شوقی» برای انتخاب عنوان زیبای این پست.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز: جهان‌بینی فراتر از مدل‌سازی علمی؛ شباهت کیهان و فاکس‌نیوز؛ آزمایش جسورانه‌ی بشر برای شناخت ذره‌ی الهی

  • بامداد عزیزم، جهان را ببینیم، جهان بینی طلبمان!
    نوشته‌ی کمانگیر در ادامه‌ی گفتگویی که بر سر جنگ و موضع ضد جنگ شروع شد ولی کم‌کم به سطوح مبنایی‌تر کشیده شد. در همین رابطه آزاده همسر کمانگیر هم نوشته است به نام «آمار یا جهان‌بینی، مساله این است». خطاب به این دو دوست گرامی کامنتی را که ذیل مطلب آزاده نوشتم، تکرار می‌کنم:
    «ممنون که در این زمینه نوشتی. البته من منظورم از جهان‌بینی «روش علمی» نیست، بلکه به صورت کلان‌تر نوع نگاه محقق یا دانشمند به جهان اطراف، به اخلاق و کلا نگرشش به هستی منظورم هست.
    یک دانشمند ممکن است از کار کردن برای پروژه‌ی نظامی تولید فلان سلاح شیمیایی جدید سرباز بزند، نه به خاطر این‌که علم محدودیتی براش ایجاد کرده باشد بلکه به خاطر این‌که در جهان‌بینی علمی‌ای که برای خودش دارد، علم نباید در خدمت تولید سلاح به کار گرفته شود.
    اگر دانشمندی بر اساس جهان‌بینی‌ای که دارد نخواهد از علمش روی تولید سلاح‌های جدید استفاده کند، هیچ‌ مدل‌سازی علمی‌ یا به صورت ریزتر هیچ‌ آمار و ارقامی نمی‌تواند او‌ را متقاعد کند که نظرش اشتباه بوده و مثلا به این نتیجه برساندش که روی سلاح جدید شروع به تحقیق کند. چون این‌جا حیطه‌‌ی شناخت «ورای علم» هست.
    من متاسفم که بگویم کمانگیر دانسته یا نادانسته، حرف من را نگرفته است. او بحث را کشانده به روش تحقیق علمی و مدل‌سازی و … که البته همان‌جا هم می‌توان درباره‌ی نقش پررنگ جهان‌بینی سخن گفت ولی به هر حال باز عرصه‌، زمینه‌ی علمی است و جایگاه آمار و تحقیقات میدانی نسبتا پررنگ. درحالی‌که من کلی‌‌تر از علوم تجربی صحبت کردم و اعتقاد دارم هنوز خیلی مانده که بشر بتواند اخلاقیات یا هستی‌شناسی را به حیطه‌ی علوم تجربی وارد کند.»
  • مهندسی ابزاری، ابزار مهندسی
    غنیمتی است که آدمی مثل «هزاران نقطه» در وبلاگستان فارسی حضور دارد. توصیه می‌کنم متن کامل نوشته‌ی او را درباره‌ی مقایسه «کیهان» و «فاکس‌نیوز» بخوانید.
    یک تحلیلگر، یک خبرنگار و یا یک برنامه ساز در فاکس نیوز، هیچ گاه با دبیر یا سردبیر خود بحث نمی کند که چگونه باید به جنگ عراق پرداخت. او باور دارد که عملیات عراق، جنگی موفقیت آمیز بوده و حالا فقط در صدد تصاویر، گفت وگوها و اخبار و آماری است که نشان دهد این حرف درست است. او باور دارد دشمنانی هستند که سوءنیت به خاک و منافع آمریکا دارند و آمریکا باید هر جا و هر طور که می تواند، آنها را شکست دهد.
    حسین شریعتمداری، نه آدم بیسوادی است و نه بی تجربه. دست به آمارش هم عالی است چرا که اطلاعات دست اول و بکر و تازه را از منابع اطلاعاتی به دست می آورد. حتی به وضوح آن را به رخ می کشد و گفته های آقا درباره عزل و نصب وزیران را هم «کد» می دهد که آقا چه گفته اند و منظورشان چه بوده است. شریعتمداری کیهان اما، باور دارد حرف هایی که می زند درست است و راه همین است که هست.
  • فیس‌آف: ویژه‌ی هفتمین سالروز تولد وبلاگستان فارسی
    کار جالبی از وبلاگ بلاگ‌نوشت در ادامه‌ی پروژه‌ی فیس‌آف. دیدگاه‌های چند وبلاگ‌نویس درباره‌ی وبلاگ.
  • امکان جدید وردپرس دات کام: پست ویژه
    از این به بعد می‌توانید یکی از پست‌های خود را به صورت پست ویژه بالای وبلاگ وردپرس دات کام خود متمایز کنید و نمایش دهید. امکانی بسیار مهم که مدت‌ها بود انتظارش را می‌کشیدیم.
  • گوگل آرشیو همه‌ی روزنامه‌های جهان را به بانک‌اطلاعاتی خود اضافه می‌کند
    یک حرکت مهم دیگر در راستای شعار بزرگ گوگل که گفته بود «می‌خواهد همه‌ی اطلاعات بشر را ایندکس کند». سئوال اساسی این است، آیا می‌خواهیم «این همه» اطلاعات در بانک‌های اطلاعاتی یک شرکت ذخیره شود؟
  • تحریم خطوط کشتی‌رانی جمهوری اسلامی و 18 شرکت همکار آن از سوی آمریکا
    فاجعه‌ای دیگر برای مردم ایران، هدیه‌ی مشترکی از سیاست‌گذاران بی‌کفایت ایران و امپراطور  توسعه‌طلب. این به معنای گران شدن نرخ بیمه، و نرخ حمل و نقل دریایی برای واردات و صادرات ایران است، یعنی ضربه‌ی مهلکی که مستقیما دودش به چشم مردم می‌رود.
  • در جستجوی رازهای پیدایش جهان
    به کمک شتاب‌دهنده‌ی 27 کیلومتری سرن، دانشمندان تلاش می‌کنند تا لحظات اولیه‌ی پیدایش جهانی که می‌شناسیم را در مقیاسی کوچک شبیه‌سازی کنند. این شاید گستاخانه‌ترین آزمایشی باشد که بشر تاکنون انجام داده است.
تایید فرضیه‌ی تبدیل ذرات بدون جرم به ذرات دارای جرم، به منزله‌ی گامی مهم در پذیرش فرضیه‌ی انفجار بزرگ (مه‌بانگ یا بیگ‌بنگ) به عنوان مبداء پیدایش کائنات و تشکیل کهکشان‌ها و در نهایت، منظومه‌ی شمسی و کره‌ی زمین خواهد بود. پیتر هیگینز، پژوهشگر هفتاد و نه ساله بریتانیایی گفته است که به اعتقاد وی، آزمایش سرن خواهد توانست وجود «ذره‌ی الهی» را نشان دهد.

مهمترین پیمان امنیتی جهان در خطر نابودی

«پیمان منع تولید و گسترش سلاح‌های هسته‌ای» یا NPT شاید مهمترین پیمان‌ امنیتی بین‌المللی‌ دوران بعد از جنگ جهانی دوم باشد. 189 کشور جهان این پیمان را امضا کرده‌اند و تنها کشورهای پاکستان، هند، اسرائیل و کره‌ی شمالی از امضای آن خودداری کرده‌اند.

این پیمان مهم دارای سه رکن اساسی است: «عدم تولید سلاح‌ هسته‌ای»، «خلع‌ سلاح زرادخانه‌های هسته‌ای» و «حق استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای»:

  1. عدم تولید: کشورهای امضا کننده‌ی پیمان متعهد می‌شوند از تولید، خرید یا فروش سلاح‌های هسته‌ای یا انتقال فن‌آوری تولید آن‌ها به سایر کشورها خودداری کنند.
  2. خلع‌ سلاح:‌ کشورهای دارای سلاح‌های هسته‌ای متعهد می‌شوند برای خلع‌سازی کامل و نابودسازی زرادخانه‌ها‌ی هسته‌ای خود برنامه‌ریزی کنند و در این راستا با یکدیگر همکاری فعال داشته باشند.
  3. حق استفاده‌ی صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای: کشورهای عضو پیمان، حق سایر اعضا را برای دستیابی و استفاده از فن‌آوری صلح‌آمیز هسته‌ای به رسمیت می‌شناسند.
189 کشور جهان «پیمان منع تولید و گسترش سلاح‌های هسته‌ای» را امضا کرده‌اند

به دنبال مصوبه‌ی‌ کنگره‌ی آمریکا (2006) در جهت عدم ممانعت همکاری صلح‌آمیز هسته‌ای آمریکا با هند و تلاش‌های پی‌گیر دیپلماتیک آمریکا، دیروز پیمان همکاری صلح‌آمیز هسته‌ای میان کشورهای تولید‌کننده‌ی سوخت هسته‌ای (NSG) و هند امضا شد که بر اساس آن تحریم‌های هند برای واردات تجهیزات و سوخت هسته‌ای لغو می‌شود (این تحریم‌ها بر اساس NPT اعمال شده بود). با توجه به این‌که هندوستان امضا کننده‌ی NPT نیست و هیچ‌گونه تضمینی به جامعه‌ی بین‌المللی نداده است که سلاح‌های هسته‌ای بیشتری تولید نکند یا فن‌آوری هسته‌ای نظامی را در اختیار کشورهای دیگر قرار ندهد، می‌توان گفت، تنها عاملی که باعث امضای این موافقت‌نامه شده، فشارهای آمریکا بر NSG بوده است.


In Vienna earlier Saturday, the United States secured the approval of nuclear supplier nations for proposals to lift a 34-year-old embargo on nuclear trade with India. On the third consecutive day of crunch talks, the Nuclear Suppliers Group, which controls the export and sale of nuclear technology, reached consensus on a one-off waiver of its rules for India, which refuses to sign the Non-Proliferation Treaty.

ناظران مستقل نگرانند که این توافق‌نامه ضربه‌‌ی مهلکی بر پیکر NPT وارد کند. چرا که:
  1. از یک سو به هند، کشوری که NPT را امضا نکرده امتیاز و پاداش ویژه می‌دهد.
  2. از سوی دیگر این حرکت به رهبری آمریکا انجام می‌شود، کشوری که دارای زرادخانه‌ی هسته‌ای عظیمی است و تاکنون هیچ‌ تمایلی به اجرای بند ششم NPT (التزام امضا کنندگان به حرکت به سوی نابودسازی زرادخانه‌ی هسته‌ای) از خود نشان نداده است.
شکی نیست که باید میان «مسابقه‌ی تسلیحاتی هسته‌ای» و «بقای حیات بشر» یکی را انتخاب کنیم. هرچقدر که پاسخ این انتخاب برای من و شما واضح به نظر می‌رسد، به شیوه‌ای معکوس برای «تاجران جنگ و مرگ» نیز بدیهی است.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (05-09-2008): روسیه در خلیج‌فارس، دستگیری امی گودمن، من و کمانگیر، گوگل‌کروم

  • زوال دموکراسی در مهمترین دموکراسی جهان
    این نوشته‌ی سبیل‌طلا را حتما بخوانید.
  • امی گودمن و دو خبرنگار «دموکراسی‌همین‌حالا» در حال پوشش خبری تظاهرات بازداشت شدند
    واقعا خوب شد، بگذارید این خبر در همه‌ی جهان پخش شود. «امی‌ گودمن» از سرشناس‌ترین و محترم‌ترین روزنامه‌نگاران آمریکاست. به خصوص به خاطر حضور پررنگش در مهمترین شبکه‌ی رادیویی و تلویزیونی واقعا مستقل آمریکا «دموکراسی همین‌حالا» (Democracy Now). با دستگیری او، «دشمنان آزادی‌بیان» مرتکب اشتباه بزرگی شدند. انگار یادشان رفته، آمریکا یک کشور جهان سوم مظلوم نیست که دست مردم به جایی نرسد.
    اما انگار کم کم شبه‌فاشیست‌های حاکم بر آمریکا ماسک مهربان و مردمی‌شان را دارند از چهره بر می‌دارند تا چهره‌ی واقعی‌شان به همه معرفی شود. راست افراطی حاکم بر آمریکا،‌ مدت‌هاست دندان تیز کرده ریشه‌ی دموکراسی عظیم آمریکا را بخشکاند و هر چه این برخورد‌ها مستقیم‌تر و خشن‌تر شود، نشان‌دهنده‌ی قدرت گرفتن جنبش‌های مردمی در آمریکاست، جنبش‌هایی که نمی‌خواهند اجازه دهند میراث آزادی و دموکراسی کشورشان به دست نئوکان‌های «یک دست اسلحه، یک دست صنعت روابط عمومی» نابود شود.
  • برگ برنده‌ی ایران: خوش‌آمد گویی به ناوگان دریایی روسیه در خلیج فارس
    بحث‌هایی هست که می‌گوید ممکن است ایران به روسیه مجوز برقراری پایگاه نظامی در آذربایجان ایران و جزیره ی قشم بدهد. از چند قرن پیش روسیه خودش را به آب و آتش زده که به خلیج‌فارس نفود کند و حاضر است برای گرفتن چنین امتیازی جان بدهد. البته شخصا فکر می‌کنم این سیاست ریسک بسیار زیادی دارد، اگر پای ناوگان روسیه به خلیج‌فارس باز شود تنش‌ها به سرعت در منطقه بالا خواهد گرفت و این موضوع به سود ایران نیست. اما می‌توان تصور کرد، در پاسخ به گسترش سریع ناتو به شرق و تهدید‌های روزافزون علیه ایران این حرکت غرب را در وضعیت «آچمز» قرار خواهد داد.
  • برای سفر رییس‌جمهور به آمریکا ایده بدهید
    هر چند باور کردن این‌که رئیس‌جمهوری ایران از عهده‌ی این ایده‌ها برآید و برفرض هم که همه برنامه‌ها خوبی پیش برود با یک جمله‌ی نامناسب همه‌ی رشته‌ها را پنبه نکند برایم مشکل است، اما در کل می‌توانم تصور کنم شرایطی را که با این ایده‌ها موافق باشم. در شرایط فعلی که بنگاه‌های رسانه‌ای غرب روی هیولاسازی ایران زوم کرده‌اند، برنامه‌های ابتکارآمیز و مثبت بالاترین مقام اجرایی ایران در آمریکا می‌تواند مثل سطل آبی روی آتش رسانه‌آی که بر ضد ایران برپا کرده‌اند پاشیده شود.
  • سارا پالین: خدا ما را به جنگ در عراق فرستاده است
    «قشری‌گری»، «عوام‌فریبی»، «سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم» و «ارتجاع سیاسی» برایتان آشنا نیست؟
  • معضلی به نام کپی کاری مقالات علمی
    این جور اتفاقات حتی اگر بسیار معدود باشند، آبرو و حیثیت جامعه‌ی فرهنگی و علمی ایران را در سطح جهان می‌برند. به نظرم این‌گونه حرکت‌ها را باید مصداق واقعی نشر اکاذیب دانست و جدا تحت پی‌گرد قانونی قرار داد.
  • مهندسی، دموکراسی، خودبزرگ بینی
    این نوشته‌‌ی عالی هزاران نقطه را حتما باید خواند. به خصوص کسانی که خارج از ایران زندگی می‌کنند یا مثل من میان زندگی در ایران و غربت پادرهوایند.
امی گودمن، روزنامه‌نگار و میزبان «دموکراسی همین‌حالا» دستگیر شد

بامدادی و کمانگیر در چند روز اخیر

لینک‌های بدون لینک: گوگل و کروم

  • مرورگر گوگل به نام کروم عرضه شد که شاید بشود آن‌را «دروازه‌ی طلایی ورود به امپراطوری آن‌لاین گوگل» نامید. برآوردهای اولیه نشان می‌دهد کروم، دست‌کم در اجرا کردن برنامه‌های تحت وب (مثلا جاوااسکریپت‌ها) بسیار سریع‌تر از فایرفاکس و اینترنت‌اکسپلورر است.
  • گوگل در متن موافقت‌نامه‌ با کاربران یک سوتی حقوقی هم داد که بلافاصله اقدام به اصلاحش کرد. در این موافقت‌نامه کاربران باید تایید می‌کردند که هرآنچه (متن و تصویر و …) در کروم نمایش داده شود، نوعی مالکیت معنوی نسبت به آن محتواها برای گوگل همراه خواهد آورد.
  • هنوز هیچ نشده، مرورگر نوزاده‌ی گوگل (کروم) حدود 6‌ درصد بازار مرورگر‌ها را به دست آورده است.
  • حرکت گوگل بی‌نهایت هوشمندانه و دقیق انجام شده است. به قول یک مدیر ارشد گوگل «کروم» فقط یک مرورگر نیست، بلکه یک پلاتفرم (زیربنا و ساختار) برای نرم‌افزارهای تحت وب و محاسبات ابری (Cloud Computing) است.
  • از سوی دیگر، این پلاتفرم را بگذارید کنار سیستم‌عامل موبایل گوگل (آندرویید) و نتیجه را تصور کنید. این که گفتم امپراطوری آن‌لاین باور کنید اغراق نکردم. گوگل همه‌ی لایه‌ها را همزمان و بسیار پرقدرت مورد تهاجم قرار داده است: لایه‌ی کاربری، محاسبات و پردازش ابری و ذخیره‌سازی. همین‌طور مدیاهایی چون وب، مخابرات و شبکه‌ی تلویزیونی.
  • متاسفانه این مرورگر از صفحه‌ی اصلی‌اش در ایران دانلود نمی‌شود. چون از تکنولوژی گوگل‌گیرز استفاده می‌کند که بنا به دلایلی که بر من پوشیده است ایرانی‌ها از آن محروم شده‌اند.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (01-09-2008)

  • چرا این‌جا سیاه است؟
    این وبلاگ سیاه پوش شده است، بخاطر شصت کودک افغانی که چند روز پیش در حمله‌ی هوایی آمریکا قتل عام شدند. من عزادارم بخاطر اینکه هیچکس حرفی از اینها نمی‌زند. این سکوت یعنی مرگ اندر مرگ.
  • پیاده‌روها؛ پیاده‌روهای عاشق
    مثل بیشتر نوشته‌هایش ساده، غم‌انگیز و خواندنی
  • سوسک: غذای آینده
    تحقیقات نشان می‌دهد حشرات نسبت به گوشت گاو و مرغ هم ارزش غذایی بیشتری دارند و هم تولید آن‌ها به محیط زیست آسیب کمتری می‌رساند. بنابراین به نظر می‌رسد در آینده، خوردن حشرات در بیشتر نقاط جهان متداول شود. (آفرین به پسر فهمیده، چرا که گفتن برخی از حرف‌ها جسارت می‌خواهد، حتی اگر منطقی و علمی باشند).
  • سیستم مدیریت محتوای شرکت بلومبرگ باعث مرگ آقای استیو جابز شد
    استیو جابز بزرگ درگذشت. اما نه، صبر کنید، ظاهرا اشتباهی شده است!
چه کسی مسئول خون بی‌گناه کودکان افغانی و عراقی است که هر روز به زمین ریخته می‌شود؟ پاسخ منحصر به «تجارت‌پیشگان جنگ» نمی‌شود. تک‌تک کسانی که در همین وبلاگستان (اسم نمی‌آورم) در توجیه طبیعی‌ بودن بی‌عدالتی، توجیه طبیعی بودن جنگ، طبیعی‌ بودن تخریب محیط زیست به بهانه‌ی سرمایه‌داری و یک کلام طبیعی بودن سیستمی که «خواه ناخواه و بر اساس نهادی‌ترین اصولش» منجر به چنین جنایت‌هایی می‌شود قلم‌فرسایی می‌کنند، ناخواسته در این گناه شریک هستند.

چگونه نماینده‌ی آمریکا در سازمان ملل شویم

این پست ترجمه‌ی آزادی است از یکی از مطالب وبلاگ عالی Iran Afairs (مقداری هم به محتوای آن اضافه کرده‌ام).

اخیرا کاردار آمریکا در سازمان ملل به روسیه اعتراض کرده که اعمال زور یا تهدید علیه کشورها خلاف منشور سازمان ملل است.

چه جالب،‌ ناگهان دولت آمریکا قوانین بین‌المللی و منشور سازمان ملل را کشف کرد!!! از هیاهوی رسانه‌های غربی برای قلب واقعیت ماجرای روسیه-گرجستان که بگذریم، چه کسی است که نداند ماجرای درگیری نظامی روسیه در اوستای جنوبی هیچ شباهتی به حمله‌ی متجاوزانه‌ی آمریکا به عراق در سال 2003 ندارد و اصولا نباید این دو موضوع را با هم مقایسه کنیم. اما بد نیست محض کمی تفریح و فقط برای این‌که موضع قانونی و رسمی دولت آمریکا درباره‌ی «قوانین بین‌المللی» و «سازمان ملل» هم کمی روشن‌تر برایمان جا بیفتد نگاهی بیاندازیم به سخنان آقای جان بولتون– نماینده‌ی آمریکا در سازمان ملل در سال‌های 2005 و 2006- درباره‌ی اهمیت قوانین بین‌المللی:

اشتباه بزرگی است اگر ما کوچکترین اعتباری برای قوانین بین‌المللی قایل شویم. حتی اگر منافع کوتاه مدت ما چنین ایجاب کند، در دراز مدت کسانی که فکر می‌کنند قوانین بین‌المللی دارای کوچکترین معنایی هستند، همان‌هایی هستند که می‌خواهند آمریکا را تحت فشار قرار دهند.

ایشان در حضور دانشجویان درباره‌ی دوران دانشجوی‌اش در دانشگاه ییل می‌گوید:

وقتی این‌جا دانشجو بودم، هیچ واحد درسی در حقوق بین‌الملل نگرفتم. راستش را بخواهید فکر نمی‌کنم هیچ‌چیزی را از دست داده باشم.

اگر امروز ده طبقه از سازمان ملل خراب شود، کوچکترین فرقی نمی‌کند -- جان بولتون، نماینده‌ی وقت آمریکا در سازمان ملل

و دیدگاه ایشان درباره‌ی سازمان ملل:

چیزی به نام «سازمان ملل» وجود ندارد. فقط جامعه‌ی بین‌المللی است که تنها ابرقدرت جهان [آمریکا] می‌تواند آن را رهبری کند.

و باز هم دیدگاه ایشان درباره‌ی سازمان ملل:

سازمان ملل می‌تواند یک ابزار مفید برای اجرای سیاست‌‌ خارجی آمریکا باشد.

متوجه شدید برای رسیدن به مقام «نمایندگی آمریکا در سازمان ملل» باید چه جور موضع‌گیری‌هایی داشته باشید؟ قوانین بین‌المللی را رسما و علنا بی‌ارزش بدانید و سازمان ملل را هم در بهترین حالت ابزاری برای اجرای سیاست‌های آمریکا تلقی کنید. اگر از این حرف‌ها زیاد بزنید شما هم این شانس را خواهید داشت که روزی به مقام نمایندگی آمریکا در سازمان ملل نایل شوید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (28-08-2008)

از این به بعد «لینک‌های روز» به یک عکس مرتبط با یکی از لینک‌ها مزین می‌شود.

1984 - کتابی که نه تنها کهنه نشده، که روز به روز تازه‌تر می‌شود

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

یک ذهنیت بسیار خطرناک

چند روز پیش در افغانستان یک فاجعه رخ داد. یک نمونه‌‌ از ده‌ها مورد جنایت‌ جنگی‌ای که هر روز در عراق و افغانستان اتفاق می‌افتد، اما این‌بار به خاطر مقیاس بزرگ و باورنکردنی‌اش از «دیوار بلند رسانه‌های آزاد» عبور کرده و به گوش من و شما رسیده است.

تیم اعزامی سازمان ملل «شواهد متقاعدکننده‌ای» یافته است که نشان می‌دهد 90 غیرنظامی (دست‌کم 60 نفر کودک زیر 15 سال، 15 زن و 15 مرد)  در حمله‌ی هوایی هفته‌ی گذشته نیروهای آمریکایی به روستای عزیز‌آباد استان هرات کشته‌ شده‌اند. این جماعت نگون‌بخت بی‌دفاع ظاهرا برای شرکت در مراسم چهلم یکی از بزرگان روستای خود جمع شده بودند.

AC-130U Spooky GunShip

کشتار توسط یک فروند هواپیمای AC-130U Spooky (در شمار مجهزترین، گران‌قیمت‌ترین و در عین‌حال مخوف‌ترین هواپیماهای موجود در زرادخانه‌ی ارتش آمریکا) انجام شد که مجهز به پیشرفته‌ترین تجهیزات گلوله‌باران هوایی با دقت بسیار بالاست. مسلما تا تحقیفات کاملی در این زمینه منتشر نشود معلوم نخواهد شد قربانیان دقیقا چطور کشته شده‌اند. اما با توجه به نوع سلاح‌های هواپیمای ذکر شده به نظر می‌رسد کشتار توسط آتش‌بار مسلسل‌های 25، 40 و 105 میلیمتری انجام شده‌ باشد، آن‌هم از فاصله‌ی نزدیک، چرا که مسلسل‌چی‌های داخل هواپیما نیاز به دید مستقیم دارند.

طرفداران قسم‌خورده‌ی امپراطور دست‌کم در این مورد خاص نمی‌توانند مدعی شوند که تلفات غیرنظامیان اجتناب‌ناپذیر یا غیرعمدی بوده. چرا که به نظر می‌رسد رگبار مسلسل به سوی جمعیت غیرنظامی از فاصله‌‌ی نزدیک و به صورت کاملا آگاهانه انجام شده است.

اما تردید نکنید «خرده نوچه‌های امپراطور» در سراسر جهان و همین‌طور همین ایران خودمان، دلایل کافی و بسیار تمیز و منطقی‌ای برای این جنایت جنگی آشکار پیدا خواهند کرد. دلایلی که مبتنی بر اصل ازلی و خدشه‌ناپذیر زیر است:

امپراطور آمریکا در هر جای جهان در حال جنگ با هر کسی که باشد محق است.

به این ترتیب لابد تردیدی نیست که:

  1. نیروهای آمریکایی در جستجوی تروریست‌ها و اعضای طالبان بوده‌اند و تقصیر از جانب خود طالبان بوده که نیروهای آمریکایی را فریب داده‌اند.
  2. نیروهای آمریکایی قصد نداشتند مردم را بکشند، تقصیر از جانب خود طالبان بوده که در دهکده و لابه‌لای صفوف کودکان پنهان شدند و هیچ چاره‌ای برای هواپیمای آمریکایی باقی نگذاشتند جز این‌که همه را قتل عام کند.
  3. اگر هم نیروهای آمریکایی برای مبارزه با تروریسم چند غیرنظامی را بکشند، اشکالی ندارد چون در کل هدفشان خیر است و برای رسیدن به هدف خیر، کشته شدن چند شهروند درجه‌ی دو از یک کشور درجه‌ی دو اهمیتی ندارد.
  4. کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای آمریکایی «تلفات ناخواسته‌ی غیرنظامیان در اثر عملیات هوایی» نامیده می‌شود، نه این‌که خدای نکرده «قتل عام غیرنظامیان و جنایت جنگی».
  5. البته کشته شدن غیرنظامیان کار خوبی نیست و ما آن‌را محکوم می‌کنیم، اما چه می‌شود کرد، جنگ است دیگر و در آن نقل و نبات پخش نمی‌کنند.
  6. اگر آمریکایی‌ها نبودند، طالبان خیلی بیشتر از این‌ها از افغان‌ها می‌کشتند.
  7. آمریکایی‌ها می‌خواهند صلح و دموکراسی را برای مردم افغانستان ببرند، تقصیر از مردم افغانستان است که این مساله را درک نمی‌کنند.
  8. چرا حالا گیر دادی به افغانستان؟ افغانستان به ما چه؟
  9. از اولش هم معلوم بود تو طرفدار طالبان هستی!

فهرست بالا می‌تواند بلندتر از این باشد، شاید برخی از کامنت‌های همین پست کمک کند کامل‌ترش کنم.

خدمه‌ی هواپیمای AC-130U در حال خشاب‌گذاری توپ‌‌ها و مسلسل‌های هواپیما

خسته هستم و بعضی از خبرها هم خستگی‌ام را بیشتر می‌کنند. مرا با امپراطور کاری نیست چرا که بر اساس سازوکار خودش حرکت می‌کند و امثال من فقط می‌توانیم نظاره‌گرش باشیم یا کمی‌ آن‌را بشناسیم. چیزی که بیشتر روح آدم را می‌خورد، ذهنیت خطرناکی است که «بنگاه‌های تولید فرهنگ امپراطور» در ذهن و روح ما جا انداخته‌اند. ذهنیتی که بر اساس آن، دنیا را از نظرگاه امپراطور می‌بینیم، بی‌آن‌که متوجه باشیم این دیدگاه ازآن ما و برای ما نیست.

چرا این ذهنیت خطرناک است؟ چون ما خود از قربانیان امپراطور هستیم. خطرناک و چه بسا احمقانه است که به یک سیستم ضدبشری هولناک به عنوان منجی‌ بشریت نگاه کنیم و تک‌تک حرکات شیطانی‌اش را هم با همان فرمولی که خودش به ما تجویز کرده است توجیه کنیم.

باور کنید هم خطرناک است و هم احمقانه.

پی‌نوشت: بدون این‌که متوجه باشم امکان کامنت گذاری این پست را خاموش کرده بودم. این امکان الان باز شده است. با عرض پوزش از همه‌ی دوستان 🙂


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (25-08-2008)

  • یک لیوان چای داغ: پروفسور؟
    یک نمونه‌ی مثال‌زدنی و بسیار خواندنی که نشان می‌دهد چطور دیگر نمی‌شود در عصر ارتباطات «دروغ» تحویل مردم داد… حرفم را اصلاح می‌کنم، چطور می‌شود به راحتی دست دروغ‌گوها را با کمی زیرکی و چند تا گوگل کردن رو کرد.
  • غزه امروز نمایندگان صلح را در بردارد!
    قایق صلحی که دیروز توانست محاصره غزه را بشکند یکی از نشانه های خوبی است که به قدرت اجتماعی فعالین صلح اشاره کند. قدرتی که اگر دست به کار شود توان مقاومت را از هر دولتی می گیرد خواه که آن اسراییل باشد. فاجعه انسانی که در غزه و در پشت حصارهای اسراییل اتفاق می افتاد، باید به حرکتی اینچنین خود را نشان می داد که باور کنیم که همیشه دولتمردان نیستند که تاریخ را رقم می زنند.
  • تو چه می‌فروشی دخترک غم‌گین؟
    فرماندار شیراز گفته‌است که آواره‌ها و اتباع بیگانهء غیرمجاز، اغلب‌شان بیماری دارند، سل و وبا دارند، گفته‌است که این‌ها را باید «جمع‌آوری» کرد! مگر گوسفند است که باید «جمع‌‌آوری»شان کرد؟ این عکس،  عکس ِ یک «خانووووم» است، دختربچه است. شما دختربچه ندارید اصلا؟
  • گلستان ایران در آتش
    پس کجاست هواپیماهای اطفای حریق ؟! اکنون بیش از ۴ سال است که وعده این هواپیماها داده شده ولی هنوز آب از آب تکان نخورده است . آِیا باید همه جنگل های ایران در غرب و شمال کشور در اتش ندانم کاری بسوزند تا بالاخره کسی به فکر خرید این هواپیماها بیافتد؟
  • استاد حقوق دانشگاه استانفورد: یک یازده‌ سپتامبر اینترنتی در راه است
    دولت آمریکا در جستجوی بهانه (حادثه‌ای) است که به صورت بنیادی قوانین حاکم بر اینترنت را عوض کند، به گونه‌ای که امکان کنترل و اعمال محدودیت‌های گسترده‌ای روی وب ایجاد شود.
  • مدارک جنجالی جدید: سازمان سیا و دولت آمریکا رابطه‌ی صدام و القاعده را عمدا جعل کرده بودند
    کاش مرجع قدرتمند قانونی‌ای وجود داشت این‌ها را به جرم حمله‌ی متجاوزانه به عراق (جرمی به مراتب بزرگ‌تر از جنایت جنگی) محاکمه می‌کرد.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (24-08-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (21-08-2008)

  • 28 مرداد و اتفاقی که افتاد و نیفتاد
    شاید اگر شامگاه ۲۸ مرداد شامگاه متفاوتی بود، ما امروز در یک روز و روزگار به اساس متفاوتی (نه الزاما آن طور که دلمان می‌خواهد) زندگی می‌کردیم.
  • 29 درصد کاربران اینترنت از طریق آگهی‌هایی هرز (اسپم) خرید می‌کنند.
    یعنی حدودا از هر 3 نفر، یک نفر از طریق اسپم خرید می‌کند! وقتی وضعیت کاربرها این باشد چه انتظاری از فرستندگان اسپم داریم؟
  • سه مانع غول‌پیکر بر سر حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران
    تحلیل مواضع چین، روسیه و هند در قبال موضع‌گیری نظامی علیه ایران
  • قمار ایران بر سر گرجستان
    سکوت سیاسی ایران و حتی طفره رفتن روزنامه‌ها و رسانه‌های داخلی از ارائه‌ی تحلیل‌های عمیق که ممکن است باعث خشم روسیه شود، راه حل نیست. تنش‌های موجود در گرجستان می‌تواند به سرعت دامن‌گیر ایران شود، چه از طریق تسهیل حمله‌ی نظامی غرب به ایران و چه از طریق گسترش رویارویی مسکو-غرب به حوزه‌ی ایران.
  • محاصره‌ی دریایی ایران مصداق جنگ است.
    مانور دریایی عظیم آمریکا، انگلیس، برزیل و ایتالیا در اقیانوس اطلس شمالی و بنا بر اخبار غیررسمی ارسال همان ناوگان به خلیج‌فارس و دریای سرخ. آیا طرح محاصره‌ی دریایی ایران جدی‌تر شده؟
  • عملیات گوگرد: همه‌ی کشتی‌ها به سوی ایران
    مقاله‌ی تحقیقات جهانی درباره‌ی «لشگر‌کشی دریایی بزرگ آمریکا و متحدانش به خاورمیانه»، «مانور دریایی بزرگ اخیر در اقیانوس اطلس تحت عنوان عملیات گوگرد»، رابطه‌ی احتمالی «جنگ در گرجستان برای درگیر کردن روسیه»  با «طرح محاصره  و حمله به ایران» و … و … و …
  • زندگی در عراق از دید یک عراقی
    با وجودی که اخبار عراق را از طریق رسانه‌ها مرتب پی‌گیری می‌کردم، وقتی در سال 2007 وارد عراق شدم طوری شوکه شدم که نمی‌توانستم جلوی ریزش اشک‌هایم را بگیرم.  اوضاع واقعی عراق را فقط کسانی که در عراق زندگی می‌کنند می‌دانند.
  • چطور برادر بزرگ حرکت‌های ما را زیر نظر دارد؟
    یک جامعه‌ی مدرن امروزی مثل بریتانیا را در نظر بگیریم. به طور متوسط اطلاعات یک شهروند بریتانیایی، «460 بار در روز» در بانک‌های اطلاعاتی مختلف  ذخیره می‌شود: یعنی تقریبا 20 بار در ساعت، یا هر 3 دقیقه یک بار! این اطلاعات معمولا شامل موقعیت مکانی یا نوع فعالیتی که فرد انجام می‌دهد می‌شود. تصور این‌که روزی شخص یا گروهی بخواهد و بتواند از این اطلاعات سوءاستفاده کند دیوانه کننده است.

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (27-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

حضور آمریکا در مذاکرات هسته‌ای و سه احتمال

چرا آمریکا یک دیپلمات عالی‌رتبه‌ی خود را به مذاکرات اتمی ژنو با ایران فرستاد؟ شایعاتی که درباره‌ی ایجاد دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران می‌شنویم چه معنایی دارد؟ آیا آمریکا ناگهان سیاست خود را در قبال ایران تغییر داده است؟

به نظر من قبل از این‌که هیجان‌زده شویم و از چرخش ناگهانی 180 درجه‌ای در سیاست خارجه‌ی آمریکا سخن بگوییم باید موضوع را با دقت بیشتری تحلیل کنیم. بی‌تردید این حرکت، پیش از آ‌ن‌که نشان‌گر چرخش اساسی در سیاست خارجه‌ی آمریکا باشد، یک حرکت تاکتیکی است. برای درک بهتر آن، سه احتمال را در نظر می‌گیریم:

احتمال اول- تصمیم‌ گرفته شده: اقدام نظامی علیه ایران عملی نیست

گروهی معتقدند، با توجه به شرایط جهانی و بحران اقتصادی در آمریکا، بالا بودن قیمت نفت و خطر بالارفتن غیرقابل کنترل آن، درگیری فعلی ارتش آمریکا در عراق و افغانستان،‌ آسیب‌پذیری اسرائیل، آسیب‌پذیری آمریکا در عراق و افغانستان و احتمال واکنش‌های مختلف ایران،‌ کابینه‌ی بوش به این نتیجه رسیده که اقدام نظامی علیه ایران «غیرعملی»، «غیرواقع‌گرایانه» و «همراه با نتایج غیرقابل پیش‌بینی» است. بنابراین دولت‌مردان‌ آمریکایی تصمیم به حذف گزینه‌ی نظامی علیه ایران گرفته و به تنها راه باقی‌مانده یعنی گزینه‌ی دیپلماتیک رو آورده‌اند.

از این دیدگاه این مذاکرات نشان‌ دهنده‌ی چرخش ناگهانی 180 درجه در سیاست آمریکا در قبال ایران است.

احتمال دوم- تصمیم‌ گرفته شده: اقدام نظامی علیه ایران انجام می‌شود

احتمال دیگر این است که تصمیم‌ برای حمله‌ی نظامی به ایران قبل از پایان دوران بوش گرفته شده (از طریق اسرائیل با پشتیبانی آمریکا یا به صورت مستقیم). در چنین حالتی طبیعی است که گروه‌های جنگ‌طلب داخل طیف سیاسی آمریکا بخواهند آخرین کارت بازی خود را به همه‌ی جهانیان نشان دهند که «ما راه‌حل دیپلماتیک را هم آزمودیم»، «با ایرانی‌ها ملاقات کردیم»، «با آن‌ها بحث کردیم»، اما آن‌ها خیلی «غیرمنطقی»، «خطرناک» و «غیرقابل مذاکره» بودند و هیچ ‌چاره‌ای باقی نمانده جز این که به آن‌ها حمله‌ی نظامی پیش‌گیرانه کنیم.

از این دیدگاه این مذاکرات فقط یک ژست دیپلماتیک از سوی آمریکا، قبل از اقدام نظامی علیه ایران است.

احتمال سوم- تصمیم‌ گرفته نشده: همه‌ی گزینه‌ها به طور همزمان پیش می‌رود

بر اساس این تحلیل، تصمیم قطعی برای حمله‌ی نظامی به ایران هنوز گرفته نشده و دولت‌مردان آمریکایی به این نتیجه رسیده‌اند که حضور در این مذاکرات «بیشترین» گزینه‌ها و انعطاف‌پذیری را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. از یک سو اگر مذاکرات به سویی برود که معلوم شود ایرانی‌ها حاضر به عقب‌نشینی‌های گسترده از موضع خود و اعطای امتیازات ویژه به غرب هستند، می‌توان گزینه‌ی دیپلماتیک را ادامه داد. اما در صورتی‌که لحن ایرانیان در مذاکرات محرمانه‌ای که انجام می‌شود، موضع گروه‌های تندرو طیف سیاسی حاکم بر ایران را نشان دهد (و نه صدای گروه‌های میانه‌رو و با تجربه‌تر را) گزینه‌ی نظامی را می‌توان به طور جدی در نظر گرفت. در این حالت بازی «ما مذاکره کردیم، آن‌ها خیلی غیرمنطقی بودند، پس چاره‌ای جز حمله نداریم» دوباره به درد خواهد خورد.

این دیدگاه محتمل‌تر به نظر می‌رسد و بر اساس آن سیاست خارجه‌ی آمریکا، آن‌طور که بسیاری از «خوش‌بین‌ها» می‌اندیشند، چرخش 180 درجه‌ای نکرده و فقط روند دینامیک و پیچیده‌ی خود را در قبال ایران ادامه می‌دهد.

هفته‌های آینده بیشتر روشن خواهد کرد واقعیت به کدام گزینه نزدیک‌تر بوده است. به خصوص بعد از دو هفته فرصتی که به ایران داده شده  تا طرح 6 هفته‌ای «تعلیق در برابر تعلیق» (تعلیق گسترش تحریم‌ها، تعلیق گسترش غنی‌سازی در طول مذاکرات) را بررسی کند.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (13-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

ایرانی‌ها انگار نکته را نمی‌گیرند

این نوشته را از زبان یک فعال ضدجنگ غربی که از خارج به ایران نگاه می‌کند نوشته‌ام: یعنی سعی کرده‌ام خودم را جای او قرار دهم: «اگر من جای او بودم و مانور موشکی اخیر ایران را می‌دیدم، چه‌گونه فکر می‌کردم؟».برای سادگی به جای اصطلاح «تصمیم‌گیرندگان حاکمیت ایران» از کلمه‌ی «ایرانی» استفاده کرده‌ام.

این داستان آزمایش موشکی ایران در این میانه‌ی بحران جنگ دیگر چه صیغه‌ای بود؟ من که در عجبم. انگار ایرانی‌ها نکته را درست نگرفته‌اند. انگار حسابی تنشان برای یک لشگرکشی گسترده‌ و بمب‌های هوشمند و غیرهوشمند می‌خارد!

مثل این‌که ایرانی‌ها حالی‌شان نیست که امپراطور جهان (و دار و دسته‌اش) تمام توان رسانه‌ای،‌ حقوقی و اقتصادی خود را متمرکز کرده‌ برای این‌که کشورشان را له کند. له کردن که می‌گویم، منظورم دقیقا همان «له کردن» است یعنی «لگدکوب کردن، نابود کردن، با خاک یکسان کردن، زیر پا گذاشتن طوری که قرچ صدا کند و خونش بزند بیرون». انگار متوجه نیستند تهدید نظامی شدن از سوی امپراطور یعنی چه.

ما اما چکار کنیم که این‌همه داریم گلویمان را پاره می‌کنیم که به این افکار عمومی تخدیر شده‌ی جهان حالی کنیم ایران دنبال جنگ نیست؛ که ایران هیچ‌ تهدیدی برای هیچ کشوری نیست. حالا با این همه موشک واقعی و فوتوشاپی که این‌ها هوا کردند،‌ با چه رویی برگردیم و حرف‌های ضدجنگمان را ادامه دهیم؟ این همه موضع‌گیری‌های نسنجیده و سیاست‌خارجه‌ی پراکنده و سلیقه‌ای ایرانی‌ها را چطور با منطق ضدجنگ ایران سازگار کنیم؟ چطور در برابر بمباران رسانه‌ای ایران که از سال‌ها پیش شروع شده بایستیم تا مانع بمباران و موشک‌باران ایران شویم؟

از این دلم می‌سوزد که انگار ایرانی‌ها دلشان برای خودشان نسوخته است. طوری رفتار می‌کنند انگار دلشان هوای بمب‌های خوشه‌ای کرده است. انگار خودشان دلشان می‌خواهد کشورشان بشود سرزمین آلوده به اورانیوم سوخته‌ی باقی مانده از سلاح‌های ضدرزه آمریکایی و میدانی برای آزمایش سلاح‌های جدیدی که پنتاگون میلیاردها دلار برای ساختنشان سرمایه‌گذاری کرده و حالا در به در دنبال جایی می‌گردد که آزمایششان کند. شاید هم اصلا نگران این نیستند که امپراطور طرحی را که در سال 2005 برای استفاده‌ی سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی بر علیه کشورهایی که دارای سلاح‌هسته‌ای نیستند تصویب کرده برای اولین بار روی کشورشان عملی کند؟

من اگر جای ایرانی‌ها بودم و امپراطوری افسارگسیخته و تا دندان مسلح -که بارها هم ثابت کرده از به کار بردن نیروی نظامی و به خاک و خون کشیدن یک ملت پرهیزی ندارد– موشک‌هایش را به سمت کشورم نشانه گرفته بود، موشک هوا نمی‌کردم؛ سرم را پایین می‌گرفتم، کمتر حرف می‌زدم و سعی می‌کردم شرایط را آرام‌تر کنم تا آب‌ها از آسیاب بیفتد. من اگر جای ایرانی‌ها بودم، و طرح محاصره‌ی دریایی و مجوز استفاده از نیروی نظامی بر علیه کشورم در کنگره‌ی آمریکا در حال بررسی می‌بود، به جای موشک هوا کردن و مانور نظامی دادن و تهدید به بستن تنگه‌ی هرمز کردن، به رایزنی بین‌المللی و سیاست تنش‌زدایی رو می‌آوردم. سیاست خارجه‌ام را انسجام می‌بخشیدم و درگیری‌های درون‌جناحی و داخلی را رها می‌کردم تا به امنیت ملی و امنیت مردم‌ام بیاندیشم.

اما من ایرانی نیستم و ایرانی‌ها با این سیاست خارجی غیرمنسجم و استاتیک‌شان کار را برای من و دوستانم دشوارتر می‌کنند. ای‌کاش می‌توانستند بفهمند چه خطر بزرگی کشورشان را تهدید می‌کند، ای‌کاش کمی واقع‌بین بودند.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (11-07-2008)

لینک‌های روز (10-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

منطق امپراطور

به خودم می‌گویم این دیوانگی است که آمریکا به ایران حمله کند. مگر می‌شود سران کشوری تا این حد بی‌منطق باشند که روزگار ملتی را سیاه کنند و جهانی را به آستانه‌ی جنگ جهانی سوم بکشانند؟ اما بعد یادم می‌آید که منطق امپراطور با منطق من یا تو فرق می‌کند:

سخنگوی امپراطور به من گفت:

تو و کسانی مثل تو در محیطی که آن‌را «جامعه‌ی مبتنی بر واقعیت» می‌نامم زندگی می‌کنید. در این نوع جامعه «راه‌حل‌ها از طریق تحلیل منطقی و موشکافانه‌ی حقایق‌ِ قابلِ تشخیص پبدا می‌شوند».

سرم را تکان دادم و چیزی در رابطه با اصول روشن‌گری و تجربه‌گرایی گفتم. حرفم را قطع کرد:

دنیای امروز دیگر این‌طور کار نمی‌کند. در حال حاضر «ما» امپراطور هستیم، یعنی عمل می‌کنیم و واقعیت خودمان را خلق می‌کنیم. بعد در حالی که تو یا آدم‌هایی مثل تو با روش عقلانی مشغول مطالعه‌ی این واقعیت هستید ما دوباره عمل می‌کنیم و واقعیت‌های کاملا جدیدی خلق می‌کنیم و شما می‌توانید آن‌ها را هم مطالعه کنید و این‌گونه است که ما موضوعات را رتق و فتق می‌کنیم. ما بازیگران صحنه‌ی تاریخ هستیم و کار تو و آدم‌هایی مثل تو این است که اعمال ما را مطالعه کنید.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (09-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

کوسه‌‌ با ماهی‌قرمز فرق دارد

کمانگیر عزیز در نوشته‌ی اخیرش به عنوان «در جنگ قاقالی‌لی پخش نمی‌کنند» می‌نویسد:

سردار محمود چهارباغي فرمانده توپخانه و موشك‌هاي نيروي زميني سپاه از «توليد تجهيزات جديد در اين يگان از جمله مهمات هوشمند كه قادر است اهداف كوچك و متحرك را مورد اصابت قرار دهد و نيز گلوله هاي ۱۳۰ و ۱۵۵ ميلي متري خوشه‌ای كه فضاي زيادي را روي زمين تحت پوشش قرار خواهد داد» خبر داد (تاکید از کمانگیر به نقل از فارس).

کمانگیر نوشته‌اش را با نقل قول از نوشته‌های من «وقیحانه‌ترین دروغ» و «پنج در برابر صد و یازده: بمب خوشه‌ای ادامه دارد» چنین ادامه می‌دهد:

۱۱۱ کشور جهان در اجلاس دوبلین رسما ممنوعیت کاربرد بمب‌‌های خوشه‌ای را تصویب کردند و متعهد شدند ظرف مدت ۸ سال زرادخانه‌های خود را از بمب‌های خوشه‌ای عاری سازند. (متن معاهده‌نامه). موفقیت در این طرح که به ابتکار نروژ آغاز شده بود یک دستاورد  تاریخی و بزرگ برای بشریت محسوب می‌شود.آمریکا، روسیه،اسرائیل، پاکستان و هند از پذیرفتن این معاعده‌نامه سرباز زدند. این کشورها بزرگترین تولیدکنندگان و ذخیره‌کنندگان بمب‌های خوشه‌ای در جهان هستند. (نقل قول از وبلاگ من)

و ادامه می‌دهد:

نکته ای که ناگفته ماند این بود که ایران ما هم گویا در زمره کشورهایی است که هنوز این نوع بمب را برای روز مبدا نگه داشته است (ویکیپدیا).

و در پایان تاکید می‌کند:

بگوییم مرگ بر جنگ اما مرگ بر جنگ را ابزار نکنیم. بمب خوشه ای آمریکایی همانقدر بد است که بمب خوشه‌ای ایرانی.

چند توضیح:

حال و هوای نوشته‌ی کمانگیر و شیوه‌ی چیدمان مطالب و نقل قول‌هایی که آورده توضیحاتی را از سوی من می‌طلبد.

نکته‌ی اول: همه‌نوع استفاده از خشونت را محکوم می‌کنم

اگر تردیدی تا الان بوده اجازه دهید رفع‌اش کنم. من استفاده از هر نوع سلاح خوشه‌ای (و راستش رو بخواهید اصولا هرگونه سلاح) را محکوم می‌کنم و مهم هم نیست که این بمب خوشه‌ای ایرانی، اسرائیلی یا آمریکایی باشد. چرا که استفاده از بمب‌های خوشه‌ای یا مین‌های ضدنفر فی‌نفسه هولناک و ضدبشری است.

امیدوارم همه‌ی کشورهای جهان، از جمله‌ ایران به معاهده‌نامه‌ی منع تولید و کاربرد سلاح‌های خوشه‌ای و توافق‌نامه‌های مشابه بپیوندند.

نکته‌ی دوم: توجه به زمینه

نوشته‌ی من را باید در متن (context) آن دید. چون توی همان روزهایی که بحث توافق‌نامه‌ی جدید میان کشورهای جهان برای منع تولید و استفاده از بمب‌های خوشه‌ای بود یک مقام پنتاگون گفته بود:

ممنوع شدن استفاده از بمب‌های خوشه‌ای می‌تواند همکاری ارتش آمریکا در برنامه‌های صلح‌دوستانه یا امدادرسانی در مواقع سوانح طبیعی را به خطر بیاندازد.

مخالفت آمریکا با این توافق‌نامه عملا به معنای بی‌اعتبار شدن آن می‌شود. برای همین اهمیت نپیوستن آمریکا به این توافق‌نامه خیلی خیلی بیشتر از اهمیت نپیوستن کشورهای کوچک‌تر و ضعیف‌تر جهان به آن است. همین‌طور چسباندن بمب‌خوشه‌ای به کارهای امدادرسانی هنر شومی است که من دوست دارم روی آن انگشت بگذارم و بگویم این یک دروغ کثیف و وقیحانه است. در ضمن بدیهی است که تاکید روی این دروغ وقیحانه‌ی بعضی مقامات آمریکایی به معنی تایید استفاده از سلاح‌های خوشه‌ای توسط ایران نیست.

نکته‌ی سوم: کمیت مهم است
تولید و استفاده از سلاح‌های خوشه‌ای توسط آمریکا (یا سایر غول‌های نظامی جهان)، به خاطر قدرت متمرکز و بزرگ نظامی‌ای که دارند و معمولا هم به صورت پیوسته در نقاط مختلف جهان درگیر جنگ هستند بیشتر نگران کننده است تا موارد مشابه در کشورهای ضعیف و کوچک‌تر. در واقع باید بگویم اگر چه ماهیت یکی است، اما کمیت عاملی متمایز کننده است.

با یک مثال شاید بتوانم منظورم را واضح‌تر بیان کنم که چرا اختلاف کمیت گاه می‌تواند شباهت ماهوی را هم زیر سئوال ببرد:

با راهنمایی دانشمندان، بشریت سال‌هاست به این نتیجه رسیده که تولید گازهای گل‌خانه‌ای که به گرمایش زمین و خیلی عوارض دیگر منجر شده باید کم شود. حالا «جامعه‌ی فعالان محیط‌زیست در رابطه با پدیده‌ی گرمایش زمین» می‌توانند تمام وقت و انرژی (محدود) خودشان را بگذارند بر سر کم کردن گازهای گل‌خانه‌ای فلان کشور آفریقایی که مثلا 0.000001% گازهای گلخانه‌ای جهان را تولید می‌کند، یا این‌که می‌توانند تمرکزشان را روی کم کردن گازهای گل‌خانه‌ای کشورهای بزرگ یا صنعتی بگذارند، مثلا روی کشور آمریکا که نزدیک 40% گازهای گل‌خانه‌ای جهان رو تولید می‌کند.

ماهیت «تاثیر منفی بر گرمایش زمین گذاشتن» بخاری خانگی پیرزن آفریقایی و صنایع غول‌پیکر کشورهای صنعتی شاید یکی باشد، اما نادیده گرفتن این «اختلاف کمیت فاحش» در تحلیل‌ها ساده‌انگاری است.

حالا بر می‌گردیم سر اصل مطلب:

نادیده گرفتن زرادخانه‌ی بمب‌های خوشه‌ای آمریکا و روسیه و چین و … یا مثلا بمب‌های هسته‌ای کشورهای عضو محفل اتمی جهان (همان باشگاه اتمی) با هزاران کلاهک هسته‌ای که برای نابود کردن تمدن بشری و حتی حیات جانوری کافی است و نادیده گرفتن این واقعیت که «کمیت مهم است» و مثلا 1000000 بمب‌خوشه‌ای با 100 بمب‌خوشه‌ای فرق می‌کند، به همان اندازه خطرناک است که اصولا طرفدار تولید و استفاده از بمب‌های خوشه‌ای باشیم.

کمانگیر عزیز این نکته را نادیده می‌گیرد که اگر چه کوسه و ماهی‌قرمز توی حوض هر دو گوشت‌خوار هستند، نتیجه‌ی حمله‌ی این‌دو به یک شناگر یکی نیست!

نکته‌ی چهارم: مرگ بر جنگ چرا نباید ابزار باشد؟

چرا سخن گفتن از جنگ و بیان خطرات آن و تاکید بر سابقه‌ی عملکرد «اربابان جنگ و جنگ‌طلبی» در جهان که نه تنها امنیت ایران بلکه امنیت کل بشریت را به بازی گرفته‌اند نباید یک ابزار شود؟ ممکن است ابزار کوچکی باشد، ولی چرا نباید همین ابزارهای کوچک وبلاگی تبدیل به صدایی بر ضد جنگ‌طلبی‌ و توسعه‌طلبی شوند؟

مردم به معنای عام آن بی‌دفاع و مظلوم هستند. در همه‌ی جهان. چرا نباید این مردم (که من هم یکی از آن‌ها هستم) از کمترین امکاناتی که دارند به عنوان «ابزاری» برای برخورد با جنگ‌طلبی جنگ‌افروزان استفاده نکنند؟

پی‌نوشت:

به دنبال این پست، کمانگیر مطلبی در پاسخ نوشت به نام «این ماهی قرمز دندانش ریخته است، و گرنه از کوسه کم ندارد». فکر می‌کنم هم من حرفم را زدم و هم او، پس دیگر دلیلی برای بیشتر نوشتن نمی‌ماند. اما شخصا ترجیح می‌دادم کمانگیر به جای این‌که مرا متهم به «ژست ضد جنگ گرفتن و فحشی روانه‌ی آمریکای جهانخوار و اسرائیل اشغالگر کردن» کند، پاسخ 4 موردی را که در همین نوشته مطرح کرده‌ام می‌داد. «ژست ضد جنگ گرفتن» من چندان ارتباطی به گفتگویی که خود کمانگیر آغازگرش بود ندارد.

کمانگیر عزیز! من و تو هیچ‌کدام جنگ‌طلب نیستیم. تو خطر حاکمیت ایران را برای مردم ایران زیادتر می‌دانی و تمرکزت را گذاشته‌ای روی کوبیدن حاکمیت ایران به شیوه‌ی خودت، من هم خطر کشورهایی مانند آمریکا یا اسرائیل را برای مردم ایران (و اصولا جهان) بیشتر می‌دانم و تمرکزم را روی معرفی و نمایش خطرات آن گذاشته‌ام، به شیوه‌ی قاصر خودم. من تو را به ‌«ژست ضد جنگ گرفتن» یا هیچ‌چیز دیگر متهم نمی‌کنم. تو کار سخت را انجام می‌دهی و قضاوت می‌کنی. من هم همانطور که گفتی به کارهای «ساده‌ای مانند ژست گرفتن» مشغولم که شامل قضاوت کردن دیگران نمی‌شود.


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (08-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (05-07-2008)

لینک‌های روز (03-07-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

اگر رئیس‌جمهور آمریکا حمله به هواپیمای مسافری ایرانی را محکوم کرده بود

به مناسبت فرارسیدن سالروز حمله‌ی ناو آمریکایی به هواپیمای مسافری ایران و قتل‌عام 290 نفر سرنشین آن.

در سپتامبر سال 1983، یک هواپیمای مسافری متعلق به کره‌ی جنوبی که مسیرش را گم کرده بود (360 کیلومتر خارج از مسیر) توسط یک هواپیمای جنگی شوروی هدف قرار گرفت و همه‌ی مسافران آن کشته شدند {+}. رئیس‌جمهور وقت آمریکا، آقای ریگان در بیانات مهمی ضمن محکوم کردن این اتفاق، به ذکر جزییات فنی و نتایج کارشناسی هیات‌های تحقیق پرداخت تا برای همه‌ی شهروندان آمریکایی دقیقا روشن شود چه جنایت بزرگ و غیرقابل توجیهی رخ داده است.

برای یک‌بار هم که شده، من کاملا با آقای ریگان موافق هستم. به حدی که اگر اجازه دهید از زبان خود ایشان همان مواضع‌ را تکرار می‌کنم، اما این‌بار در محکومیت فاجعه‌ا‌ی هولناک‌تر: حمله‌ی ناو آمریکایی به هواپیمای مسافری ایران در سال  1988.

اما علت این‌که گفتم حمله به هواپیمای ایرانی جنایتی به مراتب هولناک‌تر بوده:

1. هواپیمای ایرانی بر خلاف هواپیمای کره‌ای در مسیر صحیح خودش پرواز می‌کرد.
2. هواپیمای ایرانی بر خلاف هواپیمای کره‌ای وارد حریم هوایی دشمن نشده بود.
3. ناو‌آمریکایی بر خلاف هواپیمای شکاری شوروی داخل مرزهای کشور خودش نبود.
4. شرایط یک ناو مجهز آمریکایی در منطقه‌ی خلیج فارس را نمی‌شود با شرایط پرتنش جنگ سرد که خطر حمله‌ی اتمی و غیره جدی بود مقایسه کرد.

اما سخنان آقای ریگان را این بار با روایت ایران بخوانیم:

هموطنان آمریکایی من،

امشب برای شما درباره‌ی کشتار مسافران خط‌هوایی «ایران‌ایر» صحبت می‌کنم. این حمله توسط کشور ما «آمریکا» انجام شد. علیه «290» نفر مرد، زن و کودک بی‌گناه، یعنی سرنشینان یک هواپیمای غیرمسلح و مسافربری «ایرانی».

این جنایت علیه بشریت هرگز نباید فراموش شود، چه در آمریکا و چه در سراسر جهان.

امشب دعا می‌خوانیم برای قربانیان این حادثه و خانواده‌هایشان در این لحظات اندوه هولناک. مرگ آن‌ها به خاطر زیرپاگذاشتن تمامی جنبه‌های حقوق بشر توسط «دولت آمریکا» بود. همه‌ی مردم متمدن جهان با پدران و مادران قربانیان این فاجعه در اندوه، شوک و خشم‌شان احساس همدردی می‌کنند.

اجازه دهید خیلی واضح و شفاف بگویم: برای کاری که ما «آمریکایی‌ها» کردیم مطلقا هیچ عذری پذیرفته نیست، چه اخلاقی و چه قانونی. اما با وجود وحشیانه بودن این جنایت، عکس‌العمل جهانی دربرابر آن و بدیهی بودن تقصیر نیروهای ما، متاسفانه ما «آمریکایی‌ها» هنوز از گفتن حقیقت سرباز می‌زنیم.

جای هیچ شکی باقی نیست، این حمله فقط علیه «ایران» نیست؛ بلکه حمله‌ی آمریکا به همه‌ی جهان است. حمله به بنیان ارزش‌های اخلاقی‌ای که روابط انسانی میان مردمان جهان را شکل داده است.

این عملی متوحشانه است، زاده شده‌ توسط کشوری که حقوق شهروندان و ارزش جان انسان‌ها را نادیده می‌گیرد و همواره درحال توسعه‌طلبی و تلاش برای سلطه بر ملت‌های دیگر بوده است.

سخنان بالا بخش‌هایی از گفته‌های آقای ریگان در محکومیت سقوط هواپیمای مسافری کره‌ای توسط هواپیمای شکاری شوروی است. فقط به جای «ایران‌ایر» و «آمریکا» و «290»، قرار دهید «شرکت خطوط هوایی کره‌ای»، «شوروی» و «269» ومانند آن.

مدتی بعد از این حمله‌ی وحشیانه، بوش پدر، رئیس جمهور وقت آمریکا در این‌رابطه گفت:

من هرگز از طرف آمریکا از ایران عذرخواهی نمی‌کنم. برای من مهم نیست شواهد (واقعیت‌) چیستند.

The first President‌ Bush said:
«I will never apologize for the United States of America. I don’t care what the facts are.

در همین رابطه:


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

کاریکاتور روز: دیپلماسی آمریکایی

طراح: نیک‌اندرسون (Nick Andreson)

مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (30-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (27-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (24-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (23-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (22-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (21-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

کاریکاتور روز: برنامه‌ی بعدی

زیرنویس از من است. (منبع)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (20-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (18-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی

لینک‌های روز (17-06-2008)


مشترک خوراک بامدادی شوید
کامل
فقط مطالب
فقط لینکدونی